به سه مثال زیر توجه کنید:
زید قائم
زید ابوه قائم
زید ابوه غلامُهُ قائم
زید ایستاده است
زید پدرش ایستاده است
زید پدر او غلامش ایستاده است
به چهار مثال زیر توجه کنید👇
ضَرَبَ زید اَخاهُ
ضَرَبَ اَخاهُ زید
ضَرَبَ زیداً اَخوهُ
ضَرَبَ اَخوهُ زیداً
سه تای اول صحیح و چهارمی غلط است
علت صحّتِ مثال اول و سوم واضح است، چون ضمیر به ما قبلِ خود عود کرده است
ولی چه تفاوتی بین مثال دوم و چهارم است که یکی صحیح است و دیگری ناصحیح؟
در مثال:
ضَرَبَ اَخاهُ زید
اگر چه ضمیر به ما بعد بر می گردد ولی رتبه ی زید مقدّم بر اخاه است؛ زیرا زید فاعل است و اخ مفعول و رتبه فاعل مقدم بر مفعول است اگر چه در لفظ موخر باشد
ولی در مثال:
ضَرَبَ اَخوهُ زیداً
زید هم لفظاً موخر از ضمیر است هم رتبه اش به جهت مفعول بودن از اخِ فاعل موخر است
چون اعراب اسم مبنی محلی است گاهی ممکن است در آوردن صفت برای آن دچار اشتباه بشویم
مثلاً اگر هولاء اسم اِنَّ بود، باید صفتش منصوب باشد
مثل: اِنَّ هولاء المُسلمین . . .
در مفرد و مثنی و جمع بودن هم خبر باید با مخبر عنه مطابقت کند
مثل: اِنَّهُم اَبناءُ عِبادک
در فارسی، صفتِ مضاف را بعد از آن و قبل از مضاف الیه می آوریم
مثلاً می گوییم: خانه زیبای زید
اما در عربی، صفتِ مضاف را بعد از مضاف الیه می آوریم و می گوییم: دارُ زید الجمیله
بنابر این عبارت: دُوَلُ الخلیجِ العربیه، اینگونه ترجمه می شود: دولت های عربیِ خلیج نه دولت های خلیج عربی
صمدیه کوتاه و گویا
احمدیاسر وافی یزدی
@ahmadyaservafiyazdi
https://eitaa.com/samadie
در مواردی که بعد از مبتدا یا اسم ناسخ، ظرف یا جار و مجروری دیدیم، فوراً قضاوت نکنیم که خبر است. به ما بعد آن نگاه کنیم. شاید خبر کمی بعدتر باشد و این ظرف و جار و مجرور متعلّق به آن است و مقدم شده است
مثلاً در جمله: زید فی الدار قائم، قائم خبر است و فی الدار متعلقِ به قائم که در اصل بوده: زید قائم فی الدار
بنابراین در عبارت: اللهم کُن لولیّک، لولیّک خبرِ کان نیست. بلکه خبر کان وَلیّاً است که حدود بیست کلمه بعد از کُن به چشم می خورَد
اگر گفته شود: زید فی الدار نقطه، فی الدار خبر است
ولی اگر گفته شود: زید فی الدار، جالس نقطه، جالس خبر و فی الدار متعلق به آن است
در مثالِ: اللهم کُن لولیّک هم اگر بعد از ولیّک نقطه بگذاریم و اینگونه ترجمه کنیم: خدایا برای ولیّت باش، نظیر روایت: من کان لله کان الله له. در این صورت لولیک خبر است
ولی اگر بعد از ولیک نقطه نباشد، باید دنبالِ خبری باشیم که لولیّک متعلقِ به آن است
چنانکه در آن حدیث هم اگر اینگونه بود: من کان لله کان الله له حافظاً، حافظاً خبر بود نه له
در میان افعال، فقط دو فعلِ یک حرفی داریم:
امر حاضر معلوم از فعل یَری که می شود: رَ یعنی ببین
و امر حاضر معلوم از لفیفِ مفروقی که بر وزن یَفعِلُ باشد. مثل یَفی و یَقی و یئی که می شود: فِ وفا کن قِ حفظ کن اِ وعده بده
مانند قِ نا عذابَ النّار
حفظ کن ما را از عذاب دوزخ