📚نام کتاب های شهید امیر حاج امینی:
✔️عاشقم کن
✔️تبسم وصل
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥عارفانه ای از شهید امیر حاج امینی
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
100گل صلوات هدیه میکنیم به چهارده معصوم(ع) و شهید والامقام امیر حاج امینی
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
🚩قرائت زیارت عاشورا
🕯️به یاد شهید امیر حاج امینی
💚همنوا با امام زمان(عج)
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا
🔹️با نوای استاد علی فانی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
💚💚💚💚💚
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
3_727126809182828775.mp3
4.36M
✨تندخوانی قرآن کریم
با صدای استاد آقایی
📖 جزء چهارم
⏱ زمان فایل : ۳۴ دقیقه
اللهم العجل لولیک الفرج
🦋
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
دوستانی که تمایل دارند در ختم قران و جزءخوانی شرکت کنند وارد این گروه ما بشوند👇👇🌹
https://eitaa.com/joinchat/2551906560C3fd0c062cf
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🦋#پروانه ای دردام عنکبوت
نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت67 🎬
بالاخره ناریه امد ،صبحانه ای باهم خوردیم وناریه روبه بچه ها:اگه پسرای,خوبی,باشید یه سورپرایز براتون دارم.
فیصل سریع گفت:مادربه خدا من گریه نکردم ,بهانه ام نگرفتم,غذاهم خوردم .
عمادهم خیره خیره نگاه میکرد..بمیرم برای برادر زبان بسته ام,خدالعنت کندداعش وداعشیان وحامیان این حیوانات درنده را...
ناریه بیرون رفت وبا قفسی که داخلش دوخرگوش کوچلو بود برگشت.
فصیل ازخوشحالی گونه مادرش رابارها بوسید وعمادهم که انگارخیلی ذوق زده بود به قفس اشاره میکرد وبه من نگاه میکردوتلاش میکردم اسمم راصدا بزند که صداهای نامفهومی ازگلویش خارج میشد.
ناریه:خوب ,حالا تا ما باهم میریم بیرون شما باخرگوشها بازی کنید,گریه وزاری...نه...بیرون اومدن چی؟؟
فیصل:نه نداریم ....
از عمادپرسیدم من برم؟اول راضی نمیشد
با ایما واشاره میگفت کنارش باشم اما چشمش به خرگوش که داشت به نان دست فیصل ناخنک میزد,افتاد ,رضایت دادکه بروم.
ناریه:روبنده ات رابیانداز پایین,تعدادی زن را که دریک صف ایستاده بودندوروبنده هایشان بالابود وروبرویشان هم مجاهدان داعشی ایستاده بودند رانشانم داد وگفت:الان شروع میشه,ففط به زنان نزدیک نشیم ,چون یه بار فکر میکنن ماهم جز اونا هستیم.
با تعجب داشتم نگاه میکردم که با پیچیدن صدای,الله اکبرولااله الاالله یک همهمه ی عظیمی همراه باگرد وخاک فراوان برپاشد ,صحنه ای راکه درجلوی چشمانم میدیدم قابل باور نبود،مردها دقیقا مثل گله ای گاو وحشی به سمت زنان حمله بردند وهرکسی که زودتر به زنی میرسید وقبل ازدیگری الله اکبر میگفت,صاحب ان زن نگون بخت میشد واین بود جهادزنان یاهمان جهادنکاح!!!
یعنی هر زن درهرشب میتوانست شوهرش راعوض کند واین عمق فحشا وفساد بود که به اسم اسلام به خورد جهان میدادند.
یاد ایات قران که صبح خوانده بودم افتادم...به خداقسم این دین نوظهور اسلام نیست...به خدا دراینجا شیطان خدایی میکند ونتیجه ی جهاداین زنان ,به دنیا امدن صدها حرامزاده است برای تربیت در لشکر شیطان....اری اینان طلایه داران لشکر ابلیس هستند که به زودی به دست الهی حجت خدا ازبین خواهند رفت...
از دیدن این صحنه ها حالت تهوع به من دست داد...
ناریه:مثل اینکه حالت خوب نیست؟؟
من:نه چیزی نیست,میشه بریم
ناریه:بیا بریم ,یه برنامه برات چیدم وبه سمت ماشین حرکت کرد.
#ادامه_دارد ..
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🦋#پروانه ای در دام عنکبوت
نویسنده خانم ط_ حسینی
#قسمت68 🎬
همراه ناریه سوار ماشین شدیم ,به طرف شهرحرکت کردیم,داخل شهرشدیم,مثل اینکه کل این شهر زمانی برای ورود داعش جشن وسرور برپا کرده بودند,الان پشیمان از کردارخودشان هر کدام به گوشه ای درسوراخ خود خزیده بودند,شهر عاری از روح وسرزندگی بود.
ناریه چندجا سرک کشید,وای خدای من,مسیری را که میرفت خوب میشناختم,به سمت سوله های ورودی شهر موصل بود,قلبم به شدت میتپید,دعا میکردم ناریه مسیرش راعوض کند با ترس گفتم:کجا میرویم ,داریم از شهر خارج میشیم که...
ناریه:یه اردوگاه دیگه این طرف هست مختص زنان اسیر دولت اسلامیست,امروز برای اولین بار ازمن خواستند به اونجا سری بزنم,مثل اینکه بعضی زنها مشکلاتی دارند و...
با تعجب گفتم:مگه چه کاره ای؟میری امربه به معروف کنی؟
زد زیرخنده وگفت:نه من اچارفرانسه ام خخخخ,میرم ویزیت کنم.
من:مگه دکتری؟؟
ناریه:اگه به جنگ دولت اسلامی نخورده بودم ,الان دکتری هم گرفته بودم,اخه میدونی وقتی با عدنان ازدواج کردم ,اون دوست نداشت زنش عامی باشه,باتشویق عدنان رشته پزشکی رفتم ویکسال هم خوندم که دیگه خورد به پیوستن به داعش...البته بگم وقتی اومدیم سوریه درسم را زیرنظر عدنان که واقعا پزشک حاذقی بود ادامه دادم وهرچی یادم داد فراگرفتم,الانم درحد خودم ویزیت میکنم,تازه عدنان بیچاره حتی مدرک پزشکی افتخاری هم برام گرفته بود.
پیش خودم گفتم پزشکی افتخاری دیگه چه صیغه ای هست،حالا باچیزایی که تواین مدت کوتاه از داعش دیده بودم،پزشکی افتخاریش را راحت تر قبول میکردم...
وای رسیدیم سوله ها،من چه کنم؟اگه کسی منو ببینه وبشناسه چی؟؟چکارکنم خدایا؟؟؟
بازهم توکل برخداکردم و...
#ادامه_دارد ..
احمد کشوری.mp3
13.49M
📗کتاب صوتی " نیمه پنهان ماه"
روایتی از زندگی شهدا به زبان #همسران_شهدا
شهید والامقام احمد کشوری🕊🌹
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🍃داداشش میگفت: یبار به نیابت از بابک رفتیم #مشهد. موقع برگشت به خودم میگفتم یادش بخیر #بابک هروقت میرفت زیارت یه چیزی با خودش برام میاورد😔
🌼رسیدیم خونه، شب #خواب دیدم بابک با یه ساک🛍 بزرگ داره میاد. وقتی رسید یه کتاب بهم داد و گفت اینو برای تو آوردم. تشکر کردم و گذاشتمش رو میز کنار دستم📚
🍃صبح که بیدار شدم دیدم #همون_کتاب روی همون میزه‼️با تعجب کتاب رو برداشتم دیدم روش نوشته ارتباط باخدا، به مادرم گفتم این کتاب از کجا اومده؟ گفت مال #بابکمه
گذاشتمش دم دست..💔
#شهید_بابک_نوری 🌷
#شهید_مدافع_حرم
#شادی_روح_پاکش_صلوات
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
💜
رو به سوریه کرد و گفت:
بیا عروسڪهایم مالِ تو
حالا داداشم رو پس میدی..؟!
آخه خیلی دلتنگشم..^^ ):
خواهر #شهیداحمدمحمدمشلب
#یادش_با_صلوات
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
اگر رفتین بهشت زهرا(س)
از طرف مخاطبین کانال👥
🌺نایب الزیاره ما از
این شهید عزیز باشید🌺
قطعه ۲۴ ردیف۶۶ شماره۳۳
#شهید_علی_خلیلی
#نهی_از_منکر #دفاع_ناموس
#شهید_غریب #جانباز_غریب
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
این #پاها برای چه رفتند⁉️
↵برای حجاب
↵برای امنیت
↵برای وطن
↵برای ناموس
↵برای آسایش بچه هایمان
یـــا
↵برای ماندگار شدن غیرت
به نظر شما اگه این پاها برای دفاع نمیرفتند چه بلایی به سرمان می آمد؟؟
#یکیش رو میگم بقیش با شما 👇
#ناموس_ایرانی رو به قول خودشون به جهاد نکاح اجبار میکردند.
#شهدا
#یاد_شهدا_با_صلوات
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🔹خاطرهای از مادر شهید "علی اصغر اتحادی"
شهیدی که به هنگام تولد بین شانههایش جای یک دست بود‼️😳
#شهید_علی_اصغر_اتحادی
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