eitaa logo
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
32.2هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
2.4هزار ویدیو
249 فایل
بسم رب الشهداء💫 🌷"هرگز کسانی را که در راه خداکشته شده اند مرده مپندار بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند"🌷 (آل عمران۱۶۹) 💥چله صلوات، زیارت عاشورا و دعای عهد💥 ✨شروع چله: 16 آذر ✨پایان: 25 دی @hasbiallah2
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 ❣بسم رب الشهدا و الصدیقین❣ 9⃣ نهمین چله ی کانال متوسلین به شهدا 💫 امروز " شنبه 12 فروردین ماه" 📌روز " بیست و پنجم " چله صلوات و زیارت عاشورا‌《هدیه به چهارده معصوم(ع) و شهید امروز》 🌻شهید والامقام " زکریا شیری "🌷🌷🌷 معرف: خانم فانی 🌺 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @motevasselin_be_shohada
شهید مدافع حرم زکریا شیری🌻 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 نام پدر : شعبانعلی تاریخ ولادت: ۱۳۶۵/۹/۱ محل ولادت : گرماب خدابنده - زنجان تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۹/۴ محل شهادت: حلب سوریه - خان طومان مدت عمر: ۲۹سال  تاسال۹۹ مفقودالاثر بودند مزار: گلزار شهدای شهر اقبالیه ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada ❣متوسلین به شهدا❣ 🌷🕊🌿🥀🌿🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰زندگینامه شهید والامقام زکریا شیری  💐🌿شهید مدافع حرم زکریا شیری، یکم آذر ماه سال ۱۳۶۵ در روستای کوسج‌آباد از توابع بخش گرماب - شهرستان خدابنده – استان زنجان به دنیا آمد و پدرش شعبانعلی و مادرش رقیه آقائی نام داشت. وی همیشه در سلام کردن به کوچک و بزرگ سبقت می‌گرفت و همه خانواده شیفته این اخلاقش بودند، مهربان و خوش خنده بود و تبسم از لبانش محو نمی‌شد. ایشان از کودکی تا زمانی که ازدواج کرد سعی می‌کرد از لحاظ مالی خانواده‌اش را کمک کند در همه شرایط احترام مادر و پدرش را حفظ می‌کرد. 《شهید مدافع حرم "زکریا شیری" ارادت خاصی به امام حسین(ع) و حادثه عاشورا داشت، همیشه ایام محرم و صفر در دسته‌های عزاداری پابرهنه شرکت می‌کرد و سرانجام نیز به تاَسی از سیدالشهداء(ع) داوطلبانه از سوی سپاه در جبهه دفاعی سوریه حضور یافت و در منطقه خان‌طومان به شهادت رسید.》 اصلا اهل تکبر و غرور نبود و با حضور ایشان در جایی غیبت انجام نمی‌گرفت. وی اهل صله رحم بود، هفته‌ای یکی دو بار به منزل خواهرش می‌رفت و وقتی متاهل شد زیاد به دیدن پدر و مادرش می‌رفت و به خانواده‌های مستمند بخصوص برای تهیه جهیزیه کمک می‌کرد. شیری یازدهم فروردین ماه سال ۱۳۸۷ ازدواج کرد، دارای دو فرزند پسر(محمدصدرا) و دختر(فاطمه) شد و تا مقطع کارشناسی ناپیوسته رشته مدیریت امور دفاعی گرایش تکاوری تحصیل کرد. ایشان زمانی که پیش دانشگاهی خود را گذراند برای استخدام در سپاه قزوین اقدام کرد و این موضوع همزمان شد با آغاز خدمت سربازی ذکریا، به همین دلیل وی 8 ماه در سنندج دوران سربازی خود را گذراند. این شهید بزرگوار پس از قبولی در سپاه از آنجا برای تحصیل وارد دانشگاه افسری سپاه در تهران شد که این مدت 2 سال طول کشید و پس از آن با قبولی در تکاوری برای ادامه آموزش به اصفهان رفت و به مدت 8 سال در تیپ صاحب الامر(عج) سپاه قزوین مشغول به خدمت بود.  وی پاسدار بود و توسط سپاه صاحب الامر(عج) قزوین، داوطلبانه به عنوان فرمانده دسته و مدافع حرم در جبهه دفاعی سوریه حضور یافت.  شیری چهارم آذر ماه سال ۱۳۹۴ در حلب سوریه و بر اثر انفجار تله انفجاری و اصابت ترکش و جراحات وارده شهید شد و اثری از پیکرش به دست نیامد. پیکر وی به همراه 6 تن از شهدای مدافع حرم پس از گذشت 5 سال در منطقه خان‌طومان سوریه طی عملیات تفحص، شناسایی و پس از تطبیق نمونه DNA در مرکز ژنتیک سپاه، هویت پیکر این شهدا در مهر ماه سال جاری تایید شد. روح پاک و مطهرش با سید و سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین ع محشور باد🕊💐 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada ❣متوسلین به شهدا❣ 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💥خاطره خواندنی کمک کردن شهید زکریا شیری به نیازمندان در ماه رمضان💥 🌹رقیه آقائی مادر بزرگوار شهید مدافع حرم زکریا شیری روایت می‌کند: دهمین روز ماه رمضان بود. تازه سفره شام را انداخته بودم. 🍃 صحبت من و الهه اتفاقی به سمت وضعیت خانمی رفت که خیلی به سختی افتاده بود. هم مستاجر بودند و هم شوهرش معتاد شده بود. مسئولیت چندین بچه قد و نیم قد هم به گردن مادر خانواده افتاده بود. 🌼هنوز لقمه اول از گلوی ما پایین نرفته بود که ذکریا قاشق را زمین گذاشت. ❣برای من که زکریا را می‌شناختم و می‌دانستم خیلی خوش اشتهاست، جای تعجب داشت. مخصوصا که غذا ماکارونی بود و از بس دوست داشت، همیشه به ظرف غذای بقیه هم ناخونک می‌زد. 🌿الهه پرسید: چی شد؟ چرا غذاتو نمی‌خوری؟ نکنه افطار زیاد خوردی میل نداری. 🌺زکریا گفت نمی‌شه آدم این چیزا را بشنوه و اون وقت راحت غذا بخوره. چیزی از گلوم پایین نمیره وقتی می‌فهمم یکی نزدیک ما حتی به نون شب محتاجه. ☘خیلی ناراحت آن خانواده شده بود. فردا شب که از پایگاه بسیج به خانه آمد، گفت ننه فردا با مجتبی برو مغازه سر کوچه یه سری وسیله هست که باید به اون خانمی که دیشب حرفش بود برسونی. ⭐فردای آن روز با مجتبی به مغازه خواربارفروشی رفتیم. صاحب مغازه تا ما را دید گفت این سه تا کارتون مال شماست عمه. دیشب آقا ذکریا سفارش داد و گفت شما میای دنبالش. معمولا در محل جوان‌تر‌ها عمه صدایم می‌کردند. 💐 داخل کارتن‌ها مایحتاج کامل یک ماه چیده شده بود. از روغن و برنج گرفته بود تا عسل و مربا. حتی نمک و زردچوبه و کبریت. به مغازه‌دار هم نگفته بود که وسایل را برای یک خانواده نیازمند خریده است. 🦋کارتن‌ها را با کمک مجتبی بردیم در خانه آن خانم. زنگ در را زدم و سریع خودمان را عقب کشیدیم تا کسی ما را نبیند. خود زکریا سفارش کرده بود که کسی متوجه نشود. ⚡بعد از آن چند باری با همان خانم هم صحبت شدم همیشه می‌گفت نمی‌دونم اونی که چند تا کارتن خوردنی آورد دم در خونه ما کی بود؟ ولی من همیشه براش دعا می‌کنم. 🌱منبع: کتاب کاش برگردی(شهید مدافع حرم ذکریا شیری به روایت مادر شهید) ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada ❣متوسلین به شهدا❣ 🕊🌿✨🕊🌿✨🕊🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌻🌿وصیت نامه شهید مدافع حرم زکریا شیری 《برای دفاع از حرم سه ساله امام حسین (ع) باید سه ساله خودم را تنها بگذارم💔》 ‌ ⚡نمی‌دانم زمانیکه این نوشته خوانده می‌شود آیا در بین شما هستم و یا اینکه به سعادت راه رستگاری و شهادت که آرزوی قلبی و همیشگی من بوده، رسیده‌ام. 🌱لازم به ذکر است که من این راه را با سلامت کامل عقل و درایت انتخاب نموده‌ام. راهی که مطمئنم ادامه راه شهدای کربلا و شهدای سرزمینم در هشت سال دفاع مقدس می‌باشد. 🌷دفاع از حریم اهل‌بیت (ع) و عمل به سفارش پیامبراکرم (ص) که فرمودند: من در میان شما دو امانت گرانبها می‌گذارم که همانا عترت و اهل بیت (ع) یکی از آن دو امانت است. 🍂 مقابله با گروه تروریستی داعش که فرزند شوم و حاصل اهداف پلید شیاطین کاخ سفید و صهیونیست نژادپرست می‌باشد در واقع لبیک به ندای هل من ناصر، ولی فقیه و حسین زمان، رهبر عزیزم می‌باشد. ❣پدر و مادر گرامی ممنونم که عمر شریفتان را به پای بنده حقیر صرف نمودید. هر چند نمی‌توانم قدردان زحمات شما باشم، ولی امیدوارم با قدم گذاشتن در این راه از من راضی باشید؛ 💌و‌ای همسر گرامی آنگونه که شایسته شما بوده نتوانستم در زندگی مشترک به وظیفه‌ام عمل کنم و بار سنگین تربیت فرزندانم بر دوش شماست و از شما می‌خواهم فاطمه را فاطمی و زینبی تربیت کنی و در سختی‌ها و مشکلات، زینب کبری (س) را به یادآوری تا آرامش معنوی به دست آوری؛ و خوب می‌دانی که برای دفاع از حرم سه ساله امام حسین (ع) باید سه ساله خودم را تنها بگذارم. پس صبوری کن همچون زینب کبری (س). 💫خطاب به برادران و خواهرانم و تمام عزیزان و مردم سرزمینم عرض می‌کنم که پیرو ولایت باشید و تا زمانیکه پشت، ولی فقیه و رهبر فرزانه، امام خامنه‌ای باشید هیچ قدرتی با هر تجهیزاتی که باشد، توان مقابله با شما را نخواهد داشت. 🌿چون سلاح شما وحدت و ایمان است که در سایه ولایتمداری حاصل می‌گردد. دشمن زبون ایمان و اعتقاد شما را نشانه گرفته است، پس نگذارید بین شما و اهل‌بیت (ع) و قرآن فاصله ایجاد نمایند. 🌼در پایان از خواهران سرزمینم، ایران اسلامی می‌خواهم که با حفظ حجاب، امانتدار خون شهدا باشند. همانطور که در وصیت‌نامه شهدای دفاع مقدس این جمله را خوانده ایم که: 💥«خواهرم سرخی خونم را به سیاهی چادرت به امانت داده‌ام». حلالم کنید. ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada ❣متوسلین به شهدا❣ 🌺🌿✨🌺🌿✨🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚معرفی کتاب از شهید زکریا شیری: 《کاش برگردی》 شهید مدافع حرم زکریا شیری به روایت مادر ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada ❣متوسلین به شهدا❣ 🌿🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مستند/شهید مدافع حرم زکریا شیری 💔 ❤️‍🔥 🕊🕊💐 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada ❣متوسلین به شهدا❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥وداع جانسوز دُردانه شهید مدافع حرم زکریا شیری😭 ♥️بابا قلبم گرفت از صحبت مردم گفتند بهر پول میجنگید😔 بابا مگر خون قیمتش چند است؟ قیمت ندارد جان تو بابا 💌قیمت ندارد ناله مادر😢 هر چه دلار و درهم دنیاست یک جا فدای خنده ی آخر😭 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada ❣متوسلین به شهدا❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃 100گل صلوات هدیه میکنیم به چهارده معصوم(ع) و شهید والامقام زکریا شیری 🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚩قرائت زیارت عاشورا 🕯️به یاد شهید زکریا شیری 💚همنوا با امام زمان(عج) ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada ❣متوسلین به شهدا❣
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا 🔹️با نوای استاد علی فانی السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع) 💚💚💚💚💚 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada ❣متوسلین به شهدا❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جزء 10.mp3
3.66M
💠فایل صوتی: تند خوانی جزء دهم قرآن کریم 🔹 با صدای استاد معتز آقایی اللهم عجل لولیک الفرج ‎‎‌‌‎‎‌‌‎─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada ❣متوسلین به شهدا❣
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> 🦋 ای در دام عنکبوت نویسنده خانم ط_حسینی 🎬 درست حدس زده بودم,محوطه خاکی اردوگاه تقریبا خلوت بود همه به سمت چادربزرگ برای نماز رفته بودند،بدون اینکه جلب توجه کنم ودرحالی که زیرلب ایاتی ازقران را زمزمه میکردم به سمت چادری که طارق را برده بودند رفتم...جلوی چادر یک داعشی بود که داشت سیگارمیکشید ,راهم راکج کردم وپشت چادر رفتم,پشت این چادر ,عقب چادردیگری بود به قسمت وسط چادررسیدم چاقورا از زیرلباسم دراوردم ومشغول بریدن چادرشدم,خیلی محکم بود اما چاقوی من هم تیزبود,اندازه ای که بتوانم ردشوم چادرراشکافتم وخیلی آرام خودم را داخل چادرکشیدم،بااینکه چادرتاریک بود اما سنگینی نگاه طارق ودواسیر دیگر را روی خودم حس میکردم تا داخل شدم یکی از اسیرها گفت:یابسم الله...عباس,طارق,این دیگه کیه؟ محکم گفتم :هییییس ورفتم طرف طارق دستها وپاهاش راباز کردم,چاقورا دادم دستش تا دستهای ان دوتا همرزمش رابازکند. طارق:ممنون خواهر ,توکی هستی؟ درحالی که داشتم لباسها را بیرون میاوردم گفتم:هیس,چکارداری من کیم ,زودباش دست بقیه راباز کن... طارق که دست عباس رابازکردوچاقورا دادعباس وامد طرفم وگفت:صبرکن ببینم,صدات چقداشناست،کی هستی؟ روبنده ام رابالا زدم ولباس را دادم دستش.... ... ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> 🦋 ای در دام عنکبوت نویسنده خانم ط_حسینی 🎬 طارق:خدای من ,سلماست...عباس...احمد...این خواهرم سلماست..سلما اینجا چکارمیکنی... من:داستانش مفصله...زود لباسهاتون رابپوشید,با شالها روی صورتتان رابپوشانید ,دورسری هایی که علامت داعش داره بپوشید ،تفنگ ناریه رادادم دست طارق وگفتم:دنبال من بیاید.... ازهمون راهی که اومده بودم این بار چهارنفری برگشتیم,از ترسم جرأت نکردم جلوی چادررانگاه کنم ,نماز تمام شده بود وجمعیت تک وتوک بیرون امده بودند,به کانکس رسیدیم,ماشین جلو کانکس پارک بود,اشاره کردم به طارق وگفتم برین داخل ماشین ,من الان میام. سریع داخل کانکس شدم,رفتم سراغ کوله,قران طارق را دراوردم وبغل گرفتم وبه بچه ها گفتم ,بریم جشن واتش بازی... فصیل رفت کابین عقب کنارعباس واحمد,عمادرااوردم جلو روپاهای طارق نشاندم ,چون روی طارق بسته بود,عماد نشناختش,ولی میدیدم طارق ,عمادراغرق بوسه کرده بود,قران راگذاشتم توبغلش و روکردم عقب وگفتم:فیصل جان این مجاهدها هم باما میخوان بیان جشن...نفس راحتی کشیدم ,تااینجا که خوب پیش رفته بود،سوویچ را چرخاندم که ماشین را روشن کنم,یکدفعه دیدم,ابواسحاق با دومردداعشی به طرفم اشاره میکنند.....میخواستند تا من حرکت نکنم..... تمام تنم داغ شد...نمیدونستم چکارکنم ..... توکل کردم و.... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا