🔰مختصری از زندگینامه پاسدار شهید محمد گودرزی
|🕊🌿🌺|
شهید محمد گودرزی شهرکی فرزند فیروز، پاسدار تیپ قمر بنی هاشم ع و متولد 1365 محل تولد شهرکیان از توابع استان چهارمحال و بختیاری بودند.
ستواندوم پاسدار شهید محمد گودرزی شهرکی
یک سال بود که ازدواج کرده بودند صبح روز 28 اذر در درگیری بین گروهکهای تروریستی با نیروهای تیپ ۴۴ قمربنی هاشم علیه السلام در منطقه مرزی سراوان سیستان و بلوچستان" به مقام والای شهادت نائل شدند.
روحشان شاد و یادشان گرامی🌹🕊
💐خصوصیات اخلاقی شهید
ایشان بسیار بسیار خوشرو بودند
هرکسی که ایشان را میشناخت به محض شنیدن
شهادتشون خیلی متاثر می شدند چون تنها چیزی که از ایشان یادشان می آمد لبخند و شوخی و خنده بود
خیلی هم دست و دل باز و سخاوتمند بودند
طوری که همیشه در جلسات بسیج همه را مهمان میکردند هرکسی هم سرسفرشون میامد نه نمیگفتند.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🌺🕊🌿🌺🕊🌿🌺🕊🌿🌺
♦️به وقت خاطره♦️
از زمانی که شهید محمد گودرزی به عنوان فرمانده گروهان شهرکیان، گردان امام حسین(ع) انتخاب شدند،
برای ما ،کلمهی رفیق جایگزین کلمه فرمانده شده بود...
شهید با بسیجیان گروهان مثل یک رفیق دلسوز بود و هیچ وقت ادعای فرماندهی
نمی کرد
همیشه در برنامه ها وفراخوانی های گردان
(میدان تیر،رزمایش،سلاح شناسی و...) بسیجی وار درکنارمان بود و هیچ موقع خودش را از بقیه جدا و بالاتر نمی دانست .
یادمه موقعی که داخل پادگان برنامه ی فراخوانی داشتیم، زمان صرف ناهار یا شام با وجود آن که مسئولیت فرمانده گروهان را داشتند، غذای خودش رو کنار بسیجیان میل می کردند...
وقتی همراه او بودیم با شوخی های بسیجی پسند آنقدر می گفتیم و می خندیدیم که وقتی به خانه برمی گشتیم دلمان برای فرمانده مان تنگ می شد و برای فراخوانی بعدی لحظه شماری می کردیم😔
یکی از بسیجی ها تعریف می کرد:( هنگامی که در حال گذراندن دوره ی آموزشی تکمیلی در اردوی صحرایی بودیم،یک شب وقتی که همه بچه ها خواب بودند،مربیان و اعضای پایور گردان در حال برنامه ریزی عملیات شبانه برای بسیجیان بودند ؛شهید اولین شخصی بود که می بایست بسیجیان را صبح زود قبل از اذان، با صدای شلیک اسلحه بیدار میکرد ولی ایشان چنان دل مهربانی داشتند که قبل از این کار، بچه ها را بدون صدای اسلحه،از خواب بیدار کردکه ترس وجودشان را فرا نگیرد و پس از اطمینان خاطر،شروع به تیراندازی کرد.)
شہید_محمدگودرزی💛
شادی روح شهداء صلوات🌺
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
آخرین دیدار
#خاطرات
پنج روزی میشد که خبر شهادتش اومده بود ولی هیچ جوره آروم نمی شدیم. هر کاری که این چندروز براش کردیم، قبلش سیر دل گریه کردیم؛ اما هنوز که هنوزه دلامون کبابه براش...
اسم محمد که میاد،یاد خاطره های گذشته می افتیم و اینقدر خوبی هاش جلو چشممونه که از شدت دلتنگی، زانوهامون سست میشه و اشک از چشممون سرازیر... 😭
وقتیکه فهمیدیم پیکر مبارک شهید وارد استانمون شده،چند نفر شدیم و باخواهش و تمنا از مسئولین مربوطه،خواستار تجدید دیدار مجدد با پیکر رفیق شهیدمون شدیم.
خدا را شکر باتوسل به حضرت فاطمه زهرا و خود شهید موافقت کردند و بهمون گفتنمیتونیدبیایدببینیدش ،شاید که آروم تر شدید.. اما میدونم این شروع بیقراری هاست، از این به بعد توی روضه ها اسم زخم بیاد یاد محمد میافتیم...
اسم غریبی بیاد یادمحمد میاوفتیم...
به رسم ادب لباس تمیز و معطر پوشیدیم، دل تو دلمون نبود...
صبح زود رفتیم همون جایی که قراره با محمد ملاقات کنیم .منتظر موندیم...
بعد از ۱۵ دقیقه تابوت محمد رو آوردن...
اینجوری بگم بهتره،گویا که خود محمد به استقبالمون اومد😭...
هنگامی که صورت مبارکش رو دیدیم ،گویا همون لبخند همیشگی بر روی چهره ش بود.
انگار که داشت بهمون سلام میداد.
بوی عطر گل محمدی سراسر فضا را گرفته بود🌺
اگه میتونست بلند میشد و به احترام مون می ایستاد، همونطور که ما به احترامش سر خم کرده بودیم... حال همه دگرگون بود...
محمد! داداش ،ما رو تنها گذاشتی و رفتی ولی برایمان حمدی بخوانید که ما مرده ایم و شهدا زنده...
ای رفیق نیمه راه من... خداحافظ
@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🔸خاطره ای از رفیق شهید🔸
💥یلدای بدون شهید
از زمانی که سعادت داشتم و رفاقتمون با شهید محمد گودرزی شروع شد،اولین شخصی بودکه روز تولدم رو بهم تبریک میگفت و بدون اینکه متوجه بشم، تدارک یک جشن ساده رو واسم می چید.
تولدم شب یلداست.
ولی امسال...😔
امسال شب تولدم دقیقا همزمان بود با مراسم وداع با شهید.
فکر کنم محمد با این که از پیشم رفته بود ولی هنوز رسم رفاقتشو ادا کرد و دوباره شب تولدم همدیگر رو برای آخرین بار دیدیم 😭
رفیق نیمه راه من خداحافظ...
شادی روحشان صلوات⚘️
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
45.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پاسدار شهید محمد گودرزی³¹³:
໑♥️⛓
•
🌺تقدیم به شهدای حادثه تروریستی سراوان و تیپ ۴۴ حضرت قمربنی هاشم(ع)🌹
مستند: از سیستان و بلوچستان تا چهارمحال و بختیاری
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روایت آخرین وداع شهید مدافع امنیت با مادر/ محمدم مهمان حضرت زهرا(س) شد
🔸پاسدار شهید محمد گودرزی و سه نفر از بسیجیان اهل سنت ۲۸ آذرماه ۱۴۰۱ در اقدامی تروریستی در منطقه مرزی سراوان به شهادت رسیدند، تروریستها پس از برخورد مقتدرانه مدافعان امنیت به خاک پاکستان متواری شدند. در این فیلم گفتوگوی فارس با خانواده این شهید را مشاهده میکنید.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ با صوت شهدای امنیت در وصف شهید مدافع امنیت شهید محمدگودرزی شهرکی
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شادی_روح_شهدا_با_ذکر_صلوات🥀🕊
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصاویری از ۴ مدافع امنیت در سراوان که در ۲۸ آذر ماه ۱۴۰۱ به دست گروهکهای تروریستی به شهادت رسیدند
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
100گل صلوات هدیه میکنیم به چهارده معصوم(ع) و شهید والامقام محمد گودرزی
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
🚩قرائت زیارت عاشورا
🕯️به یاد شهید محمد گودرزی
💚همنوا با امام زمان(عج)
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا
🔹️با نوای استاد علی فانی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
💚💚💚💚💚
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🌻#یوزارسیف
💥#قسمت87
یوزارسیف با علیرضا از سفر حرف میزدند,من که نمیدونستم چی به چیه,اما انگار سمیه از خیلی وقت پیش تونخ حرفهای اقایون بود ,با تحکم گفت:عه چی چی میگن شما اقایون بزرگوار!!!دارین خودتون میبرین ومیدوزین ومیخواین ما هم ,بی حرف بکنیم تنمان؟!!
زری را نمیدونم,اما من که مثل دم پشت سر علیرضام خواهم رفت....
علیرضا سری تکان داد ودرحالیکه بشقاب غذاش را عقب میزد گفت:زبله...تو غذا میخوردی یا کسب اطلاعات واستراق سمع میکردی؟!!بعدشم مگه ما قراره کجا بریم,نهایتش یه نصف روز طول میکشه,قرار نیست که همسران گرام را درماه عسل تنها بزاریم ویوسف هم درتایید حرفهای علیرضا روبه من گفت:اره دیگه ما صبح بعداز نماز قبح که شما درخواب ناز هستید یه سر میپریم به طرف حلب ویه سرکی به لشکر میزنیم وعصرهم برمیگردیم,تا شما یه زیارت برین وبیاین ماهم اومدیم...
حالا فهمیدم که سمیه چرا اینهمه غیرتی شده,انگار حلب عملیات داشتند وبه قول خودشان میخواستند سرکی بزنند...پس منم سرم را تکان دادم وگفتم:این که مسیله ای نیست,چشمکی به سمیه زدم وادامه دادم:اقایون میخوان برن با دواعش یه تجدید دیدار کنن,خوب ما مانع خیر که نمیشیم بفرمایید...علیرضا که انگار حرفهای من به مذاقش خوش امده بود پرید توحرفم وگفت:احسنت به این درک وفهم ,سمیه خانم از ایشون یاد بگیر...
یوسف که تک تک حرکات من را حفظ بود وگویا تا اخر نطق من را خونده بود روبه علیرضا گفت:صبرکن برادر,فکر کنم زود قضاوت کردی وحرفهای زری خانم ادامه داشته باشه وروبه من گفت:بفرمایید بانو...لپ کلام؟؟
لبخندی زدم وگفتم:افرین به ادم چیز فهمم,همانطور که گفتم مااصلا مانع خیر نمیشیم اما از انجایی که اومدیم ماه عسل,برما واجب است که همسران عزیزتراز جانمان را همراهی کنیم...
خلاصه از ما اصرار واز اقایون انکار که انجا منطقه جنکی هست وجای زن نیست و.....
ولی از پس زن من وسمیه نتونستند بر بیان وعاقبت با کمال استیصال وبا زور واحبار پذیرفتند که ما همراهیشان کنیم...
بازهم حسهای مبهمی به سراغم امده بود اما پررنگ ترین حس,حس بی قراری بود,اخه قرار بود تا ساعتی دیگر به حرم خانوم زینب کبری س مشرف شویم...
#ادامه دارد....
📝نوسینده: ط ، حسینی
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🌻#یوزارسیف
💥#قسمت88
دست در دست یوزارسیف روبه روی حرم خانوم زینب کبری س ایستادم ,چشمهام را بستم وبا تمام وجود ریه هایم را از عطر حرم زینبی پر کردم,دست روی سینه گذاشتم وگفتم:السلام علیک یا بنت رسول الله...السلام علیک یا بنت علی مرتضی,السلام علیک یا بنت فاطمه الزهرا...سلام بر بانوی قصه های پر غصه,سلام بر نقش افرین, میدانهای سخت ونفس گیر,سلام بر صبورترین پرستار عالم,سلامم را که از قلبی که مالامال عشق به شما وال علی ع ست بپذیر..عمه جانم ,زینب, به قربان دل غریبت وغربت عظیمت بشوم که روزگاری اشک برفراق مادر ریختی وهمسنگر پدر مظلوم وتنهایت شدی,روزگاری پاره های جگر را درتشت به نظاره نشستی وخون دل خوردی,روزگاری تیر برتابوت حسنت زدند وجگرت را سوزاندند,زمانی پرپر شدن فرزندات را دیدی,پیکر اربن اربای علی اکبر,تیر در چشمان عباس ودستان بریده ی برادر را دیدی اما هنوز هم قصه ی غصه ات به نیمه نرسیده بود,اخر چه صبری داشتی بانو ,توکه شرط ازدواجت را همراهی همیشه با حسین ع قرار دادی,چگونه از بالای تل بریده شدن سر عشقت حسین ع را دیدی وباز هم صبوری کردی,اتش زدن خیمه ها را به چشم خویشتن نظاره کردی وخود را فدایی امام زمانت کردی,یتیم بچه های کربلا را از زیر بوته های خار در تاریکی بیابان گرد هم جمع کردی وناله هایشان را با ناز ونوازشهایت التیام دادی وباز هم خم به ابرو نیاوردی,به اسارت در امدی ودرهمین شام,همین جا,کربلایی دیگر شکل گرفت ورقیه پرکشید وداغ دل داغدیده ات تازه شد ووقتی ناکسی از شما پرسید دیدی خدا با شما چه کرد؟؟!
فرمودی:ما رأیت الا جمیلا....هرچه دیدم زیبایی بود...
اری انان که دلشان را به متاع ناچیز,دنیا خوش کرده اند چه میفهمند که عشق الهی چیست ومقربان درگاهش چگونه برگزیده میشوند وبارها وبارها مورد ابتلا قرار میگیرند,چه زیبا فرموده ان زیبا سخن که:
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زدقدم
سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور..
بانویم زینب س,الان دراین هنگام سعی میکنم ,شاگرد مکتبی باشم که معلمه اش شمایی ودر ناملایمات ان کنم ,که شما کردی...وتا پای جان ,مانند شما در مسیر امام زمانم وفدایی وجود نازنینش باشم....
ناگاه با فشار دست یوزارسیف که دستم را گرفته بود به خود امدم واز اشکهای روان یوسف که برچهره اش نقش بسته بود ,فهمیدم ,هرچه گفتم,او شنیده...
یوسف دست ادب بر,سینه نهاد وسلام دادوروبه گنبد گفت:سلام عمه جان,این غلام حلقه به گوشت دوباره امد واینبار با هدیه ای امد که داشتنش را از آستان ودرگاه وکرم شما میدانم واشاره کرد به من وادامه داد:زری بانویم...قرار است مانندبانویش زینب س صبوری کند...
پشتم لرزید از,حرف یوسف...این حرف معنایی عمیق داشت که اصلا دوست نداشتم به ان معنا حتی لحظه ای,فکر کنم .
#ادامه دارد...
📝نویسنده: ط، حسینی
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
4.mp3
11.03M
📗 کتاب صوتی
#راز_درخت_کاج
"خاطرات مادر شهیده زینب کمایی"
قسمت 4⃣
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🌱چهل سال گمنامی🌱
🌷شهید ابراهیم هادی می خواست گمنام زندگی کند، اما امروز در تمام آفاق فرهنگی مجموعه انقلابی کشور اسمش پیچیده است. (مقام معظم رهبری)
❤️ابراهیم جان، چهل سال است که خواستی گمنام بمانی و حتی یک وجب از خاک زمین را اشغال نکنی، دعایت مستجاب شد، اما ...
🍃خدای تو تقدیر دیگری برایت نوشت
بعد از سالها نام و یاد تو بر سر زبان ها افتاد و هزاران نفر با خواندن سرگذشت تو، عاشق زندگی و خدای تو شدند. تو گمنامی خواستی اما خدا برایت خوش نامی را انتخاب کرد...
تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۱۱/۲۲ 🕊🌹
محل شهادت: فکه – کانال کمیل
🍃
🌸🕊
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