✅ نگاهي به زندگي ومرگ خليفه اول مسلمين. (به بهانه مرگ ابوبكر بن ابي قحافه در22 جمادي الثاني، سال 23هجري قمري) ⬅️ ابوبكر، در سال سوم عام الفيل (يعني 50 سال پيش از هجرت پيامبر(ص)) در مكه معظمه ديده به جهان گشود. پدرش ابي قحافه عثمان بن عمرو تيمي و مادرش اُمّ الخير سلمي بنت عمر بن عامر تيمي بود. نام اصلي وي عبدالله و مكني به ابوبكر بود.(1) ابوبكر از نخستين گروندگان به پيامبر اكرم(ص) است، كه پس از حضرت علي(ع) و خديجه كبري(س) و همزمان با زيد بن حارثه و بلال حبشي، مسلمان شد و در زمره اصحاب سابقين رسول خدا(ص) قرار گرفت.  بنا به گفته ابن خلدون، وي مردي مهربان و نرم خوي بود و مردان قريش با او الفت داشته و گروهي از اهالي مكه به توسط او مسلمان شدند.(2) وي به هنگام هجرت رسول خدا(ص) از مكه معظه به مدينه منوره (كه درآن زمان يثرب خوانده مي شد) به طور اتفاق، همراه وي قرارگرفت  و آن دو پس ازخروج ازشهر، در غار ثور پناه گرفتند. ولي هنگامي كه ابوبكر متوجه گردنكشان وماموران قريش شد كه به تعقيب آنان پرداخته وتا پايين غارثور پيش آمده بودند، بسيار مضطرب گرديد و اظهار ترس و نگراني مي كرد و پيامبر(ص) ناچار بود براي در امان ماندن ازتعقيب قريش و بر ملا نشدن پنهانگاهشان تدبيري بيند يشد و بدين جهت ابوبكر رادلداري و تسلي مي داد تا از اين طريق از فتنه گري هاي دشمنان درامن و امان بماند. قرآن كريم درآيه 40 سوره "التوبه "به اين ماجرا اشاره فرمود(ثاني اثنين اذهما في الغار اذيقول لصاحبه لا تحزن ان الله معنا).  پس از رفع خطر به سوي مدينه رهسپار شده و در آغاز به روستاي "قبا" در دو ميلي مدينه رسيدند. پيامبر(ص) در آن جا توقف نمود، تا پسر عمويش علي بن ابي طالب(ع) پس از رد امانات او و انجام سفارهايش در مكه معظمه، به همراه باقيمانده خانواده آن حضرت، به سوي مدينه هجرت كرده و به آن حضرت بپيوندد. ولي ابوبكر، خويشتن داري و تأمل چنداني نكرد و از پيامبر(ص) جدا شد و به «سَنَح» در حوالي مدينه رفت.(3) مدتي پس از اقامت رسول خدا (ص) و ساير مهاجران در مدينه منوره و تشكيل نخستين حكومت اسلامي، ابوبكر دختر خويش عايشه را كه نوجواني كم سن و سال و كم تجربه و ناپخته بود، به عقد پيامبر (ص) در آورد و ازاين را ه به آن حضرت وخانواده اش نزديك شد و از طريق عايشه با اخبار و رويدادهاي دروني بيت رسول خدا(ص) باخبر مي گرديد و چون پير مردي سالخوره واز سابقين در پذيرش دين مبين اسلام بود، مورد مشورت و احترام پيامبر (ص) قرار مي گرفت. اما پس از رحلت پيامبر(ص) با همفکری و همدستی برخي ازصحابه كبار، برخلاف وصيت رسول خدا(ص) در جانشيني اميرمومنان علي بن ابي طالب (ع)، اقدام به مطرح كردن خويش و تصاحب حكومت اسلامي نمود واز سوي عده اي از مهاجر و انصار در سقيفه بني ساعده به خلافت اسلامي برگزيده شد و با تلاش هاي عمر بن خطاب و تعدادي از هواداران افراطي وتندروي او، به اجبار و اكراه و يا به رضايت از ساير مردم بيعت گرفت و مانع دست یابی امام علی بن ابی طالب(ع) به حق قانوني و شرعي گردید. مخاصمه وي با خاندان پيامبر(ص) و رفتار ناشايست وي با دختر و داماد رسول خدا(ص) دربسياري ازمنابع اسلامي، اعم از شيعه واهل سنت بيان گرديده ا ست و دراين جا به آن نخواهيم پرداخت. به هرروي، ابوبكر به مدت دو سال و سه ماه و پنج روز خلافت نمود. بنا به روایت دخترش عايشه، وي  در روز هفتم جمادي الآخر به خاطر غسل كردن در هواي سرد، تب كرد و بيمار شد و به مدت پانزده روز در بستر بيماري افتاد و در اين مدت، نمي توانست در نماز جماعت حضور يابد و به جاي او عمر بن خطاب بر مردم نماز مي گزارد.

سرانجام در 22 جمادي الآخر، سال سيزدهم هجري قمري در مدينه منوره، دار دنيا را وداع و به سراي آخرت  رهسپار گرديد. بدنش را پس از غسل و كفن و خواندن نماز توسط عمر بن خطاب، بنا به دستور دخترش عايشه، در جوار قبر مطهر رسول خدا(ص) دفن نمودند.(4) در تاريخ يعقوبي آمده است كه عبدالرحمن بن عوف (يكي از صحابه كبار) در آخرين روزهاي زندگي ابوبكر، در آن ايامي كه وي در بيماري مرگ قرار داشت، به نزدش رفت و درباره برخي از مسايل، از جمله درباره جانشيني عمر بن خطاب با او گفت و گو كرد و ابوبكر در حالي كه ديگر اميدي به زنده ماندن نداشت، به عبدالرحمن بن عوف گفت: من از چيزي حسرت نمي خورم، مگر از سه أمري كه آن را مرتكب شدم و اي كاش آن ها را انجام نمي دادم و  سه كاري كه انجام ندادم و اي كاش آن ها را به انجام مي رساندم و سه چيز در ذهنم باقي است، دوست داشتم كه آن ها را از رسول خدا(ص) به پرسم ولي متاسفانه نپرسيدم. اما آن سه عملي كه مرتكب شدم، عبارتند از: 1- اي كاش، مسئوليت خلافت و حكومت را بر عهده نمي گرفتم و از آغاز، عمر را جلو مي انداختم. من وزير مي شدم بهتر از آن بود كه امير قرار گرفتم. ۲-  اي كاش، خانه فاطمه(س) دختر رسول اكرم(ص) را مورد تفتيش و هجوم قرار نداده و افراد (بيگانه) را وارد بر آن نمي كردم، اگر چه در را بر رويم مي بست! ۳-  اي كاش، سلمي را ناگهاني و غافلگيرانه آتش نمي زدم، بلكه دستور مي دادم تنها گردنش را بزنند و يا او را رهايش گردانند. اما آن سه كاري كه انجام ندادم و اي كاش آن ها را به عمل مي آوردم، عبارتند از:  1- اي كاش دستور مي دادم (به جاي بخشش و رهايي) گردن اشعث بن قيس را مي زدند. زيرا او هر شر و فسادي را ببيند، آن را ياري مي دهد (و به مفسده جويي مي پردازد). 2- اي كاش ابوعبيده (جراح) را به سوي غرب و عمر را جانب شرق اعزام كرده و خود در راه خدا به پيش مي تاختم. 3- اي كاش، خالد بن وليد را به سوي "بزاخة" نمي فرستادم (و آن جنايب بزرگ را مرتكب نمي گرديد) وليكن از او در راه خدا درگذشتم. اما آن سه چيزي كه دوست داشتم از رسول خدا(ص) بپرسم و اين توفيق نصيبم نشد، عبارتند از: 1- ازاو مي پرسيدم كه خلافت و حكومت اسلامي، حق چه كسي است؟ تا درباره آن كسي به نزاع نپردازد. 2- آيا براي انصار نيز در حكومت وخلافت اسلامي حقي است؟ 3- آيا عمه و خاله نيز ازميت ارث مي برند يا نه؟ وي در آخر گفت و گوها يش با عبدالرحمن، درباره قناعت پيشه گي خود گفت: و انّي ما اصبت من دنياكم بشييٍ، و لقد اقمت نفسي في مال الله و في المسلمين مقام الوصي في مال اليتيم ان استغني تعفف، و ان افتقر أكل بالمعروف.(5) ازاين گفتار واعترافات ابوبكر، به دست مي آيد كه وي از غصب خلافت و رنجاندن دختر رسول خدا(ص) بسيار ناراحت و متأسف بود و به اعتراف خودش، اصولا نمي دانست كه خلافت و حكومت، از آن چه كسي است؟ ولي با اين حال، بدون در نظر گرفتن رأي مردم و رضايت اصحاب رسول خدا(ص) و اهل بيت پيامبر(ص)، عمر بن خطاب را به جانشيني خويش انتخاب كرد واشتباهي بر اشتباهات خويش افزود. عمربن خطاب در دوران خلافت ابوبكر، صحنه گردان اصلي حكومت وهمه كاره امر خلافت بود. گرچه در ظاهر امر، ابوبكر برمسند خلافت مسلمين تكيه داشت، ولي در واقع حاكم متنفذ و صاحب قدرت ورياست، عمر بن خطاب بود.  در تاريخ يعقوبي آمده است: و كان الغالب علي أبي بكر، عمر بن الخطاب.(6) روايت شد كه ابوبكر بن ابي قحافه هنگامي كه به مرگ خويش اطمينان پيدا كرد، عثمان بن عفان را طلبيد و به وي دستور داد كه جانشيني عمر بن خطاب را با اين عبارت بنويسد: بسم الله الرّحمن الرّحيم، هذا ما عهد ابوبكر خليفة رسول الله الي المؤمنين و المسلمين: سلام عليكم. فانّي احمد اليكم الله، امّا بعد فانّي قد استعملت عليكم عمر بن الخطّاب، فاسمعوا و اطيعوا، و انّي ما ألوتكم نصحاً. والسّلام.(7) گويند ابوبكر پيش از انتصاب عمر بن خطاب، با برخي از صحابه معروف، هم چون طلحة بن عبيدالله، عثمان بن عفان و عبدالرحمن بن عوف در اين باره مشورت كرد(8) و با نظرات مخالف وموافق آنان آشناگرديد، ولي به نظر مي رسد نظر خواهي وي يك صحنه سازي بيش نبود. زيرا ازسابق  ميان او و عمر بن خطاب، چنين تباني و تعهد دو جانبه وجود داشته و بر اساس آن، عمل كردند. به هر روي،  عمر بن خطاب يك روز پس از دفن ابوبكر، به مسجد رفت و در حضور مردم، بر فراز منبر رسول خدا(ص) قرار گرفت و يك پله پايين تر از جايي كه ابوبكر مي نشست، نشست و مرگ ابوبكر را تسليت گفت. آن گاه به حاضرين مجلس گفت: خداوند متعال مرا به شما و شما را به من مبتلا (و آزمايش) گردانيد و مرا پس از دو ستم (ابوبكر) در ميان شما باقي گذاشت. سپس صحبت هاي ديگري نيز براي مردم به عمل آورد و از مردم بيعت گرفت.(9) گرچه انتصاب وي به خلافت و اخذ بيعت از مردم، خلاف وصيت پيامبر(ص) و روش معمول و پذيرفته مسلمين در انتخاب آزادخليفه  بود.

💥نظرتون چیه؟حاضرین فیلمتونو پخش کنن؟ --------------------- هروقتی خواستی یکاری کنی ببین حاضری کارتو بقیه بیینن؟! اگه حاضر نیستی پس انجامش تده و امام زمانم نزار ببینه🙂💔 @havaliiekhoda

🌻ما شاء الله، لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم🌹 یادمه تو سریال شیخ بهایی که از تلویزیون پخش میشد تو یکی ازسکانسها وقتی شاه عباس نام فرزند یکی از امیران ارتش را که به زبون آورد شیخ بهایی تعجب کرد؛ وبه پادشاهی که نام فرزند وزیر خودرا میدانست آفرین گفت! حال رهبرعزیزما؛ آقای مادر این سنین کهولت نه تنها کتابهای علمی دانشمندان داخلی را خوانده است بلکه بیو گرافی کامل اون دانشمند هم میدونه! آی مردم بخدا ما هنوز این آقا را نشناختیم؛ به هیچ وجه قدرشان را نمیدانیم.

جاده های زندگی را خدا هموار می کند، کار ما فقط برداشتن سنگ ریزه هاست! 🍃🌸 @zendegijarist2

آیت الله بهجت رحمة الله:‌ انسان باید دائم الذکر باشد. زیرا کسی که دائم الذکر باشد، همواره خود را در محضر خدا می بیند و پیوسته با خدا سخن می گوید. @‌‌‌‌Tahzibe_Nafs

از خیانت‌های این دو بی‌شرف انحلال شرکت راهبردی ذخیره سازی گاز بود. هر چند رئیسی تا اومد دوباره داره این شرکت رو احیا میکنه ولی طبیعتا چند سال طول میکشه لعنت خدا بر این روحانی و دولتش #کلید_بنفش! 🆔 @Violet_Key

✅✅ یه صحبت در مورد قضایای گاز کشور ببینید عزیزان، گاز کشورمون جنوب ایران تولید میشه. مصرفش کجاست؟ غالباً نیمه شمالی کشور. (فعلا که البته بخاطر کولاک بی سابقه، همه جا سرده) بنده خداها این روزها هم دارن با تمام قوا تولید میکنن و کم نمیذارن. حالا این وسط مشکل کجاست؟ ببینید سیستم گاز رسانی توی کشورمون واقعاً این سالهای اخیر خیلی گسترده شده و خیلی جاها تا روستاهای دوردست هم رفته. ✅در حال حاضر هم توی اکثر شهرها مشکلی برای گازرسانی وجود نداره! ✋ولی توجه کنید، عزیزانی که توی مناطق دوردست تر هستن، بخاطر مصرف بقیه ماها، فشار خیلی کمی بهشون میرسه. از طرفی برای جبران این افت فشارها، لازمه چند روزی حداقل دمای هوا بهتر بشه، که سیستم بیچاره، نفسی تازه کنه. (که حالا متأسفانه بخاطر سرمای بی سابقه، بی وقفه سرده و مجال نفس کشیدن هم نداده) ✅✅وظیفه ماها چیه؟ 1⃣این چند روز رو حتی شده دو درجه دمای منزل تون رو کاهش بدین تا یه خورده مصرف گازتون کمتر شه، تا کمکی بشه برای جبران افت فشار گاز شهرها و روستاهای دوردست. 2⃣تا حد امکان هم سعی کنید درزهای منزل رو بپوشونید، تا هدررفت گرما به حداقل برسه. (یه کوچولو برای تبادل اکسیژن باقی بذارید البته) ✅ان شاء الله همه بتونن از نعمت گاز کشورمون بهره ببرن🤲 ✍آنسوی سیاست 📡@news_fath

آفرین به حاج مهدی رسولی عزیز ، به این میگن مداح اهل بیت علیه سلام . مداحای عزیز توی جلسات عزاداری ، روشنگری کنید ...

کاش قبل از حرف زدن تحقیق کنیم دستور جلب فرهاد ظریف صادر شد

یکی از شاگردان شیخ می گوید، روزی ایشان به من گفت: «فلانی! عروس، خود را برای که آرایش می کند؟» عرض کردم: برای داماد. فرمود: «شب زفاف، فامیل عروس تلاش می کنند او را به بهترین شکل آرایش کنند تا مورد پسند داماد واقع شود، ولی عروس در باطن، یک نگرانی دارد که دیگران متوجه نیستند. نگرانی او این است که اگر... نتوانست نظر داماد را جلب کند و یا داماد حالت انزجاری از او پیدا کند، چه کند. بنده ای که نمی داند کارهای او مورد قبول خداوند متعال واقع شده یا نه، چگونه می تواند خائف و نگران نباشد؟! آیا تو، خود را برای او آراسته می کنی یا برای خود و برای وجهه پیدا کردن میان مردم؟! » 🔵اموات وقتی مُردند ،می گویند : « رَ‌بِّ ارْ‌جِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا » عمل صالح آن است که خدا بپسندد ، نه این که نفس تو آن را امضاء کند. از این رو ، جناب شیخ ، همیشه از ملاقات با حق تعالی ،ترس و واهمه داشت و می فرمود: « خدا که خودش ترس ندارد " وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ " اگر او ما را نپسندد و کارهای ما مورد قبولش نشود، چه خاکی بر سر کنیم؟ فرزند از ایشان نقل کرده که می گفت: «خدایا! ما را هم جزو قراضه ها ـ که طرف می آید و می گوید من قراضه و شکسته می خرم ـ ... بخر و قبول کن.» 📚[ محمدی ری شهری ، کیمیای محبت ، قم ، دارالحدیث ، 1394 ، ص ، 297 و 298 ]

این‌روزابین‌هَیاهوی‌این‌دُنیا بین‌برو‌بیـٰامَردم‌این‌شَھرهِزار بارمیمیرن،یکی‌ازدِلتنگۍ، یکی‌ازدَرد،یکی‌ازظُلم -یِڪی‌هَم‌ازفراق ..💔 کجایی‌مولای‌من؟! #سلام‌آقای‌من✨ #امام_زمان♥