💠گفتگو با همرزم شهید سعید مسافر:
°☆ حال و هوای جبهه ی مقاومت معنوی است/ شهید مسافر طی ۱۰ سال رفاقت فقط یک بار بدقولی کرد!☆°
🔶️🔷️🔶️
نظری همرزم شهیدان سعید مسافر و جمال رضی در مورد دوستی اش با شهدای مدافع حرم، اظهار کرد: بیش از اینکه این حادثه اتفاق بیفتد و دوستان من در سوریه به شهادت برسند، زخمی شدم و من را به کشور برگرداندند و آن روز پر حادثه را ندیدم .
بنده با شهید سعید مسافر بزرگ شدم و ۱۰ سال با این شهید رفیق بودم .
همرزم شهیدان گیلانی مدافع حرم با تاکید براینکه من خاطرات زیادی از این شهدای بزرگوار مدافع حرم دارم ولی در شرایط فعلی با شهادت دوستان خودم حال و روز مساعدی ندارم، اضافه کرد: از قافله شهدا جا مانده ام و خاطرات بسیار زیاد است.
روز آخر که مصدوم شدم وقتی داشتم برمی گشتم شهید مسافر به من قول داد که برگردد و قول بازگشت را هم به همسر محترمشان داده بودند ولی طی این ۱۰ سال رفاقت یک بار بدقولی کرد و من را تنها گذاشت و به آرزوی همیشگی خود رسید .
نظری با بیان اینکه حال و هوای جبهه مقاومت معنوی است، اظهار کرد: فضا فضای دفاع از اسلام و حریم ولایت به ویژه عمه سادات و عقیله بنی هاشم است و عطر شهادت در فضا به مشام می رسد .
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🥀🌷🕊🥀🌷🕊🥀
📚معرفی کتاب از شهید سعید مسافر:
✔️ساقیان
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🌿🌸
23.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مستند مسافران حرم
#شهید_سعید_مسافر🕊🌹
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
100گل صلوات هدیه میکنیم به "چهارده معصوم(ع) و شهید والامقام سعید مسافر"
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
🚩قرائت زیارت عاشورا
🕯️به یاد "شهید سعید مسافر"
💚همنوا با امام زمان(عج)
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
AUD-20220806-WA0119.mp3
زمان:
حجم:
8.5M
🚩 زیارت عاشورا
🔹️با نوای استاد علی فانی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
💚💚💚💚💚
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
<<━━⊰♡❀💐❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀💐❀♡⊱━━>>
🇮🇷 #مزد_خون 🇮🇷
#بر_اساس_واقعیت
📖 قسمت بیست و نهم
منصور ادامه داد ...
البته ما که یه طلبهایم هم بیکارم نیستیمااا
طبق کار خودمون تلاشمون رو میکنیم شاید بتونیم چهار تا جووون رو هدایت کنیم...
یه خورده چپ چپ نگاهش کردم و با تعجب گفتم:
"شیخ منصور مگه ما درس دین نمیخونیم !
مگه نمیگیم دین ما کامل و جامع همهی ابعاد زندگیمون هست که واقعا هم هست!
مگه غیر از اینه که زندگی ما ابعاد مختلفی مثل سیاست و اقتصاد و هنر و.... در بر میگیره!
حالا اگر دین ما فقط به یه بعد مثل معنویات بپردازه که دیگه نمیشه دین کامل!
میشه دین یه بعدی!
من نمیگم ما بریم به جای یه دندون پزشک یا سیاستمدار حرف بزنیم، ولی حرفم اینه دین ما سیاست رو هم در برمیگیره یعنی براش خط و مرزبندی داره
تا ما بهترین سیاستگذاری رو توی زندگیمون و جامعهمون داشته باشیم.
برای اقتصاد ما برنامه داره تا ما از نظر اقتصادی از همه بهتر باشیم و رفاه خوبی هم برای خودمون، هم برای دیگران ایجاد کنیم،
برای هنر ما کلی حرف داره تا زیباترین زندگیها رو هنرمندانه نشون بدیم و خلاصه بگم حاجی برای هر چیزی که به انسان و زندگیش مربوط میشه، حرف و نقشهی راه داره....!
