eitaa logo
روزهای مادرانه
3.1هزار دنبال‌کننده
783 عکس
70 ویدیو
12 فایل
@motherlyday من اینجام😁
مشاهده در ایتا
دانلود
اون منم! وسط حسینیه، رو به رهبر، دارم حنجره‌مو پاره می‌کنم که داد بزنم "مرگ بر ضد ولایت فقیه" اون هم در حالی که کمتر از یک سال پیش در کشور ایتا(!) عکسمو می‌ذاشتن کنار کاراکتر شمر و عکس تروریست‌های داعشی و بهم برچسب ضدولایت‌فقیه می‌زدن! شما مختارین هرجور دوست دارین تصورم کنین، اما برای من روشنه: من دلم می‌خواد این دنیا و اون دنیا با سیدعلی‌خامنه‌ای معاشر و محشور باشم. خوشحالم که بعد از سالها روی این زیلوها قدم گذاشتم و برای ساعتی رو به نفس‌های رهبر نشستم و ریه‌هامو از امید و شوق پر کردم. این "منصوره مصطفی‌زاده" ست؛ اون جوری که خودش خودش رو دوست داره.
نگیم "یلدا مبارک!"😒 بگیم: شب هجرانت، ای دلبر، شب یلداست پنداری رُخَت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری (اوحدی مراغه‌ای) درست‌تر نیست، ولی قشنگ‌تر که هست!😁 ‌
در زندگی من کلا یک رمز موفقیت وجود داره، که اون هم بیشتر وقت‌ها یادم میره!! ‌ نوشتن کارهای فردا از شب قبل ‌ هر روزی که این طوری شروع بشه، باکیفیت پیش می‌ره و با رضایت تموم می‌شه. هرچی غیر از این باشه، قطعا کل روز با اضطراب می‌گذره و با نارضایتی به پایان می‌رسه. حالا چرا بعد از چهل سال هنوز‌ نتونستم اینو تبدیل به عادت ثابتِ بی‌بروبرگرد کنم؟! آفرین: تنبلی و بی‌عرضگی ‌ 💯 🕳
از دیشب می‌دونستم که امروز قراره سه ساعت رانندگی کنم😖 و چون از اون روزهای خوب بود، از قبل براش برنامه ریختم😌 تقریبا ۳ساعت و نیم پشت فرمون بودم😫 و بعد از سوره فتح و دعای چهاردهم صحیفه و ختم سوره یس (اینجا تازه رسیدم به مقصد اول🤪) شروع کردم به گوش دادن گفتگوی پادکست تمام‌رخ با هادی معصومی و تا مقصد سوم و سپس برگشت به مبدا ادامه داشت. (بالاخره رسیدم خونه😮‍💨) ‌ به نظرم برای کسانی که میخوان بفهمن توی سوریه کی به کیه، چرا این طوری شد، ما چی کاره‌ایم، و چی قراره بشه؛ شنیدنش مفیده. البته اگر صفرکیلومتر باشین، ممکنه گیج بشید. مثلا لازمه اندکی در جریان گروه‌های معارض و فرق‌هاشون، تاریخچه کشمکش‌های سوریه، سیاست‌های کشورهای منطقه و منافع کشورهای دیگه باشید، که دقیقا بفهمین دعوا سر چیه! حالا من خودم هم بخشی‌ش رو نفهمیدم و گذاشتم چند تا کلیدواژه رو جستجو کنم و بخونم. خلاصه اگر شما هم خواستین ببینین یا بشنوین: ‌ https://youtu.be/P-nWOTDsBms تصویری👆 صوتی👇 https://t.me/TamamRokhMedia/154
یادتونه قرار بود این هفته اسمش چی باشه؟ بعله... سور و شور و سرور و شادمانی! البته ماهیتش خیلی شبیه اسمش از آب درنیومد و هفته‌ای بود مثل همۀ ۲۰۸۵ هفتۀ قبلی عمرم. هفته‌ای همراه با کمی تلاش، ذره‌ای رشد، کلی امید، اندکی ناکامی، ترکیبی از احساس بدبختی و خوشبختی، صدای بلند خنده و قطره‌های بی‌صدای اشک و لرزش پاها از عاقبت. ‌ چهل سالگی، وقتیه که می‌فهمی یه آدم معمولی هستی. یه آدم معمولی مثل میلیاردها آدمی که در هزار سال گذشته روی زمین نفس کشیده‌ن، هفته‌ها رو پشت سر گذاشته‌ن، و حالا به ما که فکر می‌کنیم خیلی خاص هستیم و قراره دنیا رو عوض کنیم، پوزخند می‌زنن. ‌ عزیز دلم! نپسند که ما هم یکی از اونها باشیم که چشم از این جهان فرو بستن بدون دیدن روی ماه تو بر روی زمین! نپسند که عمرمون به سر برسه و صدای تو رو نشنیده باشیم که می‌گی: «الا یا ایها العالم! انّ جدّی الحسین قتلوه عطشانا.» بپسند بر ما که بعد از این همه تلخی روزگار، اون ساعت شیرین رو هم ببینیم! ‌ پ.ن. من میگم، شما آمین بگید: خدایا! منصوره عاقبت‌به‌خیر شه!❤️
دی ماه این شکلیه. هر روز که بلند می‌شم، یه پتو از یخ می‌کشم روی دلم و قیافه‌ی آسمون درخشان رو به خودم می‌گیرم. به دوستام می‌گم تولدمه. به آشناها میگم آخیش هوا خنک شده. به همکارهام میگم شب یلدا خوش گذشت؟... اما دلم زیر اون لایۀ یخه. وسط آبهای تیرۀ سردی که حتی صداشون هم کسی نمی‌شنوه. اون زیر، انگار صد تا کشتی شکسته مدفون شدن و کف دریاچه افتادن. چنان سنگینن، که غیرممکنه بشه تکونشون داد. چنان عمیقن که بعیده روزی شعاعی از تابش خورشید بهشون برسه. من هر سال دی ماه، دوتکه می‌شم. چهره‌ای که خوشحاله، و دلی که بعد از این همه سال هنوز به شدت عزاداره. هنوز زخم‌هایی در عمیق‌ترین لایه‌های قلبم هست، که با کوچک‌ترین اشاره‌ای خون‌ریزی می‌کنن. هنوز تصویر زمینۀ گوشی من همونه که بود؛ از دی‌ماه ۹۸ تا امروز...
5.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خیلی دلم براتون تنگ شده... من صد بار این ویدئو رو دیدم و عین هر صد بار، صورتم از اشک خیس شده. چیه این عشق... چیه این دلتنگی... کی قراره ببینیمت، عزیز دل؟
امروز روز سنگین و پرکاری دارم. از دیشب هم می‌دونستم، پس بی‌خیال روزه شدم (چون اون طوری از ظهر می‌رم روی وضعیت ذخیره انرژی!) روش دوپینگی که برای این جور روزها دارم، چیزیه که خیلی‌هامون شنیدیم: تسبیحات حضرت زهرا(سلام‌لله علیها) ماجراشو شنیدین دیگه؟ پیامبر(صلی‌لله علیه) می‌رن خونه دخترشون، حضرت زهرا میگن کارهاشون خیلی زیاده و شاید بهتر باشه یه نیروی کمکی برای کارهای خونه بگیرن. پیامبر میگن من یه چیزی یادت میدم که از هر خادم و کمکی بهتره؛ اون وقت بهشون ذکر تسبیحات رو یاد میدن: ۳۴بار الله اکبر ۳۳بار الحمدلله ۳۳بار سبحان‌لله چیزی که من یاد گرفتم اینه که تسبیحات حضرت زهرا(س) رو با تمرکز و توجه کامل روی تک‌تک ذکرها بعد از نماز صبح بگم و از خدا بخوام نیروی کمکی‌ش رو بهم برسونه. عجیییییب اثر داره! ‌ https://eitaa.com/motherlydays
ولی یه چیزی هست که در هر شرایطی با منه، اگه گفتی چیه؟ خدا؟ امید؟ عشق؟... حالا اینا هم هست؛ ولی منظورم وانت بود!🤪
توی پارکینگ پایین میدون هروی، جایی که من معمولا پارک می‌کنم و می‌رم کتابپارک، یه آقایی کار صداگیری ماشین انجام می‌داد. آقامسعود مرد خوبی بود. خیرش به همه می‌رسید. هر وقت منو می‌دید حال دخترها رو می‌پرسید. گاهی از کتابپارک برمی‌گشتم و می‌دیدم یه چیزی از ماشین درست شده؛ آقامسعود می‌گفت: دیدم چراغش لقه چسب زدم. یا پایین در ماشین رنگ مالیده بود پاکش کردم. هیچ‌وقت ازم چیزی نخواست، جز همین اواخر که یه فلش‌مموری داد و گفت میشه چند تا قرآن سوزناک بریزی برام؟... از پارسال که پسر جوونش توی خواب سکته کرده و مُرده بود، فقط سوزناک گوش می‌داد... امروز یکی خبر داد آقامسعود فوت کرده. فرو ریختم. این مرد مصداق "انا لانعلم منه الا خیرا" بود. من جز خوبی و خیر ازش ندیدم. ‌ ازتون می‌خوام محبت کنید و برای این مرد خوب خدا یه فاتحه و صلوات روانه کنید.🖤