9.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
او شنیده بود مرد !
مردي متوجه شد که گوش همسرش سنگين شده و شنوايي اش کم شده است...
به نظرش رسيد که همسرش بايد سمعک بگذارد ولي نمي دانست اين موضوع را چگونه با او درميان بگذارد. به اين خاطر نزد دکتر خانوادگي شان رفت و مشکل را با او درميان گذاشت.
دکتر گفت: براي اينکه بتواني دقيقتر به من بگويي که ميزان ناشنوايي همسرت چقدر است، آزمايش ساده اي وجود دارد. اين کار را انجام بده و جوابش را به من بگو...
«ابتدا در فاصله 4 متري او بايست و با صداي معمولي ، مطلبي را به او بگو. اگر نشنيد، همين کار را در فاصله 3 متري تکرار کن. بعد در 2 متري و به همين ترتيب تا بالاخره جواب بدهد.»
آن شب همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهيه شام بود و خود او در اتاق پذيرايي نشسته بود. مرد به خودش گفت: الان فاصله ما حدود 4 متر است. بگذار امتحان کنم.
سپس با صداي معمولي از همسرش پرسيد:
«عزيزم ، شام چي داريم؟» جوابي نشنيد بعد بلند شد و يک متر به جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و همان سوال را دوباره پرسيد و باز هم جوابي نشنيد. بازهم جلوتر رفت و به در آشپزخانه رسيد. سوالش را تکرار کرد و بازهم جوابي نشنيد. اين بار جلوتر رفت و درست از پشت همسرش گفت: «عزيزم شام چي داريم؟» و همسرش گفت:
«مگه کري؟!» براي چهارمين بار ميگم: «خوراک مرغ»! حقيقت به همين سادگي و صراحت است.
مشکل، ممکن است آن طور که ما هميشه فکر ميکنيم در ديگران نباشد؛ شايد در خودمان باشد...
یا علی علیه السلام
•﷽•
نیست رویۍ به حرم برگردم
بۍ تو اۍ راحتِ جان..🖤🙂
#لایلاییاصغرم🕊
#بهار_مهدوی
#محرم#دلتنگ_کربلا
یا علی علیه السلام
🌸🍃🌸🍃
#اندوه_آدم_ودلداری_خداوند
قابيل جنايتكار پس از دفن جسد برادرش، نزد پدر آمد.
آدم(علیه السلام) پرسيد: هابيل كجاست؟ قابيل گفت: من چه مىدانم، مگر من نگهبان او بودم كه سراغش را از من مىگيرى؟!
آدم(ع) كه از فراق هابيل، سخت ناراحت بود، برخاست و سر به بيابانها نهاد تا او را پيدا كند. همچنان سرگردان مىگشت اما چيزى نيافت.
تا اين كه دريافت كه او به دست قابيل كشته شده است، با ناراحتى گفت: لعنت بر آن زمينى كه خون هابيل را پذيرفت.
از آن پس آدم(ع) از فراق نور ديده و بهترين پسرش، شب و روز گريه مىكرد، و اين حالت تا چهل شبانه روز ادامه يافت.
آدم(ع) قتلگاه هابيل را پيدا كرد و طوفانى از غم بر قلبش نشست. آن زمين را كه خون به ناحق ريخته ی پسرش را پذيرفته، لعنت نمود، و نيز قابيل را لعنت كرد.
آدم(ع) بسيار غمگين بود و نالهاش از فراق هابیل بلند بود و شكايتش را به درگاه خدا برد، و از او خواست كه ياريش كند و با الطاف مخصوصش او را از اندوه جانكاه نجات دهد.
خداوند مهربان به آدم(ع) وحى كرد و به او بشارت داد كه: آرام باش، به جاى هابيل، پسرى را به تو عطا كنم كه جانشين او گردد.
طولى نكشيد كه اين بشارت تحقق يافت، و حوا(ع) داراى پسر پاك و مباركى گرديد. روز هفتم اين نوزاد، خداوند به آدم(ع) چنين وحى كرد:
اى آدم! اين پسر (شیث) از ناحيه من به تو هِبَه (بخشش) شده است، نام او را هبة الله بگذار. آدم(ع) از وجود چنين پسرى خشنود شد، و نام او را هبة الله گذاشت.
#منابع:
بحارالانوار، ج 11،ص 230 و 231
تفسير نور الثقلين، ج 1،ص 612
#شیرخواره#کربلا
#محرم#دلتنگ_کربلا
یا علی علیه السلام