📚 کتابِ:
《#خاکهای_نرم_کوشک》
🌹این کتاب پیرامون زندگیِ #شهید_عبدالحسین_برونسی به قلم سعید عاکف می باشد و یکی از پرفروش ترین کتاب های دفاع مقدس به شمار می آید...
این کتاب شرح حال انسانی وارسته است که قبل از انقلاب در روستای گلبوی کدکن از توابع تربت حیدریه به کار سخت و طاقت فرسای بنایی مشغول بود و در کنار آن به خواندن دروس حوزوی نیز روی آورده بود تا اینکه بعدها به علت شدت یافتن مبارزات او زندانی و مورد شکنجههای وحشیانه ساواک قرار گرفت...
🔸کتاب از چندین فصل و خاطرات بسیار تشکیل شده است و شروع کتاب با زندگینامه آن شهید بزرگوار است...
🌷چند روز قبل از عملیات بدر، بارها شهید برونسی، به مناسبتهای مختلف از شهادتش در عملیات قریب الوقوع بدر خبر می دهد. گاهی آنقدر مطمئن حرف می زند که می گوید: اگر من در این عملیات شهید نشدم، در مسلمانی ام شک کنید! و از آن بالاتر اینکه به بعضی ها، از تاریخ و از محل شهادتش نیز خبر می دهد که چند روز بعد، همانطور هم می شود. از این دست وقایع اعجاب آور، در زندگی شهید برونسی بارها و بارها رخ داده است.
🌱🕊آنچه ما را به تأمل در زندگی این بزرگوار وا می دارد، رمز همین موفقیتهای بسیارش است در زمینه های مختلف. در ظاهر امر، او کارگری بنا است که در دوران قبل از انقلاب، رنج و شکنجه ی بسیاری را در راه اسلام تحمل می کند؛ و در دوران بعد از انقلاب هم، که زمینه برای رشد او مهیا می شود، چنان لیاقتی از خود نشان می دهد که زبانزد همگان می گردد و نامش حتی به محافل خبری استکبار جهانی نیز کشیده می شود...
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🟣خاک های نرم کوشک🟣
تک ورها
#قسمت_نود_و_هفت
یکر است رفتم آن جا،روی یک صندلی نشسته بود پارچه ای هم دور گردنش بسته بود یکی از بسیجی ها داشت ریش او را کوتاه می کرد چشمش افتاد به من به اش اشاره کردم چیزی نگوید، دوست داشتم عبدالحسین را غافلگیر کنم انگار قضیه را گرفت به روی خودش نیاورد و دوباره مشغول کارش شد.
فاصله ی من با صندلی ،یکی دو قدم بیشتر نبود. عبدالحسین به آرایشگر گفت:«ریشم رو کم کوتاه کردی تا جایی که جا داره کوتاه کن؛ زیر گلو و بالای صورت و پشت گردن رو هم خوب صاف کن.»
چشمهای آرایشگر گرد شد. خنده ی ساختگی ای کرد و گفت:« تا جایی که یادمه حاج آقا،شما ریشتون رو زیاد کوتاه نمی کردین زیر گلو و رو گونه ها رو هم نمی گذاشتین تیغ بزنم حالا خبری شده که این طوری می گید؟» عبدالحسین با خنده جواب داد:«شما صاف کن کاری به بقیه اش نداشته باش.»
او باز مشغول کارش شد و گفت:«خب ما می خوایم بدونیم حاج آقا، دونستن که عیب نیست.»
عبدالحسین کمی خودش را رو صندلی جابجا کردگفت: «پدر جان،پشت سر و زیر گلو که صاف باشه، وقتی ماسک بزنیم خوب می چسبه و هوا نمی ره داخلش این طوری دشمن هرچی که شیمیایی بزنه، آدم می تونه استقامت کنه و بجنگه.»
از نگاه جوان آرایشگر خواندم که انگار تعجبش بیشتر شده گفت: «حاج آقا اگه جسارت نباشه، عرضی می خوام
خدمتتون بکنم.»
«بفرمایید.»
