تحلیل مشارکت پایین (۱)
انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ با مشارکتی بسیار پایین برگزار شد. و رای اول را با فاصله ی کمی کاندید جناح اصلاح طلب داشت.
این واقعه، خود عجیب بود؛ و بعد از عملیات الوعد الصادق و رحلت دراماتیک رئیس جمهور رئیسی عجیب تر می نمود. افزون بر اینکه جناح اصلاح طلب، بر خلاف دوره ی قبل، یک نماینده ی نصفه و نیمه هم داشت و تمام قد برای حمایت به میدان آمد.
مراکز افکار سنجی نیز هیچ کدام نتپانسته بودند این میزان مشارکت پایین را حدس بزنند.
این است که هنوز این نحوه مشارکت، ذهن تحلیلگران را به خود مشغول داشته است.
در زیر بنا دارم به قدر خود این مشارکت کم را علت سابی کنم.👇
علل مشارکت پایین را میشود به دو دسته ی روساختی و زیرساختی تقسیم کرد.
روساختی ها، مربوط میشوند به شیوه های تبلیغ، گفتمان سازی انتخاباتی، و مجموع حوادث و وقایعی که در فرآیند انتخابات رخ میدهند.
و زیرساختی ها مربوط میشوند به افکار و ارزش های فرهنگی ریشه دوانده در طول سال ها و دهه های متمادی.
مشارکت پایین در بسیاری از کشورها از جمله در ایران ما، عمدتا مربوط میشوند به:
۱) نبود فضای «دو قطبی»
۲) احساس ناممکن بودنِ «تغییر»
۳) قهر با صندوق
۴) نامسالگی امر سیاسی
.
تحلیل مشارکت پایین (۲)
عامل یکم: نبود دو قطبی جدّی
دوقطبی یعنی:
حضور خیر و شرّ. دیوی که اگر بر سر کار بیاید فاجعه ای بزرگ می آفریند و فرشته ای که از این فاجعه جلوگیری میکند.
سوال پیش می آید:
مگر در این انتخابات، همین دیو و فرشته وجود نداشتند؟!
جواب: برای عموم، هرگز. برای هواداران هم نه آنچنان.
برای هواداران، نه نامزد مورد نظرشان بهترین(فرشته ی نجات) بود و به هر حال ضعف هایی داشت که منِ هوادار را دچار قدری تردید میکرد؛ و نه طرف مقابل بدترین (دیو خبیث) بود که فاجعه ای وحشتناک بیافریند.
برای غیر هواداران هم فضا دوقطبی نبود.
نکته:
بخش مهمی از نبود فضای دو قطبی را باید در علّت دوم (عدم احساس به تغییر) جستجو کرد. یعنی وقتی قرار نیست چیزی تغییر کند، دیو و فرشته ای هم نمیتواند مطرح باشد.
.
.
تحلیل مشارکت پایین (۳)
عامل دوم: احساس عدم تغییر
آیا با آمدن یکی به جای دیگری تغییری اساسی رخ میدهد؟!
فهم عموم این است که: نه!
طبقه ی محروم البته دولت احمدی نژاد را قدری متفاوت می بیند و این تغییر را احساس کرده است؛ ولی طبقه متوسط به خصوص، معتقد است که چپ بیاید یا راست، این شعار باشد یا آن شعار، سفره ی مردم تکان خاصی نمی خورد.
هم در دوره ی روحانی تورم بود و هم در دوره ی رئیسی. فساد و رانت و ... نیز همینطور.
از شعارهای نامزدهای این دوره نیز تغییر خاصی احساس نمیشود. در عمل که دیگر صحبتی نمی ماند...
.
تحلیل مشارکت پایین (۴)
عامل سوم: قهر با صندوق
رای نمیدهد تا نارضایتی خود را نشان دهد.
چرا نارضایتی:
وضع معیشت
وضع عدالت
و برای تیپ مدرن تر: فهم نشدن از زوایه ارزش ها و باورها
توضیح:
فهمی که بسیاری از مردم مدرن تر از زندگی دارند، با ظاهر آن فهم که از حاکمیت بروز میکند، تفاوت هایی اگر نه زیاد، اما جدّی دارد.
بسیاری احساس میکنند حاکمیت حرف های خودش را میزند و راهی جداگانه برای خودش میرود.
بخشی از علّتِ قهر با صندوق از این روست. نمی آید پای صندوق تا پیام نارضایتی را برساند.
عدّه ی بسیاری، حاکمیت را ایدئولویژیک میفهمند و خودشان این ایدئولوژیک بودن را نمیخواهند.
برای مردم اینطور فهم شده و فهمانده اند که همین ایدئولوژیک بودن حکومت است که عامل بدبختی ماست.
از نگاه اینان، عیب نگاه ایدئولوژیک حاکمیت را، میتوان در دو ناحیه پیگیری کرد؛ خارجی و داخلی.
در مسائل خارجی میگویند:
ایده ی مبارزه با استکبار جهانی و آمریکا و اسرائیل، ما را منزوی کرده و رابطه ی ما با غرب را قطع کرده است. باعث تحریم شده، صادرات و واردات را مختل کرده، ورود سرمایه و تکنولوژی را ناممکن ساخته است.
علاوه بر این، پول مملکت را صرف غزّه و لبنان و محور مقاومت میکنند. پولی که باید خرج مردم داخل شود، صرف مبارزات بی حاصل و نهایتا کشت و کشتار زن و بچه های فلسطینی میشود.
در مسائل داخلی میگویند:
به جای توجه کردن به تخصص، به دنبال ایده های ناآزموده و ناکارآمد به نام اقتصاد اسلامی، مدیریت اسلامی، طب سنتی و ... هستند و در نهایت به همه چیز گند میزند.
همچنین، سردادن شعارهای دینی، و وجود متر و معیارهای مثلا شرعی برای مصاحبه های استخدامی، صرفا باعث ریاکاری افرادی میشود که یا منصب و مقام دارند و یا مشتاق به دست آوردن منصب و مقام در حاکمیت اند.
.
تحلیل مشارکت پایین (۵)
عامل چهارم: نامسالگی امر سیاسی
این دسته، اساسا سیاسی نیستند. نه اینکه با سیاست مخالف باشند، بلکه همان مخالفت را هم ندارند. کار و سرگرمی خودشان را دارند و احساس میکنند نیاز نیست با سیاست اعصاب خودشان را خُرد کنند، دعواهای خانوادگی پیش بیاورند، و یا به خود انرژی منفی بدهند.
از این دسته، عده ای ممکن است به حرف های سیاسی گوش دهند و با بی توجهی نسبی عبور کنند؛ و عده ای دیگر، حتی نام نامزدها هم به گوششان نخورده باشد.
در میان نسل جوان تر، مشغول شدن به فان و سرگرمی خصوصا در فضای مجازی، علّت مهمی در نامسالگی امر سیاسی است.
.
مواجهات
تحلیل مشارکت پایین (۲) عامل یکم: نبود دو قطبی جدّی دوقطبی یعنی: حضور خیر و شرّ. دیوی که اگر بر س
.
با مناظره ی امشب، جلیلی برای هوادارانش فرشته شد.
پس از یک ناحیه، به دو قطبی نزدیک تر شده ایم
.
مصاف ارزش ها (۱)
این روزها هر طیف، آمار و ارقام ارائه میکند و تحلیل های فنّی اقتصادی و اجتماعی می آورد تا کارآمدی نامزد خود و تیم همراهش را اثبات کند.
البته آمار و ارقام و این جنس تحلیل ها، در رای عدّه ای کوچک موثر می افتد و نظرشان را تغییر میدهد. ولی برای عده ای بزرگتر، اساسا مساله چیز دیگری است!!
مساله «کارآمدی» نیست. مساله «هویّت» است.
هر نامزد، در مجموع، حاوی ارزش هایی عمدتا فرهنگی است که او را به نمادی نصفه و نیمه از یک هویت ارزشی-فرهنگی بدل میکند.
تحلیلِ یک نامزد از شرایط اقتصادی و سیاسی و برنامه هایی که ارائه میکند، صرفا بخش کوچکی از جنبه ی نمادین او را نشان میدهد!
ادبیات و گفتمان، کلمات برجسته و ترند شده، تیم اطراف و شخصیت های حامی، طبقه ی هواداران، و ... همگی اشاره ها و نشانه هایی هستند که در اطراف نامزد مورد نظر، هاله ای از معانی و ارزش ها را میسازند.
بسیاری از افراد، خصوصا از طبقه ی متوسط ، که ذاتا سیاسی تر اند، در نهایت به این «هاله ی هویّتی» رای میدهند و نه به «توانایی و کارآمدی» و طرح های اقتصادی و اجتماعی.
