من دو سه روزی بود که هنوز باهاش صحبت نمیکردم ساعت ۱۰صبح اومد خونه رفت خوابید تا ۳ بعدازظهر ...
بهش گفتم برو ماشینو بفروش همون ماشینی که بعد ۳سال و خورده ای خریدی الان بخاطر دیه باید بفروشی خیلی ناامید بودم
اونم با خنده گفت من هیچ پولی نمیدم! گفتم مگه تحت سند نیومدی بیرون؟
گفت میدونم ولی هیچ دیه ای نمیدم
خلاصه که من تا شب دیگه صحبتی نکردم .. اخر شب اومد بهم گفت منو حلال کن من خیلی عصبانی بودم نفهمیدم چیشد واز این حرفا.. فقط میخام یه چیز بهت بگم گفتم چی؟
گفت به شهید ابراهیم چی گفتی ؟
گفتم خیلی چیزا گفتم چون خیلی ازت ناراحت بودم ... بعد همسرم گفت من دیشب تا ۴ صبح بیدار بودم ساعت ۴به بعد خوابم برده بود خواب شهیدابراهیم هادی رو دیدم ؛؛ گفتم چه خوابی؟
گفت بگو حلالم کردی تا بگم
گفتم با اینکه خیلی ناراحت بودم ولی خوب حلالت کردم
گفت نه قلبی باشه
گفتم باشه خوابتو بگو گفت دیشب که تو بازداشت بودم تا ۴صبح بیدار بودم همون یه ساعتی که خوابم برده بودم دیدم که یه دادگاهی هستم خیلی قدیمی بود من اونجا وایساده بودم شهید ابراهیم اومد پرونده من دستش بود. منو دست بند و پابند زده بودن
تا منو دید گفت باز کنید دست وپاشو ایشون آزادن! اونی که کنار همسرم وایساده بود بهش میگه جرم کرده؛ ابراهیم میگه بازش کنید من میگم آزاده پروندشو باز میکنه
همسرم میگه جلو خودم باز کرد پرونده رو با مهر قرمز درشت زده بود آزادی، پایینم زده بود رضایت،
همسرم میگه وقتی شهید ابراهیمو دیدم خیلی خوشحال شدم خیلی ازش تشکر کردم ولی شهیدابراهیم اصلا به من نگاه نمیکرد میگه تو خواب به من فهموندن که بخاطر حرکتی که با همسرت داشتی شهید ابراهیم خیلی ازت ناراحته..
من که همچین لیاقتی نداشتم ولی هر روز ۲تا ۳ساعت قرآن میخونم و ثوابشو هدیه میدم به شهدا مخصوصا شهدای گمنام و علی الخصوص شهید ابراهیم(به لطف خدا حافظ نیمی از قرآن هستم و از ابتدا دست به دامان شهدا بودم)
خلاصه میگه همینکه با خوشحالی داشتم اونجارو ترک میکردم و تشکر میکردم از شهید ابراهیم. اون ته سالن میگه شهید ابراهیم بهم نگاه کرد و گفت فقط قولتون یادتون نره
واسه همین همسرم با این جمله شروع کرد که به شهید ابراهیم چی گفتی؟ ....
من خیلی خوشحال شدم خیلی گریه کردم از خوشحالی میدونستم که نا امیدم نمیکنه خلاصه روز بعدش اون بنده خدایی که سند گذاشته بودن خودشون تنهایی دو روز از کار انداختن خودشونو و با همسرش که هردو شاغل بودن رفتن پیش شاکی و بعد چند ساعت صحبت راضی شده بود به رضایت و فقط هزینه بیمارستان رو بگیره
روز بعد از اون قضیه رفتن سندو از دادگاه آزاد کردن خدا خیر دنیا و آخرت بده به این زن و شوهر شاید شما اگه ببینیدشون ظاهر درستی نداشته باشن ولی قلب مهربونی دارن ...ماجرای ما تموم شد و من به این خاطر، ریز ماجرارو اینجا نوشتم که همه بدونند شهدا چه کارهای بزرگی که واسه ما انجام نمیدن شهید ابراهیم مشکل بزرگ مارو حل کرد همونطور که تازمانی که زنده بود دنبال حل گرفتاری مردم بود
انشالله که با ادای نذرهایی که کردم ذره ای از بزرگی این شهید عزیز رو جبران کرده باشم ناگفته نمونه ما تاجایی که بتونیم هر هفته واگر نشد، دوهفته و اگه نشد، ماهی یه بار میریم بهشت زهرا برای زیارت شهدا و اونا این رفتن اومدنارو نادیده نمیگیرن،،،
ببخشید که سرتون بدرد اوردم ممنون از همه ی اونایی که راه شهدارو و خود شهدا رو به دیگران نشون میدن.شادی روح این شهید عزیز یه سوره کوثر و یه صلوات ختم کنید ممنون میشم از همه شما عاشقان شهدا❤️❤️❤️
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این صحبت‌های #شهید_سید_مجتبی_علمدار را دو سه بار بشنوید...
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆توصیه شهید کاوه به ما، متوسلین
#شهیدانه🌹
#شهید_محمود_کاوه🕊
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
#ارسالی_اعضا🌹
در کنار شهیدان گمنام در کاشمر زیارت عاشورا به نیابت همه اعضای گروه خوندم
@motevasselin_be_shohada
#ارسالی_اعضا🌹
سلام وقتتون بخير باشه امروز در امامزاده طاهر در کرج در جوار شهدای عزیز دعا گویی همه تون بودم
@motevasselin_be_shohada