🌷متوسلین به شهدا🌷💫
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🌷#پسرک_فلافل_فروش🌷
#قسمت_شصت_و_چهارم
💟دوستي من با هادي ادامه داشت. زماني كه هادي در منزل ما كار مي كرد او
را بهتر شناختم.
🔘بسيار فعال و با ايمان بود. حتي يك بار نديدم كه در منزل ما سرش را بالا
بياورد.
🔆چند بار خانم من، كه جاي مادرهادي بود، برايش آب آورد. هادي فقط
زمين را نگاه مي كرد و سرش را بالا نمي گرفت.
✳من همان زمان به دوستانم گفتم:من به اين جوان تهراني بيشتر ازچشمان
خودم اطمينان دارم.
🔲بعد از آن، با معرفي بنده، منزل چند تن از طلبه ها را لوله كشي كرد. كار لوله كشي آب در مسجد را هم تكميل كرد.
🔗من و هادي خيلي رفيق شده بوديم. ديگر خيلي از حرفهايش را به من
مي زد.
🌟يك بار بحث خواستگاري پيش آمد. رفته بود منزل يكي از سادات علوي.
⭕آنجا خواسته بود كه همسرآينده اش پوشيه بزند. ظاهراً سر همين موضوع
جواب رد شنيده بود.
❇جاي ديگري صحبت كرد. قرار بودبارديگر با آمدن پدرش به خواستگاري
برود كه ديگر نشد.
🗣راوی حاج باقر شیرازی
⬅ادامه دارد...
📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری
✍ ادامه دارد ...
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🌷#پسرک_فلافل_فروش🌷
#قسمت_شصت_و_پنجم
✳اين اواخر ديگر در مغازه ي ما چاي هم مي خورد! اين يعني خيلي به مااطمينان پيدا كرده بود.
🔗يك بار با او بحث كردم كه چرا براي كار لوله كشي پول نمي گيري؟ خب نصف قيمت ديگران بگير. تو هم خرج داري و...
🔘هادي خنديد و گفت: خدا خودش ميرسونه.
دوباره سرش داد زدم و گفتم: يعني چي خدا خودش مي رسونه❓
💟بعد با لحني تندگفتم: ما هم بچه آخوند هستيم و اين روايتهاراشنيده ايم.
🔆اما آدم بايد براي كار و زندگي اش برنامه ريزي كنه، تو پسفردا مي خواي زن
بگيري و...
🌀هادي دوباره لبخند زد و گفت: آدم براي رضاي خدا بايد كار كنه، اوستا
كريم هم هواي ما رو داره، هر وقت احتياج داشتيم برامون مي فرسته.
🔲من فقط نگاهش مي كردم. يعني اينكه حرفت را قبول ندارم. هادي هم مثل
هميشه فقط مي خنديد❗
⭕بعد مكثي كرد و ماجراي عجيبي را برايم تعريف کرد. باور کنيد هر زمان
ياد اين ماجرا مي افتم حال و روز من عوض مي شود.
✴آن شب هادي گفت: شيخ باقر، يه شب تو همين نجف مشكل مالي پيدا
كردم و خيلي به پول احتياج داشتم.
🌟آخر شب مثل هميشه رفتم توي حرم و مشغول زيارت شدم. اصلا هم حرفي درباره ي پول با مولا اميرالمؤمنين نزدم.
♦همين كه به ضريح چسبيده بودم، يه آقايي به سر شانه ي من زدوگفت:آقا
اين پاكت مال شماست.
🔵برگشتم و ديدم يك آقاي روحاني پشت سر من ايستاده. او رانميشناختم.
❇بعد هم بي اختيار پاكت را گرفتم.
هادي مکثي کرد و ادامه داد: بعد از زيارت راهي منزل شدم.
✉پاكت را بازكردم. با تعجب ديدم مقدار زيادي پول نقد داخل آن پاكت است❗
📎هادي دوباره به من نگاه كرد وگفت: شيخ باقر، همه چيز زندگي من و
شمادست خداست.
📌من براي اين مردم ضعيف، ولي باايمان كار مي كنم. خدا هم هر وقت احتياج داشته باشم برام مي ذاره تو پاكت و مي فرسته❗
🔳خيره شدم توي صورتش. من ميخواستم او را نصيحت كنم،امااوواقعيت
اسلام را به من ياد داد.