«راستش ما بسیجی ها همیشه بین خودمون شما رو به شهامت و به شجاعت اسم می بریم همه می دونن که عراق برای سر شما جایزه گذاشته و به تون میگن «بروسلی» و "دائماً از تون بد میگن.»
آمد این طرف صندلی و باز مشغول کارش شد. ادامه داد:«با این حسابها شما که دیگه نباید بترسین»
عبدالحسین گفت: «اتفاقاً من می ترسم ولی نه از جنگ و از مرگ، بنده از مفت مردن می ترسم، مثلاً اگر تو یک گودالی نشسته بودم و داشتم با بیسیم حرف می زدم و یکهو دشمن شیمیایی زد و من اون جا مردم در این صورت چکار کردم برای جنگ؟»
ادامه دارد...
🟣خاک های نرم کوشک🟣
تک ورها
#قسمت_صد_نود_و_هشت
آرایشگر چیزی نگفت ،عبدالحسین باز پی حرف را گرفت.
«اگر ماسک رو قشنگ و مرتب بستم و نگذاشتم یک ذره هوا بره تو، اون وقت تا آخرین لحظه می جنگم و تیپ رو هدایت می کنم یک رزمنده ی خوب، باید تا جایی که می تونه بکشه و بعد خودش کشته بشه.»
مثل همیشه از شنیدن صحبت های او داشتم لذت می بردم برام خیلی جالب بود که یک فرمانده ی تیپ به این صمیمیت دارد با یک بسیجی حرف می زند؛ آن هم فرمانده ای که زبانزد خاص و عام است و به عنوان «خط شکن» معروف شده
می خواستم بقیه ی حرف هاش را گوش کنم یکدفعه چند قدمی آن طرفتر
چشمم افتاد به «درویشی » . او همین که مرا دید با صدای بلندی گفت:« به به! آقای حسینی»
عبدالحسین تا این را ،شنید ملاحظه کار آرایشگر را نکرد. یکدفعه بلند شد و به تمام قد ایستاد.موها ریخت روی پاهاش و رو زمین، آمد جلو با همان سرو وضع مرا گرفت تو بغلش و شروع کردیم به روبوسی و احوالپرسی، درویشی هم آمد کنارمان. خدا رحمتش کند با خنده گفت:« بسه دیگه آقای برونسی، ما هم می خوایم احوالپرسی کنیم با
سید.»
کم کم وحیدی و ارفعی " ۲ " و دو سه تا دیگر از بچه ها هم آمدند عبدالحسین پرسید: «از کی این جا و ایستادی؟»
لبخندی زدم و گفتم::« چند دقیقه ای میشه ،داشتم سخنرانی شما رو گوش می دادم.»
زد به شانه ام و :گفت :«برو ،بابا، هنوز نیومده شروع کرد، سخنرانی چیه دیگه؟»
رو کرد به آرایشگر و گفت:«:حاجی چرا نگفتی که آقا سید پشت سر من وایستاده؟»
«ایشون خودش اشاره کرد که من چیزی نگم نمی دونستم این قدر دوستش دارین وگرنه زودتر می گفتم.»
گفت: «بگذار من کارم تموم بشه بعد در خدمتم.»
نشست روی صندلی و چند دقیقه ی بعد کار آرایشگر تمام شد با هفت, هشت تا دیگر از بچه ها که آمده بودند،
رفتیم چادر فرمانده ی، چای خوردیم و مشغول صحبت شدیم.
ادامه دارد....
#رمان_شهدایی
#زندگینامه_شهید_عبدالحسین_برونسی
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌷🌷🌷🌷🌷
🌸✨🕊🌸✨🕊🌸
🔰دوستانی که به تازگی به ما ملحق شدید ضمن خوشامد خدمت شما بزرگواران
امروز طبق لیستِ اسامی شهدای والامقام، به نام #شهدای_گمنام هست
فراموش نکنید به نیت شهدای گمنام (زیارت عاشورا و ۱۰۰ صلوات) یا به دلخواه یکی از این دو مورد را هدیه کنید
در چله دعای عهد هم در صورت تمایل میتونید شرکت کنید
❌تا قبل از ۱۲ شب، زمان برای قرائت هست
✅لطفا #پستهای_سنجاقشده بخصوص #سوالهای_پرتکرار را مطالعه بفرمائید
حاجت روا و عاقبت بخیر باشید🌸
🌸🌿🌤
❤️چلهتوسلبهشهدایوالامقام❤️
❌خیلی ها با این چله #حاجت گرفتند و انس و رفاقت با شهدا پیدا کردن❌
✨نام 40شهید والامقام به انتخاب اعضای کانال لیست شده،
هر روز یک شهید بزرگوار معرفی میشه:
همراه با #زندگینامه #خاطرات #وصایا و #کلیپ شهید عزیز
👈(هر روز متعلق به یک شهید)
و 100 #صلوات و یک #زیارتعاشورا (یا یکی از این دو را) به چهارده معصوم(ع) و شهید آن روز هدیه میکنیم
♥️🕊
✅عصرها #داستان و #رمانشهدایی
✅مطالب #شهیدانه و #تلنگری
🦋🌷
خدمت به شهدا سعادتیست لطفا ما را همراهی کنید و با حضور خودتان انگیزه و انرژی بیشتری به خادمین شهدا بدهید
💥شهدا را بشناسیم و به دیگران بشناسانیم
مدیون شهدائیم تا قیام قیامت🥀🕊
👇👇👇👇👇
@motevasselin_be_shohada
@motevasselin_be_shohada
🕊✨🕊✨🕊✨🕊
❌لطفا در گروه ها بفرستید تا #دوستداران_شهدا و #حاجتدارها هم در چله شرکت کنند
اجرتان با شهدا♥️🕊
@motevasselin_be_shohada
@motevasselin_be_shohada
❌شروع چله #جمعه 4 آبان ماه
💌شما #دعوتشدهی خود شهدائید
🌱✨
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
🌸🌿🌤 ❤️چلهتوسلبهشهدایوالامقام❤️ ❌خیلی ها با این چله #حاجت گرفتند و انس و رفاقت با شهدا پیدا کرد
👆👆👆لطفا بنر دعوت به چله را برای مخاطبین و گروه هاتون بفرستید ان شاءالله کسی از این چله پر خیر و برکت جا نمونه🌹🌹🌹
دوستان باخبر شدیم همسر مکرمه و صبور شهید والامقام #عبدالحسین_برونسی خانم معصومه سبک خیز در آی سی یو بستری می باشند، دخترشان پیام دادند که پزشکان مادر را جواب کردند😔 از شما دوستان التماس دعا داشتند🙏
ان شاءالله بحق چهارده معصوم علیه السلام و بحق خون پاک شهدا،خداوند لباس عافیت بر تن این مادر و همسر زجر کشیده بپوشاند🤲🌹
Dua-Al-Ahd.mp3
8.25M
🔰دعای عهد
🎙با نوای استاد علی فانی
من دعای عهد میخوانم بیا
بر سر این عهد میمانم بیا
🌤🌿
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلفــَرَج🤲
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊
💚سلام به چهارده معصوم(ع):
🌷⃟ *صلي اللهُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يا اميرالمُومنِينَ
🌷⃟ *صَلی اَللّهُ عَلَیکِ یا فاطِمهُ الزَّهرَاءُُ
🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِی
🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ يا اباعبداللَّه
🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊
🌷⃟ *صلي اللهُ عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ
🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياجعفربنَ مُحَمَّدٍ
🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊
🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياموسيَّ بْنُ جَعْفَرٍ
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياعلي بن موسي
🌷⃟ *صَلِي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ اَلْجَوَاد
🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊
🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْك ياعلي بْنَ مُحَمَّدٍ
🌷⃟ *صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍ العسکري
🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياحجه بْنَ اَلْحَسَنِ. اَلْمَهْدِيُّ عَجَّلَ اَللَّهُ تعالی فَرَجَهُ الشريف
🕊🌴🕊🌴🕊🌴🕊
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
❣بسم رب الشهدا و الصدیقین❣
2⃣2⃣بیستودومین چله ی؛
🚩زیارت عاشورا، صلوات، دعای عهد
🌤کانال متوسلین به شهدا🌤
🖇 امروز " #شنبه 5 آبان ماه"
📌 #روز_دوم چله
《هدیه به چهارده معصوم(ع) و شهید امروز》
🌻شهید والامقام
#حسن_باقری🌷🌷🌷
معرف: خانم شهلا طلوعی🌺
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
➡️@motevasselin_be_shohada
سردار شهید حسن باقری(غلامحسین افشردی)🌻
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
ولادت: ۲۵ اسفند ۱۳۳۴
محل ولادت : تهران
تاریخ شهادت :۹ بهمن ۱۳۶۱
محل شهادت: فکه
دانشجوی کارشناسی رشته حقوق قضائی
مزار: بهشت زهرا (س)
قطعه ۲۴ ردیف
۸۰ شماره ۲۴
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌷🌿🕊🥀🕊🌿🌷
🌷🌿🌷🌿🌷🌿
شهید حسن باقری را بسیاری بهعنوان مغز متفکر اطلاعات نظامی ایران میشناسند.
