مادرم مرا
یکبار به دنیا آورد
اما برادرم را ۳۶ سال است
هر صبح به دنیا میآورد
بزرگ میکند ...
به جنگ میفرستد
و او هر بار بر نمیگردد ...😔
#مادر_شهید
#جاویدالاثر_حمیدرضا_شفیعی
♥️🕊♥️🕊♥️
وقتی بخشی از قلب ما آسیب میبیند گویی همه وجودمان میلرزد و به درد میآید. شاید به همینخاطر است که میگویند بین مادر و فرزند ارتباطی ماورایی برقرار است. روزی که برادرم شهید شد، مادرم خیلی منقلب و بیتاب بودند. آنقدر که من به ایشان گفتم چی شده چرا اینقدر منقلبید؟ گفتند امروز احساس میکنم دستهایم مال خودم نیستند و اصلا جان ندارم. خیلی دلم شور میزند، انگار چیزی از قلبم کنده شده است. من گفتم چیزی نیست نگران نباشید. بعدا فهمیدیم در همان ساعتها برادرم شهید شده بود. انگار ارتباط مادر و فرزندی بسیار قویتر از تصور ما است.
🔸به نقل از خواهر شهید
جاویدالاثر حمیدرضا شفیعی
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 یه کار زیبا و موندگار...
شنیدن خاطره ای از شهید #حسین_خرازی
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
♥️✨
بزرگی میگفت :
تکیه کن به شهدا ، شهدا تکیهشون به خداست ؛
اصلا کنار گل بشینی بوی ِگل میگیری پس گلستان کن زندگیت رو با یاد شهدا
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆این فیلمها رو بعد از شهادتم پخش کن...
شهید مدافع حرم🕊🌹
#محمدرضا_دهقان_امیری
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
410475_465.mp3
1.82M
💚دعای عهد
🔸️با نوای استاد فرهمند
من دعای عهد میخوانم بیا
بر سر این عهد میمانم بیا
🌤🌿🌻
اللهم عجل لولیک الفرج🤲
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
💚سلام به چهارده معصوم(ع):💚
🌷⃟ *صلي اللهُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يا اميرالمُومنِينَ
🌷⃟ *صَلی اَللّهُ عَلَیکِ یا فاطِمهُ الزَّهرَاءُُ
🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِی
🌷⃟ *صلي اَللَّهِ عَلَيْكَ يا اباعبداللَّه
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
🌷⃟ *صلي الله عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ
🌷⃟ *صَلي اَللَّهِ عَلَيْكَ ياجعفربنَ مُحَمَّدٍ
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياموسيُّ بْنُ جَعْفَرٍ
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياعلي بن موسي
🌷⃟ *صَلِي اَللَّهِ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ اَلْجَوَاد
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْك ياعلي بْنَ مُحَمَّدٍ
🌷⃟ *صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍ العسکري
🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياحجه بْنَ اَلْحَسَنِ. اَلْمَهْدِيُّ عَجَّلَ اَللَّهُ تعالی فَرَجَهُ الشريف
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
❣بسم رب الشهدا و الصدیقین❣
1⃣1⃣ یازدهمین چله ی کانال متوسلین به شهدا
💫 امروز " یکشنبه 18 تیر ماه"
📌روز " سی و سوم " چله صلوات و زیارت عاشورا《هدیه به چهارده معصوم(ع) و شهید امروز》
🌻شهید والامقام
" علی اصغر کریمی "🌷🌷🌷
معرف: خانم ناهید شفانیا 🌺
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@motevasselin_be_shohada
شهید مدافع حرم علی اصغر کریمی🌻
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
نـام پـدر :علی اکبر
تـاریخ ولادت :۱۳۶۰/۶/۱۶
مـحل ولادت :تهران
تاریخ شهادت: ۱۳۹۵/۱۲/۸
محل شهادت: موصل_عراق
سـن :۳۵ سـال
وضـعیت تاهل :متاهل
مزار: بهشت زهرا (س)
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
🌷🌿🕊🥀🕊🌿🌷
🔹رفت تا آرامش بماند🔹
🌺🌿مادر گرامی شهید مدافع حرم از روزهای دلتنگی می گوید:
💥شهید علیاصغر کریمی راهش را انتخاب کرد و داوطلبانه برای دفاع از حریم اهلبیت(ع) راهی سوریه و بعد عراق شد. او بعد از ماهها رشادت در سن ۳۵سالگی در اسفندماه سال ۱۳۹۵ در جریان آزادسازی شهر موصل بهدست تروریستهای تکفیری به شهادت رسید.