🔶واقعاً توكل عجيبي داشت. او براي رضاي خدا كار كرد. خدا هم جواب اعمال خالص او را به خوبي داد.
💟بعدها شنيدم که همه از اين خصلت هادي تعريف مي کردند. اينکه
کارهايش را خالصانه براي خدا انجام مي داد.
💵يعني براي حل مشکل مردم کار
مي کرد اما براي انجام کار پولي نمي گرفت.
🗣راوی:حاج باقر شیرازی
📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری
️
✍ ادامه دارد ...
🌷🥀یاد و خاطره شهدای پانزده خرداد گرامی باد.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
دعای عهد.mp3
1.78M
🔰دعای عهد
🎙با نوای استاد فرهمند
من دعای عهد میخوانم بیا
بر سر این عهد میمانم بیا
🌤🌿
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلفــَرَج🤲
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊
💚سلام به چهارده معصوم(ع):
🌷⃟ *صلي اللهُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يا اميرالمُومنِينَ
🌷⃟ *صَلی اَللّهُ عَلَیکِ یا فاطِمهُ الزَّهرَاءُُ
🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِی
🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ يا اباعبداللَّه
🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊
🌷⃟ *صلي اللهُ عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ
🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياجعفربنَ مُحَمَّدٍ
🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊
🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياموسيَّ بْنُ جَعْفَرٍ
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياعلي بن موسي
🌷⃟ *صَلِي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ اَلْجَوَاد
🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊
🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْك ياعلي بْنَ مُحَمَّدٍ
🌷⃟ *صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍ العسکري
🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياحجه بْنَ اَلْحَسَنِ. اَلْمَهْدِيُّ عَجَّلَ اَللَّهُ تعالی فَرَجَهُ الشريف
🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
🌷بسم ربّالشّهداء و الصّدیقین🌷
سلام بر سید و سالار شهیدان
السلام علیک یا اباعبدالله💚
📌8⃣1⃣#هجدهمین_دوره:
#چلهی_صلوات_زیارتعاشورا_دعایعهد
🌤کانال متوسلین به شهدا🌤
🔰شروع چله از 13 اردیبهشت ماه
❣شهدای والامقام:❣
🌷۱- شهدای گمنام
🌷۲- شهید مهدی نوروزی
🌷۳- شهید سید حمید میرافضلی
🌷۴- شهید عباس بابایی
🌷۵- شهید محمود فروغی فر
🌷۶- شهید حمید قبادی نیا
🌷۷- شهید علی اصغر خنکدار
🌷۸- شهید عبدالمحمد اکبری باصری
🌷۹- شهید حبیب بدوی
🌷۱۰- شهید سعید چشم براه
🌷۱۱- شهید احمدعلی نیری
🌷۱۲- شهید مهدی باکری
🌷۱۳- شهید سیدمحمد حسینیبهشتی
🌷۱۴- شهید ناصرالدین باغانی
🌷۱۵- شهید محمدحسین تجنگی
🌷۱۶- شهید سعید سامانلو
🌷۱۷- شهید حسین گرگانی نژاد
🌷۱۸- شهید مرتضی خالقی
🌷۱۹- شهید حسین ریوندی
🌷۲۰- شهید یدالله تاجی
🌷۲۱- شهید عبدالحسین برونسی
🌷۲۲- شهید اروجعلی شکری
🌷۲۳- شهید حسین ثقفی
🌷۲۴- شهید مصطفی صدرلتحری
🌷۲۵- شهید سید مجتبی علمدار
🌷۲۶- شهید محمدجواد محمدی
🌷۲۷- شهید سید محمد ابراهیمی سریزدی
🌷۲۸- شهید قربانعلی عرب
🌷۲۹- شهید محمد شیاسی
🌷۳۰- شهید جمشید محمدی
🌷۳۱- شهید نوید صفری
🌷۳۲- شهید مهدی عباسیان دیسفانی
🌷۳۳- شهید سید مصطفی موسیکاظمی
🌷۳۴- شهید مصطفی ردانی پور
🌷۳۵- شهید محمدرضا دهقان امیری
🌷۳۶- شهید ابراهیم هادی
🌷۳۷- شهید علی محمدی پور
🌷۳۸- شهید سید رضا حسینی
🌷۳۹- شهید علی اصغر شبستری
🌷۴۰- شهید سجاد زبرجدی
🌻🌿🌻🌿🌺🌿🌻🌿🌻
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌻🌿🌻🌿🌺🌿🌻🌿🌻
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
❣بسم رب الشهدا و الصدیقین❣
8⃣1⃣هجدهمین چله ی؛
🚩زیارت عاشورا، صلوات، دعای عهد
🌤کانال متوسلین به شهدا🌤
🖇 امروز "#چهارشنبه 16خرداد ماه"
📌#روز_سیوپنجم چله
《هدیه به چهارده معصوم(ع) و شهید امروز》
🌻شهید والامقام
"#محمدرضا_دهقانامیری" 🌷🌷🌷
معرف: خانم داداشی 🌺
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
➡️@motevasselin_be_shohada
شهید مدافع حرم محمدرضا دهقانامیری🌻
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
تاریخ ولادت: ۱۳۷۴/۱/۲۶
محل ولادت: تهران
تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۸/۲۱
محل شهادت: سوریه، عملیات محرم، حومه حلب
مزار: تهران_ امامزاده علی اکبر(ع) چیذر
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
🌷🌿🕊🥀🕊🌿🌷
🔰زندگینامه شهید مدافع حرم محمدرضا دهقانامیری
°[🕊♥️☘]°
💐🍃شهید محمدرضا دهقانامیری 26 فروردین 1374 در خانوادهای مذهبی در تهران به دنیا آمد.
سن و سالش آنقدر نبود که چیز زیادی از جبهه و جنگ به یاد داشته باشد. همه دانستههایش حرفها و خاطراتی بود که از دیگران شنیده بود، اما پرورش و حضور در خانوادهای متدین و معتقد باعث شد تعصب و غیرت خاصی نسبت به اهلبیت و سیدالشهدا(علیه السلام) پیدا کند.
✨نمیتوانست ببیند خواهر و مادرش در خانه در امنیت زندگی کنند، اما حرم خواهر سیدالشهدا(علیه اسلام) مورد حمله دشمنان و متجاوزان قرار بگیرد.
او از پایان دوره ابتدایی وارد بسیج شد و با پدر خود در مجالس مذهبی و هیئت های عزاداری و اردوهای راهیان نور شرکت می کرد.
🌤علاقه به معارف و تحصیلات خوزوی باعث شد رشته معارف را انتخاب کرده و در دانشگاه عالی شهید مطهری ادامه تحصیل دهد و دانشجوی سال سوم فقه و حقوق دانشگاه بود.
سناش کم بود اما دفاع از حرم اهلبیت(علیهم السلام) را دفاع از ناموس خود میدانست و به همین خاطر راهی دیار عشاق شد و پس از ماهها انتظار سرانجام در تاريخ 15 مهرماه سال 1394 به عنوان بسیجی تکاور راهی راهی کشور سوریه شد.
حدود 40روز عاشقانه ازحرم اهلبیت(علیهم السلام) دفاع کرد تا سرانجام در شب جمعه 21 آبان ماه ساعت 7 شب همزمان با آخرین روزهای ماه محرم در حالیکه تنها 20 سال داشت در نبرد با تروریست های تکفیری در طی عملیات محرم در روستای العیس از روستاهای حومه حلببه آرزویش که شهادت بود، رسید.
🌿صفات بارز اخلاقي:
مؤمن، مهربان، دلسوز، خوش اخلاق، خنده رو، شوخ طبع، متبسم، دست و دلباز، خلوص نيت در انجام وظايف ديني و امور خير، اعتقاد راسخ به اصل نظام جمهوري اسلامي ايران و اصل ولايت فقيه، آگاه و بصير نسبت به امور سياسي جامعه، غيرتمند نسبت به خاندان عصمت و طهارت و همچنين اطرافيان خود، ارادت خاص به شهدا مخصوصاً شهداي مدافع حرم حضرت عقيله بني هاشم سلام الله عليها…
🌿علاقه:
علما و روحانیت و شهید رسول خلیلی
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🌺🌿🕊
🌻🍃مادر شهید محمدرضا دهقان امیری با تعریف روزی که خبر شهادت فرزندش را آوردند، میگوید:
«شب قبل از شهادت محمدرضا احساس کردم مهر محمدرضا از دلم جدا شده است. آن موقع نیمهشب از خواب بیدار شدم. حالت غریبی داشتم، احساس کردم خانه پر از نور است.
منبع نور از سوی عکس2 برادر شهیدم که قاب گرفته روی دیوارخانهمان بود. آن شب برادر شهیدم در خواب به من گفت خواهر نگران نباش محمدرضا پیش من است.
صبح که از خواب بیدار شدم حالم منقلب بود. به بچهها و همسرم گفتم شما بروید بهشت زهرا(سلام الله علیها) من خانه را مرتب کنم.
احساس میکردم مهمان داریم. عصر بود که همسرم، مهدیه دخترم و محسن پسر کوچکم از بهشت زهرا(سلام الله علیها)آمدند.
صدای زنگ در بلند شد. به همسرم گفتم حاجی قوی باش خبر شهادت محمدرضا را آوردهاند. وقتی حاجی به اتاق بازگشت به من گفت فاطمه محمدرضا زخمی شده است.
من میدانستم محمدرضا به آرزویش رسیده است.» محمدرضا وصیت کرده بود او را در امامزاده علیاکبر چیذر دفن کنند.
مادرش میگوید: «درباره محل دفنش هم، عاشورای 93 با هم به هیئت امامزاده علیاکبر(علیه السلام) چیذر رفتیم نزدیک ظهر محمدرضا با من تماس گرفت و گفت بیا بیرون امامزداه من رفتم او دست من را گرفت من را با خود به سمت حیاط امامزاده برد و دست راستش را بلند کرد و گفت وقتی من شهید شدم من را اینجا دفن کن من این امامزاده را خیلی دوست دارم، من بهت زده شده بودم و فکر و روان من را با این حرفش به هم ریخت.
خیلی ناراحت شدم و گریه میکردم و با خودم گفتم شب برای این کار دعوایش می کنم اما به قدرت خدا فراموش کردم تا سال بعد زمانی که پیکرش را وارد ایران کردند و به ما گفتند شهید وصیت خاصی دارد؟
من بعد از گذشت یک سال یادم آمد که دوست داشت در امامزاده علیاکبر(علیه السلام) چیذر دفن شود..»
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🔴 چند خاطره کوتاه از شهید والامقام محمدرضا دهقان امیری
🕊🌸✨
🔹امر به معروف خونین
با یکی از رفقایش برای خرید نان به سمت نانوایی محله میرفتند که میبینند که چند نفر اراذل و اوباش به نانوایی حمله کردند و با کتک زدن شاطر میخواهند دخل را خالی کنند. ترس و وحشت عجیبی بین مردم افتاده بود. کسی جرات نداشت، کاری کند. محمدرضا سریع خود را وارد معرکه کرد تا مانع شود. اما یکی از اراذل شیشه نوشابه خالی که آنجا بود را به میز کوبیده و با ته بطری شکسته به او حمله میکند. پست گردنش میشکافد، زخمی به عمق یک بند انگشت. در بیمارستان سینا جراحی شد و سر و گردنش بیشتر از هجده بخیه خورد. آن موقع فقط چهارده سالش بود که میخواست امر به معروف کند و جانش را هم به خطر انداخت.
🔹شیرکاکائو و کیک بیت رهبری اسک مدافع حرم را در آورد
یک سال فقط یک کارت برای ورود به بیت رهبری دادند. من اصرار داشتم که محمدرضا برود. بعد از مشورت، او انتخاب شد. خواهرش میخواست که او را بفرستم اما نمیشد. تا فهمید که رضایت دادیم برود، سر از پا نمیشناخت. دوم دبیرستان بود. اولین بارش بود که تنها میرفت. وقتی از بیت برگشت، چشمها و صورتش قرمز شده بودند. از روحیاتی که در او میشناختم، مطمئن بودم که مسیر بیت تا خانه را گریه کرده و از دیدن چهره رهبر منقلب شده است. هر چه اصرار کردیم از فضای آنجا بگوید و دلیل گریه هایش چیست، اما یک کلام هم حرف نزد. پافشاری ما را که دید با حالت شوخی گفت: شیر کاکائو و کیکش خیلی خوشمزه بود.!
🔹سرقت ادبی
هدیه تولد برایم یک رم هشت گیگ خرید. تلاش کرده بود با سلیقه کادو پیچ کند، اما این طور نبود. هدیه را که باز کردم یک تکه کاغذ لای آن بود. چند بیت شعر بود که قافیه مهدیه داشت، با تعجب پرسیدم دو بیتی با قافیه اسم من گفتی؟! ملتمسانه از من خواست تا صدایش را در نیاورم، شعر یکی از دوستانش بود که برای همسرش سروده بود و همنام من بود.
🔹بخشش زیبا
دانشگاه که قبول شدم، خانواده به من یک گوشی هدیه دادند، اما گوشی کیفیت نداشت و زود خراب شد. خیلی ناراحت بودم. محمدرضا متوجه شد، از قبل در جایی کار کرده بود و دستمزدش را که دویست هزار تومان میشد، کم کم پسانداز کرده بود. آن پس اندازش را برداشت و همراه با پدر رفتند و برایم گوشی جدید دیگری خریدند. خیلی خوشحال شده بودم. چند ماه که گذشت جریان آن را فهمیدم.
🔹تنها ارثیه حضرت زهرا(س)
روی مسئله چادر و حجاب خیلی حساس بود. تاکید داشت که ایراد چادر مگر چیست که این زنها سرشان نمیکنند. تکیه کلامی داشت که میگفت یک چادر از حضرت زهرا (س) به خانم ها ارث رسیده است. بعضی زنها لیاقت داشتن این تنها ارثیه از دختر پیامبر (ص) را هم ندارند تا آن را حفظ کنند. دوست داشت که خانم ها با حجاب و چادری باشند.
🔹شهیدی که جای دفنش را نشان مادرش داد
مراسم هیئت که تمام شد به سمت حیاط امامزاده رفتیم، شور و اشتیاق عجیبی داشت و تأکید میکرد که به حرفش گوش بدهم. با انگشت اشاره کرد و گفت که وقتی شهید شدم مرا آنجا دفن کنید. من که باورم نمیشد، حرفش را جدی نگرفتم. نمیدانستم که آن لحظه شنونده وصیت پسرم هستم و روزی شاهد تدفین او در آن حیاط میشوم.
🔹سنگ مزاری که پیش از شهادت همه دیدند
دوره فتوشاپ را میگذراندم و در حد مقدماتی کارهایی انجام میدادم. یکی از کارهایی که از آن لذت میبردم نوشتن اسم خودم روی سنگ مزار شهدا به عنوان شهید بود، وقتی عکس طراحی شدهام را در گروه دوستان خودم در یکی از شبکه های اجتماعی گذاشتم همه خوششان آمد، تعداد زیادی از بچه های عاشق شهادت پیدا شد. محمدرضا هم درخواست داد تا برایش طراحی کنم، وقتی آن عکس را فرستادم خیلی خوشحال شد و به جای خالی محل شهادت اشاره کرد، گفتم حالا شهید بشو تا محلش مشخص شود، قبول نکرد و گفت که محل شهادت را سوریه بنویس، نوشتم. آن موقع تخیل بود اما به واقعیت تبدیل شد آن عکس در شبکه های اجتماعی خیلی معروف شد.
