مُتَرادِف !
خب از امشب این چالشه رو هم بریم ببینیم دنیامون دست کیه ...
روز اول :
مامانم
صحبت با ی نفر
سر به سر گذاشتن بچه ها
خواب میدیدم
بارون میبارید تو شهر
از اون بارونا که شدیده و همه فرار میکنن
فقط من تو خیابون بودم و صورتم رو گرفته بودم سمت بارون
میرقصیدم زیر بارون
اون حس خوبی که تو خواب داشتم بی نظیر بود
خیلی خواب خوبی بود خیلییی :')))
هدایت شده از منتھـٰے
11.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مُتَرادِف !
خب از امشب این چالشه رو هم بریم ببینیم دنیامون دست کیه ...
روز دوم :
مدرسه و مدیرمون
بابام
فیلمم