🦋«تو زندگی و همسر داری، بمان!»
این آخرین خواسته مادر از علیاصغر بود تا او را از رفتن به جنگ منصرف کند. اما پسرش جوابی داد که مادر خودش راضی شد و بدرقهاش کرد.
گفت: «مادر! اگر من نروم، همین خواهرم ملیکا نمیتواند راحت در خانه و در امنیت زندگی کند. من راهم را انتخاب کردهام... .»
شهید علیاصغر کریمی راهش را انتخاب کرد و داوطلبانه برای دفاع از حریم اهلبیت(ع) راهی سوریه و بعد عراق شد. او بعد از ماهها رشادت در سن ۳۵سالگی در اسفندماه سال۱۳۹۵درجریان آزادسازی شهر موصل بهدست تروریستهای تکفیری به شهادت رسید.
وقتی پیکر بیسر و دست علیاصغرش را به تهران آوردند تنها نشانهای که مادر را مطمئن کرده بود که علیاصغرش برگشته، خال مشکی پشت کمرش بود و زخم روی زانوی او.
آخر علیاصغر در نخستین اعزامش از ناحیه پا مجروح شده و با همان پای زخمی برای بار دوم و آخر راهی میشود.
🌹۶سال بعد از شهادت علیاصغر، حاجیهخانم زهره تبریزی، مادر شهید از خاطرات و دلتنگیهایش برایمان میگوید.
در خانه، هر طرف که نگاهی میکنی، عکسهای علیاصغر چیده شده و گویا با نگاه همیشه خندانش، خوشامد میگوید. بیمقدمه از انتخاب نام زیبای علیاصغر از مادر میپرسیم و میگوید:
«راستش را بخواهید پسرم این نام زیبا را از عمویش به ارث برده است؛ عمویی که در جوانی حین خدمت در اداره برق به رحمت خدا رفت و مادر همسرم این نام را پیشنهاد داد و ما هم قبول کردیم.
البته من گاهی او را علی صدا میکردم. اما همین چند وقت پیش به خواب خواهرم آمده و گفته بود، به مادرم بگویید نام مرا کامل صدا بزند، یعنی علیاصغر.»
مادر است دیگر، دوست دارد عزیزکردهاش همیشه کنارش باشد و از خطر و بلا دور بماند. همین موضوع باعث شده بود تا گاهی مادر از سردلتنگی از علیاصغرش بخواهد تا قید سفر به سوریه و عراق را بزند اما او مثل همیشه با زبان نرم مادر را توجیه میکرد: «یک روز همین جا کنار من و خواهرش نشسته بود.
به او گفتم: مادر برای چه میروی؟ تو زندگی و همسر داری، بمان! گفت: مادر! اگر من نروم، همین خواهرم ملیکا نمیتواند راحت در خانه و در امنیت زندگی کند. بعد یک لبخند ملیح زد و سرش را پایین انداخت و گفت: راهم را انتخاب کردهام. گفتم: پس مراقب خودت باش. گفت: مامان به هر حال جنگ است و خطرهای خودش را دارد. همیشه با خنده حرف میزد. مثل همین خندههایی که در عکسهایش میبینید.»
💐شهادت در راه آزادسازی مدرسه
علیاصغر بسیجی فعال گردان امامحسین(ع) بود و در تیراندازی مهارت داشت. دارای گواهینامه و پایاندورههای مهمی از لشکر۲۷سپاه محمد رسولالله و لشکر۲۳خاتمالانبیا بود. به همین دلیل هم به نیروهای مردمی عراق آموزش تیراندازی میداد. در دومین اعزامش هم علیاصغر برای آموزش و شناسایی نظامی به عراق اعزام شده بود.
البته به مادر گفته بود فقط آموزش میدهم و در خط مقدم نیستم. آنطور که از همرزمانش شنیدهایم او و دوستانش در دیدبانی مشغول به فعالیت بودند و رد داعشیها را دنبال میکردند. در این شناسایی به یک مدرسه میرسند و بر اثر تله انفجاری در این مکان به شهادت میرسد.
بهگونهای که پیکرش تکهتکه میشود و بزرگترین بخش پیکرش که تنه بدون سر و ۲دست و یک پا بود، به آغوش مادر بازمیگردد و در قطعه ۵۰بهشتزهرا(س) آرام میگیرد.
بعد از پاکسازی مدرسه از دست داعشیان، قطعههای دیگر بدنش پیدا میشود و پس از غسل دادن با گلاب در روستایی در نزدیکی موصل به خاک سپرده میشود.
