🚩#قرائت_زیارت عاشورا
🕯️به نیت شهید "عبدالمهدی مغفوری"
💚همنوا با امام زمان(عج)
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا
🔹️با نوای استاد علی فانی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
💚💚💚💚💚
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
به کمال رساندن خوبی ،نیکوتر از آغاز کردن آن است.
امام علی(ع)
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌹اعلام پایان چله
(دورهبیستویکم)🌹
🕊⚘️متوسلین به شهدا⚘️🕊
@motevasselin_be_shohada
⚘️🕊✨
☘بسم الله الرحمن الرحیم☘
🌷السلام علیک یااباعبدالله الحسین(ع)
🌹السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س)
❤️السلام علیک یا قائم ال محمد(عج)
✨✨✨✨✨✨
💚سلام همراهان گرامی💚
سپاس بی کران پروردگار یکتا را که هستی مان بخشید و به طریق روشن هدایت، رهنمونمان شد و
به همنشینی رهروان سعادت مفتخرمان نمود و خوشه چینی از دریای بیکران عشق الهی را روزیمان ساخت♥️🦋
💕هر چند شما عزیزان با اختیار، همدلی و مهربانیِ خودتان، ما را در این راه یاری فرمودید
لیکن:
🌸 به مصداق آیه شریفه ( -قُل لَنْ یُصیبَنا اِلاّ ما کَتَبَ اللهُ لَنا هُوَ مَوْلنا وَ عَلَی اللهِ فَلْیَتَوَّکَّلِ الْمُؤمِنُون (سوره توبه – آیه 51)
معنی آیه: بگو هرگز چیزی برای ما اتفاق نمیافتد مگر آنچه را خدا مقدر کرده باشد. اوست صاحب اختیار ما و مومنان فقط و فقط بر خدا توکل میکنند ) 🌸
🌱 این لطف و نگاه ویژه خداوند رحمان بود که شامل حال ما شد و در این چهل روز زیبا همراه هم ، مهمان شهدا بودیم🌹
اکنون که به لطف خداوند و به مدد چهارده معصوم علیهم السلام و همت شما دوستان عزیز
🌼دوره #بیستویکم چله ی کانال متوسلین به شهدا به پایان رسید
✅به رسم ادب این چله تقدیم میشود به:
🌹 خاتم الانبیاء، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم🌹
و
🌹سید و سالارمان اباعبدالله الحسین (علیه السلام)🌹
و
🌹 تمام ائمه معصومین علیه السلام و الانبیاء والمرسلین🌹
و برای
سلامتی و تعجیل در ظهور
🌹حضرت حجة ابن الحسن المهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشّریف)🌹
و
🦋شادی روح پاک
🌷تمام شهدای اسلام که از درّ وجودی و ثروت عظیم خدادادی یعنی جانشان در راه احیای اسلام گذشتند و پا جای پای سید و سالار شهیدان اباعبدالله الحسین(ع) نهادند و به سعادت شهادت نائل آمدند🌷
و در آخر برای طلب دعای خیر تقدیم به روح:
🌹🌹پدران و مادران آسمانی🌹🌹
و
سلامتی پدران و مادران عزیزی که در قید حیات هستند
باشد که از دعای خیر این عزیزان، تمام اعضای کانال بهره مند شویم.
🌴آمین یا رب العالمین🤲💐
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌹🕊🌿🌹🕊
🌼❣🍃🌼❣🍃🌼❣🍃🌼❣
🔰دعا برای کل اعضای خانواده بزرگ کانال متوسلین به شهدا ♥️👇
🌸خدایا به حق آیه آیه های قرآن و نورانیت صلوات و برکات دعا، همه اعضای کانال را از هر نوع بلا و شری محافظت بفرما🤲🏻
🌸نور شهدا و برکت وجودشان را در زندگیشان ساری و جاری بفرما 🤲🏻
🌸هر غمی که دارند به شادی تبدیل کن🤲🏻
🌸هر حاجتی دارند برآورده به خیر بگردان🤲🏻
🌸اگر مریضی دارند از شفا خانه اهل بیت شفای
عاجل عنایت بگردان و هر چه زودتر لباس عافیت بر تنشان بپوشان🤲🏻
🌸 خوشبختی، سعادت، سلامتی و فرزند صالح و سالم نصیب بگردان🤲🏻
🌸در زندگیشان آسایش و آرامش برقرار بگردان 🤲🏻
🌸 و گره از تمام مشکلاتشان بگشا🤲🏻
🌸عاقبت همه ما را خیر و عافیت قرار بده و ختم به شهادت بفرما🤲🏻
🤲🏻🌸آمین یا رب العالمین🌸🤲🏻
🌸اللّهُمَّ
💕(🌷)صَلِّ
💕(🌷)عَلَی
💕(🌷)مُحَمَّدٍ
💕(🌷)وَ آلِ
💕(🌷) مُحَمَّدٍ
💕(🌷)وَ عَجِّلْ
💕(🌷)فَرَجَهُمْ
💕(🌷)وَ اَهْلِکْ
💕(🌷)اَعْدَائَهُمْ
💕(🌷)اَجْمَعِین
💚اللهـم صل علی محمد آل محمد💚
💚وعجل فرجهم💚
🌸 آغاز سخن این بود زین مستی و حیرانی
پایان سخن بشنو وقت است که باز آیی🌸
🌿اللهم عجل لولیک الفرج🌿
♥️به امید همراهی شما عزیزان در این راه روشن به مدد روح پاک شهدا🦋
در چله های بعدی همراه ما باشید شفاعت و عنایت شهدا نصیبتان♥️
🕊 زلف سخن چو پیچید درزلف ماهرویان🕊
🕊 پایان نمی پذیرد گفتار تا قیامت🕊
🌺🌺التماس دعا 🌺🌺
⚘️مدیون شهدائیم تا قیام قیامت⚘️
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
May 11
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🟣خاک های نرم کوشک🟣
تک ورها
#قسمت_صد_و_هشتاد_نه
ساکت شد.گفتم:«شما بگو با کی هماهنگی کردی تا من خاطر جمع بشم، والا نمی آم»
راه افتاد.همان طور که می رفت گفت:«بیا تا برات بگم.»
دنبالش راه افتادم
«من با خود فرماندهی تیپ بیت المقدس هماهنگ کردم اولش که قبول نکرد ولی وقتی ازش خواهش کردم اجازه داد. من می خواستم اجازه ی پنج، شش نفر رو بگیرم اون ولی فقط با اومدن دو نفر موافقت کرد که این توفیق بزرگ نصیب تو هم شد؛ یعنی ما الان داریم با مجوز شرعی می ریم.»
نفس راحتی کشیدم و گفتم:«همین رو شما از اول می گفتی حالا دیگه خاطرم جمع شده»
لبخند معنی داری زد و چیزی نگفت رفتیم قاطی نیروهای دیگر و مثل آنها منتظر دستورحمله شدیم.
هوا گرگ و میش بود تو تاریک - روشن صبح درگیری شدید شده بود حتی بعضی جاها کار به جنگ تن به تن رسید با کارد و سرنیزه،گاهی هم با نارنجک نیروهای دشمن را به درک می فرستادیم و سنگربه سنگر می رفتیم جلو.
تو آن گیرودارسعی می کردم عبدالحسین را گم نکنم، تا کنار اروند رود و نزدیک گمرک خرمشهر رفتیم،داشتیم آخرین سنگرهای دشمن را پشت سر می گذاشتیم عراقی ها با خفت و خواری یا فرار می کردند، یا دست می گذاشتند رو سرشان و تسلیم می شدند.
اوج درگیریها نزدیک شهر بود بچه ها مثل سیل کوبنده می رفتند جلو، هیچ کدام از ترفندهای دشمن جلودارشان نبود. تک و توکی از سنگرها هنوز مقاومت می کردند همان ها هم به حول و قوه ی الهی سقوط کردند.
وقتی خرمشهر آزادشد خورشید طلوع کرده بود و هوای صبح لطافت عجیبی داشت من هم مثل تمام بچه ها حال خودم را نمی فهمیدم خیلی ها همان جا به خاک سجده افتاده بودند و با ناله های از ته دل، شکر می کردند. واقعاً از خود بیخود شده بودم و برای رفتن به شهر لحظه شماری می کردم مسجد جامع، با آن همه رنج و شکنجه هنوز پا بر جا ایستاده بود دوست داشتم جزو اولینها باشم که آن جا نماز شکر
می خوانم.
ادامه دارد....
🟣خاک های نرم کوشک🟣
تک ورها
#قسمت_صد_و_نود
ثمره ی خون شهدا را به وضوح می دیدیم تو چشمها همین طوراشک شوق بود که حلقه می زد.
در این بین،عبدالحسین هم سرازپا نمی شناخت خیلی ها می دویدند به طرف شهر،
یک آن اسلحه را تو دستم فشار دادم و من هم بنای دویدن گذاشتم داشتم می رفتم داخل شهر،یکدفعه کسی از پشت دستم را گرفت.کم مانده بود بیفتم ،برگشتم با حیرت نگاه کردم، عبدالحسین بود
«کجا؟»
تو آن لحظه ها هیچ چیز برام عجیب تر از این سؤال نبود با نگاه بزرگ شده ام گفتم «خب معلومه دارم میرم تو
شهر»
خونسردگفت:«باشه برای بعد»
یعنی چه؟منظورت رو نمی فهمم حاجی»
«باید بریم
گردان»
«حالا چه وقت شوخی کردنه؟!»
آمدم به راه خودم بروم دوباره گرفتم، از نگاهش فهمیدم تصمیمش كاملاً جدی است.معترض گفتم:«حالا دو ساعت دیگه می ریم حاج آقا،به قول خودت تو گردان همه چی خاطر جمع شده.»
یاد نکته ی دیگری افتادم
«تازه اگر مشکلی هم می خواست پیش بیاد تو تاریکی شب بودحالا که دیگه روز شده و مشکلی نداره.»
مثل معلمی که بخواهد شاگردش را نصحیت کند گفت:«نه من به فرماندهی تیپ قول دادم که بعداز تموم شدن عملیات تو اولین فرصت خودم رو برسونم گردان،یعنی ما از این به بعد دیگه اجازه نداریم هر چی بمونیم خلافه.»
ناراحت و دلخورگفتم:«حالا آقای کلاه کج که چیزی نمی گه اگه ما یک
ادامه دارد....
#رمان_شهدایی
#زندگینامه_شهید_عبدالحسین_برونسی
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌷🌷🌷🌷🌷