eitaa logo
امتداد
788 دنبال‌کننده
417 عکس
198 ویدیو
1 فایل
مرکز تجربه نگاری امتداد امتداد، حکایت راه های طی شده راه ارتباطی با ما و تبادل نظر: @mtedad_admin 🌐سایت امتداد: http://www.mtedad.org 🌐اینستاگرام: https://instagram.com/mtedad_org 🌐بله: https://ble.ir/mtedad_org 🌐تلگرام: https://t.me/mtedad_org
مشاهده در ایتا
دانلود
امتداد
📖 | قدم قدم خودشناسی مـن عاشـق صـوت قـرآن پـدرم بـودم و همیـن علاقـه هـم باعـث شـد کـه خودم نیز زیـاد قرآن بخوانـم. بعدها نیز وقتـی که خانم ها در جلسـه ها قـرآن میخواندنـد و مـن اشتباهاتشـان را میگرفتـم و درسـتش را بـه آنهـا یـاد مـیدادم، میدیـدم کـه خداراشـکر درحـال یادگیـری و پیشـرفت هسـتند و میتوانـم بـه آنهـا آمـوزش دهـم. حتـی افـرادی کـه سـواد خوانـدن و نوشـتن هـم نداشـتند و شـاید فقـط تاحـدی حـروف الفبـا را میشـناختند، وقتـی چندیـن بـار آیـات و کلمـات را تکـرار میکـردم و تلفـظ درسـت را برایشـان میخوانـدم، یـاد میگرفتنـد و روخوانـی میکردنـد. ورود بـه زمینـه روایـت قصه هـای قرآنـی هـم بـه همیـن شـکل بـود. مـن خیلـی بـه کتابخوانـی علاقـه داشـتم؛ بهطـوری کـه در دوران مدرسـه کتاب هـای درسـی را کنـار میگذاشـتم و رمـان میخوانـدم. از ایـن سـال تـا سـال بعـد، پولهایم را جمـع میکـردم و منتظـر بـودم بـه نمایشـگاه کتـاب بـروم و خریـد کنـم. یکـی از کتاب هایـی کـه خیلـی دوسـت داشـتم، همیـن قصه هـای قرآنـی بـود و بـه همیـن جهـت ایـن داسـتانها را بلـد بـودم و منبـع هـم داشـتم. در چنـد جلسـه، یکـی دوتا قصـه قرآنـی را تعریـف کـردم و خانم هـا خیلـی خوششـان آمـد. اسـمش را هـم تفسـیر گذاشـته بودنـد و میگفتنـد کـه خانـم صفرزایـی برایمـان تفسـیر هـم بگـو. مـن هـم میگفتم این قصه قرآنی اسـت. وقتی در جزءخوانی به آیه یا سـوره ای میرسـیدیم کـه قصـه ای داشـت، برایشـان تعریـف میکـردم و تـا جایـی کـه در توانـم بـود نـکات اخلاقـی و تربیتـی آن را هـم اسـتخراج مینمـودم و توضیـح مـیدادم. همیـن عامـل خـودش از مـواردی بـود کـه خانم هـا را بـه جلسـه ها جـذب میکرد و من هم نسـبت بـه ایـن توانایی هـای خـودم آ گاهتـر شـده بـودم. 🆔 @mtedad_org
امتداد
📖 | گروه جهادی علم الهدی وقتـی در هیئـت مراسـمی برگـزار میکردیـم از سـایر نقاط شـهر هم مسـتمع داشـتیم و بعضا مداح¬هـا و سـخنرانان کشـوری را بـه مراسـمات خـود دعـوت میکردیـم. در زمـان برگزاری مراسم و مخصوصا توزیـع غـذا، افـراد نیازمنـد زیـادی بـرای دریافـت غـذا جلـوی درب هیئـت تجمـع میکردنـد کـه مشـکلاتی از بینظمـی و شـلوغی گرفتـه تـا کـم آمدن غذا برای عزاداران ایجـاد میشـد. این وضعیت زیبنده نبود. تصمیـم گرفتیـم سیسـتمی طراحـی و اجـرا کنیـم کـه ایـن مشـکل را حـل کنـد. بـه ایـن نتیجـه رسـیدیم کـه جدا گانـه بـرای نیازمنـدان و هیئـت، غـذا درسـت کنیـم و غـذای نیازمنـدان را