خبرها حاکی از این است که بعد از شهادت مظلومانه علیاصغر در این مدرسه، این مرکز آموزشی به نام «مدرسه شهید علیاصغر کریمی» نامگذاری شده است.
شهید کریمی وصیت کرده بود که بعد از شهادت، پیکر او را به نجف برده و طواف دهند و بعد در بهشتزهرا(س) دفن کنند تا خانواده به راحتی بتوانند سر مزارش بیایند. همینطور هم شد.
✨ادامه👇
💐هدیه متفاوت روز مادر
برای عوض کردن حالوهوای خانه گریزی به خاطرات زیبا و به یادماندنی مادر و علیاصغر میزنیم. مادر هم با شوق و ذوق فراوان از آن روزهای خوب میگوید:
«همیشه روز مادر زنگ میزد و تبریک میگفت و من میگفتم اول پیش مادرهمسرت برو و بعد پیش من بیا.
چون پدرش اهل قوچان بود، وقتی پیش من میآمد میگفت میخواهی قوچانی برایت برقصم. برای من محلی میرقصید و شادم میکرد.»
او ادامه میدهد: «گفته بودم هر مکان زیارتی مثل کاظمین، کربلا و نجف رفتی از طرف من هم زیارت کن. از همان جا زنگ میزد و میگفت:
مامان از طرف تو هم زیارت کردم. خیلی مهربان و دلسوز بود؛ پسری سربهزیر و متین که هر چه بگویم کم گفتهام.
علاقه زیادی به امامزاده صالح داشت. هر وقت دلش میگرفت زنگ میزد و میگفت مامان دلم گرفته، میخواهم به امامزاده صالح متوسل شوم. حاضر شو بیایم دنبالت و به زیارت برویم.»
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
✨🌴🕊🌼🕊🌴✨
🌹🌿شهید علیاصغر کریمی به روایت برادر:
✨اگه اینجا مقابل دشمن نجنگم...
☘محمد کریمی، تنها برادر شهید علیاصغر کریمی است. گرچه برای تحصیل در رشته پزشکی به آلمان سفر کرده اما دلش اینجا و پیش مادر و خانوادهاش گیر است. این را میتوان از پیگیریها و احوالپرسیهای مرتب او از مادر فهمید. بهگفته خانواده او و برادرش ارتباطی صمیمی با هم داشتند، شاید به همینخاطر بود که علیاصغر به دوستانش سفارش کرده بود بعد از شهادتش با برادرش محمد تماس بگیرند.
🌤محمد در کنار تمام دغدغههای زندگی و تحصیل، این روزها دلخوشی دیگری هم برای خودش دست و پا کرده و آن هم جمعآوری اسناد، تصاویر و خاطرات رزم و شهادت برادرش است؛ کاری که از آن طرف مرزها به عهده گرفته و دوست دارد تا جان در بدن دارد راه برادرش را ادامه دهد.
💐 او در اینباره میگوید:
«علیاصغر برای من هنوز زنده است. آخرین بار قول داده بود تا مداوای کامل به جنگ نرود ولی حاضر به تنها گذاشتن همرزمانش نشد. با لحن قهرآمیزی گفتم: تا شهید نشوی بیخیال نمیشوی داداش؟
🕊جوابش به قدری محکم و قابلقبول بود که راهی جز تأییدش نداشتم.
گفت: آخر داداش کوچولوی من! من اگر اینجا هستم نگران تو هستم. اگر من اینجا مقابل دشمن نجنگم ایران هم میشود کشورهایی که یا کامیونهای داعشی از روی مردم رد میشوند یا بمبهایشان جان مردم بیگناه را میگیرد.
💥وقتی داعشیها تا قلب اروپا پیش میروند و هر جای دنیا، هر خرابکاریای که دوست دارند انجام میدهند، فکر میکنی ایران را فراموش میکنند؟ اینها را باید از ریشه خشک کرد.»
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شهید مدافع حرم #علیاصغرکریمی
شادی روح پاکش صلوات🌷🕊
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
100گل صلوات هدیه میکنیم به چهارده معصوم(ع) و شهید والامقام علی اصغر کریمی
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
🚩قرائت زیارت عاشورا
🕯️به یاد شهید علی اصغر کریمی
💚همنوا با امام زمان(عج)
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا
🔹️با نوای استاد علی فانی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
💚💚💚💚💚
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
هدایت شده از سلطان امام رضا(ع)💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ولادت فصل هفتم امامت مبارک💥
عمری زدیم از دل صدا بابالحوائج را..