هر چند که در مقام مباحثه و مناظره، عمدتا، و شاید کاملا، روی توانایی دست مینهند و مساله ی کارآمدی را پیش میکشند.
کارآمدی و توانایی، لایه ی رویینی است که نامزد منتخب خود را، برای خود و برای دیگران، موجّه سازیم. وگرنه در لایه ی زیرین و حسب هاله ی هویتی و ارزشی، ما تصمیم خود را گرفته ایم!
کارآمدی و توانایی، حتی برای خودمان بهانه است تا بالاخره همان را که با جهان ارزشی اش بیشتر می پسندیم، بهتر و مناسب تر جلوه دهیم.
.
مصاف ارزش ها (۲)
این است که انتخابات امروز، در نیّت رای دهندگان (خصوصا طبقه ی متوسط)، بیش از آنکه مصاف برنامه ها و توانمندی ها باشد، مصاف ارزش هاست.
پزشکیان یا جلیلی؟!
آزادی یا امنیت؟
توسعه یا عدالت؟
جهانی بودن یا استقلال؟
منفعت یا مسئولیت؟
معیشت یا عزّت؟
تجدّد یا سنّت؟
عیش یا معنویت؟
همه ی اینها به نوعی ارزش اند، و اغلبشان، با حذف برخی ملازمات، ارزشی اولیه و مناسب اند.
و در کنار اینها، بسیاری از ملازمات وجود دارند که البته در موارد زیادی راست در نمی آیند و در ملازمتِ کامل نیستند. ولی چه کنیم که در ذهن ما، و در پس آن ارزش ها بالاخره مُستتِر اند:
تخصص یا تعهد؟
غرب یا شرق؟
أشراف یا محرومین؟
جمهوریت یا اسلامیت؟
مردمسالاری یا حکومت اسلامی؟
(میدانم که بسیاری از ما، خصوصا دوستداران انقلاب، اصلا از طرح این دوگانه ها خوشمان نمی آید و از اساس نزاع اینها را دروغین می نامیم. ولی بخواهیم یا نخواهیم بسیاری، ما را و خودشان را، ذیل همین دوگانه ها میشناسند و حتی گاهی خودِ ما خود را.
در هر حال، خودآگاه شدن نسبت به تنازع ارزش ها و نظام نشانگان هر یک، مفید است ولو صلاح نباشد این تنازع را بر زبان بیاوریم )
.
مصاف ارزش ها (۳)
میدانم و میدانید که اغلب، تحقق واقعی یکی از طرفین، در گرو تحقق مناسب طرف دیگر است؛ امّا ...
در شرایطی که طرفین با هم در توافق اند، مشکلی نیست. اما همیشه شرایط بدین کیفیت نیست.
ما اگر تعارف ها را کنار نهیم، در نهانخانه ی ذهنمان، شرایط تعارض را به خوبی لمس میکنیم و خود را در وضعیت ناچاری از انتخاب، می بینیم.
اکثر ما، دیندار هم که باشیم، قدری مدرنیم و مدرن هم که باشیم، قدری دینداریم. این است که بسیاری مان در وقت انتخاب، قدری مردّدیم.
البته زود به نتیجه میرسیم و تصمیم خود را میگیریم؛ ولی به خاطر ارزش هایی که کم و بیش در طرف مقابل احساس میکنیم، طیب خاطر نداریم و به رضایت کامل نمیرسیم.
این تردید، البته وقتی با پیام هایی که نامزد منتخب ما از پایگاه ارزش های طرف مقابل میفرستد، قدری ما را آرام میکند و تا حدودی را در تصمیم خود مطمئن تر میسازد؛ گویی که با در چنین وضعی، دیگر چیزی را از دست نداده ایم.
امّا باز اگر به نهانخانه ی خود رجوع کنیم، مصاف ارزش ها را واضح تر میبینیم و گرفتن تصمیم، دوباره برای ما سخت میشود.
البته یکی مثل من، سعی دارد با خود تعارف نداشته باشد. مصاف ارزش ها را به رسمیّت بشناسد و هنگام تعارض (دقت)، واقعا دست به ترجیح بزند و تا هنگام رفع تعارض و حصول توافق، این ترجیح را برای خود نگاه دارد.
بماند که هم میراث حکمت میگوید و هم مکتب تشیع نشان میدهد که: ارزش ها درشرایط ابتدایی در تنازع اند و در شرایط نهایی در توافق. (مهم)
تا جانِ کدام فرد و کدام جامعه، به مقام وصل و ولایت برآید و در موطن جمعی خویش، جمبع ارزش ها و والایی ها را به وفاق و جمعیّت رساند؟!
ما در شرایط بیرونی و میدانی، و برای بالندگی کشور، اگرچه احتیاج به هر دو طرف داریم، امّا هنوز به لحاظ درونی و ذهنی (و خصوصا در قشر مدرن تر)، این تعارض را بیشتر به رسمیت می شناسیم.
جالب:
احساس ما علاقه مندان به انقلاب اسلامی اگرچه بر طرح نکردن این نزاع و مصاف است، امّا
اگر جلیلی رأی بیاورد، طبعا در سرپوش نهادن میان این نزاع درونی پیش میرویم و اگر پزشکیان رای بیاورد، این تعارض ذهنی موجود در جامعه، به صورت ما خواهد خورد و بیش از همیشه برای ما آشکار خواهد شد.
انتخاب ما در مصاف ارزش ها، نشان از اتصال یا انفصال ما، به وفاق ارزش هاست.
.
⭕️هشداری دیگر بار:
پزشکیان رای آورد
در شرایطی که:
در دولت رئیسی:
. در شانگهای و بریکس عضو شدیم
. رتبه بندی حقوق معلمان انجام شد
. به فروش بالای ۲ ملیون بشکه نفت رسیدیم
. روابط با همسایگان را بهبود بخشیدیم
. همسان سازی حقوق بازنشستگان انجام شد
. چندین ماه رشد قیمت دلار نداشتیم
. پنج ماه بود تورم کاهش جدی یافته بود
. چهره ی غرب و خصوصا اسرائیل نزد جهانیان تضعیف شده بود
. عملیات الوعد الصادق رخ داده بود
. مرحوم رئیسی با تشییعی باشکوه و کم نظیر بدرقه شده بود
و در شرایطی که:
. پزشکیان هیچ برنامه ای نداشت
. بلکه اصلا در قد و قواره ی ریاست جمهوری نبود
. مشارکت تنها ۵۰ درصد بود
. و بچه های انقلاب همه ی توان خود را گذاشته، و از هیچ کمکی دریغ نکرده بودند.
این رای دارد چیزی به ما میگوید.
چیزی که من از رای سال ۹۶ متوجه آن شدم.
(با مدد از گفتار کانت درباره ی هیوم:) انتخابات ۹۶ مرا از خواب غفلت درباره وضعیت فرهنگی جامعه به درآورد.
ان شاء الله در پیام های بعد، مطالب را خدمت شما تقدیم میکنم
.
هدایت شده از دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
شاید باور نکنید خیلیها به کربلا نیامدند با شعار «زندگی معمولی».
⭕️ ما از پیش باخته بودیم...
برخی دوستان هنوز بحث میکنند که:
قالی باف عامل شکست بود یا جلیلی؟
رای ترک ها پیروزی پزشکیان را رقم زد یا رای فارس ها؟
عدم تبیین دستاوردهای دولت رئیسی ما را زمین زد یا بحث از دولت سوم روحانی؟
و از این قِسم بحث ها...
امّا بزرگواران به عامل اصلی اشاره ای نمیکنند و یا نمیخواهند ببینند!
ما انتخابات را نه به جبهه اصلاحات و گفتمان نداشته ی پزشکیان، که به #انسان_مدرن_ایرانی که در #توسعه_نامتوازن رشد کرده، با خته ایم.
انتخابات که هیچ
ما فضای اجتماعی را هم سالهاست که به #ساینس، #توسعه، #تکنوکراسی، #حقوق_بشر، #انفجار_دیجیتال، #سلبریتی_ها، و ... باخته ایم
انسان مدرن، اساسا مخاطب حرف های نیم بند و ناپخته ی ما نیست!!
و ما هنوز فکر میکنیم با تبلیغات بیشتر، با فعالیت بیشتر رسانه ای، با گفتمان سازی قوی تر، با بحث و گفتگو، و از این قبیل کارها، میتوانیم انتخابات را ببریم و کار را به دست یک مدیر شایسته ی انقلابی داده، کشور را به سوی دین و معنویت، تعالی بخشیم!!!
.
.