از درب پشـتی توزیـع نماییـم تـا تجمعـی در جلـوی درب هیئـت شـکل نگیـرد و بـه همه نیازمنـدان هم غذا برسد. رفتـه رفتـه گسـتره فعالیت هایمـان بیشـتر شـد. یکی می-آمـد میگفـت: «من بچه مریـض دارم، پـول دارویـش را نـدارم.» از بچه هـا یـا کسـانی کـه میشـناختیم پولـی جمـع میکردیـم و برایـش دارو میگرفتیـم. یکـی میگفـت: « مـن دو مـاه اسـت بـه بچـه ام گوشـت و مـر غ نـداده ام.» مـا هـم کـه پولمـان بـه ذبـح گوسـفند نمیرسـید، مرغـی ذبـح میکردیـم و بـه او میدادیـم. یـا مثلا متوجـه میشـدیم شـخصی میخواهـد گوسـفندی سـر ببـرد و نـذری بدهـد، میرفتیـم بـه او میگفتیـم: « مـا آدم¬های نیازمند سراغ داریم، میتوانی چندتایش را بدهی بینشان توزیـع کنیـم؟» بـا همیـن کارهـای سـنتی شـروع کردیـم و روز بـه روز مراجعـات مـردم بیشـتر میشـد. ما نه به عنوان خیریـه و گـروه جهادی بلکـه بـه عنـوان همـان هیئـت، محـل رجـوع بودیـم. چـون توانسـته بودیـم آن نیـاز اول یعنـی غـذا را برایشـان فراهـم کنیـم، حـالا از مـا درخواسـتهای دیگـری هـم داشـتند. تقاضا زیاد شـده بود اما عرضه ما کم بود. رسـمیت هم نداشـتیم و مردم بـرای کمـک، کمتـر بـه مـا اعتمـاد میکردنـد. کم کم این جرقه در ذهن ما خورد که باید به کار رسمیت بدهیم؛ پس سال 95 گـروه جهـادی «علـم الهـدی» را تاسـیس کردیـم. 🆔 @mtedad_org
امتداد
📖 # | باشگاه کشاورزان جوان برای فعالیت‌هایمان در روستا به اداره جهاد کشاورزی مراجعه کردیم. در آنجا آقای صاحبی با راهنمایی و همراهی خوبشان ما را ترغیب به ایجاد باشگاه کشاورزان جوان کردند. در سال 84توانستیم مجوز باشگاه کشاورزان را دریافت کنیم. باشـگاه کشاورزان جوان، تنهـا سـازمان مـردم نهـاد روسـتایی بـود کـه میتوانسـت در همه حوزه‌هـای برزمیـن مانـده روسـتا کـه متولـی نداشـت، کار کنـد و دارای ظرفیتـی بـود که بسـتر فعالیت را برای تمامی افرادی که دغدغه پیشـرفت روسـتا را دارند، فراهم میآورد. در اساسـنامه باشـگاه، سـیزده حـوزه از قبیـل حـوزه کشـاورزی، انجمـن ادبـی، ترویـج، فرهنگـی، مذهبـی، ورزشـی و... تعریـف شـده، امـا دامنـه آن بـاز اسـت و محدودیتـی بـرای ورود در حوزه‌هـای دیگـر وجـود نـدارد. افـراد پانـزده تـا 35سـال هـم اعضـای اصلـی باشـگاه و بالاتـر از 35سـال اعضـای افتخـاری آن هسـتند کـه درحـال حاضـر ایـن عـدد بـه چهـل سـال رسـیده اسـت. حضـرت آقـا میفرماینـد مـا جوانـان در دوران طلبگـی، دور یکدیگر جمع میشـدیم، مشـابه یک باشـگاه اتاق فکر تشکیل میدادیم، آنجا روی موضوعات بارش فکری انجام میشـد. این باشـگاه کشـاورزان جوان هم مثل همـان اتـاق فکـر اسـت و در موضوعات مختلف روسـتا فعالیت میکند. چون بسـتر روسـتا کشـاورزی و دام اسـت، عنوان کشـاورزان روی آن گذاشـته شـده و جوان هم جمعیتـی اسـت کـه انعطـاف و قابلیـت دارد تـا در موضوعـات مختلـف فعالیت کند. 🆔 @mtedad_org
امتداد
