🌷همیشه با او شوخی میکردم و میگفتم: «اگه شربت شهادت آوردند نخوری، بریز دور!
🌷یادمه یک بار به من گفت: «اینجا شربت شهادت پیدا نمیشود، چه کار کنم؟» گفتم: «کاری ندارد، خودت درست کن، بده بقیه هم بخورند.» خندید و گفت: «اینطوری خودم شهید نمیشوم، بقیه شهید میشوند».
🌷«شربت شهادت» یک جوری رمز بین من و آقا ابوالفضل بود
"شهیدمدافع حرم ابوالفضل راه چمنی"
✍ راوی: همسر شهید
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
خدایا.!،
«هر چه را دوست داشتم از من گرفتی..»
«به هرچه دل بستم دلم را شکستی..»
«هر زمان به چیزی امیدوار شدم تو امیدم را کور کردی..»
✔️«تا به چیزی دل نبندم، و کسی را به جای تو نپرستم و جز تو به کسی دیگر و جایی دیگر و نقطه ای دیگر آرامش نیابم و فقط تو را بخوانم و تو را پرستش کنم و تو را بجویم.»♥️
''شهید مصطفی چمران''
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸خاطره ای شنیدنی درمورد شهید محمدرضا تورجی زاده
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
نمازش را بسیار با آرامش و خشوع می خواند. در بعضی وقتها که فراغت بیشتری داشت آیه « ایّاک نعبد و ایّاک نستعین» را هفت بار با چشمانی اشکبار تکرار می کرد. به یاد دارم از سن هشت سالگی روزه اش را به طور کامل می گرفت. او به قدری نسبت به #ماه_رمضان مقید و حساس بود که مسافرتها و مأموریتهایش را به گونه ای تنظیم می کرد کوچکترین لطمه ای به روزه اش وارد نشود. او همیشه نمازش را در اول وقت می خواند و ما را نیز به نماز اول وقت تشویق می کرد.
🌷#شهید_عباس_بابایی
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
روی سجاده نشسته بود و داشت ذکر میگفت، چشمانش سرخ بود و خیس اشک. رنگ به رو نداشت ، نگران شدم و گفتم: چیزی شده مصطفی؟ خبری شده؟ کسی طوریش شده؟
دو زانو نشست سرش را انداخت پایین و زل زد به مهرش،نفس عمیقی کشید و گفت: از ساعت ۱۱ تا ۱۲ رو مخصوص #خدا گذاشتم. می شینم و نگاه میکنم به کارهام. از خودم می پرسم مصطفی کارهایی که کردی برای خدا بوده یا برای دل خودت؟
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
#خود_سازی_به_سبک_شهدا 📚
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
بعد از مدتها کشمکش درونی که هنوز هم آزارم میدهد، برای رهایی از این زجر، به این نتیجه رسیدهام و آن در این جمله خلاصه می شود:
خدایا! عاشقم کن...
شهید امیر حاج امینی🌷
#شادی_روح_پاکش_صلوات
#خدایا_عاشقم_کن
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
دوستان لیست شهدا در حال آماده شدن هست و ان شاءالله از روز عید سعید فطر چله شهدا را شروع خواهیم گرد
اگر بزرگواری شهید خاصی مد نظرشون هست برای آیدی زیر نام شهید را ارسال کنند👇🌹🌹
https://eitaa.com/Shohadaa8
لینک کانال برای دعوت از دوستان جهت شرکت در "چله ی توسل به شهدا"
👇👇👇
❣کانال متوسلین به شهدا❣
@motevasselin_be_shohada
✅در ترویج فرهنگ جهاد و شهادت سهیم شوید و لینک را انتشار دهید شهدا را بشناسیم و به دیگران بشناسانیم
شهدا حواسشان به این واسطه ها هم هست
فوروارد کردن خیلی وقت شما را نمیگیره
اجرتان با ارباب بی کفن آقا اباعبدالله الحسین(ع)
✔️شروع چله شهدا از روز عید سعید فطر
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
✅ بیایید کار جهادی انجام بدیم و تا روز عید سعید فطر اعضای کانال را به
[4500 تا 5000]برسونیم...
هر نفر با یک شهید قراری بزاره و به نیت یک شهیدی اینکار را انجام بده.. مطمئناً از اینکه افرادی را با رفقای شهیدش آشنا میکنید بسیار خوشحال میشه و جرقه ی رفاقت از اینجا شکل میگیره و دوستی شما با شهدا رنگ و بوی دیگه ای میگیره
شنیدید که میگن رفیق شهید شهیدت میکنه...!
💥پس این کار جهادی را
با رمز( یا مهدی عج) آغاز میکنیم👌👌
مرد میدان باشیم
بسم الله... ✋🌹
@motevasselin_be_shohada
4_333285742727922319.mp3
4.31M
📖 #تند_خوانی
جزء #بیست_و_هشتم
🌹قرآن_کریم
🎙 استاد معتز آقایی
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🦋#پروانه ای در دام عنکبوت
نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت113 🎬
خسته وکوفته برگشتیم هتل,قبل از برگشتن ،علی دوتا گوشی لمسی خرید,قیمتهاشون خیلی پایین بود ومتوجه شدم اینااهدایی کشورهای خبیثی هست که این رژیم را علم کردند وهمه نوع امکاناتی باکمترین قیمت ویا مجانی دراختیارشون قرارمیدن تا بکشن وغارت کنن واب هم تودلشون تکون نخوره.
این ناجنسها همه چی راغارت میکنن مثلابیرون هتل فلافل خود عراق رابه اسم فلافل مخصوص تل آویو به خوردمان دادند.
خسته از یک روز پرماجرا,نماز را به جماعت اقامون خوندیم ومیخواستم بخوابم که یادم امد تورات زیر تشکه,درسته توراتش ,تورات واقعی نبود وهرکسی رسیده یه چی ازش کم کرده ,یااضافه کرده وتحریف شده بود اما بازم اسم خدا وپیامبرش داخلش بود,اززیرتشک برش داشتم وگذاشتم لب پنجره واومدم بخوابم ,دیدم علی مثل یک بچه ی کوچلو توخودش جمع شده ومثل فرشته ها خوابیده.
این مدتی که باعلی بودم,میدونستم ,شبها زود میخوابه ویک ساعت قبل از اذان صبح پامیشه ونمازشب میخونه وتا اذان باخدا مناجات میکنه وهمیشه به من هم توصیه میکنه ,نماز شبم رابخوانم والبته که منم اغلب اوقات میخوانم,تمام نمازها لذت خاص خودش را دارد اما نمازشب یه چیز دیگه است,خیلی خوشمزه است☺️
اولین طلوع خورشید را درسرزمینهای اشغالی باهم دیدیم وراهی اداره مهاجرت شدیم,تاببینیم چی پیش میاد.
وارد ادره شدیم واز نگهبان ورودی ,اتاق مسوول مورد نظرمون را پرسیدیم.
وارد اتاق شدیم,یا ما زود امده بودیم ,یا واقعا اینجا خلوت بود,کسی جزما نبود.
علی مدارکمون را روی میز گذاشت وسلام کرد,اقایی که پشت میزبود از زیر عینکش نگاهی کردسرش رابه علامت علیک سلام تکان دادوگفت:کارت موقت لطفا...
یه ربع با مدارک ما ور رفت وبعد رو به علی کرد وگفت:اینطوری که معلومه,شما درستون را دررشته ی شیمی هسته ای تمام کردید وخانومتان دررشته ی پزشکی ناتمام...
ببینید اینجا دیگه مملکت شماست وبرای خودش قانونهایی داره,برای مثال تمام افرادی دراین کشور زندگی میکنند وبالای ۱۸سال دارند باید سربازی بروند ,اقایون ۲سال وهشت ماه وخانومها دو سال وشما ازاین قانون مستثنی نیستید.
وای این چی داشت میگفت,یعنی من وعلی………؟؟!!
#ادامه دارد....
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🦋#پروانه ای در دام عنکبوت
نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت114 🎬
نا خوداگاه از دهنم پرید,سربازی؟؟
علی خیلی با طمانینه یه نگاه بهم کرد,یعنی اروم باش وروبه اقاهه گفت:اما یه جاهایی استثنا قایل میشن دیگه,مگه نه؟؟
اقاهه:اون که بله,مثلا اگر خانمتون بخوان درسشون را ادامه بدهند یاخودتون بخواین مدارج بالاتر راطی کنید ,بارعایت یک سری,شرط وشروط ازسربازی معاف میشید.
نفس راحتی کشیدم که اقاهه ادامه داد:یه موضوع دیگه هم هست,اینجا تمام افرادش,کوچک وبزرگ فرق نمیکنه از همون ابتدایی باید زبان عربی وفارسی رامثل زبان مادری بلد باشند,شما که عربید,ایا فارسی هم بلدید؟
علی:نه متاسفانه,حالا چکارباید کنیم.
اقاهه :خوب باید ازهمین فردا شروع کنید یک نامه براتون مینویسم ومعرفیتون میکنم به دانشگاه شیعه شناسی تل آویو وهمزمان با ادامه تحصیل دررشته ی تخصصیتون یا کارتون ,باید به این دانشگاه هم برید که هم زبان فارسی را یاد بگیرید هم از,اصول ودین شیعه سردربیارین,اینم جز قوانین اینجاست وبعد از داخل کشو,دوتا سیم کارت دراورد وگفت.اگر سیمکارت دیگه ای دارید ,کناربگذارید واز امروز ازاین دوتا سیمکارت استفاده کنید .
درضمن باید جواب ازمایشاتتان بیاد تا بتونیم کارت دایم براتون صادرکنیم,هروقت این مراحل انجام شد وکارت دایم صادرشد ,باتماس به شماره همین سیمکارتها به شما اطلاع میدیم تا برای دریافت کارت اینجا تشریف بیارید.
دیگه کاری نداشتیم ,هرچی میباید بدونیم را گفت,پس خداحافظی کردیم وامدیم بیرون.
علی:حالا باید بریم دانشگاه تا مدارک تو یعنی هانیه ومن را با مدارک اینجا مطابقت بدهند تا ببینیم چی چی میگن وچطوری باید ادامه تحصیل بدهیم.
همینجور که به خاطر شنیده هام گیج ومنگ بودم,باعلی به طرف دانشگاه رفتیم.
#ادامه دارد....
مهران صالح پور.mp3
10.01M
📗کتاب صوتی " نیمه پنهان ماه"
روایتی از زندگی شهدا به زبان #همسران_شهدا
شهید والامقام مهران صالح پور🕊🌹
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری 📲
هرکسیتو
مسیرشهدا اومد
ماهمیشه ...🌙🕊
#حاجحسینیکتا
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
CQACAgQAAx0CVc35HwACoBlkOvQgDF3BbTpYBT0qZ4TdbS9J_QACDAYAAoNY-VA5WqgZt4UCYC8E.mp3
1.79M
🕊🌹حاج قاسم جایت خالیست
تا بازهم بہ دنیا بگویی
" ما ملت شهادتیم ..."
یا فاطمه الزهرا (س)
#امام_زمان_عج
#استودیوی
#فوق_العاده
صلےاللهعلیڪیااباعبدللھ
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلفــَرَج
بحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
#مکتب_حاج_قاسم
#حاج_قاسم
🌷 سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی:
▫️ما به مبارزه ادامه خواهیم داد تا اینکه زمین و آسمان و دریا برای صهیونیست ها تبدیل به جهنم شود. و قاتلان و مزدوران بدانند که حتی یک لحظه هم از دفاع از مقاومت حمایت آن پشتیبانی ملت فلسطین دست بر نخواهیم داشت و تردیدی در این امر نخواهیم کرد.
#مـــامــلت_شـــهادتــیـم🕊🥀
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج✨
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زنده نگهداشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین
.#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
یکی از تڪه ڪلامهایش
این بود ڪه
نماز رو ول ڪن خدا رو بچسب ..
جملهاش برایم خیلی عجیب بود
وقتۍ از او پرسیدم ڪه
چرا این را میگوید
خندید و دستی به شانهام زد
و گفت↓
داداش یعنی اینڪه توی نمازت
باید به دنبال خدا باشی
و فقط خدا رو ببینی ...!
#شهیدمصطفیصدرزاده
#یادشهداباصلوات 🌹
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
به این اصل خیلی اعتقاد داشت که اگه واقعاً کاری رو برای خود خدا بکنی، خودش عزیزت می کنه.
آخرش هم همین خصلتش باعث شد تا عکس شهادتش اینطور معروف بشه...
🌷شهید امیر حاج امینی🌷
#یادش_با_صلوات
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
4_459463433683730927.mp3
4.33M
📖 #تند_خوانی
جزء #بیست_و_نهم
🌹قرآن_کریم
🎙 استاد معتز آقایی
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🦋#پروانه ای در دام عنکبوت
نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت115 🎬
یک هفته از مستقر شدنمان دراسراییل میگذرد,یک هفته ای که همه چیز وهمه کس باعث تعجبم میشد ,اما الان کم کم برایم عادی شده ,اخه متوجه شدم که اسراییل,فقط وفقط بنا شده تا بااسلام ناب محمدی که همان اسلام شیعی هست ,مبارزه کند,بنا شده که در اخرالزمان حزبی باشد تا جلوی حزب الله بایستد وروز معلوم که درقران امده(روز معلوم اشاره به روزی دارد که شیطان توسط حجت زنده ی خدا ازبین میرود واین اشاره درقران امده است)را به عقب بیاندازد یعنی برای ابلیس وقت بخرد.
حالا میدانم چرا برای یک بچه ی اسراییلی واجب است اصول شیعه رابداند,واجب است که زبان عربی وفارسی رایاد بگیرد چون در روایات تلمود برای بنی اسراییل این است که:شما توسط حزب خدا درزمین که زبانشان رانمیفهمید ,نابود میشوید واینها میخواهند زبان مارا بفهمند تاازنابودی بگریزند اما نمیدانند که از قانون الهی که همان نابودی ظالم است,نمی توان گریخت.
من قرارشد ازفردا به دانشگاه طب بروم وهمزمان زبان فارسی رایاد بگیرم,به علی هم گفته اند که باید کارشناش خبره شیعه شناسی شود وانگار قراراست از وجودش بعدازاموزش استفاده ها کنند,نمیدانم کارمن سحت ترخواهد بود یاازعلی ,علی میگوید خودت رااماده کن چون چیزهایی میبینی که هرکدامش برای ازبین بردن روحیه ات کفایت میکند.
اما من توکل کردم به خدایم ومیدانم به گفته ی قران,سست ترین خانه ها,خانه ی عنکبوت است.
قرار داد خانه هم با گرفتن,کارت دایم ,نوشتیم والان درراه رفتن به منزلمان هستیم.
برای اینکه درخانه جدید راحت باشیم,تورات هانیه را که حاوی میکروفن وردیاب بود در پنجره ی هتل ,مصلحتی جا گذاشتم ,تا بتوانم به راحتی باعلی,صحبت کنم ,اما علی میگوید خانه جدید را باید پاکسازی کند.
یادم رفتم بگم,دیروز علی چندساعتی غیبش زد ,دلم به شور افتاد ووقتی که بالاخره پیدایش شد,متوجه شدم یک کتاب مشکوک همراهش بود که فقط شکلش کتاب بودو.....
#ادامه دارد.....
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🦋#پروانه ای در دام عنکبوت
نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت116🎬
همه جای خانه را وارسی کرد,حتی زیر مبلها بالای لامپ وپرده و...اما چیزی نبود ,انگار اونا خیلی به کارشون مطمین بودند وخیالشون بابت تورات راحت بود,اما ما زرنگتراز یهودیهای خبیث بودیم,اخه مایه بچه شیعه هستیم وذکاوتمون رنگ وبوی علی ع را دارد.
علی:همه جا امن وامان است نازبانو,بفرمایید تاباهم دستی به سروروی آشیانه ی مهرمان درقلب خانه عنکبوت بکشیم.
بعداز دوساعتی تلاش,بالاخره خونه تمیزومرتب ودلخواه شد,خانه ای که با مبلهای راحتی قهوهای رنگ وپرده های کرم رنگ تجهیزشده بود.
داشتم کتابچه اهدایی ابوصالح را میخواندم که با تلنگری که به دماغم خورد متوجه علی شدم.
علی:میبینم که غرررق شدی دردنیای کتاب...
من:علی ,میترسم ,یعنی از پسش برمیام؟
علی:معلومه که برمیای ,چرا نیای؟نگاه مهربان خدا ودست با کفایت مهدی زهرا س پشتیبانت است واشاره به خودش کرد وادامه داد:این غلام حلقه به گوشت هم که همه جا میپایدت خخخخ
من:اینجا نوشته یه اسحاق انور نامی هست که باید قاپش رابدزدم,یعنی توجهش راجلب کنم وسراز کارش درارم.
علی :توکل کن ,تومیتونی,منم فردا باید به دانشگاه شیعه شناسی برم که چسپیده به دانشگاه شماست یعنی یه جاست دیگه وبعدش باید دنبال یه کاری که درامدی برامون داشته باشد,فکرش راکردم ,حمایت هم میشم...یه نقشه هایی دارم که اگر درست ازکار دربیاد ریشه ی این عنکبوتان را میکنیم...رسواشون میکنیم.
میدونستم هرچه اصرارکنم علی میزنه به مسخره بازی وفرافکنی وتا کاری راکه میگه راه نندازه ,هیچی بهم نمیگه,اما افتخارمیکردم که دارمش,علی خیلی اعتمادبه نفس داره,زرنگ وزیرک هست وتوکل واعتمادش به خدا ستودنی ست,من مطمینم کاری را که میخواد شروع کنه موفق میشه,چون مطمینه از حمایت خدا.. ......
با گفتن بسم الله زیرلبم وارد دانشگاه شدم,مدارک من یعنی هانیه را که تطابق داده بودن به من ترم ششم خورد والانم کلاسم را پیدا کردم واز بخت خوب یابدم اولین جلسه با همون اسحاق انور, کلاس داریم.
وارد کلاس شدم,اکثر صندلیها پربود,درست مثل بقیه جاها,یک طرف مرد ویک طرف خانومها نشسته بودند,اکثر خانمها پوشیده ولباسهای گشاد داشتند اما فک میکنم من ازهمه شان پوشیده تربودم.یک مانتو مشکی بلند عربی بایه روسری سفید که یه مدل داده بودم وپشت سرم بسته بودم.
وارد کلاس شدم,همه نگاهشون برگشت طرف من,
منم بی خیال نگاهی,انداختم.وصندلی موردنظرم را ردیف اول کناردیوار که خالی بود ,انتخاب کردم ونشستم.
داشتم روسریم رامرتب میکردم که دختر کناریم گفت:هانا هستم ,تازه واردی؟خوش امدی ,شما؟
لبخندی زدم ودستش راگرفتم:منم هانیه هستم از یهودیهای عراق,تازه موفق به مهاجرت شدیم.
درهمین لحظه استاد داخل شد....وای چرا این شکلیه؟
#ادامه دارد....