💠روزی که اسماعیل به قربانگاه رفت
🔹🔸🔹
اسماعیل رو روی برانکارد گذاشتیم و آوردیم عقب وانت روی مین ها بود و حاج داوود همه گاز ماشین رو گرفت .
هنوز توی مسیر گلوله ها بود که کنار ماشین زمین میخورد.
تقریبا دیگه ماه بالا اومده بود و میشد توی نور ماه صورت اسماعیل رو که آرام خوابیده بود سیر تماشا کرد…فکر میکنم یکی دوشب به عید غدیر بود.
من و سلیمان توی بار وانت کنار اسماعیل روی خرواری از مین و مواد منفجره نشسته بودیم.من دیدم سلیمان بغض کرده و آروم آروم زیر لب داره زمزمه میکنه.
من هم صدام رو رها کردم وشروع کردم به نوحه خوندن .
هی صورت اسماعیل رو میبوسیدم وگریه میکردم.
حدود نیم ساعتی گذشت تا به بیمارستان امام حسین علیه السلام رسیدیم.
از ماشین پیاده شدم و دویدم داخل اورژانس.امدادگرها با دیدن سر وضع خونی من طرفم اومدند و سوال میکردند چیه چی شده.
کمک کردیم اسماعیل رو روی تخت خوابوندیم.
دکترها ریختند دورش و مشغول شدند. اورژانس موتور برق داشت و تمام چراغها روشن بود.
تمام سمت چپ اسماعیل رو خون گرفته بود..
دکتر لباس خونی اسماعیل رو در اورد …
چون هوا گرم بود دیگه زیر پیراهن تنش نبود. دیدیم پهلوی سمت چپش شکافته.
دکتر چراغ قوه رو انداخت و توی اون رو وارسی کرد و سری تکون داد. مثل اینکه ریه ها پاره شده بود.
من وسلیمان گفتیم : آقای دکتر چی شده .
دکتر جواب ما رو نداد .اما دستش رو برد روی صورت اسماعیل از بالا به پایین کشید و گفت: برای شادی روحش صلوات..
من در حالی که بغض کرده بودم .. گفتم دکتر مطمئنی.
گفت فاتحه ات رو بخون..
من زدم زیر گریه و شروع کردم بلند بلند گریه کردن.
دکتر اومد سمت من و گفت رزمنده .. خیلی بی تابی میکنی..
گفتم: (دکتر این دومین شهید خانواده است) .الان داشتیم با هم بگو بخند میکردیم که این اتفاق افتاد.
یه پدر شهیدی اونجا بود و منو آروم کرد و بعد رفت و چند تا شیشه گلاب آورد.
صورت اسماعیل رو شستیم و بعد اسماعیل عزیز ما رفت توی سردخونه معراج شهدا و ما هم گریه کنون رفتیم سمت مقرمون.
وسط راه یادمون اومد که اسماعیل مدرکی دنبالش نبود .باز برگشتیم سمت معراج شهدا .
اونها تعجب کردند که شما باز برگشتید.گفتیم اومدیم مشخصات شهید رو ثبت کنید.
اونها هم خوشحال شدند …
این بهونه ای بود تا ما یک بار دیگه اسماعیل رو ببینیم. و من روی کاغذ با ماژیک نوشتم..
#شهید_اسماعیل_خوش_سیر اعزامی از تهران و گذاشتم روی سینه اش…
شهید اسماعیل خوش سیر آخرین شهید جبهه جنوب گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء علیه السلام بود که پاهاش رو لای در بهشت گذاشت که بسته نشه و خودش رو جا کرد…
اسماعیل غروب روز یکشنبه ۹ مردادماه ۶۷ مطابق با ۱۶ ذی الحجه از منطقه پاسگاه زید به معراج رفت.
راوی : کاوه ذاکری
╼═══•❅✿•❁•✿❅•═══╾
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀
♦️اسماعیل رفت و من جا موندم
•[🌹🌤☘]•
آخرین بار با اسماعیل عازم منطقه شدیم
اسماعیل تازه از بستر بلند شده بود عملیات قبل ترکش به بالای ران پاش خورده بود و مدتی هم در بیمارستان بستری بود و بعد از چندین عمل، تازه به یک بهبودی نسبی رسیده بود ولی عشق به جبهه و #بچه_های_تخریب موجب شد دوباره اعزام گرفت و باهم راه افتادیم.
اون موقع بچه های گردان در #میاندوآب بودن و ما به محض ورود به مقر میاندوآب دیدیم دوستان دارن لوازم رو بار کامیون ها میکنند و به من و اسماعیل گفتند با این دوتا کامیون برید جنوب.
حدودا ۳ شبانه روز در راه بودیم . بعداز رسیدن به مقر ، مجددا تمام گردان بجز چند نفری عازم #منطقه_عملیاتی شده بودند.
در مدتی که در انجا بودیم هرروز توسط نفراتی که به سمت منطقه عملیاتی میرفتند برای فرمانده پیام میدادیم که بفکر ماهم باشه .
یکی از روزها که من برای انجام کاری به بیرون از مقر رفته بودم دنبال ما آمده بودند تا به منطقه بریم ، متاسفانه من نبودم اما #اسماعیل_رفت_و_من_جا ماندم .
اون روز یکی از بدترین و دلگیر ترین روزهای عمرم بود و تا شب فقط گریه می کردم که چرا من نتوستم برم .
بالاخره بخت ما هم باز شد و ما هم رفتیم خط مقدم.
در غروب روز ۹ مرداد ماه خبر آوردند که #اسماعیل_بشهادت_رسیده و قرار شد من برم تهران وخبر شهادتش رو به خانواده بدهم .
کار سختی بود من امتناع کردم اما با اصرار فرماندهی راهی تهران شدم .
تهران که اومدم مستقیم رفتم پیش برادر اسماعیل ، حاج ایوب که بچه های قدیمی #گردان_تخریب بود .
حاجی وقتی من رو تنها دید متوجه قضیه شد و اولین سوالی که کرد گفت : #اسماعیل_کو؟
من هم با روحیه ایی که از حاج ایوب میشناختم بلافاصله #گفتم_شهید_شده .
اسماعیل دومین شهید خانواده بود و آماده کردن مادر برای این خبر کار مشکلی بود که حاج ایوب به گردن گرفت من هم تا اومدن پیکر اسماعیل به تهران به کسی چیزی نگفتم.
البته مادر شهید ابراهیم و اسماعیل نیازی به این همه نگرانی نداشت .
بالاخره پیکر اسماعیل هم رسید و روز تشییع اسماعیل دیدم مادرش مثل کوه در مقابل مصیبات ایستاده و زینب وار عمل نمود .
پیکر اسماعیل در قطعه ۲۹ گلزار شهدای بهشت زهراء سلام الله علیها به خاک رفت و روحش رو ملائکه با خود بردند و ما هم حسرت به دل اون روزهای خوب ماندیم.
راوی :همرزم شهید
╼═══•❅✿•❁•✿❅•═══╾
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
💐🌿💐🌿💐🌿
✅صلابت مادر بزرگوار شهید خوش سیر در وداع با پیکر فرزندش
°•|♥️🌻🌿|•°
🌹پیکر اسماعیل را با آمبولانس از معراج شهدا به منزلشان در محدوده صفائیه شهر ری آوردیم و بعد از طواف در منزل و خداحافظی با مادر به سمت مسجد امام حسن عسگری علیه السلام در میدان صفائیه تشییع کردیم.
تشییع که تمام شد تابوت اسماعیل را داخل آمبولانس گذاشتیم و من و یکی دوتا از دوستان عقب آمبولانس کنار تابوت نشستیم.
قبل از راه افتادن آمبولانس به سمت گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها مادر بزرگوار اسماعیل هم به جمع ما اضافه شد.
یک مقدار خودمان را جمع و جور کردیم.
مادر اسماعیل یک هیبت خاصی داشت، یکی دو بار از نزدیک در حضور اسماعیل و ابراهیم با ایشان سلام و علیک کرده بودیم، اما این بار فرق میکرد.
ابراهیم که کربلای ۵ شهید شد و اسماعیل هم تابوتش مقابل مادر بود. سعی کردیم خیلی به هم نریزیم. جلوی ناله و گریههایمان را گرفتیم.
وقتی ما را کنار تابوت اسماعیل دید که با لباس جبهه هستیم به ما تسلیت گفت و ماشین به سمت گلزار شهدا حرکت کرد.
ما هم که دلتنگ اسماعیل بودیم درب تابوت را باز کردیم و نایلون را از صورت رفیقمان کنار زدیم.
من شروع کردم به زمزمه کردن، و دوستان هم آرام آرام گریه میکردند.
مادر اسماعیل هم گهگاهی دستان لرزانش را روی صورت آخرین پسرش میکشید و فقط میگفت: «اسماعلیم مادر...» و قطرات اشک روی گونههای بی جان فرزندش میچکید.
آنقدر بی صدا و آرام گریه میکرد که ما در عقب آمبولانس از چکیدن پی در پی اشک روی صورت اسماعیل متوجه حزن این مادر شدیم.
مدت زمان طولانی سپری شد تا ما به محل دفن اسماعیل در قطعه ۲۹ رسیدیم و فقط ذکر خدا بر زبان این مادر بود و گاهی هم میگفت اسماعیلم مادر.
حکایت مادران غیور و صبور این سرزمین که اسماعیلها را به قربانگاه فرستادند همین گونه است.
تخریب چی شهید اسماعیل خوش سیر در روز اول فروردین سال ۴۶ که مصادف با شب عید قربان بود، به دنیا آمد و نامش را به این مناسبت اسماعیل گذاشتند
و اسماعیل چند روز بعد از عید قربان سال ۶۷ به قربانگاه رفت و آسمانی شد.
سلام بر اسماعیل، روزی که به دنیا آمد و روزی که از دنیا رخت بربست.»
🥀نثار روح پاک مادر شهیدان اسماعیل و ابراهیم خوش سیر صلوات
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🌷🌷🌷🌷🌷
╼═══•❅✿•❁•✿❅•═══╾
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🌙🌹🌙🌹🌙🌹🌙🌹🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شهیدی که هنگام خنداندن همرزمانش به شهادت رسید
#شهیداسماعیلخوشسیر🥀🕊
#یادشهداباصلوات🌷
╼═══•❅✿•❁•✿❅•═══╾
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
100گل صلوات هدیه میکنیم به چهارده معصوم(ع) و شهید والامقام اسماعیل خوش سیر
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
🚩قرائت زیارت عاشورا
🕯️به یاد شهید اسماعیل خوش سیر
💚همنوا با امام زمان(عج)
╼═══•❅✿•❁•✿❅•═══╾
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا
🔹️با نوای استاد علی فانی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
💚💚💚💚💚
╼═══•❅✿•❁•✿❅•═══╾
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🌸اݪسلام عݪیڪ یا ابـاصاݪح اݪمهدی🌸
🌳الا اے عاشقان اۅ خۅاهد آمد
🍀همہ خلق جهان اۅ خۅاهد آمد
🌳بہ هوش اے جملہ انسانهاے عالم
🍀الا اے مردمان اۅ خۅاهد آمد
🌳بشارت بر شما اے اهݪ عالم
🍀بہ زودے بي گمان اۅ خۅاهد آمد
🌳ظهۅرش ۅعده حق الهي است
🍀يقين اين را بدان اۅ خۅاهد آمد
🌳جماݪش ميشۅد خۅرشيد هستي
🍀چۅ نۅر از آسمان اۅ خواهد آمد
🌳دهيد اين خۅش خبر بر ڪل دنيا
🍀خۅشا بر حالتان اۅ خۅاهد آمد
🌳بپاخيزيد ۅ خۅد آماده سازيد
🍀ڪہ روزے ناگهان اۅ خۅاهد آمد
🌳تعجیݪ در فرج ۅسلامتی نازنین مۅلایمان صاحب الزمان علیہ اݪسلام
✨صݪۅات✨
╼═══•❅✿•❁•✿❅•═══╾
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🕊🌺🍃♥️🍃🌺🕊
بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام و احترام خدمت بزرگواران و دوستان شهدا
🌻☘🌷☘🌻
خداوند را شاکریم که یاری مان کرد [ششمین چله صلوات و زیارت عاشورا] و دعای عهد، با عنایت امامان معصوم (ع) و شهدای گرانقدر را به پایان برسانیم.