📖 | صندوق قرض‌الحسنه همسایگی خانم صفرزایی از سال 78 صندوق قرض‌الحسنه‌ای را در جلسات قرآن راه‌اندازی کردند. به این صورت که جلسه اول هر ماه هر کجا برگزار میشد همگی پولشان را می‌آوردند و دفترچه قرض‌الحسنه نیز به افراد داده شده بود و بعد از هر پرداخت در دفترچه یادداشت میشد. کارکـرد صنـدوق ایـن بـود کـه اول هـر مـاه بـه ترتیبـی کـه از قبـل بـا قرعه¬کشـی 100 یا 200هزارتومانی مشخص کرده بودند و یا به قید فوریت، به افراد وام‌ داده میشد و اقساط تسویه‌اش هم مشخص بود. همچنیـن صنـدوق آورده اولیـه هـم داشـت؛ یعنی پولـی کـه در دو مـاه ابتدایـی واریـز کـرده بودنـد، در صندوق باقی مانده بود. از محـل همیـن آورده، مبالغـی بـا بازپرداخت یک ماهـه، به افراد قرض داده میشد. باتوجه به اینکه مردهای ساکن در محله‌شان اکثرا مأموریت بودند و آب شـیرین هم نداشـتند و با تانکر برایشان آب مـیآوردند، پیـش میآمـد کـه شـخصی بـرای خریـد آب یـا خریـد نفـت، پولـی در خانـه نداشـت. یـا کسـی نا گهـان برایـش مهمـان می‌آمـد، یـا بیمـار میشـد و بـه پـول نیـاز داشـت. در ایـن شـرایط بـه درب خانـه خانم صفرزایی مراجعـه مینمودنـد و از سـپرده صنـدوق، قـرض میگرفتنـد و بایـد آن پـول را تـا آخر ماه پـس میدادند خانم صفرزایی میگویند:" افراد بسـیاری هسـتند که حتی الآن هم به من میگویند آن قرضها چندین بار آبـروی مـا را نجـات داده اسـت." چـون خیلی از خانمها دوسـت نداشـتند کسـی بفهمـد نیـاز مالـی دارنـد و خجالـت میکشـیدند از کسـی قـرض کننـد؛ بنابرایـن صندوق، محل خوبی برای رجوعشـان بود و میدانسـتند ایشان رازدار هسـتند و کسـی نمیفهمـد کـه چـه کسـی چـه مقـدار قـرض کـرده اسـت. ضمانـت اجرایـی بـرای بازگرداندن وامهـا و قرضها فقط اعتبـار همسـایگی بـود. هر زمان کسـی پولی را که در صندوق گذاشـته بود میخواسـت، دفترچهاش را می‌آورد، در حضور جمع پولش را میگرفت و تسـویه حسـاب میکرد. 🆔 @mtedad_org
امتداد
📖 | مدیریت منابع آب 🔹آقای غلامی میگوید "همیشـه گفتـه‌ام کـه کشـاورزی فقـط بخشـی از روسـتا اسـت." اما بخش مهمی از آن است و برای بهبود وضعیت روستا باید وضعیت کشاورزی و برداشت محصول بهتر میشد. با پیگیری‌های ایشان ابتدا در سـال 84 یـک مجـوز حفـر موقـت چـاه برای روستا صـادر شـد و بعـد از مدتـی هـم پروانـه حفـر دائمـی را گرفتند. صـدور مجـوز، ایشان را بـرای بازگشـت بـه روسـتا ترغیـب و امیـدوار کـرد. سـال ِ 85من به عنوان اولین نفر به روسـتا برگشـتند. آبی که از چاه برای کشاورزی انتقال داده میشد هدر رفت 50 درصدی داشت. ایشان برای جلوگیری از هدر رفت آب و باعث افزایش بهره-وری کشاورزی، به دنبال طرح لوله¬کشـی و انتقـال موثـر آب میروند. 🔸برای اجرای پروژه لوله کشی انتقال اب لازم بود تعدادی از کشاورزان با طرح یک‌جا کشتی موافقت کنند که 9 نفر به این طرح میپیوندند. و با همکاری جهاد کشاورزی لوله کشی انتقال اب انجام شده و آب را بدون پرتی به زمین‌ها میرسانند. موفقیت این طرح و افزایش محصول این 9 کشاورز باعث شد در سـال دوم، تمـام کشـاورزان روسـتا، یکجا کشـتی انجـام بدهند. بعـد از آن یک اسـتخر ذخیره آب احداث میکنند. به مرور زمان با بهبود وضعیت اقتصادی در روستا تعداد استخرهای ذخیره آب به 13 عدد میرسد. 🆔 @mtedad_org
