🌻💐🌻💐🌻💐🌻
💚سلام به چهارده معصوم(ع):💚
🌷⃟ *صلي اللهُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يا اميرالمُومنِينَ
🌷⃟ *صَلی اَللّهُ عَلَیکِ یا فاطِمهُ الزَّهرَاءُُ
🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِی
🌷⃟ *صلي اَللَّهِ عَلَيْكَ يا اباعبداللَّه
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
🌷⃟ *صلي الله عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ
🌷⃟ *صَلي اَللَّهِ عَلَيْكَ ياجعفربنَ مُحَمَّدٍ
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياموسيُّ بْنُ جَعْفَرٍ
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياعلي بن موسي
🌷⃟ *صَلِي اَللَّهِ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ اَلْجَوَاد
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْك ياعلي بْنَ مُحَمَّدٍ
🌷⃟ *صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍ العسکري
🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياحجه بْنَ اَلْحَسَنِ. اَلْمَهْدِيُّ عَجَّلَ اَللَّهُ تعالی فَرَجَهُ الشريف
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
❣بسم رب الشهدا و الصدیقین❣
1⃣1⃣ یازدهمین چله ی کانال متوسلین به شهدا
💫 امروز " دوشنبه 12 تیر ماه"
📌روز " بیست و هفتم " چله صلوات و زیارت عاشورا《هدیه به چهارده معصوم(ع) و شهید امروز》
🌻شهید والامقام
" عباس آبیاری"🌷🌷🌷
معرف: خانم مریم رضایی🌺
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@motevasselin_be_shohada
شهید مدافع حرم عباس آبیاری🌻
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
نـام پـدر :اصغر
تـاریخ ولادت: ۱۳۷۰/۱۰/۸
مـحل ولادت: تهران
سـن :۲۴ سـال
تـاریخ شـهادت :۱۳۹۴/۱۰/۲۱
مـحل شـهادت: سوریه_خانطومان
نـحوه شـهادت :توسط تروریست های تکفیری
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🌷🌿🕊🥀🕊🌿🌷
🔰مختصری از زندگینامه شهید مدافع حرم عباس آبیاری
🌺🍃شهید آبیاری متولد هشت دیماه هزار و سیصد و هفتاد بود و در منطقه عباسآباد شهریار از توابع استان تهران زندگی میکرد.
بسیجی شهید مدافع حرم «عباس آبیاری» قهرمان رشته رزمی هاپکیدو بود. اما او به قهرمانی در این دنیا بسنده نکرد و حکم اصلی قهرمانی را از صاحب اسمش حضرت عباس(ع) و در دفاع از حریم عقیله بنیهاشم گرفت. دو سال بیوقفه پیگیر کارهای رفتنش بود و در نهایت وقتی اربعین سال ۹۴ به کربلا میرود، کنار ضریح منور قمر بنیهاشم درد دل میکند و از علمدار کربلا میخواهد مقدمات دفاع از حرم خواهرش را نصیب او کند و همانجا نذر آب میکند.
عباس ۴۶ روز آب خالص نمیخورد تا روزی که برای دفاع و زیارت به حرم حضرت زینب(س) میرود. بعد از دلاوریهای بسیار سرانجام چند روز بعد از پانهادن در ۲۴ سالگی، مدال شهادت را دریافت میکند.
تروریستهای داعشی که تاب دلاوریهای این جوان را نداشتند، پیکر او را به اسارت گرفته و اربا اربا میکنند و در نهایت بعد از چندین ماه در مبادلهای بخش کوچکی از بدن را تحویل میدهند.
شهید مدافع حرم «عباس آبیاری» متولد ۸ دی ماه سال ۷۰ که به صورت داوطلبانه برای دفاع از حریم و حرم اهلبیت(س) راهی سوریه شده بود، در ۲۱ دی ماه سال ۹۴ به دست تروریستهای تکفیری در خانطومان به قافله شهدا میپیوندد.
