چهارشنبه چهار آبان #چادر_های_سفید به خون آغشته شد.
همون "چهارشنبه های سفید" که مسیح علینژاد براش برنامه داشت...
پیامبر به یارانش میفرمودند :
لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا
نترس، #خدا_با_ماست
ما وقت برای ناامیدی نداریم
چون کلی کار داریم
بسم الله...
توی ایام فتنهٔ ٨٨ محدوده بیت رهبری شلوغ شده بود. خبر به علامه حسن زاده آملی رسید.
با زن و بچه اش آمدن توی خیابان بیت و چند ساعتی نشستن.
محافظین متوجه شدن و شناسایی کردن علامه رو، به حضرت آقا اطلاع دادن که علامه #با_خانواده آمده توی خیابون و نمیروند.
آقا اومدن و علامه رو راضی کردن که تشریف ببرند منزل، بالأخره راضی شدن که در خیابان نباشند.
تمام حرف علامه این بود که:
شنیده ام میخواهند به آقا جسارت کنند. با خانواده آمدم که اول از روی پیکر ما رد بشوند و ما آن لحظه را نبینیم.
بهم زنگ زد گفت :
مهدی میخوام بعد از ١٠ سال دوباره کار فرهنگی انجام بدم...
گفت فقط یه سوال :
کدوم سنگر برم؟
پیش کدوم #همسنگر برم؟
+واقعا جبهه ما کجاس؟!
دخترم خیلی خستهام.
سی سال است که نخوابیدهام.
اما دیگر نمی خواهم بخوابم.
من در چشمان خود نمک می ریزم که پلکهایم جرأت بر هم آمدن نداشته باشــد.
تا نکند در غفلت من آن طفل بیپناه را سر ببرند.
وقتی فکر می کنم آن دختر هراسان تویی، نرجس اســت، زینب است.
و آن نوجوان و جوان در مسلخ خوابانده که در حال سربریده شدن است حسینم و رضایم است.
از من چه توقعی دارید؟
نظارهگر باشم، #بیخیال باشم، تاجر باشم؟ نه من نمی توانم اینگونه زندگی بکنم.
- وصیت حاج قاسم
حالا که اهل ید واحده شدن و تشکیلات و جبهه ای کار کردن نیستیم لااقل مثل #جزایر_لانگرهانس * کار کنیم!
هر گروهی کار خودشو انجام بده.
*توی لوزالمعده آدما حداقل یه میلیون جزیره هست که کار خودشونو به نحو احسن انجام میدن :)
مهدی مختاری
"هویت، مدیریت" 3 «اللَّهُمَّ وَ اسْتَعْمِلْنِی لِمَا خَلَقْتَنِی لَهُ» دعایی از حضرت زهرا سلام الل
"هویت، مدیریت" ۴
یکی از مدافعین حرم تعریف میکرد. وقتی داعش یه منطقه ای رو فتح میکرد کلی کتاب درسی از قبل چاپ شده آماده داشتن و بعد از تثبیت منطقه می آوردن مدارس تدریس بشه.
١٢ سال مدرسه بودیم.
ولی ما رو یخ نسبت به مسائل روز، بی تفاوت به ارزش ها و در کل یه پوچ گرا بارمون آوردن...
زرنگی کردن اون کسایی که بغیر از سر تو لاک درس بودن... حرفه ای یادگرفتن یا کتابی خوندن یا کنشگر شدن و اهل فعالیت اجتماعی شدن. که غالبا جرقه اش بیرون مدرسه میخورده.
حرف از کاربردی بودنه...
١٢ سال مدرسه بودیم.
ولی اکثر دانش آموزا سال آخر دبیرستان حتی توان انتخاب رشته نداشتن!
ولی اکثر دانش آموزا توان دفاع و تبلیغ از ولایت فقیه ندارن!
حتی اصل توحید، معاد، نبوت و امامت هم توی دروس #کاربردی نیست.
نمازخونه مدارس، گواه این حرفاس...
حرف از کاربردی بودنه...
«اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ عِلْمٍ لاَ یَنْفَعُ»
علم بدون منفعت، مثل اسکناس بدون نخه.
(این حرفا مطلق نیست چون عوامل دیگری هم مؤثر بر این کاربردی نبودن دروس هستن)
آخدا ما رو فقط محتاج خودت کن!
اگر برآورده بشه قضا و قدره.
اگر برآورده نشه حکمته.
#دعای_آخرشب :)
#یا_علی نام تو بردم نه غمی ماند و نه همّی
بِاَبی اَنْتَ وَ اُمّی
گوییا هیچ نه همّی به دلم بوده، نه غمّی
بِاَبی اَنْتَ وَ اُمّی
*استاد شهریار
"مستند معضل اجتماعی" رو ببینید
The Social Dilemma 2020
لینک دانلودش
https://b2n.ir/g48924
حاج حسین دیشب بهم گفت بازم از "حباب در برابر حباب"برامون بگو :)
یه متن یافتم...
مهدی مختاری
"حباب در برابر حباب" 5/آخر حرف از #معلم حرف از باغبونیه که 12 سال فرصت داره تا درخت تناور با ثمر رو
.
حتی بین بچه های خودمان هم شک زیادی وجود داشت. روزهای اول تقریبا در حد انکار بود. مثل همیشه بچه ها را جمع کردم و گفتم میخواهیم شتاب دهنده بسازیم. جا خوردند و گفتند این یکی را دیگر از کجا آورده ای؟
موضوع را مطرح کردم، دیدم همینطور به هم نگاه می کنند!
ما آن روز تیم الکترونیک نداشتیم. بچه های مکانیک را جمع کردم و گفتم اگر همین تختش را هم بسازیم، یک سوزن به #حباب تکنولوژی زده ایم. گفتم البته تنها با اعتماد و توکل به خدا این اتفاق می افتد.
به نظرم می آید تمام داستان تمدن غرب که ما را مبهوت کرده است در همه ابعاد از همین حباب سرچشمه می گیرد. غرب یک حباب برای ما ایجاد کرده و می گوید فقط من در همه حوزه هاحرف برای گفتن دارم...
*برشی از کتاب "تندتر از عقربه ها حرکت کن"