فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 برادرها، خواهرها عاشق شوید!
زندگی به عشق است عقل به آدم زندگی نمیده...
#شهید_بهشتی
شادی روح بلندشان صلوات🕊💐
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
100گل صلوات هدیه میکنیم به نیابت از شهید والامقام" سید محمد حسینی بهشتی " نذر سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عج و هدیه به محضر چهارده معصوم علیهم السلام
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
🚩#قرائت_زیارت_عاشورا
🕯️به نیت شهید سید محمد حسینی بهشتی
💚همنوا با امام زمان(عج)
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا
🔹️با نوای استاد علی فانی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
💚💚💚💚💚
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
کتاب #عارفانه
زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
📌قسمت صد و یکم
جنگ افغانستان اغاز شد. کشور اسلامی همسایه ما مورد حمله قرار گرفت.به یاری آنها رفت.می گفت: اسلام مرز ندارد.با پسر عمویش راهی دیار غربت شد.
مدتی بعد برگشت. اما پسر عمویش محمد حسین در این نبرد به شهادت رسید.پیکر او هرگز بازنگشت.
ضد انقلاب شهر های ایران را نا امن کرده بود.برای برنامه تبلیغی و دفاع از نظام راهی شمال کشور شد.
در ان سالها لحظه ای ارامش نداشت. قلب تپنده او برای انقلاب و اسلام می تپید.با شروع جنگ از خانواده خداحافظی کرد.به ابادان رفت و به نیروهای ارتش پیوست.
اما مدتی بعد از انها جدا شد و به نیرو های سید مجتبی هاشمی پیوست...
ادامه دارد ...
با کسب اجازه از ناشر کتاب
( انتشارات شهید هادی )
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شهید#احمدعلی_نیری
✨🌿🌸🌿✨
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
کتاب #عارفانه
زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
📌قسمت صد و پنجم
توصیف جهنم از لسان مبارک شهید نیری
ای خدای ارحم الراحمین به من رحم
کن. هنگامی که از میان شعلههای آتش دوزخ فریادی برآید که (احمد نیری) کجاست؟
همان کسی که با آرزوهای دراز و
امروز و فردا کردن وقت گذرانی کرد و در کارهای زشت، عمر خود را تلف کرد.
پس از این آواز، ماموران دوزخ با
عمود آهنین شتابان و هول انگیز به سوی من آیند و مرا کشان کشان به سوی عذابی سخت برده و با سر در قعر دوزخ اندازند
و می گویند بچش!که تو همانی که در
دنیا آن چنان خود را عزیز و گرامی میداشتی
و (من را) در جایی مسکن دهند که
اسیر در آنجا برای همیشه اسیر است و آتش آن همواره شعله ور.
نوشابه آنجا جحیم و جایگاه
همیشگیام دوزخ و حمیم باشد. شعلههای فروزان مرا از جای بر کند ولی قعر دوزخ باز مرا در کام خود کشد. نهایت آرزویم آن باشد که بمیرم ولی از مرگ خبری نباشد.
پاهایم بر پیشانی بسته شده و روی
من از ظلمت گناه سیاه گشته، به هر طرف که روم فریادی میکشم.
به هر سو رو آورم صیحه زنم که؛ ای
مالک، وعدههای عذاب دربارهی من محقق شده.
ای مالک، ازسنگینی زنجیرهای آهنین توان ما از دست رفته است، ای مالک پوستهای تن ما کباب شده، ای مالک ما را بیرون بیاور که دیگر به کارهای زشت باز نخواهیم گشت.
پاسخ بشنوم که هرگز! اکنون هنگام
امان یافتن نیست و از این جایگاه ذلت، روی تافتن نیست، زبان در کشید و سخن نگویید.
گر به فرض محال از اینجا بیرون
روید، باز به همان اعمال زشتی که از آنها نهی شده بودید بازخواهید گشت.
پس از این جواب به کلی ناامید
میشوم و تاسف شدید و پشیمانی دردناک به من دست دهد، به رو در آتش بیفتم.
بالای سر ما آتش، زیر پای ما آتش،
سمت راست ما آتش، سمت چپ ما آتش، غرق در آتش.
خوراک ما آتش، نوشابه ما آتش، بستر ما آتش، جامه ما آتش... آتش.
ادامه دارد ...
با کسب اجازه از ناشر کتاب
( انتشارات شهید هادی )
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شهید#احمدعلی_نیری
✨🌿🌸🌿✨