🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🔷ابراهیم میآید...
🔻شبی که دلتنگیها پایان یافت و بغضها شکست...
🕊🕊🕊🕊
💢 #اعلام خبر #شناسایی پیکر شهید #ابراهیم_زمانی باجگانی به خانواده او در باجگان؛ با حضور مسئولین (27 شهریور 1403)
▫️پیکر این شهید چهارشنبه در تاریخ ۲۸ شهریورماه ۱۴۰۳ وارد فرودگاه شهید صدوقی یزد شد و پس از گذراندن برنامههای وداع با شهید در استان، جمعه ششم مهرماه ۱۴۰۳ در شهرستان بافق تشییع و در روستایش باجگان به خاک سپرده شد.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
💐✨🕊💐✨🕊💐✨
🖼 تصویری از استخوان های مطهر شهید ابراهیم زمانی باجگانی🥀
💔 مادرشان بعداز ۱۷ سال انتظار و پدرشان بعد از ۳۴ انتظار از دنیا رفتند
و امروز پسرشان بعد از 37 سال دست پر برگشته!
شادی روحشان فاتحه و صلوات🥀🕊
#شهید_ابراهیم_زمانی_باجگانی💫
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
📝✨فرازهایی از وصیت نامه شهید والامقام ابراهیم زمانی باجگانی
🔸وصیت اول🔸
🌷بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
یا حسین شهید، به یاد او که هستی بخش جهانهاست و جانها در دست اوست
بار خدایا تو را سجده شکر که دست بنده معصیت کارت را گرفتی و به سوی خود کشاندی و از گمراهی ها و پلیدی ها نجات دادی ای معبود من ای پروردگار من تورا به چهارده معصومت قسم می دهم که به بازماندگان من صبری بزرگ و اجری عظیم عنایت بفرمایی
🌷ای پدر و مادر من بدانید که من این راه را خودم برگزیدم و هیچ چیز باعث نشد که به علت آن چیز من به جبهه بیایم و این را هم بدانید که این آرزوی شهادت را بخدا قسم من از بچگی داشتم از آن موقعی که انقلاب شد من آرزو می کردم در شهر بودم و با مردم به راهپیمایی می رفتم و من شهید می شدم ولی خدا نخواست و شاید به مصلحت من نبود و خدا خواست که من به این سن برسم که بتوانم در جبهه به اسلام خدمتی کرده باشم و آن وقت من را به پیش خود ببرد
🌷تذکری که به بازماندگان خود دارم به خصوص به پدر و مادرم که در مرگ من بی تابی نکنید و اجر خودتان را ضایع نکنید و خدای ناکرده خداوند مرا از شهیدان دیگر جدا نکند- من امیدوارم که برادرم علی به زودی زود آزاد شود- و این جنگ به نفع اسلام خاتمه یابد
🌷من از شما می خواهم نماز شب را فراموش نکنید و از برادرانم می خواهم زیاد قرآن بخوانید و از خداوند بخواهید که خدا مرا با شهیدان دیگر محشور کند – من در حق شما زیاد کم لطفی کردم و شما را اذیت کردم و از شما می خواهم که به بزرگواری خودتان مرا ببخشید و اگر در حق کسی بدی کردم او را راضی کنید
🌷 به این دنیای بی وفا زیاد دل نبندید ما همه رفتنی هستیم چه زود و چه دور
🔸وصیت نامه دوم 🔸
🌷بسم الله الرحمن الرحیم
به نام او که عرشش بقطره های اشک یتیمان بلرزه در آید – و به یاد او که قلبهای عاشقانش را به تپش در آورد
"سابقو الی مغفره من ربکم و جنه عرضها کعرض السماء و الارض اعدت للذین امنو بالله و رسله ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء و الله ذوالفضل العظیم "– آیه 20 حدید
ای بندگان بسوی آمرزش پروردگارتان بشتابید و به راه بهشت که عرضش بقدر پهنای آسمان و زمین است آن بهشت بدین وسعت برای اهل ایمان به خدا و پیغمبرانش مهیا گردیده این فضل خداست که به هرکس خواهد عطا می کند و فضل و کرم خدا بسیار عظیم است
به نام الله و به یاد مهدی عزیز و حسین شهید،
🌷خدای عزیز جل جلاله می فرماید: هرگاه هر چه از شما بگیریم اولا یا مثل آن و یا بهتر از آن را به شما می دهیم و همچنین این گرفتنها و دادنها برای امتحان شماست – الهی الهی این جسم ضعیف من از توست با این هرچه می خواهی بکن خدای من اگر می خواهی بسوزانیم بسوزان اگر می خواهی تکه تکه ام کنی تکه تکه کن اگر می خواهی مانند عباس عموی تشنگان حسین بدنم را بی دست کنی بی دست کن اگر می خواهی مانند مولایم حسین مرا بی سرکنی بی سرکن .
🌷ولی از تو می خواهم به آبروی حسین و به عزت زهرای مرضیه از این بدن ناتوان روی نگردانی چرا که اگر بدانم تو از عذابم لذت می بری بسم الله _ اگر بدانم با دیدن بدن سوخته ام شادان می شوی بسم الله_ اگر بدانم با دیدن بدن بی سرم خرسند می شوی بسم الله_ خدایا تو را شکر که دستم را گرفتی و به سوی خود کشاندی
🌷خدای من معبود و معشوق من ای همه دست و پا و گوش و چشم و عقل و قلب من تو را سجده میکنم، که مرا خریدی الهی تو را شکر که مرا به پیش خود خواندی
پدرو مادر عزیزم و برادران و خواهر گرامی شما را به آن چیزی وصیت می کنم که علی ابن ابیطالب هنگام مرگ چنین وصیت نمود اوصیکم عبادالله بتقوی الله و نظم امرکم تقوای خدا پیشه کنید تا خیلی حجابها از پیش چشمتان برداشته شود
🌷 بدینوسیله به عرض تمامی بازماندگانم می رسانم که اولا در مرگ من گریه نکنید و گریه تان برای امام حسین باشد و ثانیا از یکایک شما التماس دعا دارم و طلب عفو از شما دارم که از من رنج و ناراحتی دیده اید آن ر ابه بزرگی خودتان ببخشید
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌹🌿🕊🌹🌿🕊🌹🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 زیباترین تعریف درباره شهادت که تا الان شنیدم همین بیانات حضرت آقا بوده
عند ربهم یرزقون🌱✨
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
100گل صلوات هدیه میکنیم به نیابت از شهید والامقام" ابراهیم زمانی " نذر سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عج و هدیه به محضر چهارده معصوم علیهم السلام
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
🚩 #قرائت_زیارت_عاشورا
🕯️به نیت شهید "ابراهیم زمانی"
💚همنوا با امام زمان(عج)
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
زیارت عاشورا.pdf
253.3K
ا🔰 pdf زیارت عاشورا⇧
صلےاللهعلیڪیااباعبدللھ
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلفــَرَج🤲
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا
🔹️با نوای استاد علی فانی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
💚💚💚💚💚
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
#توسل
#کرامات_شهدا
💐بزرگوارانی که با توسل به شهدای والامقام حاجت گرفتند و یا خاطره یا رویای صادقه ای داشتند برای بنده ارسال کنند تا در کانال به اشتراک گذاشته شود
@hasbiallah2 👈خادم الشهدا
➡️@motevasselin_be_shohada
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
#ارسالی اعضای محترم کانال⤵️
سلام از شهدا ممنونم .
