💚 دعای_فرج 💚
🌿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ🕊
🍃🌸اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَ بَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَ ضاقَتِ الاْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّماَّءُ و اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِىُّ یا عَلِىُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانى فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانى فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى
السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ
الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ
یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ
الطّاهِرینَ🍃🌸
"حکایت مطرب دربار پادشاه"
در زمانهاى قدیم، مردی مطرب و خواننده ای بود؛ بنام “بردیا ” که با مهارت تمام می نواخت و همیشه در مجالس شادی
و محافل عروسی، وقتی برای رزرو نداشت…
بردیا چون به سن شصت سال رسید روزی در دربار شاه می نواخت که خودش احساس کرد دستانش دیگر می لرزند و توان ادای نت ها را به طور کامل ندارد و صدایش بدتر از دستانش می لرزید و کم کم صدای ساز و صداى گلویش ناهنجار می شود.
عذر او را خواستند و گفتند دیگر در مجالس نیاید.
بردیا به خانه آمد، همسر و فرزندانش از این که دیگر نمی توانست کار کند و برایشان خرجی بیاورد بسیار آشفته شدند .
بردیا سازش را که همدم لحظه های تنهاییش بود برداشت و به کنار قبرستان شهر آمد.
در دل شب در پشت دیوار مخروبه قبرستان نشست و سازش را به دستان لرزانش گرفت و در حالی که در کل عمرش آهنگ غمی ننواخته بود، سازش را برای اولین بار بر نت غم کوک کرد و این بار برای خدایش در تاریکی شب، فقط نواخت.
بردیا می نواخت و خدا خدا می گفت و گریه می کرد و بر گذر عمرش و بر بی وفایی دنیا اشک می ریخت و از خدا طلب مرگ می کرد.
در دل شب به ناگاه دست گرمی را بر شانه های خود حس کرد،
سر برداشت تا ببیند کیست.
شیخ سعید ابو الخیر را دید در حالی که کیسه ای پر از زر در دستان شیخ بود.
شیخ گفت این کیسه زر را بگیر و ببر در بازار شهر دکانی بخر و کارى را شروع کن.
بردیا شوکه شد و گریه کرد و پرسید ای شیخ آیا صدای ناله من تا شهر می رسید که تو خود را به من رساندی؟
شیخ گفت هرگز. بلکه صدای ناله مخلوق را قبل از این که کسی بشنود خالقش می شنود
و خالقت مرا که در خواب بودم بیدار کرد
و امر فرمود کیسه زری برای تو در پشت قبرستان شهر بیاورم.
به من در رویا امر فرمود برو در پشت قبرستان شهر،
مخلوقی مرا می خواند برو و خواسته او را اجابت کن.
بردیا صورت در خاک مالید و گفت
خدایا عمری در جوانی و درشادابی ام با دستان توانا سازهایی زدم براى مردم این شهر
اما چون دستانم لرزید مرا از خود راندند.
اما یک بار فقط برای تو زدم و خواندم.
اما تو با دستان لرزان و صدای ناهنجار من، مرا خریدی و رهایم نکردی
و مشتری صدای ناهنجار ساز و گلویم شدی و بالاترین دستمزد را پرداختی.
خدایا تو تنها پشتیبان ما در این روزگار غریب و بی وفا هستی.
به رحمت و بزرگیت سوگندت میدهیم که ما را هیچ وقت تنها نگذار
و زیر بار منت ناکسان قرار نده
🆔eitaa.com/motavaseliin
🔴 هرکس عصر روز #جمعه صد مرتبه سوره قدر را بخواند خداوند به او هزار نسیم از رحمتش را عنایت میفرماید که خیر دنیا و آخرت است.
📚 امالی شیخ صدوق ص ۶۰۶
هدایت شده از هیئت متوسلین به حضرت زهرا س
#کلیپ_تصویری
👈 نوشاندن آب فرات به امام رضا(ع) در لحظه ولادت
👈 پیوند معنوی امام رضا(ع) با سیدالشهدا(ع)
🔹️لحظهای که خداوند مهربان وجود مبارک علیبنموسیالرضا(ع) را به حضرت موسیبنجعفر(ع) و همسر باکرامت او عطا کرد، قبل از اینکه ذائقهٔ امام هشتم شیر پاک مادر را در همان لحظهٔ اول ولادت بچشد، حضرت موسیبنجعفر(ع) دستور دادند که ظرفی از آب فرات را به محضرشان آوردند. یکی دو قطره از آب فرات را در کام حضرت رضا(ع) ریختند که فرزندشان از همان نفس اول با وجود مبارک حضرت سیدالشهدا(ع) از این طریق پیوند بخورد.
🔹 این درس است که عقل، جان، قلب، باطن و اعضا و جوارح خود را با معنویت وجود مبارک حضرت سیدالشهدا(ع) تغذیه کنید؛ چون بعد از قرآن کریم، غذایی بالاتر، بهتر و اثرگذارتر از این غذا در عالم نیست.
▫️
♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️
💙اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💙
✍️حضرت ثامن الائمه امام رضا علیه السلام میفرماید:
🌹مؤمن کسی است که چون نیکی کند مسرور میشود
و چون بدی کند، استغفار میکند.
📚ميزان الحكمه
🌹🌸🌷🌺🪷🌹🌸🌷🌺🪷
ولادت با سعادت قبله هشتم ،امام مهربان،حضرت علی بن موسی الرضا علیه الاسلام را به محبانش تبریک عرض میکنم
🌹🌸🌷🌺🪷🌹🌸🌷🌺🪷
📗 پیام امام رضا (ع) به دوستانشان
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🔰 ای عبد العظیم !
دوستانم را سلام برسان و به آنان بگو که ؛
🌹۱- شیطان را بر خود مسلط نسازند.
🌹۲- به راستی و امانتداری و سکوت و ترک جدال ، آنان را امر نمای.
🌹۳- به دیدار یکدیگر که موجب خوشنودی من است ، ایشان را توصیه کن.
🌹۴- مباد که به هتک حرمت و پرده دری از یکدیگر مبادرت جویند،که سوگند یاد کرده ام آن کس که چنین کند و دوستی از دوستانم را آزرده سازد ، از خداوند بخواهم او را در دنیا به سخت ترین عذاب گرفتار سازد و در آخرت در زمره زیانکاران قرارش دهد.
🌹۵- ایشان را آگاه کن که خداوند نیکوکاران ایشان را می بخشد و از بدکارانشان در می گذرد ، جز آن که به او شرک ورزیده ،و یا دوستی از دوستان مرا آزار رسانیده و یا قصد سوئی نسبت به او
در دل پنهان کرده باشد.
❗️خداوند چنین کسی را نمی بخشد ، و چون به کارش اصرار ورزد ، روح و حقیقت ایمان از قلبش رخت بر بندد و از ولایت من بیرون رود و از آن هیچ برخوردار نگردد ، که از این به خدا پناه می جویم❗️
8.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹حضور پرچم متبرک حرم مطهر امام رضا (ع)
شب میلاد امام رضا(ع) / خرداد۱۴۰۲
🆔eitaa.com/motavaseliin
✨ پیامهای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) به امام خمینی (ره)، راز رهبری قاطعانه و پیروزمندانهی امام راحل در پیروزی انقلاب
☑️ آیت الله سید علی اکبر قرشی در مصاحبه ای گفت:
▪️ سالها بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، یک روز در ارومیه شنیدم که آیتالله خزعلی در یک سخنرانی عمومی مطلبی قریب به این مضمون گفته است:
🔸 «امام زمان (عج) در جریان پیروزی انقلاب دوبار به رهبر انقلاب، امام خمینی پیام پیروزی داده است و هدایت فرموده است و این دو پیام به وسیلهی شخصی بزرگوار و معنوی به نام «لطیفی» که ساکن تهران است و من او را میشناسم، به امام خمینی ابلاغ گردیده است».
▪️ این مسئله برای من خیلی عجیب آمد و سعی کردم به حقیقت آن پی ببرم. تا اینکه چند ماه بعد در مجلس خبرگان، آیتالله خزعلی را دیدم و در آن مورد از ایشان سؤال کردم. آقای خزعلی مسئله را کاملاً تأیید کرد. گفتم:
🔹 «پس اگر من این موضوع را کتبی برای شما بنویسم، جواب مکتوب مینویسید؟».
▪️ گفت:
🔸 «بله، مانعی ندارد، شما بنویسید، من هر دو قضیه را در جواب شما مینویسم.»
▪️ من نوشتم:
🔹 «بسم الله الرحمن الرحیم.
حضرت آیتالله خزعلی دامت برکاته.
سلام علیکم و رحمةالله. راجع به اینکه آقای لطیفی دو دفعه مژدهی پیروزی را از طرف امام زمان (عج) به حضرت امام آورد، توضیح فرمایید.»
▪️ ایشان با خط خود در جواب نوشت:
🔸 «بسم الله الرحمن الرحیم.
❇️ ۱- پیام به پاریس که (آقای لطیفی از طرف امام زمان (عج) به امام خمینی) فرمودند:
🔶 «شاه میرود، نگران نباشید».