با 40 شهید عزیز
با روح الهی شان
با ارزش ها و آرمان ها
با سیر و سلوکشان آشنا شدیم.
ان شاءالله عطر و بوی شهدا را هم گرفته باشیم🤲
خداوندا سپاس که روزیمان کردی 40 روز مهمان شهدا باشیم.
خدایا تو را سپاس که ما را در مسیری که پایانش به تو ختم میشود قرارمان دادی❣
پروردگارا از بندگان گنهکارت، توانی جز عبادت اندک و ناچیز نیست که لایق حمد چون تویی باشد این کم را از ما بپذیر و به فضلت فزونی بخش
خدایا ما را ببخش و به حرمت این چهل شهید گرانقدر که مهمانشان بودیم ما را همچنان مهمان آنها نگه دار
و شفاعتشان را شامل حال همگی اعضای کانال متوسلین به شهدا بگردان
و فرج مولایمان صاحبمان آقا امام زمان(عج) را برسان
و گشایش و فرجی در کار همه عزیزان کانال قرار بده و حاجات جمع برآورده بخیر بگردان.🤲🌷♥️
🌼🕊♥️🕊🌼
بزرگواران ان شاءالله به امید خدا چله هفتم را چند روز دیگر شروع خواهیم کرد... برای دوستانی که تازه به جمع ما پیوستند توضیح مختصری عرض کنم:
روال کار به این صورت هست که نام 40 شهید والامقام را که اعضای کانال پیشنهاد میکنند، لیست میکنیم و هر روز یک شهید عزیز معرفی می شود و 100 صلوات و یک زیارت عاشورا به ایشان و چهارده معصوم (ع)هدیه می کنیم
( معرفی شهدا همراه با زندگینامه و وصیت نامه ،خاطرات و... است)
بزرگواران اگر شهیدی مد نظرشان هست نامشان را به آیدی ( @Shohadaa8 ) بفرستند
⬅️اگر شهید مُعرف شما معروف و شناخته شده نباشد عکس شهید به همراه زندگینامه ، وصیت نامه، خاطرات ، تاریخ تولد و شهادتشان را به آیدی که ذکر شد بفرستید🌷
《دوستان لطفاً به این نکته توجه کنید 👆👆حتماً اطلاعات شهید کامل باشد و بعد از معرفی شهید عزیز، این اطلاعات را سریع ارسال کنید》
ان شاءالله شفاعت شهدا شامل حال همه ما بشود 🤲
توجه بفرمائید
نام شهید منتخب خود را فقط و فقط به آیدی ( @Shohadaa8)بفرستید
°•[🦋🌤🌺]•°
🌻مقام شهدا را جز شاهدان حقیقت کسی نمی فهمد
و حقیقت را چشمی غیر از دل، نمی تواند دید.
🌹آن که رتبه و جایگاه شهید را فهمید پویایی را سرلوحه هستی خویش قرارداد
و آن که از شهید جز لقب و نامی نمی داند، تنها دل را به سکونت در کوچه ای آرام که به نام شهیدی آذین شده، خوش می دارد؛
💥 اما فریاد ممتد شهید در ثانیه ثانیه زمان جاری است؛
فریادی که ریشه در «هل من ناصر ینصرنی» سیدالشهدا دارد.
╼═══•❅✿•❁•✿❅•═══╾
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
لینک کانال برای دعوت از دوستانتان جهت شرکت در چله شهدا👇👇
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
✅ ثواب انتشار با شما