او در نهم بهمن ماه سال ۶۱ در محور عملیاتی فکه بهشهادت رسید تا تاریخ ایران و دفاع مقدس یکی از بهترینهایش را از دست بدهد.
در میان افراد شاخص و نخبگان سالهای انقلاب و دفاع مقدس، شخصیت حسن باقری (غلامحسین افشردی) بهعنوان یکی از شاخصترین این افراد مطرح بوده است.
وی که در سن ۲۴ سالگی وارد عرصه جنگ شد، تنها ظرف مدت ۲ سال توانست به استراتژیست بزرگ جنگ تبدیل شده و واحد اطلاعات رزمی در سپاه و جنگ را پایهگذاری کند.
توانمندی شهید باقری تا جایی بود که به او لغب نابغه دفاع را دادهاند.
✅برخی از مسئولیت ها :
- معاونت ستاد عملیات جنوب
- فرمانده محور دار خوین در عملیات ثامن الائمه (علیه السّلام)
- معاونت فرماندهى عملیات طریق القدس
- فرماندهى قرارگاه نصر در عملیات فتح المبین، بیت المقدس، رمضان
- فرماندهى قرارگاه کربلا و جانشین فرماندهى کل در قرارگاههاى جنوب...
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌷💫🌿🌷💫🌿🌷💫
🔰زندگینامه سردار شهید حسن باقری
|🌹🕊🌤|
💐🍃شهید حسن باقری در ۲۵ اسفندماه ۱۳۳۴، همزمان با سوم شعبان، میلاد امام حسین (ع) در تهران به دنیا آمد.
وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران گذراند و بعد وارد دانشگاه ارومیه شد. حسن باقری به دلیل فعالیت های سیاسی پس از سه ترم از دانشگاه اخراج شد
و به خدمت سربازی رفت.
در همین دوران و با اوجگیری مبارزات مردمی علیه رژیم شاهنشاهی، با فرمان امام خمینی از سربازی فرار کرد و به صف مبارزان علیه رژیم پهلوی پیوست و در تصرف کلانتری ۱۴ و پادگان عشرتآباد در تهران نقش مؤثری داشت.
اما دوران سرنوشتساز زندگی حسن باقری از پس از پیروزی انقلاب شروع میشود. در سال ۱۳۵۸ وی فعالیت خود را در سرویس فرهنگی و سیاسی روزنامه جمهوری اسلامی آغاز کرد و اولین خبرنگاری بود که به الجزایر اعزام شد.
پس از آن بنا به دعوت سازمان امل، از طرف این روزنامه سفر ۱۵ روزهای به لبنان و اردن انجام داد و طی این سفر، گزارش تحلیلی جامعی از اوضاع نابهسامان مسلمانان در آن منطقه تهیه کرد.
در این دوران شهید باقری با اخذ دیپلم ادبی در امتحان ورودی دانشگاهها شرکت کرد و با رتبه ۱۰۴ در رشته حقوق قضائی دانشگاه تهران قبول شد.
ورود حسن باقری به عرصه خبر موجب شد تا اطلاع دقیقی از اوضاع کشور در عرصههای مختلف به دست آورد.
در این زمان گروهکهای ضدانقلاب با اقدامات تروریستی سعی در برهم زدن امنیت کشور داشتند. روزنامه جمهوری اسلامی ارگان رسمی حزب جمهوری اسلامی بود و حسن باقری میدانست اعضای این حزب رابطه نزدیکی با سپاه دارند.
از سوی دیگر در همین زمان محسن رضایی با تحویل گرفتن سه اتاق در ساختمان سابق اداره پنجم ساواک در حال تشکیل اطلاعات سپاه بود و بهدنبال نیرو میگشت.
روزی آیتالله خامنهای با محسن رضایی تماس میگیرد و جوانی را برای همکاری با اطلاعات سپاه به او معرفی میکند. این جوان همان حسن باقری است.
پس از آنکه محسن رضایی با حسن باقری صحبت میکند در او استعدادی عجیب میبیند، از همین رو با همکاری در اطلاعات سپاه موافقت میکند و نام حسن باقری را برای او برمیگزیند و از همین جاست که نام غلامحسین افشردی به حسن باقری تغییر میکند.
فعالیت حسن باقری در اطلاعات سپاه ادامه دارد تا اینکه جنگ رسماً آغاز میشود. با شروع جنگ تحمیلی عراق، در روز اول مهرماه ۱۳۵۹، راهی جبهههای جنوب در خوزستان شد. در آن زمان هنوز اطلاع دقیقی از حد پیشروی نیروهای عراقی وجود نداشت. حسن با دستور محسن رضایی به مسئولیت اطلاعات ستاد عملیات جنوب منصوب میشود و از همان آغاز شروع میکند به جمعآوری اطلاعات و شناسایی از تمامی مناطق جبهه جنوب. این اقدام حسن در اصل آغاز تأسیس واحد اطلاعات رزمی در سپاه بود.
رفته رفته حسن باقری با کسب اطلاعات از مناطق مختلف جبهه جنوب، کار بازجویی از اسرای عراقی و شناخت تجهیزات دشمن را در دستور کار خود قرار میدهد.
اطلاعاتی که حسن در همان ابتدای امر به فرماندهان ارائه میکند موجب میشود تا اعتمادها به او جلب شود..
حالا دیگر وقتش رسیده بود که اطلاعات حسن باقری در صحنه عملیات هم بهکارگیری شود. اما در ابتدای جنگ فرماندهی کل قوا بهعهده بنیصدر بود و او اجازه کار به نیروهای سپاهی نمیداد. در جلسهای که با حضور بنیصدر و آیتالله خامنهای که در آن زمان نماینده امام در شورای عالی دفاع بود، در اتاق جنگ لشکر ۹۲ زرهی اهواز برگزار میشود حسن باقری هم بر پایه اطلاعاتی که به دست آورده بود، تحلیلی جامع از وضعیت دشمن در آن زمان ارائه میدهد که موجب حیرت بنیصدر و دلگرمی نماینده امام در شورای عالی دفاع میشود.
حسن باقری نشان داد که اعتماد چند سال پیش حضرت آیتالله خامنهای به حسن باقری و معرفی او به محسن رضایی انتخابی دقیق و صحیح بوده است.
با برکناری بنیصدر از فرماندهی کل قوا، راه برای کارکردن نیروهای انقلاب باز میشود. اولین عملیاتی که اجرا میشود، بر پایه اطلاعات به دست آمده توسط حسن باقری انجام میشود و موجب تقویت روحیه رزمندگان ایرانی و تجربه شیوههای جدیدی از نبرد با عراقیها میشود.
شهید باقری در ادامه فعالیت خود با استفاده از همه امکانات به جمعآوری اطلاعات، نقشهها و کالکهای عملیاتی و شناسایی دقیق محورهای عملیات پرداخت و این اسناد را به گزارشهای سازمانیافته تبدیل کرد.
در قرارگاه کربلا، اطلاعات کامل و جامعی از موقعیت دشمن، بههمراه عناصر اطلاعاتی، به تحلیل و ارزیابی دشمن پرداخت و نقشههای دقیق مناطق عملیاتی را تهیه کرد.....
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
✅تو شروع کن، می تونی
(خاطره ای از شهید حسن باقری)
💫استاد عباس مشفق کاشانی یکی از شاعران نامدار کشورمان میگوید :
قرار بود به مناسبت برگزاری کنگره سرداران شهید استان تهران درباره ی شهید حسن باقری شعر بسرایم .
به خاطر برخی مشکلات از گفتن شعر درباره ی این شهید منصرف شدم و تصمیم گرفتم که انصراف خود را به دبیر شورای شعر کنگره اعلام کنم .
شب خواب شهید باقری را دیدم .
او به من گفت : چرا نمخوای برام شعر بگی ؟
گفتم : توان شعر گفتن ندارم .
گفت : تو شروع کن ، می تونی .
وقتی از خواب برخواستم ، حس کردم نیروی تازه ای در من دمیده شده است .
با نشاط تمام ، شعر گفتن را آغاز کردم ، احساس می کردم که شعر در من می جوشد و بی وقفه نزدیک پانصد بیت درباره شهید باقری سرودم .
🌻با فروغ باقری جان حسن
لاله پرور گشت بستان حسن
دید در آیینه ی حق المبین
فتح را در جبهه ی فتح المبین
با سلاح عشق دشمن را شکست
راه را بر لشکر بیداد بست
از طریق القدس چون اگاه گشت
با سپاه مردمی همراه گشت
همچو طوفانی که در اوردگاه
افکند کوه سپاهی را چو کاه
بر سر دشمن چو ما امد فرود
رعد اسا پای تا سر شعله بود....
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
💔 روضه ی دو نفری 💔
🌿من و شهید عبدالحمید اکرمی تازه به مقر شهید دست بالا در شیراز برای کارهای عقیدتی آمده بودیم.
🌻 از اقبال خوبی که داشتیم در چادر فرمانده ساکن شدیم.
دیری نپایید که زهد و تواضع و رفتار نیک فرمانده یعنی سردار محمد اسلامی نسب ما را مجذوب شخصیت وی ساخت.
❣ انگار نه انگار که فرمانده است، خاکی و خودمانی بود در عین حال دوست داشتنی.
🌸🌿هنوز چند روز بیشتر از حضورمان در مقر نمیگذشت که متوجه شدیم سردار اسلامی نسب و شهید باقری ـ آن دو یار همدل ـ هر روز عصر از چادر فاصله میگیرند و تا چند ساعت برنمیگردند.
🌱حس کنجکاوی تحریکم کرد که از کارشان باخبر شوم.
روز بعد به اتفاق اکرمی سراغشان رفتیم.
پشت تل کوچکی از خاک زمزمه هایی شنیدیم.
متوجه شدیم شهید باقری رو به قبله نشسته و روضه میخواند و شهید اسلامی نسب در سجده است.
🦋شور و حال خاصی داشتند و هر دو به شدت اشک میریختند.
لحظاتی بعد شهید باقری به سجده رفت و شهید اسلامی شروع به مداحی کرد.
الحمدللّه هر دو مداح اهل بیت بودند و مصیبت حضرت زهرا(س) میخواندند برای من سؤالی پیش آمد که آخر چرا دو نفری؟
من روضه دونفری ندیده بودم.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🕊💐🍃🕊💐🍃🕊💐
❇ با وضو وارد شوید ❇
(از خاطرات شهید حسن باقری)💥
اول حسن خودش را معرفی کرد. بعد مسائل کلی مطرح شد.
ایشان در همه حرفها، تأکیدش روی مسائل اخلاقی بود.
یادم نمی رود، قبل از این که وارد این جلسه شوم، وضو گرفتم ودو رکعت نماز خواندم و گفتم:
«خدایا خودت از نیت من با خبری؛ هر طور صلاح می دانی این کار را به سرانجام برسان.»
بعدها در دست نوشته های او هم خواندم که نوشته بود:
🌸 برای جلسه خواستگاری با وضو وارد شدم و همه کارها را به خدا واگذار کردم.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌹🌿🕊🌹🌿🕊🌹🌿