eitaa logo
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
32هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
256 فایل
بسم رب الشهداء💫 🌷"هرگز کسانی را که در راه خداکشته شده اند مرده مپندار بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند"🌷 (آل عمران۱۶۹) 💥چله صلوات، زیارت عاشورا و دعای عهد💥 ✨شروع چله: 16 آذر ✨پایان: 25 دی @hasbiallah2
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 ❣بسم رب الشهدا و الصدیقین❣ 2⃣1⃣ دوازدهمین چله ی کانال متوسلین به شهدا 💫 امروز " چهارشنبه 25 مرداد ماه" 🏴 مصادف با 29 محرم 📌روز " بیستم " چله صلوات و زیارت عاشورا‌《هدیه به چهارده معصوم(ع) و شهید امروز》 🌻شهید والامقام " علی پیرالوانی "🌷🌷🌷 معرف: خانم کوهی 🌺 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @motevasselin_be_shohada
شهید گرانقدر علی پیرالوانی🌻 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 تاریخ ولادت: ۱۳۴۵ محل ولادت: اردبیل(روستای پیرالوان) تاریخ شهادت:۱۳۶۷/۴/۲۱ محل شهادت: منطقه عملیاتی شرهانی وضعیت تاهل: مجرد مزار: اردبیل (آرامستان غریبان) ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝متوسلین به شهدا💝 🌷🌿🕊🥀🕊🌿🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰زندگینامه شهید علی پیرالوانی شهید پیرالوانی در یک خانواده مذهبی در یکی از روستای استان اردبیل (پیرالوان ) به دنیا آمد او چهارمین فرزند خانواده بود. چهار برادر و چهار خواهر بودند علی تا کلاس پنجم در همان روستا درس خواند بعد به اردبیل آمدند و تا کلاس نهم ادامه داد همه فامیل از اخلاق و رفتار علی تعریف میکنند اهل مسجد و نماز و کار بوده در کنار کار ورزش هم میکرده (پسر دایی علی تعریف می‌کرد من تقریبا یازده سالم بود علی بیست سالش در محله ما یک فضایی باز بود همیشه می رفتیم اونجا والیبال بازی میکردیم اون پسری خوشرو ومهربانی بود دوست داشت به همه کمک کنه یادمه مادرم در حیاط یک تنور داشت اطراف آن تنور را یک اتاق مانندی درست کرده بودیم ولی چون ارتفاع آن کم بود وقتی کسی وارد می‌شد سرش می‌خورد در ورودی یک روز علی میخواست وارد بشه سرش خورد به مادرم گفت زندایی مرخصی ام تمام شد وقتی برگشتم ان شاءالله اینجا را برات درست میکنم که دیگه برنگشت و شهید شد برادر بزرگش هم عباس پیرالوانی جانباز هستند. ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝 🌺✨☘🌺✨☘🌺✨
🔷ماجرای شهادت شهید علی پیرالوانی از همرزم شهید درمنطقه شرهانی دراثراثابت خمپاره ۱۲۰ به سنگرشان به شهادت رسید . یکی ازهمسنگریهایش بعدازجنگ ایران وعراق تعریف میکردومیگفت که اونروزکه دشمن به ماپاتک زدمن باعلی تویه سنگربودیم من یه دفعه دیدم اکثرنیروها دارن عقب نشینی میکنن فرمانده هم دستور داد همه عقب نشینی کنن گفت دشمن بدجوری پاتک زده منم زوداماده شدم برگردم عقب احساس کردم علی هم پشت سرمنه دیدم علی درسنگره و داره تیراندازی میکنه دادزدم علی زودباش بیابریم همه رفتن ما موندیم بهم گفت کجابریم من سنگرم را ول نمیکنم ومیجنگم توبرو هرچقدربهش گفتم بابابیابریم فرمانده هم رفته گفت نه من ازسنگرم وخاکم دفاع میکنم وفرارنمیکنم من خودم راازاون محل دورکردم وبه زورخودم رابه جایی رساندم وبه چندتاازبچه ها رسیدم خیلیا شهیدشده بودند فقط چندنفرازگروهان مازنده مونده بودندعلی وچندنفردیگرهمونجاموندندوجنگیدندوعاقبت همشون شهیدشدندو ماکه برگشته بودیم همگی باشرمندگی به هم نگاه میکردیم ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻خاطرات شهید علی پیرالوانی از زبان برادر گرامیشان ✨ همیشه خوشرو بود با اطرافیانش بااحترام وخوش اخلاق بود باخواهرهاخیلی مهربانتربودبااعضای خانواده هم بخصوص باپدرومادربااحترام وادب رفتارمیکرد ازبچگی هم سرکارمیرفت هیچوقت بیکارنمیموند اونموقع قبل ازرفتن به خدمت سربازی خرج خانواده رااون میداد..توکوچه ومحله هم باهمه احترام داشت ندیدم کسی ازش گلایه کنه ...اخرین باری که باهم صحبت میکردیم وهمدیگر رادیدیم روزی بودکه من به مرخصی امده بودم علی هم به مرخصی امده بود توخونمون همدیگر رادیدیم وبعد از احوالپرسی و......به من گفت که کمیته انقلاب اسلامی چجورجایی هست منم گفتم خوبه ازهمه ارگانهابهتره چون درکمیته با فسادومنافقین وموادمخدر وغیره مبارزه میکنن . اون موقع سه ماه ازخدمتش مونده بود به من گفت ان شاءالله خدمتم که تموم شد منم میام توکمیته استخدام میشم باهم خدمت میکنیم گفتم باشه بعدازچندروز هردورفتیم سرخدمتمان من اونموقع درتبریزخدمت میکردم که خبرحمله منافقین که بنام عملیات مرصاد بود راشنیدیم فرمانده همه راجمع کردوگفت منافقین حمله کرده اند و درخاک ایران هستند وخیلی ازهموطنانمان راشهیدکرده اند یابه اسارت برده انددرجبهه نیرو نیازداریم هرکس داوطلبه بیاد اسم بنویسه من وچندنفر ازدوستان رفتیم داوطلب شدیم و رفتیم طرف اسلام اباد غرب و بعداز عملیات و پاکسازی برگشتیم وبه مرخصی امدیم چندروزی بود ازعلی خبری نبود از هرکجا و هرکس میپرسیدیم خبری نمیدادند بالاخره بعدازچندروز خبرشهادتش امدکه بعداز شهیدشدنش چون منطقه بدست دشمن افتاده بود نتوانسته بودند جنازه اش رابیارن بعدازچندروز رزمنده ها اون منطقه را ازاد میکنندو جنازه علی وبقیه شهدا رامیارن تحویل خانواده هامیدن همه وسایل از جمله وصیت نامه اش در جیبش سوخته بود. ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝 💐🌿💐🌿💐🌿💐🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊سلام رفیق شهیدم 🌤سلام همه امیدم... 🌹🌿 شادی روح پاکش صلوات ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃 100گل صلوات هدیه میکنیم به چهارده معصوم(ع) و شهید والامقام علی پیرالوانی 🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚩قرائت زیارت عاشورا 🕯️به یاد شهید علی پیرالوانی 💚همنوا با امام زمان(عج) ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا 🔹️با نوای استاد علی فانی السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع) 💚💚💚💚💚 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝متوسلین به شهدا💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> کتاب زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری 📌قسمت هفتاد و دوم پاییز سال 1364 بود.به همراه دوستان به منطقه اعزام شدیم.وقتی وارد پادگان دوکوهه شدیم ما را تقسیم بندی کرده و به گردان سلمان فارسی فرستادند. گردان سلمان از گردان های دائمی نبود.بلکه هر زمان نیروی اعزامی زیاد بود تشکیل میشد و زمانی که نیرو کم بود این گردان منحل میشد. فرمانده گردان ما برادر میر کیانی و جانشین ایشان شهید مظفری بود.من به همراه سی نفر دیگر به دسته دوم از گروهان سوم این گردان رفتیم. مسئول دسته ما شهید طباطبایی بود.چند جوان خیلی خوب از منطقه شمال تهران نظیر برادران میرزایی و طلایی با ما بودند. جمع خوبی داشتیم.ما همگی در دو اتاق از طبقه اول ساختمان گردان سلمان در دوکوهه مستقر شدیم. در همان روزهای اول متوجه شدم که یکی از جوانان دسته ما حالت خاصی دارد!به او برادر نیّری میگفتند. آن روزها همه رفقا اهل معنویت بودند اما حالات او فرق میکرد!وقتی فهمیدیم که از شاگردان آیت الله حق شناس بوده از او خواستیم که امام جماعت دسته ما شود.... ادامه دارد ... با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی ) اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم شهید ✨🌿🌸🌿✨
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> کتاب زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری 📌قسمت هفتاد و سوم هر چند زیر بار این مسئولیت نمیرفت،اما با فرمان مسئول دسته مجبور شد جلو بایستد.اطاعت از فرمانده واجب بود. برادر نیّری انسان ساکت و ارامی بود.لذا به راحتی نمیشد به شخصیت او پی برد.بیشتر اوقاتی که ما مشغول صحبت و خنده و استراحت و...بودیم او مشغول قرائت قران و یا مطالعه میشد. در میان دسته ما یک نفر بود که بیش از بقیه با برادر نیّری خلوت میکرد.ان ها با یکدیگر مشغول سیر و سلوک بودند.علی طلایی هیچ گاه از احمد آقا جدا نمیشد. طلایی تنها پسر یک خانواده از شمال تهران بود،در یک خانواده مرفه بزرگ شده بود.خانواده ای که بعدها متوجه شدیم زیاد در قید و بند مسائل دینی نیستند! او اینگونه آمده بود و خدا احمد آقا را برایش قرار داد تا باهم مسیر کمال را طی کنند. هر چند که او چند سال بزرگ تر از احمد آقا بود،اما مثل مراد و مرید به دنبال برادر نیّری بود،او بهتر از بقیه احمد آقا را شناخته بود برای همین هیچگاه از او جدا نمیشد. ادامه دارد ... با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی ) امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم شهید ✨🌿🌸🌿✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚کتاب صوتی " لوطی و آتش" اثر رحیم مخدومی ( مجموعه ۵ داستان از زندگی سردار شهید ) ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝
📗📗 کتاب "لوطی و آتش" به قلم رحیم مخدومی روایتی داستانی از پنج فراز از زندگی استراتژیست دفاع مقدس؛ شهید «غلامحسین افشردی» یا همان «حسن باقری» است. کتاب شکل داستانی دارد و در پنج بخش تنظیم شده که با نثری روان و زیبا مخاطب را به خود جذب می کند. لوطی و آتش بخشی از ماجرای جنگ را در خلال زندگی یک سردار بازگو می کند که می تواند برای نسل آینده بسیار مفید و تاثیرگذار باشد. نکته مهمی که در مورد این کتاب به نظر می رسد این است که لوطی و آتش از معدود کتابهایی است که در قالب و شیوه ای داستانی به زندگی یک شخصیت پرداخته است و در این گونه کاملا موفق بوده و در واقع این ابتکار نویسنده داستان است. نویسنده کتاب رحیم مخدومی از سابقه خاطره نویسی که داشته است کمک گرفته و به گونه ای خاطره را با داستان آمیخته است که خواننده مرز میان واقعیت و تخیل را درهم می آمیزد. پنج داستان این کتاب به ترتیب عبارتند از : لوطی و آتش تنهاترین سرباز لباس گشاد رئیس جمهور بیسکوییت انفجاری صدای ژنرال ➡️@motevasselin_be_shohada
1797717783.mp3
9.34M
📚کتاب صوتی " لوطی و آتش" ( مجموعه ۵ داستان از زندگی سردار شهید ) قسمت 1⃣ ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝متوسلین به شهدا💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐بزرگوارانی که با توسل به شهدای والامقام حاجت گرفتند و یا خاطره یا رویای صادقه ای داشتند برای بنده ارسال کنند تا در کانال به اشتراک گذاشته شود. @hasbiallah2 👈آیدی خادم شهدا ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ارسالی اعضای محترم کانال⤵️ ✨توسل به شهدای والا مقام من به شهدا خیلی ارادت دارم ، اما هرگز با چله شهدا آشنا نبودم تا این که یک بار پیامی رو مبنی بر توسل به شهدای عزیز و چله گرفتن در یکی از گروه ها خوندم ...... برای تنها پسرم نذر کردم ، یک جایی در کارش مشکل داشت که به هیچ وسیله ای نتوانستیم کمک کنیم تا رفع شود ، و من در همین زمان بود که با چله شهدا آشنا شدم . نشستم و اسم چهل تا شهید رو نوشتم از جمله ( شهید والا مقام عادل علایی سقرلو) که در حقیقت اسمی است که کوچه ما به آن مزین شده است . ✍✍ هر روز برای هر شهیدی که اسمش را نوشته بودم ذکر می گفتم تا این که حدودا روز بیست و دوم بود که به اسم شهید بزرگوارمون رسیدم ، شهیدی که کوچه ما به اسم او مفتخر شده و نامگذاری گردیده در حال ذکر گفتن ( صلوات ) بودم که همسرم زنگ زد و گفت نامه پسرمون امضا شد و مشکلش رفع شده ....من نمی‌دونستم بخندم ! گریه کنم ! داد بزنم ! ولی اینو می دونم ؛ همینطوری که اشک می ریختم بدنم می لرزید. من جانی و دلی حضور شهدا رو حس کرده بودم ، اون بزرگواران به ویژه شهید عادل علایی سقرلو منو در روزی که به نامش چله خودم رو دنبال می کردم, صدام کرد و بهم گفت هواتو دارم و این زیباترین توجهی بود که در زندگی به این بنده حقیر ، ارزانی شده بود .....نگاهی توام با یک پاداش ارزشمند برای تنها پسرم 🌷 روح همه شهدا شاد به ویژه شهید والا مقام ؛ «عادل علایی سقرلو»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا