❣خوشبختی یعنی:
دوستانی داشته باشی
که تا بهشت همراه تو باشند ...
💥رفاقت تا بهشت💥
شهید #جلال_علاالدینی
شهید #داود_شیخ
شهید مدافع حرم #رحیم_کابلی
شهید #رضاحق_شناس
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
✍رفقا حواستون باشه!
دارند برای ظهور امام عصر عجل الله یارگیری میکنند.
#حاج_حسین_یکتا
__آمدم دنیا برای دیدنت یابن الحسن
ورنه با این مردم دنیا چکاری داشتم
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
به حق
#زینب_کبری_سلام_الله_علیها
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#نماهنگ
آخرين مصاحبه شهيد مدافع حرم
#محمد_بلباسی
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 "معشوق خدا"
🔹وصیتنامۀ معشوقانۀ! شهید ناصرالدین باغانی
🔹مقام معظم رهبری: من مکرّر دستنوشتههای این شهید را خوانده و هر بار بهره و فیض تازهای از آن گرفتهام.
شهید #ناصرالدین_باغانی
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
410475_465.mp3
1.82M
💚دعای عهد
🔸️با نوای استاد فرهمند
من دعای عهد میخوانم بیا
بر سر این عهد میمانم بیا
🌤🌿🌻
اللهم عجل لولیک الفرج🤲
╼═══•❅✿•❁•✿❅•═══╾
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
💚سلام به چهارده معصوم(ع):💚
🌷⃟ *صلي اللهُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يا اميرالمُومنِينَ
🌷⃟ *صَلی اَللّهُ عَلَیکِ یا فاطِمهُ الزَّهرَاءُُ
🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِی
🌷⃟ *صلي اَللَّهِ عَلَيْكَ يا اباعبداللَّه
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
🌷⃟ *صلي الله عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ
🌷⃟ *صَلي اَللَّهِ عَلَيْكَ ياجعفربنَ مُحَمَّدٍ
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياموسيُّ بْنُ جَعْفَرٍ
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياعلي بن موسي
🌷⃟ *صَلِي اَللَّهِ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ اَلْجَوَاد
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْك ياعلي بْنَ مُحَمَّدٍ
🌷⃟ *صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍ العسکري
🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياحجه بْنَ اَلْحَسَنِ. اَلْمَهْدِيُّ عَجَّلَ اَللَّهُ تعالی فَرَجَهُ الشريف
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
❣بسم رب الشهدا و الصدیقین❣
🔟دهمین چله ی کانال متوسلین به شهدا
💫 امروز " پنج شنبه 28 اردیبهشت ماه"
📌روز " بیست و هفتم " چله صلوات و زیارت عاشورا《هدیه به چهارده معصوم(ع) و شهید امروز》
🌻شهید والامقام
" جواد جهانی"🌷🌷🌷
معرف: خانم حیدری 🌺
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@motevasselin_be_shohada
شهید مدافع حرم جواد جهانی🌻
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
تاریخ ولادت: 1360/10/07
محل ولادت: مشهد
تاریخ شهادت: 1395/08/20
محل شهادت: حلب - سوریه
وضعیت تاهل: متاهل با 2 فرزند
مزار: مشهد - بوستان خورشید
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🌷🌿🕊🥀🕊🌿🌷
🔰زندگینامه شهید مدافع حرم جواد جهانی
🌿💐شهید جواد جهانی متولد سال ۱۳۶۰ در مشهد مقدس بود. از کودکی به رعایت حدود شرعی و احکام دینی اهمیت میداد و از ۱۲ سالگی نمازهای بهموقع و نماز شبش ترک نشد. سن ۱۸ سالگی تصمیم به ازدواج گرفت و حاصل این ازدواج دو فرزند به نامهای فاطمه و علی شد.
هنگام خواستگاری به همسرش گفته بود که اگر در کشور جنگی شود، دوست دارم که اولین نفر بروم. او حتی هنگام حمله طالبان به افغانستان در پشت مرزهای ایران اقداماتی انجام داد تا به مجاهدین بپیوندد، اما موفق نشد تا اینکه داعش و گروههای تکفیری به سوریه حمله کردند. جواد از آنجا که احساس مسوولیت میکرد، راهی بلاد شام شد تا مقابل حملات تکفیریهای به حرم مطهر اهل بیت (ع) و مردم مسلمان این کشور بایستد.
سرانجام ۲۰ آبان سال ۱۳۹۵ در حین خنثی سازی تله انفجاری به همراه شهیدان حسین حریری و محمدحسین بشیری به شهادت رسید. پیکر او بنا به وصیتش در پارک خورشید شهر مشهد به خاک سپرده شد.
✨ در ادامه، بخشی از صحبتهای خواهر این شهید درخصوص سبک زندگی و خصوصیات اخلاقی برادرش را میخوانید.
☘شلیک بی خطا به هدف
سال ۱۳۹۳ اولین بار به سوریه اعزام شد در توپخانه فعالیتش را شروع کرد. چون هنوز از خانواده و فرزندان دل نکنده بود فعالیتش را در عقبه شروع کرد و به توپخانه رفت. یادم هست همرزمهایش تعریف میکردند زمانی که پشت تانک مینشست و نشانه گیری میکرد ۹۹ درصد شلیکش به هدف میخورد. شاید یکی دو تا خطا بیشتر نداشت.
☘خدمت خالصانه بدون حقوق
پیش از اینکه عازم سوریه شود در قسمت فرهنگی روزنامه خراسان استخدام بود، ماههایی که در سوریه بود حقوقی از روزنامه دریافت نمیکرد و زمانی که اعزام شد با هزینه خودش رفت. دلش میخواست خدمت خالصانه داشته باشد.
☘جهاد برای حفظ ناموس مسلمین
نزدیک دو ماه در سوریه بود سپس به مدت سه ماه به ایران برگشت. برای آخرین بار که میخواست برود پدرم راضی نبود گفت تو سه بار رفتی بگذار بقیه بروند، فرزندانت کوچک هستند و بالای سر فرزندانت باش، تو تکلیفت را انجام دادی. جواد فیلمی نشان پدرم داد که زنان سوریه را در جمعه بازار میفروختند، وقتی فیلم را نشان پدرم داد گفت اگر من هم نروم ناموس من را هم در جمعه بازار به فروش میگذارند ناموسم شامل مادر و خواهر و همسرم نیست همه زنان سرزمینم ناموس من هستند و این تکلیفی است که بر گردن من است. بعد هم به سوریه رفت و یک هفته طول نکشید که پیکرش در بلندی کوه هاشمیه به خاک سپرده شد.
☘دو رفیق روی قله فرهنگ
پیکرش را در بلندی پرک خورشید دفن کردند، وصیت خودش بود، میخواست مزارش مکانی فرهنگی برای حضور جوانان باشد، خصوصا دخترها تا به حجابشان بیشتر اهمیت دهند. بعد یک سال که پیکر شهید اسدی هم برگشت کنار شهید جهانی دفن شد، چون باهم دوست بودند و خانواده شهید اصرار داشتند کنار هم باشند.
☘روضه یار همیشگی نمازهای برادر
برادرم بعد از نماز برای خودش روضه حضرت زهرا (س) میخواند و یک زمزمه همیشگی داشت. ارادت خاصی به خانم حضرت زهرا (س) داشت و همیشه میگفت اگر شهید میشوم دوست دارم مثل حضرت زهرا (س) یا از ناحیه پهلو باشد یا از ناحیه بازو. همین هم شد، از ناحیه پهلو ضربه خورد و به خاطر شدت خونریزی به شهادت رسید.
☘هدیه برای نماز اول وقت
برادرم فردی بود که همیشه به عنوان یک الگو از او یاد میکنم. زمانی که به سن تکلیف رسیدم مشتاق بود برا من هدیه بخرد تا با شوق برای نماز حاضر باشم و هرچه زودتر اول وقت به نماز برسم.
☘دلم در حرم امام رضاست
در وصیتش تاکید داشت پشت ولایت فقیه باشید، رهبر را تنها نگذارید. میگفت چادر سر شما همان چادری است که پشت در خانه حضرت زهرا (س) سوخت، ولی از سرش نیفتاد. یادم است که در وصیتنامهاش نوشته که آن را سر شیفت حرم نوشتهام از خدا پنهان نیست از شما چه پنهان دارم به جبهه میروم، ولی دلم در حرم امام رضا (ع) گیر است. هرکسی به زیارت آمد از طرف من هم سلام دهد.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🔹وصیتنامه شهید جواد جهانی🔹
بسم رب الشهدا و الصدیقین
اینجانب جواد جهانی فرزند محمدرضا در حالی این وصیت نامه را مینویسم که در مورخ 94/6/6 شنبه ساعت حدود 2 بامداد در سر شیفت حرم مقابل گنبد والای امام رئوف امام مهربانیها امام رضا (ع) هستم.
شاید در این لحظهها نوشتن وصیتنامه سخت باشد چون که بنده فردا برای انجام وظیفه خود به سمت کشور عراق یا سوریه میروم تا با تکفیریها و داعشیها دشمنان حضرت زهرا (سلام الله علیها) مقابله کنم و آنها را با کمک دیگر شیعیان به هلاکت برسانیم.
من دوست دارم شما خوانندگان و شنوندگان این وصیت نامه را به واجبات و ترک محرمات دعوت کنم و تاکید زیاد به خواندن واجب، خواندن نماز در اول وقتش که موجب رضای خدا میشود و به فرموده خداوند متعال در قرآن آدم را از زشتیها و پلیدیها دور میکند و چه زیباست خواندن آن در اول وقت که موجب آرامش و آسایش میشود و به نقل از مجتهد عارف ایت الله بهجت (ره) تاکید و مداومت کردن در خواندن نماز اول وقت آدم را خواسته یا ناخواسته به مراتب عالیه میرساند و چه بهتر از خواندن نماز اول وقت و دعوت کردن دیگران به این فریضه واجب؟
دوستان، آشنایان و محبین اهل بیت شما که عاشق و دوستدار ائمه اطهار هستید ولایت مداری را فراموش نکنید و رهبری جمهوری اسلامی ایران را تنها نگذارید. این سید بزرگوار که از سلاله پاک امامان ما هستند الحمدالله همیشه جانشان را دادهاند که بر سر عهد و پیمان خویش ایستادهاند.
ایشان را تنها نگذارید که دور شدن از امام خامنهای موجب خوشنودی شیطان یا شیاطین دیگر همچون یهودیان، آمریکاییها و انگلیسیها و آل سعودیها و دیگر کفار میشود و خویشتن را به تزکیه نفس مراقبت و نگهداری کنید و نگذارید بدیها جای خود را با خوبیها در نزد شما عوض کند و شما را از خداوند مهربان دور سازد.
کمک به همنوع و همدردی با گرفتارها و دردمندان را سرلوحه کارهای خود قرار دهید و یادتان باشد به گفته امام (ره) دنیا محضر خداست و در محضر خدا معصیت نکنید و بدانید که خدا از اعمال و گفتار و نیات شما آگاه است و هیچ از یکتا خدای هستی پوشیده نیست،. منِ روسیاه از جوار نورانی آقایم و مولایم علی بن موسی الرضا به سمت عراق یا سوریه میروم ولی از خدا که پنهان نیست از شما هم پنهان نماند دلم در حرم امام رضا گیر است ،از شما تقاضا دارم هر وقت مشرف شدید به حرم یادی از ماهم بکنید و سلامی به نیابت.
و دیگر آنکه چه زیباست حجاب، من به شما خواهران دینی خود عرض میکنم که مراقب حجاب خود باشید.
حجاب همان چادری است که پشت در خانه سوخت ولی از سر خانم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نیفتاد و من در این وصیت نامه به شما خواهر و برادر دینی عرض میکنم عشق فاطمه (سلام الله علیها) است که مرا میکشد به سوی سوریه و عراق فقط برای رضای خدا و به هلاکت رساندن دشمنان حضرت زهرا (سلام الله علیها) راهی شدم و چه عشق مسافرتی است.
و در پایان ضمن درود و سلام بر دولتمردان و خادمین مشهد الرضا در مجلس شورای اسلامی و شورای محترم شهر مشهد، مزید امتنان خود میدانم که با عنایت به تمایل قلبی در خاکسپاری جنازهام در صورت توفیق شهادت در محلهای باز چون جبل النور کوهسنگی، خاصه در انتهای بلندی های بلوار هاشمیه در صورت امکان مساعدت فرموده و اجازه تدفین پیکر اینجانب در محل مورد وصیتم را صادر فرمایید تا پس از شهادت رسالت روشنگری و یاد و خاطره شهدا را در اجتماع زنده نگه دارم باشد که مورد رضای حضرت ولی عصر (عج) قرار گیرد.
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته
مدافع حرم جواد جهانی
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽شهید جواد جهانی دقایقی قبل از عملیات فاطمیون و شهادت
شادی روح آن سبک بالان عاشق صلوات🕊🌹
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
100گل صلوات هدیه میکنیم به چهارده معصوم(ع) و شهید والامقام جواد جهانی
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
🚩قرائت زیارت عاشورا
🕯️به یاد شهید جواد جهانی
💚همنوا با امام زمان(عج)
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا
🔹️با نوای استاد علی فانی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
💚💚💚💚💚
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
<<━━⊰♡❀💐❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀💐❀♡⊱━━>>
🇮🇷 #مزد_خون 🇮🇷
#بر_اساس_واقعیت
📖 قسمت هفتم
از یه طرف حرفهای مهدی فکرم رو درگیر کرده بود، از یه طرف ذوق و شوق رفتن به حوزه عجیب با دلم بازی میکرد...
مهدی راست می گفت باید خیلی روی اخلاق خودم کار میکردم!
به خودم کلی وعده و وعید دادم که برم حوزه چه تغییراتی کنم و یک تحول اساسی درون خودم بوجود بیارم....
مشغول وعده دادن به خودم بودم که با باز کردن در و دیدن بابام همه چی آنی از ذهنم پاک شد...
به حساب خودم، خوشحال اومدم بپرم توی بغلش و قدر دانی کنم از اجازه دادنش که احساس کردم یه جوری داره نگام میکنه!!!
با حالتی که بیشتر شبیه تاسف بود گفت:
آخه پسر تو کی میخوای آدم بشی؟!
متعجب از اینکه چرا باید در بدو ورودم بابام چنین حرفی بزنه!
گفتم: چرا بابا مگه من چکار کردم!؟
با حرص گفت: خودت رو توی آیینه دیدی!
تازه دو هزاریم افتاد که من از یه دعوای درست و حسابی دارم میام، ناخودآگاه لبخند نشست روی لبم و گفتم: آهان!!! یه نفر به آقا مهدی توهین کرد منم طاقت نیاوردم رفتم جلو و ازش دفاع کردم...
بابام سری تکون داد و با حالتی خاص گفت:
خدا آخر عاقبت ما رو ختم بخیر کنه!
فک کنم منظورش از این دعا با وجود داشتن پسری مثل من بود!
بهر حال دیگه چیزی نگفت و منم پیگیر نشدم که دوباره بحثمون بالا نگیره و یه وقت پشیمون بشه از حوزه رفتن من!
رفتم سراغ مدارکم و با یه حال وصف نشدنی مشغول آماده کردنشون شدم....
با خودم فکر میکردم پام به حوزه برسه زندگیم زیر و رو میشه...
احساس میکردم به توفیق سربازی امام زمان (عج) لحظه به لحظه نزدیکتر میشم...
حس عجیبی داشتم که زبانم از گفتن و وصف کردنش قاصر بود...
زمان به سختی جان کندن گذشت تا صبح شد...
برعکس بابام که ساکت بود و حرفی نمیزد، مادرم قرآن رو آماده کرده بود و با یه لبخند مهربون از زیر قرآن ردم کرد و با دعای قشنگش بدرقهام کرد....
آقا مهدی جلوی در ایستاده بود و منتظرم بود...
سوار ماشین که شدیم بابت دیروز خجالت کشیدم اما نه من به روی خودم آوردم، نه مهدی!
تا رسیدن به حوزه خیلی حرفی بینمون رد و بدل نشد! نمیدونم شاید شیخ مهدی ترجیح میداد خودم خیلی چیزها رو ببینم تا اینکه بخواد خودش برام توضیح بده.....
بالاخره رسیدیم...
محو فضای دلچسب داخل حوزه شده بودم...
از کاشی کاریهاش گرفته تا حوض آب وسط حیاط که دور تا دورش درخت بود...
حجره هایی که کنار هم قرار داشت و کلی حرفهای خاص راجع بشون شنیده بودم....
توی همین حال و هوا بودم که حاج آقای جوان خوش وجهایی که عمامه ی مشکیش گویای این بود از سادات هست، جلومون ایستاد و خیلی گرم با آقا مهدی حال و احوال کرد...
مهدی در حالی که دستش آویزون گردن همون حاج آقا بود رو به من کرد و گفت:
مرتضی جان، آقا سید هادی از خوبان روزگارمونه، از اونایی که باید دو دستی بهشون چسبید...
هنوز درست با سید هادی آشنا نشده بودم که حاج آقای دیگهای که چهرهاش هم نور بالا میزد و با صدای ظریفی که اصلا به قیافه اش نمیخورد کنارمون رسید و ایستاد، دستهاش رو باز کرد به سمت مهدی و گفت:
به به حاج آقا مهدی! از این طرفها! کجایی مومن؟! نیستی، نمیبینیمت!
خیلی برام عجیب بود چرا سید هادی فرصتی به مهدی نداد تا جواب بده!
بعد هم خیلی صریح و جدی برگشت گفت:
دیدن هر چیزی چشم میخواد آقا منصور....
کار سختی هم نیست به شرط اینکه چشمهامون رو نبندیم شیخ!
رفتار سید هادی به نظرم یه جوری بود!!!
ولی آقا منصور خیلی شوخ طبعانه گفت: نه دیگه!
دیدن امثال شیخ مهدی علاوه بر چشم، توفیق هم میخواد!
سید هادی ادامه داد: پس بپا نماز شبت قضا نشه دچار سلب توفیق نشی برادر!
احساس کردم داره بهش طعنه میزنه!
نمیدونم شاید به قول مهدی من زود قضاوت میکنم و باید در همین ابتدای ورودم به حوزه روی خودم با افکارم حسابی کار کنم!
ولی جالب بود که مهدی هم با یه نیمچه لبخند تنها به همین جمله اکتفا کرد و گفت:
مشغول فعالیت اما نه به شدت و پشتکار شما!
با این حرف مهدی، حاج آقا منصور در حالی که کم کم قدم هاش از ما فاصله میگرفت گفت: خلاصه حاجی ما ارادتمندیم و از ما دور شد....
سید هادی که حالا فرصت بیشتری برای حرف زدن پیدا کرده بود نگاهی به مهدی کرد و گفت:
خوب آقا مهدی چکار داری؟ کمکی از دستم بر میاد؟
مهدی لبخندی زد و با اشاره به من گفت: حقیقتا اومدم دست آقا مرتضی را بند کنم...
سید هادی دستش رو زد به شونم و گفت: به به بهسلامتی!
چشممون منور به جمال رفقای شما شده! چه سعادتی!
بعد هم همراهمون شد تا اتمام کارهای ثبت نام...
هر کسی مهدی رو میدید کلی تحویلمون میگرفتن و حسابی حال و احوال گرم...
شیخ مهدی هیچ وقت درست نمیگفت چکاره است!؟
ولی من از رفتار افراد باهاش کاملا احساس میکردم شخص مهمیه! ...
🔸ادامه دارد....