🔹خواب نورانی
حدود ساعات دو تا سه نصفه شب خواب عجیبی دیدم، خانه مان نورانی شده بود و من به دنبال منبع نور بودم. دیدم پنجره آشپزخانه تبدیل به در شده و شهدا یکی یکی وارد خانه ام شده اند. همه جا را پر کردند و با لباس نظامی و سربند روی سرشان دست در گردن یکدیگر به هم لبخند میزنند. مات نگاهشان کردم و متوجه شدم منبع نور از دو قاب عکس برادران شهیدم هست. آن شب برادر شهیدم محمدعلی به خوابم آمد و در حالتی روحانی سه بار به من گفت که نگران نباش، محمدرضا پیش ماست آن شب تا صبح اشک ریختم و دعا خواندم. بعدها گفتند همان ساعت سه هواپیمای حامل پیکر محمدرضا و بقیه شهدا روی زمین نشست.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
💠وصیتنامه شهید محمدرضا دهقانامیری:
🌷«و فدیناه بذبح العظیم» او را به قربانی بزرگی بازخردییم. سوره مبارکه صافات آیه ۱۰۷
اینجانب «محمدرضا دهقان امیری» فرزند علی در سلامت کامل روانی و جسمی و در آرامش کامل شهادت میدهم و به یگانگی حضرت حق و شهادت میدهم به دین مبین اسلام و قرآن و نبوت خاتم الانبیاء. حضرت محمد (ص) و امامت امیرالمومنین حیدر کرار علی ابن ابی طالب (ع) و یازده فرزند ایشان که آخرینشان حضرت حجت قائم آل محمد (عج) برپاکننده عدل علوی در جهان و منتقم خون مادر سادات خانوم فاطمه الزهرا (س) میباشد (اللهم عجل لولیک الفرج)
🌷می خواهم این حقیر را از دعای خیرتان محروم نفرمایید و اگر کوتاهی کردم در حق شما عزیزان به بزرگواری خود عفو کنید و از حقی که بر گردنم دارید درگذرید.
بر اساس آیه مبارکه ۱۵۶ سوره بقره: "الذین اذا اصابتهم مصیبة قالوا انا لله و انا الیه راجعون" آنها که هرگاه مصیبتی به آنها می رسد صبوری کنند و گویند ما ازآن خداییم و به سوی او باز می گردیم.
صبر را سرلوحه کار خود قرار دهید و مطمئن باشید که هرکس از این دنیا خواهد رفت و تنها کسی که باقی می ماند خداوند متعال است،
🌷اگر دلتان گرفت یاد عاشورا کنید و مطمئن باشید غم شما از غم ام المصائب خانوم زینب کبری(س) کوچک تر است، روضه اباعبدالله و خانوم زینب کبری فراموش نشود و حقیقتا مطمئن باشید که تنها با یاد خداست که دلها آرام می گیرد.
🌷قال الحسین( ع):
ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیاسیوف خذینی
اگر دین محمد تداوم نمی یابد مگر با کشته شدن من، پس ای شمشیرها مرا دربر بگیرید.
بالهایم هوس با تو پریدن دارد
بوسه بر خاک قدم های تو چیدن دارد
من شنیدم سر عشاق به زانوی شماست
و از آن روز سرم میل بریدن دارد
🕊🌿🌷🕊🌿🌷🕊🌿
غالبا آن گذری که خطرش بیشتر است
می شود قسمت آنکه جگرش بیشتر است
قیمت عبد به افتادن در سجاده ست
سنگ فرش حرم دوست، زرش بیشتر است
خانه ای است در اینجا که کریم اند همه
سر این کوچه اگر رهگذرش بیشتر است
دل ما سوخت در این راه ولی ارزش داشت
هرکه اینگونه نباشد ضررش بیشتر است
بی سبب نیست که آواره هر دشت شدیم
هرکه عاشق شود اصلا سفرش بیشتر است
هر گدایی برسد لطف که دارد اما
به گدایان برادر نظرش بیشتر است
همه گفتند خدیجه ست ولی ما دیدیم
در جمالش که جلال پدرش بیشتر است
وسعت روح، بدن را به فنا می گیرد
غیر زینب چه کسی دردسرش بیشتر است.
و من الله توفیق
محمدرضا دهقان امیری
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🕊☘✨🕊☘✨🕊☘
📚معرفی کتاب های شهید محمدرضا دهقان امیری:
✔️ابو وصال
✔️یک روز بعد از حیرانی
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌸🌿
37.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥مستند شهید والامقام محمدرضا دهقان امیری🕊
عشق یک سینه ی پر از آه و یک دل بی قرار میخواهد🌹
خواب راحت برای عاشق نیست عاشقی حال زار میخواهد🌹
#شادیروحشهداباذکرصلوات🕊🥀
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