🚩#قرائت_زیارت_عاشورا
🕯️به نیت "شهید خیرالله جهاندیده"
💚همنوا با امام زمان(عج)
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
زیارت عاشورا.pdf
253.3K
ا🔰 pdf زیارت عاشورا⇧
صلےاللهعلیڪیااباعبدللھ
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلفــَرَج🤲
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا
🔹️با نوای استاد علی فانی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
💚💚💚💚💚
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
May 11
📚 کتابِ:
《#خاکهای_نرم_کوشک》
🌹این کتاب پیرامون زندگیِ #شهید_عبدالحسین_برونسی به قلم سعید عاکف می باشد و یکی از پرفروش ترین کتاب های دفاع مقدس به شمار می آید...
این کتاب شرح حال انسانی وارسته است که قبل از انقلاب در روستای گلبوی کدکن از توابع تربت حیدریه به کار سخت و طاقت فرسای بنایی مشغول بود و در کنار آن به خواندن دروس حوزوی نیز روی آورده بود تا اینکه بعدها به علت شدت یافتن مبارزات او زندانی و مورد شکنجههای وحشیانه ساواک قرار گرفت...
🔸کتاب از چندین فصل و خاطرات بسیار تشکیل شده است و شروع کتاب با زندگینامه آن شهید بزرگوار است...
🌷چند روز قبل از عملیات بدر، بارها شهید برونسی، به مناسبتهای مختلف از شهادتش در عملیات قریب الوقوع بدر خبر می دهد. گاهی آنقدر مطمئن حرف می زند که می گوید: اگر من در این عملیات شهید نشدم، در مسلمانی ام شک کنید! و از آن بالاتر اینکه به بعضی ها، از تاریخ و از محل شهادتش نیز خبر می دهد که چند روز بعد، همانطور هم می شود. از این دست وقایع اعجاب آور، در زندگی شهید برونسی بارها و بارها رخ داده است.
🌱🕊آنچه ما را به تأمل در زندگی این بزرگوار وا می دارد، رمز همین موفقیتهای بسیارش است در زمینه های مختلف. در ظاهر امر، او کارگری بنا است که در دوران قبل از انقلاب، رنج و شکنجه ی بسیاری را در راه اسلام تحمل می کند؛ و در دوران بعد از انقلاب هم، که زمینه برای رشد او مهیا می شود، چنان لیاقتی از خود نشان می دهد که زبانزد همگان می گردد و نامش حتی به محافل خبری استکبار جهانی نیز کشیده می شود...
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🟣خاک های نرم کوشک🟣
#قسمت_بیست_و_یک
خنده از لبش رفت. حزن و اندوه آمد تونگاهش آهی کشید و گفت:« من از جریان دخترم فاطمه حرف می زدم»
یکدفعه کنجکاوی ام تحریک شد افتادم تو صرافت این که بدانم چی گفته سالها از فوت دختر کوچک مان می گذشت، خاطره اش ولی همیشه همراه من بود بعضی وقت ها حدس می زدم که باید سری توی آن شب و تو تولد فاطمه باشد ولی زیاد پی اش را نمی گرفتم
بالاخره سرش را فاش کرد اما نه به طور کامل و آن طوری که من می خواستم گفت :«اون روز قبل از غروب بود که من رفتم دنبال قابله, یادت که هست؟»
گفتم:« آره که ما رفتیم خونه خودمان»
سرش را رو به پایین تکان داد پی حرفش را گرفت همونطور که داشتم می رفتم یکی از دوست های طلبه رو دیدم اون وقت تو جریان پخش اعلامیه ،یک کار ضروری پیش اومد که لازم بود من حتماً باشم؛ یعنی دیگه نمی شد کاریش کرد ۱ توکل کردم به خدا و باهاش رفتم...
جریان اون شب مفصله همین قدر بگم که ساعت دو، دو و نیم شب یکهو یاد قابله افتادم با خودم گفتم ای داد بیداد من قرار بود قابله ببرم
می دونستم که دیگه کار از کار گذشته و شما خودتون هر کار بوده کردین زود خودم را رسوندم خونه وقتی مادر شما گفت قابله رو می فرستی و میری دنبال کارت شستم خبر دار شد که باید سری توی کار باشه ولی به روی
خودم نیاوردم.»
پاورقی
۱- نیت پاک وخلوص شهید برونسی زبانزد همه آنهایی که او را می شناخته اند بوده و هست. برای خدمت به انقلاب و مبارزه با رژیم طاغوت حقیقتاً سر از پا نمی شناخت و این که به خاطر انقلاب شدیدترین مشکلات خودش را فراموش کند یک امر طبیعی بود برای ما...
ادامه دارد....
#رمان_شهدایی
#زندگینامه_شهید_عبدالحسین_برونسی
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌷🌷🌷🌷🌷