🌷متوسلین به شهدا🌷💫
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🟣خاک های نرم کوشک🟣
خودنبینی!
#قسمت_صد_و_سی_و_پنج
از گریه افتادنش خودم هم ناراحت شده بودم ولی دیگر کاری نمی شد کرد چند لحظه ی بعد، آقای برونسی با حسن آمد بیرون، انتظار داشتم مثل همیشه با قیافه ی خندان ببینمش ولی ناراحت بود!یعنی نه لبخندی به لبش بود و نه هم به من نگاه می کرد؛ یک برخورد بی سابقه.
آمد یکی دو قدمی ام ایستاده انگار می خواست چیزی ،بگوید ولی ملاحظه می کرد. نگاهش را دوخت به زمین بالاخره به حرف آمد و با لحنی بین حالت جدی و نیمه جدی گفت:« کسی حق نداره دست رو بچه ی من بلند کنه!»
یک آن جا خوردم با آن همه عشق و علاقه که به من ،داشت این حرف ازش بعید بود. شاید برای همین خیلی رو دلم سنگینی کرد.
بعداً که احساسات را کنار گذاشتم و منطقی به قضیه نگاه کردم دیدم تا چه حد بچه هایش را دوست دارد.
پاورقی
۱- فرزند بزرگ شهید برونسی
همسر شهید
یک شب مسجد گوهرشاد سخنرانی داشت برای اینکه موضوع زیاد بزرگ نشود می گفت :«به عنوان یک رزمنده می
خوام برای مردم حرف بزنم»
ابوالفضل " 1 ". آن وقت ها ،یکی دو سالش بود عبدالحسین که خواست برود، دنبالش گریه کرد. تو بغلم دست و پا می زد و با زبان بچه گانه،اش «بابا - بابا» می گفت
ادامه دارد....
#رمان_شهدایی
#زندگینامه_شهید_عبدالحسین_برونسی
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌷🌷🌷🌷🌷
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🟣خاک های نرم کوشک🟣
خودنبینی!
#قسمت_صد_و_سی_شش
هر کار کردم ساکتش کنم نشد. آخرش عبدالحسین لپش را گرفت و آرام فشارداد با خنده گفت:«باشه وروجک
بابا می برمت»
چشمهام گرد شد،پرسیدم:«کجا می بریش؟!»
«همون جایی که خودم می خوام برم»
«شما که می خوای سخنرانی کنی مگه با بچه میشه؟!»
گفت:«عیبی نداره میدمش دست رفقا»...
لباسش را که عوض کردم بچه را با خودش برد.
وقتی برگشتند اول از همه پرسیدم خرابکای نکرد؟
لبخند زد.جور خاصی گفت:«خرابکاری که چه عرض کنم.»
بچه را داد بغلم و نشست ادامه داد:« وسط سخنرانی یکدفعه زد زیرگریه جوری که دیگه بچه ها حریفش نشدن آخر هم بردنش بیرون سخنرانی که تموم شد خودم رفتم سروقتش،تو کار شما فضولی کردم و فهمیدم که بالاخره باید لاستیکی بچه رو عوض کنم خواستم ببرمش جای خلوت یکی از رفقاگفت:«کجا می بریدش حاج آقا.»
به ابوالفضل اشاره کردم و گفتم:«با اجازه تون باید لاستیکی آقا پسرم رو عوض کنم.»
به خودشان افتادن و گفتن:« اه! مگه ما می گذاریم شما این کارو بکنید!»
خندیدم و گفتم:«خاطرتون جمع باشه تو این جور کارها حریف من
نمی شين.»
پاورقی
۱- کوچکترین پسرم که الان در دوره ی دبیرستان مشغول تحصیل است.
ادامه دارد....
#رمان_شهدایی
#زندگینامه_شهید_عبدالحسین_برونسی
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌷🌷🌷🌷🌷
💥«اگر نتوانستید جنازه ام را به عقب بیاورید آنرا به روى مینهاى دشمن بیندازید تا اقلا جنازه من کمکى به اسلام کرده باشد»
فرازی از وصیت نامه شهید محسن وزوایی
شهادت: دهم اردیبهشت 1361
شهید #محسن_وزوایی🌷
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
3.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عشق پاکستانی ها به حضرت آقا!
جانم به فدایت 🌸✨
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
✨🕊
✅به کانال متوسلین به شهدا در#سروش بپیوندید👇👇👇
https://splus.ir/motevasselin_be_shohada
علی فانیDua-Al-Ahd.mp3
زمان:
حجم:
8.25M
🔰دعای عهد
🎙با نوای استاد علی فانی
من دعای عهد میخوانم بیا
بر سر این عهد میمانم بیا
🌤🌿
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلفــَرَج🤲
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