🔸میلاد پدر بزرگوار امام رضا علیهالسلام #باب_الحوائج ، حاجت دهنده دلها بر همگی بخصوص امام رضاییها مبارک 💫
#ولادت #موسی_بن_جعفر(ع)
❣@soltan_imamreza
〇(سلطان امام رضا(ع⇧
مداحی_آنلاین_آقام_امام_کاظم_سید_رضا_نریمانی.mp3
11.12M
#میلاد_امام_کاظم_ع
فرزند هفتم از نسل دریا
بابای هفت تا آسمون مهتاب دنیا
🎙#سید_رضا_نریمانی
فوق زیبا
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
💣 اعترافات یک زن از جهاد نکاح
◀️ قسمت بیست و هفتم
شروع کرد برام کتاب گرفتن...
اوایل هفتهای یک کتاب برام میآورد. من با وجود بچه و کارهای زیاد به خاطر رسیدن به آرزوهام تمام سعیم رو میکردم کتابها رو بخونم ولی خیلی وقت کم میآوردم.
بعد از یه مدت متوجه شد من نمیرسم کتابها رو بخونم در نتیجه با نصفه و نیمه خوندن هیچ تغییری در روحیات من بوجود نیومده بود!
برنامههای کاریش را با اینکه سنگین بود و بیشترمواقع خونه نبود، طوری تنظیم کرد تا مواقعی که خونه هست شرایط رو برای من فراهم کنه تا کتابها رو تموم کنم.
معتقد بود با خوندن این کتابها، اتفاقات مهمی برای من و زندگیمون رخ میده و درست حدس زده بود...
گفتم: محتوای کتابها بیشتر چی بود که باعث تغییر شما شد؟
خانم مائده گفت: بیشتر کتابهایی که محتواشون راجع به تفکر و نوع فکر کردن بود را برام می آورد و کمکم روی من خیلی اثر گذاشت
فرزانه متعجب گفت:تفکر! فکر کردن!
خانم مائده با یه لبخند خاصی به فرزانه گفت:بله دقیقا همون دو لیتر بنزینی که ماشین من نداشت!
فرزانه هم کم نیاورد و گفت: بله البته ماشین با بنزین هم که باشه مهمه در چه جهتی حرکت کنه!
خانم مائده گفت: به همین خاطر جهت حرکتم رو بعد از خوندن کتابها تغییر دادم و تصمیم گرفتم با شوهرم برم سوریه برای جهاد یک جهاد سخت ولی شیرین....
دیگه مصاحبه داشت به جاهایی میرسید که حالم بهم میخورد. با خودم گفتم: جهاد سخت ولی شیرین!!! خدا به انسان قدرت تفکر داده ولی این جماعت نشون دادن هر کسی میتونه هر چیزی که خدا داده را به جای استفاده درست، نابودش کنه و به ته دره پرت بشه!
در همین حین فرزانه پرسید میشه راجع به تفکری که اینقدر باعث تغییر شما شد بیشتر توضیح بدید. چطوری حاضر شدید این جهاد به قول خودتون سخت ولی شیرین رو انجام بدید؟ برای من اصلا قابل پذیرش نیست این حرفتون!
خانم مائده گفت: اگر شوهر من هم همینجوری و بدون مقدمه و مطالعهی اون همه کتاب، بهم چنین پیشنهادی میداد منم شاید مثل شما قبول نمیکردم!
ولی زیرکی که اون به خرج داد این بود که اول با دادن کتابها و فراهم کردن شرایط خوندنشون غیرمستقیم و بدون دخالت شخصی خودش، به فکر من جهت داد و کار اصلی رو کرد، بعد من با خط فکری که تازه جوانه زده و بوجود اومده بود به عمل و رفتارم جهت دادم ...
چیزی که من از محتوای کتابها یاد گرفتم این بود که وقتی فکر پشت هر عملی بیاد جهت پیدا میکنه و وقتی عملی را در جهت درستش انجام دادیم ما را به هدفمون می رسونه...
یکدفعه صدای رسول از پشت در بلند شد. آبجی! یه لحظه میشه بیاید؟ تا خانم مائده رفت ببینه آقا رسول چکارش داره من رو به فرزانه گفتم: این چی داره میگه؟ جهت درست چی؟!
فرزانه با دست کوبید به پیشونیش و گفت: یه خورده جلوتر بریم منم فک کنم با این سبک فکری بهش بپیوندم!
◀️ ادامه دارد ...