یه کیف پر از کارت های شوهرم ( گواهینامه کارت ملی کارت های بانکی و ... ) گمشده بود. مخصوصا کارت حساب های اداره شون . اصلا یه وضعی بود . حال شوهرم اصلا خوب نبود . یه سوره یس برای شهید ابراهیم هادی و شهید حاج قاسم نذر کردم . به یه ساعت نشد که پیدا شدند . خدایا شکر که شهدا حواسشون بهمون هست . 😭😭
🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋
باسلام به همه عزیزانی که بانی این گروه هستند من قبلاً نمی دانستم که شهیدان اینقدرمعجزه می کنند برای رفتن به مکه خیلی مشکل داشتم هر چی بیشتر جلو می رفتم مشکلاتم بیشتر می شد فیش حجم سند نمی خورد کاروان دیگر جا نداشت گذرنامه ام باید عوض می شد
پسرم می خواست با ما بیاد به شهید ابراهیم هادی و نوید صفری توسل کردم به طور عجیبی همه مشکلات حل شد من به این دوشهید خیلی ارادت دارم الان حدود چهار دوره هست که زیارت عاشوراو سوره یس و واقعه را بدون توقف خوانده ام و با شهیدان انس گرفتم
شهدا زنده اند اگر با خلوص و از ته دل چیزی بخواهی حتما به ما کمک می کنند شک نکنید شادی روح شهیدان صلوات
🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋
سلام و عرض ادب
ما فراوان از شهدا حاجت گرفتیم
شهید تورجی زاده اصفهان
شهید ابراهیم هادی تهران
شهید انتظاری یزد
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
#توسل
#کرامات_شهدا
💐بزرگوارانی که با توسل به شهدای والامقام حاجت گرفتند و یا خاطره یا رویای صادقه ای داشتند برای بنده ارسال کنند تا در کانال به اشتراک گذاشته شود
@hasbiallah2 👈خادم الشهدا
➡️@motevasselin_be_shohada
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
#ارسالی اعضای محترم کانال⤵️
سلام صبحتون بخیر و منور به نور اباعبدلله..
ببخشید من در دوره21 چله متوسلین به شهدا شرکت کردم
چهارشنبه بعد از نماز صبح خیلی دلم شکست به شدت بغض کرده و توسل به مولا صاحب زمان و شهدا برای رفتن به کربلا و دلتنگی حرم ارباب کردم
بعد از نماز صبح و خواندن عاشورا و سوره یس به نیت شهدا خوابیدم،
خواب دیدم من و مادرم و پسرم رفتیم جایی داخل ایران بود ولی حرم آقا اباعبدلله بود، یه ندایی اومد اینجا کربلای ایرانه، زیارت کردیم و این خواب بسیار لذتبخش و مفرح بود...
از خواب پریدم و از قرار قبلی، منزل مادرم رفتم، بدون هیچ برنامه ریزی و یا قصدی مادرم گفت دلم میخواد امروز به مزار شهدا بریم، با اینکه منزلمون کرجه منو مادر و پسرم که در خواب دیده بودم، مشرف به زیارت شهدا و برای اولین بار زیارت داداش ابراهیم و باقی عزیزان شدیم،،
فقط فقط دعوت خودشون بود ...
و واقعا تمام شهدا نزد ارباب هستن و اون خواب برام یه رویای صادقه بود،
انشالله مشمول شفاعت خاصه ی ارباب و شهدا قرار بگیریم
و همه حوائجمون به آبروی این عزیزان براورده به خیر بشه..
اللهم عجل لولیک الفرج 😭😭🤲🤲🙏🙏🙏
ممنون از زحماتی که میکشید قدر این توفیقتون بدونید برای همه ی اعضای محترم دعا کنید..
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
May 11
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🟣خاک های نرم کوشک🟣
صحرای وانفسا
#قسمت_دویست_و_پنج
تا این را گفت فهمیدم عیب کار از طرف خودم بوده که زود جوش آوردم ولی نمی دانم چرا دلخوری ام لحظه به لحظه بیشتر می شد و کمتر نه،دیگر بچه ها آمدند دورش را گرفتند. یکی یکی می بوسیدشان و احوالپرسی می کرد، باهاشان هم رفت توی خانه.
کارم که تمام شد ظرف های شسته را برداشتم و رفتم تو، آمدطرفم، مهربان و خنده روگفت:«من از صبح چیزی نخوردم اگریک غذایی چیزی برام درست کنی،بد نیست.»
می
خواست یخ ناراحتی ام را آب کند، من ولی حسابی زده بودم به سیم آخر،الام تا کام حرف نمی زدم. رفتم آشپزخانه، چند تا تخم مرغ شکستم، دخترم فاطمه " ۱ ، آن وقت ها ،شش هفت سالش بود صداش زدم و بلند گفتم:«بیا برای بابات غذا ببر»
یکدفعه انگار طاقتش طاق شد آمد
آشپزخانه گفت: «بابا چیزی نمی خواد.» رفت طرف جالباسی، ناراحت و دلخور ادامه داد «حالا فاطمه برای بابا غذا بیاره؟!»
عباس و ابوالفضل را بغلش کرد بقیه بچه ها را هم دنبالش راه انداخت، از خانه رفت بیرون ،نمی خواستم کار به این جا بکشد، ولی دیگر آب از سر گذشته بود.
چند دقیقه گذشت،همه شان برگشتند.، مادرم هم بود، شستم خبردار شد که رفته پیش او شکایت.،آمدند تو ،سریع رفتم اتاق دیگر ،انگار بغض چند ساله ام ترکید. زدم زیر گریه ۲ کار از این خرابتر نمی
توانست بشود که شد.
کمی بعد شنیدم به مادرم می گوید:« این حق داره ،خاله،هرچی هم که ناراحت بشه حق داره ،اصلاً هم از دستش ناراحت نیستم ولی خب من چکار کنم نمی توم دست از جبهه بردارم من تو قیامت مسؤولم.»
انگشت گذاشته بود رو نکته ی حساس،
انگار خودم هم تازه فهمیده بودم که به خاطر جبهه رفتن زیاد او ناراحت هستم
مادرم گفت: «حالا
پاورقی
۱ - اسم دختر اولم هم فاطمه بود که در همان سن چند ماهگی مرحوم شد.
۲ بعدا مادرم می گفت تو آن لحظه ها که من گریه می کردم رنگ از صورت عبدالحسین پریده بود و غم وغصه گویی تمام وجودش را گرفته بود.
ادامه دارد....
🟣خاک های نرم کوشک🟣
صحرای وانفسا
#قسمت_دویست_و_شش
شما بیا بریم تو اتاق که اصلاً با خودش صحبت کنی.»
آمدند،خودم را جمع و جور کردم،روبروم نشست گفت:« می خوام با شما صحبت کنم خوب گوش بده ببین چی می
گم.»
سرم را بلند نکردم، اما گوشم با او بود.
هر مسلمانی می دونه که الان اسلام در خطره من اگه بخوام جبهه نرم یا کم برم، فردای قیامت مسؤول هستم پس این که نخوام برم جبهه محال هست و نشد.
رو کرد به مادر ادامه داد:«ببین خاله، من حاضرم که این خونه و اثاث و حتی کت تنم
رو بگذارم برای دختر شما و اون وقت بچه هام رو بردارم و برم جبهه، ولی فقط به یک شرط که دختر شما باید قولش رو به من بده.»
ساکت شد. مادرم :پرسید:«چه شرطی خاله جان؟»
«روز محشر و روز قیامت، وقتی که حضرت فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) تشریف می آرن، بره پیش حضرت و
بگه من فقط به خاطر این که شوهرم می رفت جبهه و تو راه شما بود ازش طلاق گرفتم و شوهرم بچه ها رو برداشت و رفت.»
مادرم مات و مبهوت مانده بود من هم کمی از او نمی آوردم خودم را یک آن تو وضعی که او می گفت، تجسم کردم روبروی حضرت، تو صحرای وانفسای محشر!
همه ی وجودم انگار زیرو رو شده بود. به خودم آمده بودم،حالا دیگر از خجالت سرم را بلند نمی کردم.
ادامه دارد....
#رمان_شهدایی
#زندگینامه_شهید_عبدالحسین_برونسی
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌷🌷🌷🌷🌷