eitaa logo
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
38.4هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
3.1هزار ویدیو
546 فایل
بسم رب الشهداء💫 🌷"هرگز کسانی را که در راه خداکشته شده اند مرده مپندار بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند"🌷 (آل عمران۱۶۹) 💥چله صلوات، زیارت عاشورا و دعای عهد💥 👈فقط فوروارد کپی ممنوع⛔ تبادل و تبلیغات نداریم↪ @hasbiallah2
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐بزرگوارانی که با توسل به شهدای والامقام حاجت گرفتند و یا خاطره یا رویای صادقه ای داشتند برای بنده ارسال کنند تا در کانال به اشتراک گذاشته شود. @hasbiallah2 👈خادم الشهدا ➡️@motevasselin_be_shohada 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 اعضای محترم کانال⤵️ سلام وقتتون بخیر ممنون از کانال ارزشمندتون کانال متوسلین به شهدا🙏 من خیلی تا به حال از توسل به شهدا حاجت گرفتم، یک موردش روز توسل به شهید گرانقدر🌷 سید حمید میر افضلی 🌷بود، همسرم در پارک شلوغی سوییچ ماشین و کل مدارک شون جا گذاشتن و عملا تو اون شلوغی امیدی به پیداشدنش نداشتیم،من به ایشون توسل کردم و ازشون خواستم واسطه بشن پیدا بشه با ۱۰۰ صلوات هدیه بهشون، به طرز معجزه آسایی از خدمات پارک پیدا کرده بودن و تحویل دادن. آن شاءالله قدردان شهدا باشیم💐 اجرکم عندالله 🌷 🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋 سلام دوست عزیز، من از خانواده ای ۷نفره هستم ، دو خواهر و سه برادر، ۸سال قبل داداش اولی ام را روز عاشورا از دست دادم. در آبان سال ۱۴۰۰ اول زن داداشم کرونا گرفت ، خبر نداشت فکر کرد سرما خورده اومد خونه مامانم و ویروس را به بابا بعد مامانم داد، من و داداش آخری که بابا و ما مان را برای دکتر می بریم؟ هم گرفتیم، خلاصه پنج نفری بستری شدیم در بیمارستان، بعد از تلخیص از بیمارستان حال همه روبه بهبود بود تا این که داداش آخری ام حس کرد نمیتونه راه برود بعد از چند بار دکتر رفتن ، یکی از دکترهای اعصاب کاشان سریع حدس زد چه بیماری داره قبل از جواب آزمایش درمان را شروع کرد تا کل بدن داداشم درگیر فلجی نشود، حال داداشم خیلی بد بود حتی نمونه از نخاع داداشم گرفتند، وقتی از بیمارستان به خونه می اومد نشسته می خوابید زیرا ممکن بود در حال خوابیده نفسش قطع بشود، خیلی دوران بدی بود من در آن دوران که خیلی داداشم حالش بد بود و همه گریه میکردیم، داشتم کتاب ( یادت باشد) را میخواندم که همسر شهید حمید سیاهکالی نوشته است یه شب که چند ساعتی در خانه تنها بودم فکر می کنم شب جمعه بود ، داشتم قسمت به شهادت رسیدن شهید را در کتاب میخواندم و خیلی خیلی گریه می کردم ، آنقدر گریه کرده بودم که نفس کشیدن برام سخت شده بود ، تمام صورتم خیس اشک بود ، کتاب را می خواندم و متوسل به شهید عزیز که داداشم را شفا بده و مرتب التماس میکردم آن شب که خوابیدم ، دیدم شهید سیاهکالی اومد خونه مامانم و پرده در خانه مادرم را کنار زد ، من و مامان و بابا و داداش بیمارم در خانه بودیم ، یه نگاهی به ما کرد و رفت . از خواب پریدم ، متوجه شدم داداشم شفا میگیره و خوب میشه ، و همین طورم شد، داداشم به بهبودی کامل رسید و علائم بیماری از بدنش خارج شد . 🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋 باسلام واحترام من تازه به گروه شما ملحق شدم ..وااااااااااای نمیدونی چقدر مطالب گروه شما به جان وقلب من می‌چسبه ..با خواندن مطالب شما گریه میکنم ..من خودم عاشق شهدا هستم ..ولی هر روز لحظه شماری میکنم که مطالب شما رابخونم شاید بعضی شو چند بار میخونم گریه میکنم ..ازخدا میخوام هر حاجت که دارید بهتون بده واقعا زحمت زیادی میکشید ..من خودم هر موقع مزار شهدا میریم جان تازه میگیریم واقعا هیچ جای دنیا باصفا وزیبا حال خوبی نداره فقط مزار شهدا پسرهای خودم همین طور هستن امروز پسرم از دانشگاه آمد وداستان قبول شدن دکترا شو گفت وقتی رفتم گلستان شهدا سر مزار شهید تیرانداز بهش دردل کردم وحرفام زدم وعده پيمان بستم نتیجه دکترا که آمد همون عدد که به شهید گفته بودم همون شد نتیجه آزمونم اینم از برکات وعنایت شهدا الهی همیشه دستامون تو دست شهدا واهل بيت وامام زمان باشه وعاقبت هممون ختم بخیر واقعا ازتون متشکرم از گروه خوبتون 💐💐❤️💐💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
‍ ‍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀
‍ ‍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> 🌷🌷 🔷رفقا با ديدن ماشين خيلي خنديدند. هر كسي ماشين را مي ديد مي گفت: اينكه تا سر چهارراه هم نميتونه بره، چه برسه به شهر ري. ❇اما با آن شرايط حركت كرديم. بچه ها چند چراغ قوه آورده بودند. ما در طي مسير از نور چراغ قوه استفاده مي كرديم. وقتي هم مي خواستيم راهنما بزنيم، چراغ قوه را بيرون مي گرفتيم و به سمت عقب راهنما مي زديم. 💟خلاصه اينكه آن شب خيلي خنديديم. زيارت عجيبي شد و اين خاطره براي مدتها نقل محافل شده بود. بعضي بچه ها شوخي مي كردند و مي گفتند: ميخواهيم براي شب عروسي، ماشين هادي را بگيريم و... ⭕چند روز بعد هم پدر هادي آن پيكان استيشن را كه براي كار استفاده ميكرد فروخت و يك وانت خريد. ⬅ادامه دارد..... 🗣راوی یکی از دوستان شهید 📚برگرفته از کتاب پسرک فلافل فروش ✍ ادامه دارد ...