▫️ امام راحل سؤال میکند:
🔷 «با خونریزی یا بیخونریزی؟»
▫️ میگوید:
🔸 «امام علیه السلام فرمود:
🔶 «بیخونریزی» »
❇️ ۲- روز بیست و یکم بهمن (۱۳۵۷) پیام مبنی بر اینکه «در خانه نمانید، بیرون بریزید وگرنه کشته خواهید شد» (که از طرف امام زمان (عج) به امام خمینی (ره) ابلاغ شد).
▫️ به وسیلهی همین پیام، امام خمینی(ره) اعلام فرمود:
🔸 به حکومت نظامی اهمیت ندهید و بریزید بیرون.
▫️ در نتیجه مردم تهران، بیرون ریختند، حتی خانوادههای خود را آوردند و در خیابانها نشستند، دیگر در تهران به هیچ وجه امکان آمدن تانک و امثال اینها نبود؛ بنابراین آن توطئهی خطرناکی که در نظر بود تا صدها تانک را وارد تهران کنند و با خونریزی انقلاب را از بین ببرند و محل اقامت امام را بمباران نمایند، منتفی شد. »
▪️ این موضوع را آقای خزعلی هم شفاهی شهادت داد و هم بهصورت کتبی نوشت و تأیید کرد.
☑️ مسئلهی دیگر در همین موضوع، خاطرهی آقای «مرتضاییفر» است که در یکی از مجلات سپاه پاسداران نقل شده و پیام پیروزی امام زمان (عج) به امام خمینی(ره) را تأیید میکند.
🔰 ایشان در آن خاطره میگوید:
▫️ «ما روز ۲۱ بهمن ۱۳۵۷، در منزل آیتالله طالقانی نشسته بودیم. به ایشان گفتند:
🔸 «امام پیام داده که مردم در خانههای خود نمانند، بیرون بریزند و به حکومت نظامی اهمیت ندهند».
▫️ آقای طالقانی گفت:
🔹 «امام مدت پانزده سال از ایران دور بودهاند و توجه ندارند که این دژخیمان رژیم چه بیرحم هستند. اگر مردم بیرون بریزند، همه را قتل عام میکنند؛ بنابراین صلاح در آن است که در منازل و خانهها بنشینیم، ببینیم عاقبت کار چه میشود؟».
▫️ بعد مرحوم طالقانی با امام حدود نیم ساعت تلفنی گفتگو کرد تا شاید امام را قانع کند که مردم را از خانههایشان بیرون نیاورند. ما حرفهای آقای طالقانی را شنیدیم که سعی داشت امام را هرطور شده، از تصمیم خود مبنی بر بیرون آمدن مردم از خانهها و اهمیت ندادن به حکومت نظامی، منصرف نماید.
📞 تا اینکه آقای طالقانی گوشی را گذاشت و در گوشهای زانوانش را بغل گرفت و ساکت ماند! حتی سرش را روی زانوانش تکیه داد و به فکر فرو رفت.
💭 ما با خود گفتیم:
🔸 حتماً امام حرفی زده و مثلاً به ایشان گفته شما دخالت نکنید و ...؛ بنابراین آقای طالقانی ناراحت شده است.
▫️ امّا چیزی نگفتیم تا اینکه ایشان یک دفعه سر از زانوانش برداشت و به حال طبیعی و عادی برگشت. سؤال کردیم:
🔸 «آقا چه شده؟ آیا امام به شما پرخاش کردند یا حرفی گفتند که شما ناراحت شدید؟»
▫️ آقای طالقانی گفت:
🔹 «نه، نه، اصلاً مسئله این نیست. من اصرار کردم که امام اعلامیههایش را پس بگیرد و امام هرچه میگفت، من قانع نمیشدم، در آخر فرمود:
🔶 «آقای طالقانی! اصرار نکن! احتمال بده که این دستور از طرف امام زمان (عج) است!»
🔹 تا امام این جمله را گفت، من به خود لرزیدم و بیاختیار گوشی را گذاشتم و حالم دگرگون شد!».
💡 بنابراین، راز رهبری قاطعانه و پیروزمندانهی امام راحل در پیروزی انقلاب در تأیید غیبی ایشان نهفته و ایشان منظور نظر حضرت صاحبالزمان (عج) بود.
📚 منبع: کتاب خاطرات آیت الله سید علی اکبر قرشی، گروه تحقیقی زیتون، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۸، ص.ص۱۳۶-۱۳۳
🏷 #امام_زمان
#انقلاب_اسلامی
#امام_خمینی
🇮🇷🖤