eitaa logo
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
31.9هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
260 فایل
بسم رب الشهداء💫 🌷"هرگز کسانی را که در راه خداکشته شده اند مرده مپندار بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند"🌷 (آل عمران۱۶۹) 💥چله صلوات، زیارت عاشورا و دعای عهد💥 ✨شروع چله: 16 آذر ✨پایان: 25 دی @hasbiallah2
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
410475_465.mp3
1.82M
💚دعای عهد 🔸️با نوای استاد فرهمند من دعای عهد میخوانم بیا بر سر این عهد میمانم بیا 🌤🌿🌻 اللهم عجل لولیک الفرج🤲 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝متوسلین به شهدا💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌻💐🌻💐🌻💐🌻 💚سلام به چهارده معصوم(ع):💚 🌷⃟ *صلي اللهُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ 🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يا اميرالمُومنِينَ 🌷⃟ *صَلی اَللّهُ عَلَیکِ یا فاطِمهُ الزَّهرَاءُُ 🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِی 🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ يا اباعبداللَّه 🌻💐🌻💐🌻💐🌻 🌷⃟ *صلي اللهُ عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ 🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ 🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياجعفربنَ مُحَمَّدٍ 🌻💐🌻💐🌻💐🌻 🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياموسيَّ بْنُ جَعْفَرٍ 🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياعلي بن موسي 🌷⃟ *صَلِي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ اَلْجَوَاد 🌻💐🌻💐🌻💐🌻 🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْك ياعلي بْنَ مُحَمَّدٍ 🌷⃟ *صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍ العسکري 🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياحجه بْنَ اَلْحَسَنِ. اَلْمَهْدِيُّ عَجَّلَ اَللَّهُ تعالی فَرَجَهُ الشريف 🌻💐🌻💐🌻💐🌻 ➡️@motevasselin_be_shohada ‌ 💝 متوسلین به شهدا 💝 🌻💐🌻💐🌻💐🌻
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 ❣بسم رب الشهدا و الصدیقین❣ 4⃣1⃣ چهاردهمین چله ی؛ 🚩زیارت عاشورا، صلوات، دعای عهد 🌤کانال متوسلین به شهدا🌤 🖇 امروز " 13 آبان ماه" 📌 چله 《هدیه به‌ چهارده‌ معصوم(ع) و شهید امروز》 🌻شهید والامقام " " 🌷🌷🌷 معرف: خانم صوابی 🌺 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ➡️@motevasselin_be_shohada
شهید مدافع حرم رضا سنجرانی🌻 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 تاریخ ولادت: ۱۳۵۶/۴/۲۲ محل ولادت: مشهد تاریخ شهادت: ۱۳۹۶/۷/۱ محل شهادت: سوریه مزار: گلزار بهشت رضا_مشهد ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝 🌷🌿🕊🥀🕊🌿🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰گفتگو با خانواده شهید مدافع حرم رضا سنجرانی 🌷🌿پدر شهید رضا سنجرانی می‌گوید: رضا چهار بار به سوریه اعزام شد، اولین بار دو سال قبل شهادت بود، اصرار داشت تاسوعا و عاشورا در منطقه بماند، ماند و در نخستین روزهای محرم شهید شد. 🔷🔸🔷 در منطقه معروف به «کرار» بود، از همرزمان نزدیک شهیدان «مرتضی عطایی» و «حسن قاسمی دانا» که بعد از چهار بار اعزام اول مهرماه در دیرالزور شهید شد. شهید «رضا سنجرانی» رزمنده مدافع حرم ایرانی از لشکر فاطمیون بود که پس از جانبازی از ناحیه دست و پا در اول مهرماه و مصادف با دوم ماه محرم الحرام به مقام رفیع شهادت نائل شد. پدرش شهید سنجرانی می‌گوید: «رضا در 40 سالگی شهید شد و امروز بعد از 40 سال احساس می‌کنم پسرم را نمی‌شناختم، انگار از جنس ما آدم‌های عادی نبود، من خودم هم سال‌ها در جنگ هشت سال دفاع مقدس بودم اما رضا از من پیشی گرفت، او لایق شهادت بود و من نه.» 🌺رضا با خدا معامله کرد🌺 مادر خیلی کوتاه و مختصر سخن می‌گوید. حرف‌هایش را در چند جمله خلاصه کرده و می‌گوید: رضا با خدا معامله کرد از همان روز اول می‌دانستم این پسر پیش من نمی‌ماند و مال من نیست. روزی که می‌خواست به سوریه برود، گفتم: «من جواب بچه‌هایت را نمی‌توانم بدهم»، رضا گفت: «مادر! من اگر نروم از حرم دفاع کنم، شما فردا می‌توانی سرت را مقابل جدت حضرت زهرا(س) بالا بگیری؟ به حرم بی بی(س) جسارت می‌کنند، من چطور آرام بنشینم؟» حالا هم در عجبم که چرا اینقدر آرامم و صبور. مطمئنم در حقم دعا کرده وگرنه مگر می‌شو خار به پای فرزندی برود و مادرش آرام بنشیند. بخدا رضا برایم دعا کرده است. 🌹🍃آقای سنجرانی! از فرزندتان بگویید. چطور شد که آقا رضا به این نتیجه رسید که لباس مدافعان حرم را بپوشد؟ من خودم نظامی بازنشسته‌ام که در جبهه‌های هشت سال دفاع مقدس حضور داشتم اما مثل پسرم لایق شهادت نبودم، یادم می‌آید آن زمانی که جبهه می‌رفتم، هر بار که می‌آمدم با همان سن کم و دنیای کودکانه‌اش اصرار می‌کرد او را هم ببرم، خلاصه اینکه من سال‌ها نبودم و نقطه شروع حسینی شدن رضا و ارادتمندی وی به اهل بیت(ع) از همان روزها و سال‌هایی شروع شد که من جبهه بودم اما مادرش بچه‌ها را مسجدی و هیئتی بار آورد. رضا بزرگ شده مسجد و هیئت‌های عزاداری بود/بیشتر وقتش یا در مساجد می‌گذشت و یا به آموزش در پادگان در حقیقت رضا بزرگ شده مسجد و هیئت‌های عزاداری بود و به قولی مگر می‌شود بچه هیئتی باشی و جسارت به حرم بی بی زینب(س) را تاب بیاوری؟ رضا بسیجی فعال، قاری قرآن و مداح اهل بیت(ع) بود. خودش دوست داشت تمام وقتش را صرف ائمه اطهار(ع) کند. بیشتر وقتش یا در مساجد می‌گذشت و یا به آموزش در پادگان. طوری رفتار می‌کرد که انگار این روزمرگی‌ها برایش مهم نیست. مدرسه‌اش که تمام شد همین دانشگاه آزاد مشهد قبول شد. راستش از همان کودکی شوق لباس رزم داشت، با او خیلی صحبت می‌کردم، مثل دیگران درس‌ات را بخوان، سرکار برو و زندگی‌ات را بچرخان اما رضا ضمن تمام احترامی که برای خانواده قائل بود، همیشه حرف از هدفی بزرگ می‌زد و زندگی که برایش با این پشت میزنشینی‌ها معنایی نداشت. من به عنوان پدر این را فهمیده بودم که رضا راهش را انتخاب کرده و روحش در قالب یک زندگی مادی و عادی نمی‌گنجد. انگار ساخته شده بود که شبانه روز پوتین پایش کند و در لباس رزم باشد. در آزمون استخدام بانک ملی به درخواست من شرکت کرد و قبول شد، صبح تا عصر که در بانک بود اما بلافاصله بعد آن یا خودش را به پایگاه بسیج می‌رساند و یا کلاس‌های آموزش قرآنش در مساجد. با التماس در فاطمیون ثبت نام کرد/4بار به سوریه رفت 🌹🍃شهید سنجرانی جزو مدافعان حرم ایرانی بود که همراه بچه‌های افغانستانی فاطمیون راهی سوریه شد، این موضوع چطور اتفاق افتاد؟ چند بار رفت و بازگشت؟ ✨ادامه👇
راستش چون من مشکل قلبی دارم مراعاتم را می‌کرد و خیلی حرف‌ها را به من نمی‌زد، فقط بعدها از همرزمانش شنیدم که چون رضا ایرانی بود با هزار التماس و درخواست کاری کرد که با رزمندگان و برادران افغانستانی خود در قالب لشکر فاطمیون عازم سوریه شود. می‌گفتند آنقدر شوق جبهه و دفاع از حرم داشت که چاره‌ای جز موافقت با اعزامش نبود. رضا چهار بار به سوریه اعزام شد، اولین بار دو سال پیش بود. یادم می‌آید یک روز آمد و گفت: «من تا به حال از بانک مرخصی نگرفته‌ام و حساب کرده‌ام به اندازه سه ماه مرخصی دارم.» به من چیزی نگفت اما به همسرش گفته بود می‌خواهد به سوریه برود. من بعدها فهمیدم که کجا رفته است. بعد که متوجه شد من فهمیده‌ام، به سراغم آمد و گفت: «اجازه بده به سوریه بروم.» من گفتم: «رضا جان اگر مجرد بودی مشکلی نبود اما من جواب دو فرزندت را چه بدهم؟» این را هم بگویم که هنوز بچه‌هایش خبر ندارند پدرشان شهید شده است. اوایل اصلا من راضی نمی‌شدم، نگران بچه‌هایش بودم. اما رضا می‌گفت: «کسی که من را حمایت کرده، فرزندانم را هم حمایت می‌کند.» و بالاخره رفت، راستش من و مادرش به رضا افتخار می‌کردیم اما نمی‌توانستیم نگرانش نباشیم. دومین بار که رفت، در «تدمر» از ناحیه پا مجروح شد، منتقلش کردند مشهد و با وجود عمل جراحی و جایگذاری پلاتین در پایش اما باز هم می‌رفت پادگان برای آموزش، بار سوم که رفت از ناحیه دست هم مجروح شد. قبل از آخرین اعزام به رضا گفتم: «تو هم دستت مجروح شده و هم پا، دیگر جایی برای رفتن نداری، چطور می‌خواهی دفاع کنی؟» رضا گفت: «می‌توانم» و باز رفت ولی این آخرین رفتنش بود که بازگشتی نداشت، دلتنگم در نخستین روزهای محرم شهید شد 🌹🍃از آخرین اعزام شهید سنجرانی بگوئید. همسر و فرزندان رضا را برده بودند سوریه، هم برای زیارت و هم اینکه رضا را ببینند، ماموریتش تمام شده بود، به او گفته بودند با همسرت برو مشهد اما رضا اصرار داشت تاسوعا و عاشورا در منطقه بماند، رضا ماند و در نخستین روزهای محرم شهید شد.بعد از اینکه رضا همسر و فرزندانش را از سوریه به مشهد بدرقه کرد عملیات در دیرالزور آغاز شد، همسرش می‌گفت: «شب قبل از عملیات، رضا پیام داد که "اگر شهید شدم حلالم کن."» معمولا اینطور پیام‌ها را رضا برای من نمی‌فرستاد، می‌دانست بخاطر مشکل قلبی طاقت ندارم. 🌹🍃چطور از شهادتش باخبر شدید؟ یک روز پسرانم همه با هم آمدند خانه، ساعت از 11 شب گذشته بود، گفتم: «شما سابقه ندارد این موقع شب باهم بیایید. چیزی شده؟» گفتند: «در همین مسجد سر کوچه بودیم و گفتیم بیاییم سری به شما بزنیم.» پرسیدند: «از رضا خبر نداری؟» گفتم: «نه؛ دو روز است خبری ندارم.» کمی این پا و آن پا کردند و گفتند: «بابا شایعه است که می‌گویند رضا مجروح شده.» همانجا شصتم خبردار شد. گفتم: «نیاز به این پا  و آن پا کردن نیست، اگر رضا شهید شده راستش را بگوئید.» اول به ما گفتند در عملیات چهار نفر بودند و یک نفر شهید و سه نفر مجروح شده اما بعد مشخص شد یک نفر مجروح و سه نفر شهید که پسر من هم در میان آن سه شهید بوده است. یادم می‌آید خبر شهادتش که تائید شد مادرش رفت در اتاق دیگر، من نشستم با خودم خلوت کردم، برای حال خودم و همه سال‌هایی که جنگیدم و لیاقت شهادت نداشتم روضه خواندم، من خودم مداح بوده‌ام و رضا هم مداح بود و دیگر پسرانم هم، رضا هم مداحی می‌کرد و هم قاری قرآن بود. 🌹🍃شهید سنجرانی چه سمتی در منطقه داشت؟ به من که راستش را نمی‌گفت، تازه بعد از شهادتش فهمیدم که مسئول محور و مسئول آموزش بوده، هر بار که از او می‌پرسیدم می‌گفت: «من آنجا یا برای رزمندگان آب می‌برم یا در آشپزخانه کار می‌کنم و گاهی چای می‌ریزم و خلاصه پشت خط کار می‌کنم.» پسرانم بعضی شب‌ها با رضا از سر مزاح دعوا می‌کردند که کداممان اول شهید می‌شویم 🌹🍃بعد از مجروحیتش، هیچ وقت نخواستید مانع رفتنش به سوریه بشوید؟ از خاطرات پدر و پسری‌تان بگویید. رفتارتان با هم چطور بود؟ جالب است این را بگویم رضا همه تلاشش را می‌کرد که ما مانع رفتن دوباره‌اش نشویم، بعد از سه بار اعزام که هم دست و هم پایش مجروح شده بود، در خانه طوری وانمود می‌کرد که انگار هیچ چیزی نشده، حتی گاهی کارهای سنگینی در خانه انجام می‌داد تا نشان دهد حالش خوب است. من به همسرش هم گفتم: «رضا راهش را انتخاب کرده بگذار برود.» من با رضا پنج فرزند دارم و رضا فرزند ارشد خانواده بود. خدارا شکر می‌کنم همه شان یا قاری قرآن هستند یا حافظ قرآن، پسرانم که همه بسیجی‌اند و یادم هست بعضی شب‌ها با رضا از سر مزاح دعوا می‌کردند که کداممان اول شهید می‌شویم. ✨ادامه👇
من و رضا خیلی با هم شوخی می‌کردیم، همیشه از منطقه زنگ می‌زد و به شوخی می‌گفت: «چطوری حاجی سنجر؟» یک روز من هم به شوخی به رضا گفتم: «گیرم که شهید شدی، شهادتت چه گلی به سر من می‌زند؟» خندید و گفت: «بابا من اگر شهید شوم عظمت پدری‌ات را بالا می‌برم، مطمئن باش مایه عزتت خواهم شد.» و واقعا هم همین شد، همین دو سه روز پس از شهادتش به من اثبات شد. هنوز از خیلی اتفاقات و حرف‌هایش مات و مبهوت مانده‌ام، حالا در دلم با او حرف می‌زنم و می‌گویم: «رضا! بابا هنوز در این 40 سال نشناختمت، من این دو روز فهمیدم که تو چقدر آسمانی بودی.» 🌹🍃حتما شنیده‌اید که برخی می‌گویند مدافعان حرم  برای پول می‌روند سوریه و حرف‌هایی را نقل می‌کنند که مایه رنجش دل رزمندگان و خانواده‌های شهدا می‌شود. شما پاسخ این حرف‌ها را چه می‌دهید؟ این‌ها فقط یاوه سرایی است، می‌خواهند دور حرم بی بی خالی شود، اگر بخواهیم گوشمان را معطل شنیدن چنین حرف‌هایی کنیم کلاهمان پس معرکه است، همه فرزندانم فدای حضرت زینب(س)، همه ما سربازان روح الله و امام خامنه ای هستیم. فقط یک چیز را باید بگویم آن هم اینکه رضا کارمند بانک بود، مشکل اقتصادی و معیشتی هم نداشتیم، نه برای پول رفت و نه برای چیز دیگر، فقط عاشق لباس رزم بود و عاشق روضه‌های حضرت زینب(س). باید می‌رفت و در این راه هم شهید شد. من هم در جبهه‌ها بوده‌ام اما چقدر حسرت می‌خورم به پسرم، او رفت و من جاماندم. یادم می‌آید رضا بارها برایم تعریف می‌کرد در بانک برایش کادو می‌آوردند، زمانی که 80 هزار تومان حقوق می‌گرفت یکی از مشتری‌ها 100 هزار تومان هدیه پول نقد داده بود، خوب یادم هست همه را برمی‌گرداند، من از کودکی بچه‌هایم را با نان حلال بزرگ کردم، این را گفتم که بگویم درد دارد که انگ پول به حرکتی بزرگ در مسیر یک عقیده برای یک رزمنده بزنند. ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝 🌺🌿🕊🌺🌿🕊🌺🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚معرفی کتاب : 《 چخ چخی ها》 نگاهی به نشاط و شوخ طبعی شهدای مدافع حرم مشهد!  ماجراهای این کتاب خاطرات واقعی مدافعان حرم است. شهدای نام آشنای مشهدی مِن جمله شهیدان؛ رضا سنجرانی، مصطفی صدرزاده، حسن قاسمی دانا، مرتضی عطایی، ... ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝 🌸🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥وصیت شهید مدافع حرم رضا سنجرانی به زائران مزارش ... 😢 💐 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃 100گل صلوات هدیه میکنیم به نیابت از شهید والامقام" رضا سنجرانی" نذر سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عج و هدیه به محضر چهارده معصوم علیهم السلام 🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚩 🕯️به نیت شهید رضا سنجرانی 💚همنوا با امام زمان(عج) ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا 🔹️با نوای استاد علی فانی السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع) 💚💚💚💚💚 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ آیا لعن‌های زیارت عاشورا انرژی منفی دارد؟! حرفی که ممکن است این روزها بشنویم👈 لعن و مرگ بر کسی آن را به خود انسان برمی‌گرداند!👉 ❓اصلا چرا این همه لعن در زیارت عاشورا است؟ ✅ با نشر این کلیپ شما هم در ثواب آگاه سازی دیگران شریک باشید. ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> ♥️ تفحص را خیلی دوست داشت. اما بعداز ازدواج ، دیگرپیش نیامد برود ولی زیاد هم از ان دوران برایم تعریف می کرد. و می گفت:((با روضه کار رو شروع می کردیم ،با روضه هم تموم!)) از حالشان موقعی که شهید پیدا می کردند می گفت. جزئیاتش را یادم نیست،ولی رفتن تفحص را عنایت می دانست. کلی ذوق داشت که بارها کنار تابوت شهدا خوابیده است😢 اولین دفعه که رفتیم مشهد، نمی دانستم باید شناسنامه همراهمان باشد. رفتیم هتل ، گفتند باید از اماکن نامه بیاورید. .نمی دانستم اماکن کجاست. وقتی دیدم پاسگاه نیروی انتظامی است، هول برم داشت. جداجدا رفتیم در اتاق برای پرس وجو. بعضی جاها خنده ام می گرفت طرف پرسید: ((مدل یخچال خونه تون چیه؟چه رنگیه؟شماره موبایل پدر مادرت؟)) نامه که گرفتیم و امدیم بیرون تازه فهمیدم همین سوال هارا از محمد حسین هم پرسیده بودند ..😂 اولین زیارت مشترکمان را از باب الجواد علیه اسلام شروع کردیم. این شعر را خواند: ((صحنتان را می زنم بر هم جوابم را بده این گدا گاهی اگر دیوانه باشد بهتراست جـان من اقا مرا سرگرم کاشی هانکن میهمان مشغول صاحب خانه باشد بهتر است گنبدت مال همه، باب الجوادت مال من جای من پشت درمیخانه باشد بهتراست اذن دخول خواندیم. ورودی صحن کفشش را کند و سجده شکر به جا آورد ، نگاهی به من انداخت وبعدهم سمت حرم: ((ای مهربون،این همونیه که بخاطرش یه ماه اومدم پابوستون. ممنون که خیرش کردید! بقیه شم دست خودتون ، تااخرِ آخرش😍!)) 🌷 ✨ادامه دارد..‌. ❣🦋❣🦋❣
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> ♥️ گاهی ناگهانی تصمیم می‌گرفت. انگار می‌زد به سرش... اگه از طرف محل کار مانعی نداشت بی‌هوا می‌رفتیم مشهد 😍 یادم است یک بار هنوز خانواده‌ام نیامده بودند تهران . خانه خواهر شوهرم بودم ، که زنگ زد الان بلیط گرفتم بریم مشهد. من هم ازخداخواسته کجا بهتر از مشهد😁 ولی راستش تا قبل از ازدواج هیچ‌وقت مشهد این شکلی نرفته بودم. ناگهان بدون رزرو هتل .. ولی وقتی رفتم خوشم آمد. اصلا انگار همه چیز دست خود امام بود .. خودش همه‌چیز را خیلی بهتر از ما مدیریت می کرد.🙃 داخل صحن کفش‌هایش را در می‌آورد.. توجیهش این بود که وقتی حضرت موسی (ع) به وادی طور نزدیک می‌شد خدا بهش گفت " فخلع نعلیک " صحن امام رضا را وادی طور می‌پنداشت. وارد صحن که می‌شد بعد السلام و اذن دخول گوشه ای می‌ایستاد و با امام رضا حرف می‌زد😢 جلوتر که می‌رفت محفل و روضه ای بود در گوشه‌ای از حرم ، بین صحن گوهرشاد و جمهوری .. که معروف بود به اتاق اشک .. آن اتاق که با دو سه قالی سه در چهار فرش شده بود غلغله می‌شد 😍 نمی‌دانم چطور این‌همه آدم آن داخل جا می‌شدند و فقط آقایان را راه می‌دادند و می‌گفتند روضه خواص است. اگر می‌خواستند به روضه برسند ، باید نماز شکسته ظهر و عصرشان را، با نماز حرم می‌خواندند این‌طوری شاید جا می‌شدند. از وقتی در باز می‌شد تا حاج محمود، (خادم آن‌جا ) در را می‌بست شاید سه چهار دقیقه بیشتر طول نمی‌کشید .. خیلی‌ها پشت در می‌ماندند. کیپِ کیپ می‌شد و بنده خدا به‌زور در را می‌بست.. چند دفعه کمی دورتر اشتیاق این جماعت را نظاره می‌کردم که چطور دوان دوان خودشان را می‌رسانند😁 🌷 ✨ادامه دارد... ❣🦋❣🦋❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
broonsi(1).mp3
3.94M
🌿توسل شهید برونسی به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها 🎙راوی: حسن رحیم‌پور ازغدی ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