‍ ‍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> 🌷🌷 🔗سال 1388 از راه رسيد. اين سال آبستن حوادثي بود كه هيچ كس از نتيجه ي آن خبر نداشت❗ 🔶بحث هاي داغ انتخاباتي و بعد هم حضور حداكثري مردم، نقشه هاي شوم دشمن را نقش بر آب كرد. ⭕اما يكباره اتفاقاتي در كشور رخ داد كه همه چيز را دستخوش تغييرات كرد. 🔳صداي استكبار از گلوي دو كانديداي بازنده ي انتخابات شنيده شد. ⚠يكباره خيابان هاي مركزي تهران جولانگاه حضور فرزندان معنوي بي بي سي شد‼ 🔷هادي در آن زمان يك موتور تريل داشت. در بازار آهن كار مي كرد. اما بيشتر وقت او پيگيري مسائل مربوط به فتنه بود. 🌀غروب كه از سر كار مي آمد مستقيم به پايگاه بسيج مي آمد و از رفقا اخبار را مي شنيد. 🌑هر شب با موتور به همراه ديگر بسيجيان مسجد راهي خيابان هاي مركزي تهران بود. 🗣مي گفت: من دلم براي اينها مي سوزد، به خدا اين جوانها نمي دانند چه مي كنند، مگر ميشود تقلب كرد آن هم به اين وسعت⁉ ✴يك روز هادي همراه سيد علي مصطفوي جلوي دانشگاه رفتند...... ⬅ادامه دارد..... 📚برگرفته از کتاب پسرک فلافل فروش/شهید مدافع حرم هادی ذوالفقاری ✍ ادامه دارد ...
‍ ‍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> 🌷🌷 ......⬅ادامه ی قسمت قبل ⚡جمعيت اغتشاش گران كم نبود. جلوي دانشگاه پارچه ي سياه نصب كرده و تصاوير كشته هاي خيالي اغتشاش گران روي آن نصب بود. 🌀هادي و سيد علي از موتور پياده شدند. جرئت مي خواست كسي به طرف آنها برود. اما آنها حركت كردند و خودشان را مقابل تصاوير رساندند. 💟يكباره همه ي عكس ها را كنده و پارچه ي سياه را نيز برداشتند. قبل از اينكه جمعيت فتنه گر بخواهد كاري كند، سريع از مقابل آنها دور شدند. آن شب بي بي سي اين صحنه را نشان داد. 🔗در ايام فتنه يكي از كارهاي پياده نظام دشمن، كه در شبكه هاي ماهواره اي آموزش داده مي شد، نوشتن اهانت به مسئولان و رهبر انقلاب روي ديوارها و ... بود. 🔳هادي نسبت به مقام معظم رهبري بسيار حساس بود. ارادت او به ساحت ولایت عجيب بود. ⭕يادم هست چند ماه كه از فتنه گذشت، طبق يك برنامه ريزي از آن سوي مرزها، همه ي اتهامات، كه تا آن زمان به رئيس جمهور وقت زده ميشد به سمت رهبري انقلاب رفت❗ 📌آنها در شبكه هاي ماهواره اي تبليغ مي كردند كه چگونه در مكان هاي مختلف روي ديوارها شعارنويسي كنيد. بيشتر صبح ها شاهد بوديم كه روي ديوارها شعار نوشته بودند. ✳هادي از هزينه ي شخصي خودش چند اسپري رنگ تهيه کرد و صبح هاي زود، قبل از اينكه به محل كار برود، در خيابان هاي محل با موتور دور مي زد. 🔷اگر جايي شعاري عليه مسئولان روي ديوار مي ديد، آن را پاک مي کرد. 🔶يکي از دوستانش ميگفت: يک بار شعاري را گوشه اي از پل عابر ديده بود به من اطلاع🗣 داد که یک شعار را فلان جا در فلان قسمت نوشته اند من دارم می روم که آن را پاک کنم..... 📚برگرفته از کتاب پسرک فلافل فروش ✍ ادامه دارد ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷پسری که با دیدن این عکس مسلمان شد! شهید 🕊🌹 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا