باید می گفت:
الفعلُ مفرد دائماً و لا یُثَنّی و لا یُجمَع
و فاعله اِن کان ضمیراً، یَتَّصِلُ به او یَستَتِرُ فیه
بخش اول
فورمول های ابتدایی متن خوانی یا گام های متن خوانی:
۱- دانستن تعداد جمله ها
۲- ارتباط جملات با هم خصوصاً ارتباط صغری با کبری ( خبر، حال، صفت و . . . )
۳- نوع جمله ها ( اسمیه یا فعلیه )
* در تعریف جمله اسمیه باید بگوییم: جمله ای که مشتمل بر مبتدا و خبر باشد. نه: جمله ای که با اسم آغاز شده باشد
و نیز فعلیه: جمله ای است که مشتمل بر فعل و فاعل یا نائب فاعل باشد نه: جمله ای که با فعل شروع شده باشد
۴- از هر کلمه ای بپرسیم: کی هستی؟ و چی می خوای؟
چی هستی؟ اسم، فعل، حرف، جمله اسمیه
چی می خوای؟ اسم و خبر، مجرور، شرط و جواب، مبتدا و خبر و . . .
۵- جمله اسمیه یا با مبتدا آغاز می شود یا با حروف مشبهه، شبیه لیس و نفی جنس
۶- اگر جمله فعلیه بود، از فعل می پرسیم: معلوم هستی یا مجهول؟ اگر گفت: مجهول، دنبال نائب فاعلش می گردیم و اگر گفت معلوم، می پرسیم: لازم هستی یا متعدی؟ اگر گفت: لازم، دنبال فاعلش و اگر گفت: متعدی، دنبال فاعل و مفعولش می گردیم
اگر گفت لازم هستم و در جمله اسم منصوبی دیدیم، ظرف یا مفعول مطلق یا له یا حال یا تمییز است نه مفعول به
۷- کان لیس یصیر و بقی و وقع اسم و خبر می خواهند نه فاعل و مفعول مگر آنکه تامه واقع شوند
۸- ادوات شرط، شرط و جواب می خواهند و جمله شرطیه ملحق به فعلیه است
۹- از حرف می پرسیم: عامل هستی یا غیر عامل؟ و اگر گفت: عامل، دنبال معمولش می گردیم
۱۰- عبارت را با لحنی بخوانیم که با معنا سازگار باشد: لا تقربوا الصلات و انتم سکاری
۱۱- اگر اسمی گفت: اسم اشاره هستم، دنبال مشار الیه آن باشیم که یا بعد از آن است یا قبلاً ذکر شده است
و اگر گفت: ضمیر هستم، مرجعش را پیدا کنیم
۱۲- اگر جار و مجرور دیدیم، دنبال متعَلَّقِ آن بگردیم
جار و مجرور مثل کودک گمشده ای است که باید دنبال پدر و مادرش بگردیم
بخش دوم
ارکان اصلی جمله
جمله فعلیه
راههای شناسایی فعل
۱- افعال ناقصه نه لازم و متعدی دارند نه معلوم و مجهول. فقط ناقصه و تامه دارند که دومی خیلی نادر است
۲- اگر به فعلی ضمیر منصوبی چسبیده بود، مثل دَخَلَها، اولاً معلوم است. پس دنبال نائب فاعل نباش ثانیاً آن ضمیر مفعولش است، پس فعلش متعدی است
۳- صیغه های هفت و سیزده و چهاردهِ مضارع، فاعلش ضمیر مستتر وجوبی است، پس دنبال فاعلِ ظاهر نگرد. در امثال اُسکُن انتَ هم انت تاکید فاعل مستتر است نه فاعل
۴- هر فعل ماضی که با ضمه شروع شده باشد، مجهول است. دنبال نائب فاعلش باش نه فاعل و مفعول
۵- فعل های امر حاضر، فعل های باب انفعال و ماضی ای که عین الفعلش مضموم باشد، به خودیِ خود نمی توانند مجهول باشند
۶- اسمی که بعد از امر حاضر است، مفعولِ آن است و نشان می دهد که فعل، معلوم و متعدی است
شناسایی لازم و متعدی
باب اِفعال و تفعیل و مفاعله ۹۹ درصدش متعدی است
باب انفعال همیشه لازم است
فعل های لازم نمی توانند به خودیِ خود مجهول باشند. مثلاً ما (ذُهِبَ) نداریم
احمد و کبری و نوح و طاهره
مریم و عثمان، مساجد قاهره
جملگی هستند غیر منصرف
یا به قول تازیان: لا ینصرف
فتحه می گیرند در حالات جر
هرگز از کسره در آن نَبوَد اثر
همچنین تنوین بر آنها راه نیست
هر کسی تنوین دهد آگاه نیست
پس بگو " مِن أحمَدَ " در حال جر
فاقد " ال " یا اضافه بود اگر
پس همین اسماء غیر منصرف
با وجود این دو گردد منصرف
البته نوح منصرف است
🆔http://eitaa.com/joinchat/996933661Ce797826174
با جمع مکسّر غیر عاقل معامله مفرد مونث می شود
یعنی برایش صفت و موصولِ مفرد مونث می آورند و با اسم اشاره مفرد مونث به آن اشاره می کنند و ضمیر مفرد مونث به آن برمی گردانند، حتی اگر مفردش مذکر باشد
مانند کُتُب که جمع کتاب است
خود کتاب مذکر است: ذلک الکتاب لا ریب فیه
ولی درباره کتب گفته می شود:
الکتب الکثیره
الکتب التی
هذه الکتب
الکتبُ قراتُها
بنابر این غلط است که بگوییم:
الکتبُ قراتُهُم یا قراتُهُنَّ
مثلاً در آیه شریفه:
اِذا النجومُ انکدرت
با اینکه نجم مذکر است، به دلیلِ والنجم اذا هَوی
برای جمع مکسّرِ آن، فعل مفرد مونث آمده است
فاعل و نائب فاعل نمی توانند بر فعل مقدم شوند
بلکه همواره باید بعد از فعل یا مستتر در فعل باشند
اگر دیدید فاعل یا نائب فاعلی به ظاهر مقدم شده، مانند زید ضَرَب و هند ضُرِبَت بدانید که آن اسم مبتداست و فاعل و نائب فاعل به صورت ضمیر در فعل مستتر است
🆔http://eitaa.com/joinchat/996933661Ce797826174
قبل از بیان مبتدای وصفی، این ۹ مثال را به خاطر بسپارید:
قائم زید
قائم الزیدانِ
قائم الزیدونَ
قائمانِ زید
قائمانِ الزیدانِ
قائمانِ الزیدون
قائمونَ زید
قائمون الزیدانِ
قائمونَ الزیدونَ
ادامه دارد
🆔http://eitaa.com/joinchat/996933661Ce797826174
@maktabozahraa
در فرض دوم و سوم، قائم مبتدای وصفی و اسمِ مرفوعِ بعد از آن، فاعلِ جانشینِ خبر است
و در فرض پنجم و نهم، وصف خبر مقدِم و اسمِ مرفوعِ بعد از آن، مبتدای موخّر است
شرط مبتدای وصفی آن است که، اسم ظاهرِ بعد از خود را رفع دهد
بنابراین قائمان و قائمون در قائمانِ الزیدانِ و قائمونَ الزیدونَ، مبتدای وصفی نیستند
چون اگر زیدان و زیدون را رفع داده بودند باید مفرد می بودند
زیرا فعل و شبه فعل هر گاه اسم ظاهر را رفع دهند باید مفرد بیایند
در قائم زید، دو احتمال وجود دارد:
اگر قائم، زید را رفع داده باشد، مبتدای وصفی است که در این صورت خودش خالی از ضمیر است
ولی اگر فاعلِ آن، ضمیر مستتر باشد، خبرِ مقدم برای زید است