eitaa logo
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
34.3هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
310 فایل
بسم رب الشهداء💫 🌷"هرگز کسانی را که در راه خداکشته شده اند مرده مپندار بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند"🌷 (آل عمران۱۶۹) 💥چله صلوات، زیارت عاشورا و دعای عهد💥 ✨شروع چله: 29 دی ✨پایان: 8 اسفند تبادل و تبلیغات نداریم❌ @hasbiallah2
مشاهده در ایتا
دانلود
14.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«قدسیه سرگزی»خواهر شهید محمود سرگزی و همسر جانباز شهید «محبعلی فارسی» همانند دیگر همسران جانبازان، سال‌های سال در کنار این جانباز فداکار، ایثارگرانه از وی پرستاری کرد؛ وی در این گفت‌وگو سرگذشت زندگی پر فراز و نشیب خود و همسر جانبازش را روایت کرده است، تا به درخواست شهید «حاج قاسم سلیمانی» مبنی بر این‌که «حاج محب باید از گمنامی دربیاید»، جامه عمل بپوشاند.
11.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠📹مستند سردار شهید  محبعلی فارسی شهید والا مقامی از تبار سیستان و بلوچستان که درعملیاتهای مختلف جنگ از سال ۱۳۶۰ در کنار «حاج قاسم سلیمانی» و شهید «حاج قاسم میرحسینی»، قائم مقام لشکر۴۱ ثارالله در دوران دفاع مقدس نقش بی‌بدیلی را ایفا کردند.
25.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این نماهنگ را چند بار دیدم و هر دفعه غم عجیبی قلبم را می فشارد برادر شهیدم شرمنده شما وخانواده صبورتان هستیم 😭 اللهم ارزقنا توفیق شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃 100گل صلوات هدیه میکنیم به چهارده معصوم(ع) و شهید والامقام محبعلی فارسی 🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا 🔹️با نوای استاد علی فانی السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع) 💚💚💚💚💚 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada ❣متوسلین به شهدا❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> 🦋 ای در دام عنکبوت نویسنده خانم ط_حسینی 🎬 انور باعصبانیت از امبولانس پرید بیرون وشروع به فحاشی کرد ,غافل از اینکه هنوز در محله ی مسلمان نشین اورشلیم هستیم. گویا امبولانس بایه ماشین برخوردکرده بود وداخل چاله ی خیابان افتاده بود. همینطور که انور داشت حرفهای رکیک میزد ناگاه مردی از داخل ماشین عقبی فریاد زد:بگیرید این حرامزاده را این خفاش خونخوار همون دکتری هست که چشمهای زیبای زهرای من را به غارت برد,چشمای ابی دختر چهارساله ی من را از,حدقه دراورد ومعلوم نیست به کدام حیوان صهیونیست پیوند زد...بااین حرف مرد,جمعیتی که نمیدانم تا اون موقع کجا پناه گرفته بودند به سمت امبولانس حمله ور شدند. باران مشت ولگد بود که برسرما میمامد ودوتا مرد خیلی سریع من وانور را سوار یک ماشین سواری کردند. یکی از مردها جلو کنار راننده نشست ویکی دیگر کنار من واسحاق انور نشست وبا اسلحه کمری به سمت اسحاق انور نشانه رفته بود وهرچند دقیقه ای یک بار مشتی حواله ی سرتاس وصورت وحشت زده ی انور ,میکرد. با یه چشمبند چشمان انور را بستند ویک چشم بند هم طرف من داد ودرحینی که چشمک میزد گفت:ای عفریته ی صهیونیست این چشم بند را تو بزن که من کراهت دارم دستم به تن تو بخورد. فهمیدم که اینا نقشه های علی ودوستاش هست. انور انگار هنوز,اتفاقات پیش امده را هضم نکرده بود مثل ادم گنگ باچشمان بسته نشسته بود وکلامی برزبان نمیاورد. بالاخره بعداز نیم ساعت رانندگی مارا جایی پیاده کردند ووقتی چشمانمان را بازکردند خودم را داخل یک اتاقی دیدم که تنها راه ارتباط با بیرون دری کوچک و اهنی بود. دستهای من وانور را بستند وشروع کردند به زدن انور وهراز گاهی با قندان تفنگشان ضربه ای هم به من میزدند . خوب که انور را شستند وبی حال روی زمین افتاد ,جیبهاش راتخلیه کردند وبیرون رفتند ودر را بستند. انور با چشمانی نیمه باز که مثل هلو ورم کرده بود نگاهم کرد,انگار توعالم خودش نبود,با ابروش اشاره کردبه سرم وگفت:مامان ....خون شده.. از تعجب داشتم شاخ درمیاوردم,از کی,من مامان این غول بی شاخ ودم شدم وخبرندارم؟! دارد...