<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
❣شهدا عاشقترند❣
✒قسمت دوازدهم
- دروغ چرا... همیشه که نه... ولی هر وقت با دلم نماز میخونم واقعا اروم میشم. هر وقت هم. که غم دارم تو
سجده بعد نماز با خدا درد دل میکنم و سبک میشم..
- اوهوم. میدونی سمی من نماز خوندن رو تو بچگی از مامان بزرگم یاد گرفته بودم... ولی چون تو خونه ما کسی
نمیخوند دیگه کم کم فراموش کردم.
بیچاره مامان بزرگم تا حالا مشهد نیومده بود و آرزوش رو داشت. میشه دو رکعت نماز برای مامان بزرگم بخونی؟!
- چرا نمیشه... ولی روحش بیشتر خوشحال میشه ها وقتی خودت بخونی
- میخوام بخونم ولی...
- ولی نداره که. اینهمه راه اومدی بعد یه نماز نمیخوای بخونی؟؟
- نمیدونم چی بگم... تو نماز خوندن بهم یاد میدی؟!
- چرا که یاد نمیدم گلم. با افتخار آجی جون.
.سمانه هم همه چیز رو با دقت بهم یاد میداد و منم کمکم یادم میومد ذکرها و نحوه گفتنش رو،
دو رکعت نماز برای مامان بزرگ خوندم. خیلی دوست داشتم آقای فرمانده من رو در حال نماز خوندن میدید، شاید اصلا مامان بزرگ بهانه بود و به خاطر اون نماز خوندن یاد گرفتم که باز دوباره جلوش ضایع نشم. نمی دونم... اما این نمازم هرچی بود قربتا الی الله نبود و نتونستم مثل آقا سید و سمانه تو سجده بعدش درد دل کنم و هر چی زور زدم اشکی هم در نیومد!
بعد نماز تو حال خودمون بودیم که برا سمانه اس ام اس اومد و بعد خوندنش گفت:
- ریحانه جان پاشو بریم حسینیه
- چرا؟! نشستیم حالا دیگه
- زهرا پیام داد که آقا سید برای اعضای اجرایی، جلسه گذاشته و منم باید باشم. تو هم که اینورا رو بلد نیستی.
- باشه پس بریم
◀️ادامه دارد...
داستان عاشقانه دانشجوی مدافع حرم؛ "شهدا عاشقترند"
Part04_خدای خوب ابراهیم.mp3
11.93M
📚کتاب صوتی
#خدای_خوب_ابراهیم
✨۱۷۸ خاطره درباره ویژگی های قرآنی شهید ابراهیم هادی
قسمت 4⃣
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🦋🌤
شهید سید مجتبی نواب صفوی می گفت: خواب امام حسین (ع) رو دیدم.
حضرت بازو بندی روی دست راستم بستند روی بازوبند نوشته شده بود: "فدائیان اسلام"...
واسه همین اسم گروهمون شد فدائیان اسلام...
منبع: کتاب دانشجویی نگاهی به زندگی و مبارزات رهبر فدائیان اسلام 💚
شهید
#سید_مجتبی_نواب_صفوی 🕊🌱
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🌱برادران و خواهران من، امام زمان(عج) غریب است. نباید آقا را فراموش کنیم، زیرا آقا هیچ وقت ما را فراموش نمی کند و مدام در رحمت دعای خیرش هستیم. از شما بزرگواران خواهشی دارم، بعد از نمازهای یومیه دعای فرج فراموش نشود و تا قرائت نکردید از جای خود بلند نشوید زیرا امام منتظر دعای خیر شما است.
هر گناه ما مانند سیلی است برای حجت ابن الحسن(عج)
#شهید_مدافع_حرم🕊
#سجاد_زبر_جدی🌷
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹👆 این سخنرانی شهید بهروز مرادی برای ساعاتی قبل از شهادتش در شلمچه هست ...
👌ولی انگار نه انگار که چهل سال گذشته، انگار برای همین امروزه...
#هنرمند
#شهید_بهروز_مرادی
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 نماهنگ/ شهدای مدافع امنیت
📌شادی روح شهدای مدافع امنیت صلوات🌹🌹🌹🌹
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
4_5769437553061007304.mp3
7.17M
🎼نماهنگ
تقدیم به مادران عزیز گمنام
دیر کردی
منو پیر کردی
ولی دلم روشن بود
یه روزی برمیگردی
💔😔
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
410475_465.mp3
1.82M
💚دعای عهد
🔸️با نوای استاد فرهمند
من دعای عهد میخوانم بیا
بر سر این عهد میمانم بیا
🌤🌿🌻
اللهم عجل لولیک الفرج🤲
╼═══•❅✿•❁•✿❅•═══╾
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
💚سلام به چهارده معصوم(ع):💚
🌷⃟ *صلي اللهُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يا اميرالمُومنِينَ
🌷⃟ *صَلی اَللّهُ عَلَیکِ یا فاطِمهُ الزَّهرَاءُُ
🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِی
🌷⃟ *صلي اَللَّهِ عَلَيْكَ يا اباعبداللَّه
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
🌷⃟ *صلي الله عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ
🌷⃟ *صَلي اَللَّهِ عَلَيْكَ ياجعفربنَ مُحَمَّدٍ
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياموسيُّ بْنُ جَعْفَرٍ
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياعلي بن موسي
🌷⃟ *صَلِي اَللَّهِ عَلَيْكَ يَا محمدبن عَلِيٍ اَلْجَوَاد
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
🌷⃟ *صَلي اَللَّهُ عَلَيْك ياعلي بْنَ مُحَمَّدٍ
🌷⃟ *صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍ العسکري
🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياحجه بْنَ اَلْحَسَنِ. اَلْمَهْدِيُّ عَجَّلَ اَللَّهُ تعالی فَرَجَهُ الشريف
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🌻💐🌻💐🌻💐🌻
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
❣بسم رب الشهدا و الصدیقین❣
1⃣1⃣ یازدهمین چله ی کانال متوسلین به شهدا
💫 امروز " سه شنبه 23 خرداد ماه"
📌روز " هفتم " چله صلوات و زیارت عاشورا《هدیه به چهارده معصوم(ع) و شهید امروز》
🌻شهید والامقام
" سید مجتبی علمدار"🌷🌷🌷
معرف: خانم اکرم نوروزی 🌺
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@motevasselin_be_shohada
جانباز شهید سید مجتبی علمدار
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
ولادت: ۱۳۴۵/۱۰/۱۱
محل ولادت: مازندران_ساری
شهادت: به دلیل جراحات شدید شیمیایی
مزار : گلزار شهدای ساری
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🌷🌿🕊🥀🕊🌿🌷
🔰زندگینامه شهید والامقام سید مجتبی علمدار
[☘🕊🌤]
🌹سید مجتبی در سحرگاه 11دی ماه 1345 در خانواده ای مذهبی و عاشق اهل بیت در شهرستان ساری دیده به جهان گشود.
دوران تحصیلش را در ساری طی نمود و برای اولین بار در حالی که تنها 17 سال داشت به عضویت بسیج درآمد و در اواخر سال 1362 به کردستان رفت.
سید برای اولین بار در عملیات کربلای یک شرکت کرد و مدتی پس از آن وارد گردان مسلم بن عقیل در لشکر25 کربلا شد و تا پایان جنگ در آنجا ماند.
او در عملیات کربلای 4و5 حضور داشت، در کربلای 8 مجروح شد و مدتی بعد به جبهه بازگشت و در عملیات کربلای10 در جبهه شمالی محور سلیمانیه- ماووت شرکت نمود.
سید مجتبی علمدار در سال 1366 مسئوولیت فرماندهی گروهان سلمان از گردان مسلم ابن عقیل - از گردانهای خط شکن لشکر 25 کربلا - را برعهده گرفت و در عملیات والفجر10نقش آفرینی موثری داشت.
شهید علمدار در سه راهی خرمال،سید صادق، دوجیله در منطقه کردستان عراق رشادتهای فراوانی را ازخود نشان داد و از ناحیه پهلو مورد اصابت گلوله قرار گرفت و بشدت مجروح شد.
او که مردانه در مقابل دشمن می جنگید. چندین باردیگر هم مجروح شد و از همه مهمتر اینکه او در دی ماه 1364، در عملیات والفجر 8، به شدت شیمیایی شد.
سید مجتبی بعد از اتمام جنگ در واحد طرح و عملیات لشکر ۲۵ کربلا در ساری مشغول خدمت شد و در دی ماه سال ۱۳۷۰ با خانم سیده فاطمه موسوی ازدواج کرد که ثمره آن دختری به نام زهرا بود.
سید علاوه بر مسئولیت در واحد تربیت بدنی لشکر بعنوان عضو اصلی هیأت رهروان حضرت امام (ره) هم ایفای وظیفه می کرد.
او مداح اهل بیت بود، همیشه مراسم را با نام حضرت مهدی (عج) شروع می کرد و در حالیکه به امام حسین (ع) ارادت خاصی داشت.
مظلومیت آن خاندان را صدا می زد.
بیت الزهرا مسجد جامع، امام زاده یحیی، مصلی امام خمینی، هیأت عاشقان کربلا و منازل شهدا همیشه با نفس گرم حاج سید مجتبی معطر می شد و بچه ها نیزبا صوت داوودیش مداحی را می آموختند.
او که بعد از جنگ، با یاد و خاطره همرزمان شهیدش زندگی می کرد از دوری آنان سخت آزرده خاطربود و در همه مداحی ها آرزوی وصال آن راه یافتگان شهید را داشت.
حاج سید مجتبی علمدار در اوایل دی ماه سال ۱۳۷۵ به دلیل جراحت شیمیایی روانه بیمارستان شد و بعد از یک هفته بی هوشی کامل هنگام اذان مغرب روز یازدهم دی ماه نماز عشق را با اذان ملکوتیان قامت بست و به یاران شهیدش پیوست.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🌹🍃🌾🌷🌾🍃🌹
✅چند خاطره کوتاه از زبان دوستان نزدیک شهید گرانقدر سید مجتبی علمدار
|🌺🕊🌿|
💐شیوه خاصی در جذب جوانان داشت گاهی حتی خود من هم به سّید می گفتم: اینها کی هستند می آوری هیأت؟
به یکی می گویی بیا امشب تو ساقی باش. به یکی می گویی این پرچم را به دیوار بزن و .. ول کن بابا!
می گفت: نه !
کسی که در این راه اهل بیت(ع) هست که مشکلی ندارد ، اما کسی که در این راه نیست ، اگر بیاید توی مجلس اهل بیت(ع) و یک گوشه بنشیند و شما به او بها ندهید می رود و دیگر هم بر نمی گردد اما وقتی او را تحویل بگیرید او را جذب این راه کرده اید.
برنامه هیات او اول با سه، چهار نفر شروع شد اما بعد رسیده بود به سیصد، چهارصد جوان عاشق اهل بیت(ع) که همه اینها نتیجه تواضع، فروتنی و اخلاص سید بود.
یکبار یکی از بچه های هیأت آمد و به سید گفت: تو مراسم ها و روضه اهل بیت(ع) اصلاً گریه ام نمی گیرد و نمی توانم گریه کنم!
سید گفت: اینجا هم که من خواندم گریه ات نگرفت؟!
گفت: نه!
سید گفت: مشکل از من است! من چشمم آلوده است. من دهنم آلوده است که تو گریه ات نمی گیرد!
این شخص با تعجب می گفت: عجب حرفی!
من به هر کس گفتم، گفت: تو مشکل داری برو مشکلت را حل کن،گریه ات می گیرد! اما این سید می گوید مشکل از من است! بعدها می دیدم که او جزء اولین گریه کنندگان مصائب ائمه اطهار بود.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
دو تا برادر بودند که به ظاهر هیأتی نبودند و به قول بعضی ها آن هیپی ..!!
این دو شیفته سید شده بودند و به خاطر دوستی با سید وارد هیأت شدند.
یک روز مادر اینها شک می کند که چرا شب ها دیر به خانه می آیند؟!
یک شب دنبال آنها راه می افتد، می بیند پسرانش رفتند داخل یک زیرزمین!
این خانم هم پشت در می نشیند و گوش می دهد متوجه می شود از زیرزمین صدای مداحی می آید.
بعد از اتمام مراسم مادر متوجه می شود فرزندانش مشغول نماز شده اند؛ با دیدن این صحنه مادر هم تحت تاثیر قرار می گیرد و او هم به این راه کشیده می شود.
خود سید بعدها تعریف کرد که این دو تا برادر یک شب آمدند گفتند: سید! مادرمان می خواهد شما را ببیند. رفتم دیدم خانمی است چادری؛ گفت: آقا سید شما من را که نماز نمی خواندم ،نمازخوان کردید!
چادر به سر نمی کردم، چادری کردید! ما هر چه داریم! از شما داریم.
این خانم بعدها تعریف کرد که سید به من گفت: من هر چه دارم از این فرزندان شما دارم!
اینها معلم اخلاق من هستند!
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
شبی در بین راه در خصوص مسایل مربوط به زندگی و معضلات جامعه و مسایل روز صحبت می کردیم. در پایان وقتی همه ساکت شدند سید مجتبی با خنده گفت:
ای آقا سی سال عمر که این حرفها را ندارد!
و به مصداق همان حرفی که سید گفته بود، همگان دیدیم که سرانجام در سی امین بهار زندگی، سید مجتبی جاودانه شد.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
من کنار سید نشسته بودم و سید هم طبق معمول شال سبزش را روی سرش انداخته بود و با سوز و گداز خاصی مشغول خواندن زیارت عاشورا و مداحی بود.
بعد از اتمام مراسم ناگهان شال سبزخود را بر گردن من گذاشت.
با تعجب پرسیدم: این چه کاری است؟
گفت: بگذار گردن تو باشد.
بعد از لحظه ای دیدم جمعیت حاضر به سوی من آمدند و شروع کردند به بوسیدن و التماس دعا گفتن.
با صدای بلند گفتم: اشتباه گرفته اید، مداح ایشان است.
امّا سیّد کمی آنطرف تر ایستاده بود و با لبخند به من نگاه می کرد.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
شبی که حال سید بسیار وخیم و تنفس او بسیار تند و مشکل شده بود، او را به اتاقی که دستگاه تنفس مصنوعی بود بردیم در حالیکه تنفس بسیار سریعی داشت و تشنه هوا بود.
پزشک دستور داد که داروی بیهوشی به او تزریق شود تا لوله جهت تنفس گذاشته شود و من آخرین جمله ای که از سید شنیدم و بعد از آن تا زمان شهادت بیهوش بود، این بود: یا عمه سادات! یا زینب کبری!
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
💥شهید سیدمجتبی علمدار :
⏳🌷 باید خاکریزهای جنگ را بکشانیم به شهر! یعنـی
نسل جدید را با شهدا آشنا کنیم.
✅ در نتیجه جامعه بیمه می شود و یار برای امام زمان عجل الله تربیت میشود.
📙برگرفته از کتاب علمدار. اثر گروه شهید هادی
🌹🌷 اللهم وفقنا لما تحب و ترضی مع الشهاده
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🥀وقتیشماازاینوآن
طعنهمیخورید
ولاجرمبهگوشهیِاتاقپناهمیبرید
وباعکسهایِماسخنمیگویید
واشکمیریزید
بهخداقسماینجاکربلامیشود
وبرایِهریکازغمهایِدلتان
اینجاتمامِشهیدانزارمیزنند...
شهیدآسیدمجتبیعلمدار
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
#فاطمیه
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
🔹خاطره ای از شهید سید مجتبی علمدار از زبان همسرشان
《معجزه ی انگشتر》
[☀️🦋🌻]
شهید در جبهه، هر 45 روز يا 35 روز مأموريت داشتند.
ايشان انگشتري داشتند که خيلي برايش عزيز بود. ميگفت اين انگشتر را يکي از دوستانش موقع شهادت از دست خود درآورده و دست ايشان ميکند و در همان لحظه هم شهيد ميشود.
ايشان وقتي به آبادان براي مأموريت ميرود، اين انگشتر را در حمام بالای طاقچه جا ميگذارند.
وقتي ميخواهند به ساري بيايند، در راه يادش می افتد که انگشتر بالاي طاقچه حمام جامانده است. وقتي آمد، خيلي ناراحت بود. (من معمولاً «آقا» صدايش ميکردم چون سختم بود که اسمش را صدا کنم و بگويم مجتبي، فکر ميکردم خيلي سبک است، اگر اسمش را صدا بزنم.
ايشان هم مرا هميشه «خانم» صدا ميزدند.)
گفتم: آقا! چرا اينقدر دلگيري؟ ناراحتي؟
گفت: والله انگشتر بهترين عزيزم را در آبادان جاگذاشتم. اگر بيفتد و گم شود، واقعاً برايم سنگين تمام ميشود.
گفت: بيا امشب دوتايي زيارت عاشورا و دعاي توسل بخوانيم، شايد اين انگشتر گم نشود.
يا از آن بالا نيفتد و گم نشود و خيلي جالب اينجا بود که ما زيارت عاشورا خوانديم و راز و نياز کرديم و خوابيديم.
💥صبح که بلند شديم، ديديم انگشتر روي مفاتيحالجنان است. اصلاً باورمان نميشد.
الآن هم آن انگشتر را دارم. ميخواهم سر سفره عقد دخترم به همسرش تقديم کنم.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
❣متوسلین به شهدا❣
☘🌺🕊☘🌺🕊☘