پیکر او حدود پنج ماه بعد در هفتم تیرماه ۱۳۹۵ از طریق آزمایش DNA شناسایی شد و به دست خانواده رسید.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🌺🌿✨🌺🌿✨🌺🌿
💠مادر گرامی شهید بزرگوار عباس آبیاری:
😔دست و پای عباس را با تویوتا جدا کردند
✨فرداش میان دستهای عباس رو به تویوتا میبندن. بر اثر حرکت مخالف، دست و پا از هم جدا میشه و تیکههای بزرگ رو با قمههای بزرگ از هم جدا میکنند و مثل گوشت قربونی تیکه تیکه میکنن...😭
🌿تعریف میکردن که عباس خانومی رو خواب دیده که میگه عباس جان! پسرم.
از اونجایی که عباس همیشه سر به زیر بود و سرش پایین بود جواب نمیده. دوباره صدا میزنه عباس! باز هم جواب نمیده. بار سوم صدا میزنه عباس جان! سرت رو بگیر بالا. عباس میگه با منید؟ آخه این جا عباس دیگهای هم هست.
میگه با تو ام! سرت رو بگیر بالا. بعدش ۱۳ شهید خانطومان رو صدا میزنه و توی نور ناپدید میشن.
دوباره خواب میبینه و با قسم حضرت زینب، عباس که تو خواب گریه میکرده رو بلند میکنن و قسمش میدن که تعریف کنه خوابش رو.
فرماندهش پشت در بوده، میبینه که دارن قسم میدن، میگه بذار وایسم ببینم چه خبره. عباس میگفته که از ۲۰ام تا ۲۱ام حمله عقب میفته. ساعت حمله ۳ بار عقب میفته. از این ساعت به این ساعت عقب میفته. کیا شهید میشن؛ کیا قبل از عملیات شهید میشن؛ کیا چه جوری شهید میشن و عباس خودش آخرین شهید اون منطقه هست که به شهادت میرسه.
همون جا آقایی روحانی بوده و میگه اون جوانه و میخواد خودش رو مطرح کنه و بگه که مثلا من خیلی پاکم که ائمه رو دیدم و این حرفا رو زده. این جوانه میخواد بگه من خیلی با ایمانم. اگه اطلاعات دادند و قبول نکن
.
می مونه تا ۲۰ام که زنگ میزنن که عملیات عقب افتاده. دوباره زنگ میزنن از این ساعت به این ساعت عقب افتاده؛ دوباره زنگ میزنن افتاده به ۲۱ام از این ساعت به این ساعت. فرماندهش میگه حاجی! بازم این اتفاق داره میفته. حاجی میگه باور نکن! تا چند تا از بچه ها شهید میشن و فرماندهش میگه حاجی! همون طور که گفت داره میشه.
میگه حالا صبر کن تا این که سید فرشید زخمی میشه و میگن چند نفر می خوایم برن جلو که تو ۱۸ ساعت تو ۲۱ ساعت تپه بالای خان طومان رو در اختیار میگیرن، همون طور که عباس دیده بود.
اتفاق افتاد که بچه های زینبیون و فاطمیون حتی بچه های خودمون هم عقب نشینی میکنن که بالای تپه، رحیم نوروزی و چهرغانی بوده که قشنگ میدیدند داعشیها رو ، که عباس میگه شما ها برید. میگن نه. عباس بیسیم داشته، می خواد بیسیم رو بده که از پشت از سمت قلبش تیر می خوره و میفته رو زمین. عباس رو بلند میکنن و میگن عباس! تو ورزشکاری؛ چه جوری معلق خوردی و افتادی زمین؟
برش میگردونن میبینن داره ازش خون میره. عباس میگه مهمات رو ببرید و یک نارنجک بدید، من اینجا میمونم. شما برید. بیسیم میزنن و میگن که عباس داره این طوری میگه. عباس میخواد راه رو ببنده. میگن اسلحه بگیر، میگه نمی خوام.
فرماندهشون میگه هرچی عباس میگه گوش کنید. تمام مهمات و همه چیز رو میارند و سینهخیز برمیگردن و یه نارنجک میدن به عباس.
عباس روی زانوهاش میایسته و میبینه ۵ تا از احرار الشام دارن میان سمتش که نارنجک رو پرت میکنه و به درک واصل میشن. عباس سجده شکر میکنه و اون لحظه روح مطهر میاد و عباس رو با خودش میبره.
بعد از اون داعش میان تو صورت عباس یه تغییراتی ایجاد میکنن. یک کاری میکنن که زشت نمایان بشه؛ چون توی دوران آموزشی و سوریه از لحاظ زیبایی ظاهر و زیبایی باطنی و ایمانش به عباس میگفتند یوسف مدافعان حرم.
می خواستن زشتش کنند. تا ظهر بعدش اینا فکر میکنن که عباس یک فرمانده قدر هست چون نمینشسته تیراندازی کنه؛ میایستاده و تیراندازی میکرده.
ظهر اعلام میکنن که این جوان، چه زنده و چه مرده رو باید بیاریدش. هرکی این رو سرش یا دست و پاش رو بیاره به اندازه وزنش طلا میگیره.
میان عکس سلفیهاشون رو با عباس میگیرن. داعشیها دستاش رو از مچ میبرن و پاهاش رو از مچ میبرن و سرش رو میبرن و میکنن توی گونی. خنده هلهله شادی کنان به اندازه وزنش طلا رو میدن.
سپاه قدس فیلم رو نشون میدن و دستور میگیرند که به هیچ عنوان نباید بذارید این فیلم توی ایران پخش بشه. ولی خود داعشی برای کشورهای دیگه فیلمی که گرفته بودند رو پخش کردند. شادی می کردند که به خیال خودشون ما بزرگ اینها رو کشتیم.
خلاصه فرداش میان دستهای عباس رو به تویوتا میبندن. بر اثر حرکت مخالف، دست و پا از هم جدا میشه و تیکه های بزرگ رو با قمههای بزرگ از هم جدا میکنند و مثل گوشت قربونی تیکه تیکه می کنن و پخش می کنند. میگن که هر ایرانی که به خواد با ما بجنگه این بلا رو سرش میآریم. فحش میدادن و ناسزا می گفتند.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🌹🕊🌿🌹🕊🌿🌹🕊
📝دلنوشته شہید مدافع حرم عباس آبیاری ڪہ درسوریه نوشتہ است...
لبیڪ یا زینب💚
بسم الله الرحمن الرحیم
مردم این زمانہ ما را سرزنش میڪنند ڪہ ڪجا میرویم و براے چہ ڪسے میجنگیم ؟؟؟
اما اینان غافلند ڪہ ما خودمان قدم بر نمیداریم گویے مارا صدا میزنند ...
قلبمان پایمان را بہ حرڪت وا میدارد ...
جز اینڪہ دختر علے(ع) ، حضرت زهرا(س) وڪودڪ سہ سالہ حسین(ع) و... روے پیشانیمان مہر شہادت زده اند...
من جوابے جز این ندارم ڪہ خون ما رنگین تر از زینب(س) نیست...🕊🌹
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
21.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ملازمان حرم/ شهید مدافع حرم عباس آبیاری
🌤ما را گدای شاه کرم آفریده اند
از بهر انتقام ستم آفریده اند
ما سینه چاک عشق اولاد حیدریم
ما را مدافعان حرم آفریده اند.
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹🕊
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
100گل صلوات هدیه میکنیم به چهارده معصوم(ع) و شهید والامقام عباس آبیاری
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
🚩قرائت زیارت عاشورا
🕯️به یاد شهید عباس آبیاری
💚همنوا با امام زمان(عج)
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا
🔹️با نوای استاد علی فانی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
💚💚💚💚💚
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
💣 اعترافات یک زن از جهاد نکاح
✒قسمت پانزدهم
گفتم دقت کنی ما توی انقلاب خودمون هم کسایی که همچین تفکراتی داشتن که با ریختن خون دیگران و مبارزه مسلحانه دنبال اسلام بودن سر از مجاهدین خلق در آوردن!
اصلا چرا جای دوری بریم نمونهاش رو تو اسلام داریم خوارج! اینقدر داغ شدن اینقدر دایه دار خدا و اسلام شدن که با پیشونی های پینه بسته از خوندن نماز شب، حضرت علی رو کشتن....
