هدایت شده از رَهوآ
چگونہ مےتوان از یاد برد ڪسے را ڪہ با قلبمان لمسش ڪردهایم...
متکلمِ وحده'!
چگونہ مےتوان از یاد برد ڪسے را ڪہ با قلبمان لمسش ڪردهایم...
تجربه ثابت کرده که میشه
میتونن...((:
پسر جوانی در کتابخانه از دختری پرسيد: مزاحمتان نمیشوم اگر کنار دست شما بنشينم؟
دختر جوان با صدای بلند گفت: نمیخواهم يک شب را با شما بگذرانم!
تمام دانشجويان در کتابخانه به پسر که بسيار خجالت زده شده بود نگاه کردند ...
پس از چند دقيقه دختر به سمت آن پسر رفت و در کنار ميزش به او گفت: من روانشناسی پژوهش میکنم و میدانم مردها به چه چيزی فکر میکنند، گمان کنم شما را خجالت زده کردم درست است؟
پسر با صدای بسيار بلند گفت: ۲۰۰ دلار برای يک شب خيلی زياد است!
و تمام آنانی که در کتابخانه بودند به دختر نگاهی غير عادی کردند ...
پسر به گوش دختر زمزمه کرد: من حقوق میخوانم و ميدانم چطور شخص بی گناهی را گناهکار جلوه بدهم :)
ماری تورن...
هدایت شده از - ضاقَصَدری -
همون طور که خدمتتون عرض کرده بودم
بسیار ترغیب شدم که پیشکش بدم خدمتتون...
اما چگونه؟ این پیام رو فوروارد کنید
من هم با توجه به اتمسفرِ حاکم بر فضای کانالتون شعر میگم خدمتتون!
از شعرهای خودم، داغِ داغ..
آره خلاصه-
#ضاقصدری
هدایت شده از - ضاقَصَدری -
بر وفق تو چشمت بُوَد ار یک نظری کن
تا مست شوم از نظرت ساقیِ دلها:)...
پیشکشِ چشمانتان | @motekalem_1