خوب اینها همش تدبیر درست خداست، تا با دین کاملی که فرستاده ما هم راحتتر این دنیای سخت رو پشت سر بذاریم و هم لذت واقعی و بیشتری از اینجا ببریم،
بعد خداوکیلی درسته من که طلبهام اینها رو به مردم نگم!
خوب من که درس همین دین رو دارم میخونم، اگه از دین جامع و کاملمون نگم، کی بیاد بگه؟!
اون دندون پزشکه!!!
مثلا درسته به مردم بگیم اینکه عبادت ده جزء داره، ولی نگیم که نُه جزء اون، طلب روزى حلال و کار هست.(بحارالأنوار، ج ۱۰۳، ص ۹، ح ۳۷.)
یا اینکه...."
هنوز داشتم حرف میزدم که با بیرغبتی تمام نگاهش از من برگشت سمت دو، سه نفری که با اون وضعیت اومده بودن داخل آشپزخونه و داشتن با دقت به صحبت های ما گوش میدادن،
بهشون گفت:
"اخویا این وسایلی که میخواستید از انتهای آشپز خونه بردارید برسونید دست محمد رضا، خدا خیرتون بده"
و عملا خیلی محترمانه بیرونشون کرد!
نمیدونم شاید از شنیدن حرفهای حقی که میزدم و اونها هم میشنیدن، احساس نگرانی کرد که اینطوری واکنش نشون داد که اون بندگان خدا هم قشنگ متوجه شدن!!
بعد از رفتن بچهها، خیلی جدی برگشت سمتم و بدون اینکه جوابی برای حرفهایی که زدم داشته باشه و من رو بتونه قانع کنه، بحث رو عوض کرد و گفت:
"مرتضی! مملکتی که ادعاش اینه شیعه نشینه، ولی نتونیم توی این جمع کثیر شیعه، قاتلین مادرمون رو لعن کنیم، مملکت اسلامی نیست!!!! مملکت شیعی نیست!!!
با حالت سوالی گفتم؛
"اینجا فقط بخاطر نگفتن لعن! مملکت اسلامی نیست ؟؟!!!
منصور خودت بهتر میدونی مصلحت حفظ اسلام ایجاب میکنه که ما وحدت داشته باشیم تا در مقابل دشمنهامون که مثل گرگ آمادهی حمله به ما هستن قویتر باشیم!
چرا به جای اختلافها روی مشترکات تمرکز نکنیم؟!
روی خدای یگانهی واحدمون!
روی کتاب مقدس واحدمون!
روی پیامبر(ص) واحدمون؟"
با یه حالتی دستهاش رو توی هوا چرخوند و تکرار کرد:
"مصلحت... مصلحت!
کدوم مصلحت؟!
به اسم مصلحت اسلامی، با دشمنهامون وحدت داشته باشیم!!!؟"
در حالی که دستش رو با شدت میکوبید روی سینهاش ادامه داد:
"با کسایی که دست علی(ع) رو بستن؟! مادرمون رو توی کوچه زدن؟! کدوم عقل سلیمی این رو میپذیره !"
دیدم؛ نه انگار! نمیخواد قبول کنه و به قول گفتنی: میگه مرغ یه پا داره!
یاد اون حدیثی افتادم که آقامون امام علی(ع) میفرمودن؛ جاهل را ندیدم یا در حال افراط یا در حال تفریط!
گفتم:
"اخوی شنیدی میگن فلانی دایهی مهربانتر از مادر شده! یعنی برادرم شما از امام علی(ع) بیشتر دلت میسوزه برای حضرت زهرا(س)!!!؟
یعنی دستهایی که خیبر رو از جا کند، نمیتونست یه طنابی که به دستش بسته شده رو باز کنه!
چرا میتونست! والله میتونست ولی ... ولی.. یه مسئلهی مهمتر وسط بود!
🔸ادامه دارد ...