فرزانه ادامه داد آره راست میگی توی کتابی یه نکته جالب خوندم اینکه:
یک وقت میگیم علی(ع) را "که" کُشت؟ و یک وقت میگیم "چه" کُشت؟
اگه بگیم علی را "که" کُشت؟!
البته ابن ملجم، و اگه بگیم علی را "چه" کُشت؟ باید بگیم "جمود"، "خشک مغزی" ، همین هایی که آمده بودند علی را بکشند، از سر شب تا صبح عبادت می کردند، واقعاً خیلی تأثّرآور است...
نوشته بود ابن ابی الحدید میگه: اگه میخواهید بفهمید که جمود و جهالت چیست؟ به این نکته توجه کنید که این ها وقتی که قرار گذاشتند این کار را بکنند، مخصوصاً شب نوزدهم رمضان را انتخاب کردند و گفتند: "ما میخواهیم خدا را عبادت بکنیم و چون میخواهیم امر خیری را انجام بدهیم، پس بهتر این است که این کار را در یکی از شب های عزیز قرار بدهیم که اجر بیشتری ببریم...
الحق که هر چی فک می کنم این داعشی ها از نسل امثال ابن ملجم ها و خوارجاند....
یک مشت خشک مغز، خون آشام....
نگاهش کردم و گفتم بله فرزانه خانم بخاطر همین اصرار داشتین فردا دوباره بریم خونهشون!!! خوب این خانومه هم که همون اول کار گفت دیگه هوای بهشت در سر داشته اینم یکی از همون خشک مغزها والا!
فرزانه نگاهی بهم کرد و گفت ببین شاید این خانمه مائده تفکراتش مثل نم مغزها باشه!!
چشمامو گرد کردم و گفتم: نَم مغز!!
این دیگه چیه؟! گفت کلمهاش اختراع خودمه مثل این خانم جلسهای هایی که از اسلام فقط همین جلساتش رو فهمیدن، حقیقتا دلم نیومد با داعشی ها یکیشون کنم بگم خشک مغز!
گفتم: فرزانه موضوع مصاحبهمون جهاده اونم نکاح! بعد تو این آدم رو با خانم های سادهای که دلشون رو فقط به جلساتشون خوش کردن مقایسه میکنی!! اینا یه سری افراد خشک مقدسان نه خشک مغز مثل داعشی ها....
فرزانه در حالی که ته قهوهاش رو میخورد گفت: حالا چه فرقی میکنه خشک مغز یا خشکه مقدس ! جفتش یه معنی میده!
گفتم: اتفاقا با هم فرق می کنن خشکه مقدش، خودشه و جانمازش کاری به کسی نداره فقط دنبال عبادتشه! در واقع کاری به جامعه و اتفاقاتش نداره مثل یک سیب زمینی بیرگ !!!
ولی خشک مغز دقیقا مثل این داعشی ها و خوارجاند. ظلم میکنن. خون و خونریزی راه میاندازن! از اسلام سوئ استفاده می کنن، و به اسم اسلام هر جنایتی دلشون خواست میکنن...
اشتباهه فکرکنیم این دو گروه یکی هستن....این کجا و آن کجا... یکی بی فایده. یکی ظالم و قاتل و خونریز و ....
فرزانه گفت: چه نکتهی ظریفی. اصلا تا حالا دقت نکرده بودم. هر چند جفتش بده ولی خطر خشک مغزها خیلی وحشتناکتره ...
نگاهش کردم ودر حالی که خودکارم رو روی میز میزدم ادامه دادم اینها رو که گفتم فرزانه خانم برای اینه که بدونی اشتباهه فکر کنی خانم مائده یه خشکه مقدسه ....
◀️ ادامه دارد ...
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
💣 اعترافات یک زن از جهاد نکاح
✒قسمت شانزدهم
در حین تحلیل و بررسی با فرزانه بودیم که آقای جلالی در اتاق رو زد آمد داخل و گفت: خانما امروز جلسهی مهمی دارم. زودتر تعطیل می کنیم...
فرزانه چنان برقی تو چشمهاش زد که یعنی جلالی قشنگ متوجه این شادی نامحسوس شد...
وسایلمون رو جمع و جور کردیم. آماده رفتن شدیم. داشتیم از دفتر میرفتیم بیرون. چند قدمی بیشتر نرفته بودیم که فرزانه با یه حالت خاصی محکم زد به شونهی من...
گفت: نگاه کن! نگاه کن! این دوتا پسره همونایی نبودن که تو خونهی خانم مائده برا جابجایی یخچال اومده بودن!
گفتم: آره خودشونن! اینجا چکار میکنن؟؟ اومدن پیش جلالی!!! فرزانه گفت: ما تو دهن شیر بودیم و خودمون خبر نداشتیم... بگو چرا ما رو تعطیل کرد وگرنه دلش برا ما نسوخته که....
حتما می خواست متوجه نشیم فرستادمون دنبال نخود سیاه.... عه! عه! ما چقدر سادهایم دختر ...!
گفتم فرزانه مجالی بده یه بند نرو تو تراژدی! شاید اصلا قضیه این نباشه شاید اومدن اینها مکمل مصاحبهی ما باشه. چه میدونم!
شدیم مثل پلیس های جنایی! ولش کن به ما چه کی با کی میاد و میره!
ما کار خودمون رو انجام بدیم والا....
فرزانه با اخم گفت: خیر سرت خبرنگاری یعنی انگیزت متلاشیم کرد! ملت از هیچی کلی سوژه درست می کنن! اونوقت ما سوژه ها جلومون رژه میرن خانم میگه ولش کن مشغول کار خودت باش !
گفتم: خانم امجد الان به نظر شما دقیقا چکار کنیم سوژه ها رو از دست ندیم؟ خوب منم دوست دارم بدونم چه خبره!
ولی دیدی که جلالی گفت کار تعطیل!
فرزانه گفت: خوب به بهونهی جا گذاشتن یه چیزی برمیگردیم داخل دفتر...
اونوقت میفهمیم چه خبره و این دوتا آقاها قضیهشون با جلالی چیه و اونجا چکار می کنن !
حس کنجکاویم باعث شد به حرف فرزانه گوش کنم و برگشتیم سمت دفتر...
در اتاق آقای جلالی مثل همیشه باز بود روی میز که همیشه پر از کاغذ و کلی وسیله بود ایندفعه تمیز و مرتب برق میزد.... یکی از آقاها به صندلی تکیه داده بود و یکی دیگشون که اسلحه کلت به کمرش بسته بود با دقت داشت از پنجره به بیرون نگاه میکرد...
با دیدنه اسلحه آروم آب دهنمون رو قورت دادیم! داشتیم مثلا می رفتیم سمت اتاق خودمون که آقای جلالی با یه سینی که سه تا لیوان چایی داخلش بود از آبدارخونه اومد بیرون. با دیدن ما چنان شوکه شد که می خواست سینی از دستش بیفته!
گفت: خانما شما اینجا چکار می کنید؟! مگه نگفتم امروز زودتر تعطیلین...
نمیبینید مهمون دارم ...
فرزانه مِن مِن کنان گفت: ببخشید یه وسیله جا گذاشتیم بر میداریم زود میریم...
گفت: وسیله باشه برا بعد بفرمایید بیرون... بفرمایید...
◀️ ادامه دارد ...
Part15.mp3
10.68M
📚نمایش صوتیکتاب
#پایی_که_جا_ماند_(1)
✨بر اساس خاطرات سید ناصر حسینی پور از زندان های مخفی عراق
#دفاع_مقدس
قسمت 5⃣1⃣
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
بسم رب الشهدا
به روایت همسر محترم شهید مدافع حرم نوید صفری:
💥"القلب حرم الله: غیر خدا را در دلت راه مده…" 🌷
در اولین سفر زیارتی به حرم کریمه اهل بیت (س). نشسته بودیم به صحبت در یکی از رواق های حرم که حرف از دلتنگی شد و فاصله دیدارهامون. مثل همیشه آقانوید در کنار حرف های پر از شوق و اشتیاقش، اشارات معنویش رو هم داشت. بهم گفت: " حواست باشه من انقدر تو دلت جا نکنم که اصل کاری فراموش بشه یا کمرنگ ها". گفتم یعنی چی. صحنه اش هنوز تو ذهنمه، با انگشت سبابه ش روی کاشی های کفِ حرم، عکس یه قلب کشید. گفت: "خدا گفته القلب حرم الله… دل بنده هام برای خودمه. حریم خودمه. شریک نمی پذیرم… اونوقت ما چیکار میکنیم، میایم تو گوشه گوشه این دل، محبت یه چیزی یا کسی (چیزایی و کسانی) رو قرار میدیم و آخرش یه جایی هم برای محبت خدا و اهل بیت میخایم بگذاریم… در حالیکه خداوند کل دل ما رو میخاد."
.
بعد نگاهی کرد و گفت:" هر علاقه و محبتی که داریم، باید زیر سایه محبت خدا قرار بگیره و گرنه به ناکجا آباد میرسه. هردومون نباید این یادمون بره… "
این جمله رو گفت و مثل همیشه ته دل من لرزید از فکر به اینکه با این معرفتش تو دنیا موندنی نیست و ترس همیشگی که نکنه زود شهید بشه…
آقانوید از همون اول، حواسش بود به هدفی که داره، مدام کنترل میکرد، مراقبت میکرد که نکنه محبت عزیزانش از پدر و مادر عزیزش تا خواهر و همسر و خواهرزاده و… مانع رسیدنش بشه. وقتی که بود با جان و دل بود. انقدر بامحبت و بانشاط که آدم کیف میکرد، اما به وضوح می فهمیدم که در پسِ همه این بودن ها، حواسش به همه چی هست. به اینکه انقدر وابسته نشه که نتونه دل بکنه.
و بالاخره تلاش هایش هم نتیجه داد و رسید به آنچه که می خواست..🌷
شهدا از جمله آقانوید به معنای واقعی مصداق این بیت شعر هستند:
🔹آنکس که تو را شناخت، جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند…
🔹 دیوانه کنی هردو جهانش بخشی
دیوانه تو هردو جهان را چه کند…
#خاطرات_شهید
#شهیدنویدصفری
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کار قشنگ دختر شهید مدافع حرم❤️
این ویدئو برای سال گذشته است
قرارِ امسال ما برای انجام یه کار قشنگ👈جمعه ۱۶ تیر
شهید مدافع حرم🕊🌹
#مهدی_قاضی_خانی
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
شهید ابراهیم هادی بچه محل شهید ذوالفقاری بود و وی ارادت خاصی یه این شهید داشت. کتاب سلام بر ابراهیم را هم محمد هادی با سید علی صفوی با هم جمع آوری کرده و به انتشارات ابراهیم هادی دادند و اینطور بود که سلام بر ابراهیم چاپ شد.
نام جهادیش رو گذاشته بودابراهیم هادی ذوالفقاری !
انقدربه این شهید ارادت وعلاقه داشت عکس بزرگی از شهید ابراهیم هادی را جلوی موتورش نصب کرده بود. جلویش را نمیدید؛ اما عکس را برنمیداشت. هر چه قدر میگفتند عکس کوچکتری بگذار که بتوانی جلو را ببینی، میگفت نه همین خوب است.
رفیق شهید شهیدت میکنه😔♥️
#شهیدمحمدهادیذوالفقاری
#شهیدابراهیمهادی
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
📜 نتوانست فراموش کند مستی را
هرکه از دست تویک قطره مِی ناب گرفت
💌 ما وظیفه داریم برای پیشرفت انقلاب و بارور شدن آن هر کاری از دست ما بر می آید دریغ نکنیم و تأکید میکنم از بی تفاوتی های هلاکت بار سخت پرهیز کنید و همیشه خود را در برابر انقلاب مسئول احساس کنید
شَهیدِ مُدافع حرم 🕊🌹
#مسعود_عسگری
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
15.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
علی عشق بچگیامونه
علی برکتِ تو زندگیامونه💚
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
410475_465.mp3
1.82M
💚دعای عهد
🔸️با نوای استاد فرهمند
من دعای عهد میخوانم بیا
بر سر این عهد میمانم بیا
🌤🌿🌻
اللهم عجل لولیک الفرج🤲
╼═══•❅✿•❁•✿❅•═══╾
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