امتداد
📖 | ماهیگیری با اشتغالزایی سـال 95 بـا ثبـت گـروه جهـادی، به این فکر افتادیم که نباید فقط به نیازمندان ماهـی بدهیـم؛ بایـد بـه سـراغ راهـی رفـت تـا ماهیگیـری یادشـان داد. بچه‌هـای عمـه‌ام بـازار خانگـی داشـتند؛ یعنـی در خانه‌شـان کار تولیـد و فـروش محصـولات انجـام می‌دادنـد و هرکسـی محصولی تولید میکرد بـه خانه آنها مـی‌آورد و میفروخت. از طریق یک گروه مجازی نیز فروش داشتند. به ذهنمان رسـید همین کار را برای نیازمندان اجرایـی کنیـم. مثلا از میـدان تره‌بـار به‌صـورت عمـده سـیر میخریدیـم و بـه خانواده‌هـای نیازمنـدی کـه کاری بلـد نبودنـد میدادیـم و می‌گفتیـم اینهـا را پوسـت کنده و پـا ک کنیـد. بعـد ترشـی میانداختیـم و می‌گذاشـتیم مدتـی بمانـد. سـپس خودمـان بـه بـازار مراجعـه می‌نمودیـم و آنهـا را می‌فروختیـم. سـود حاصلـه را بـرای خیریـه برمیداشـتیم و دسـتمزد خانواده‌هـا را پرداخـت می‌کردیـم. یـا مثـلاً نـان تنـوری را افـراد قدیمـی و روسـتایی میتوانسـتند درسـت کننـد، اما طـرف میگفت من پول نـدارم آرد بخـرم. مـا یـک گونـی آرد برایـش می‌خریدیـم و نان را میپخـت. بازار فـروش هـم کـه بـا خودمـان بـود. وقتـی تعـداد کارهـا و خانواده‌هـا زیـاد شـد، برای ارسال محصولات پیـک میگرفتیـم، میبـرد و بـه خانواده‌هـای بالاشـهری می‌فروخـت یـا تحویـل مـی‌داد. یـک مـدل بازاریابی فروش هم داشـتیم کـه اسـمش را گذاشـته بودیـم «درجـه یک‌هـا». مـا خودمـان بیسـت، سـی نفـر اعضـای گـروه جهـادی بودیـم، هـر کـدام کلـی اقـوام نزدیـک مثـل عمـه، رفیـق، دوسـت، هم‌دانشـگاهی و همسـایه داشـت. پـس هـر نفـر در شـبکه افـراد درجـه یـک شـروع بـه تبلیغـات کـرده و بـازار فـروش پیـدا میکـرد. حـدود یـک سـال ایـن کارهـا را انجـام دادیـم و تقریبـا بـرای پانـزده خانـواده اشتغالزایی کردیم. اما مشکل بودن توزیع محصولات، نیاز هر شبکه تولید به یک مسئول، رفـت و آمدهـای زیـاد، نداشـتن انبـار بـرای مـواد اولیـه و محصـولات، سـود نه چنـدان بـالا و مـوارد از ایـن دسـت باعـث شـد تـا ایـن کار را تعطیـل کنیم و به فکر تخصصی‌تر کـردن این جریان بیفتیم. 🆔 @mtedad_org
امتداد
📖 | انگیزه تشکیل جمعیت احرار 🔹 آقای دوستدار می‌گوید یکـی از آسـیب‌ها و چالش‌هـای جـدی موجـود در اسـتان فـارس مسـئله است. جرقـه فعالیـت ما در این زمینه از طرف خانمی روسـتایی زده شـد. یکی از کارشناسـان مـا بـه روسـتایی بـه نـام « » رفته بـود تـا پیرامـون موضـوع ایجـاد انگیزه برای مقابله با آسیب‌های اجتماعی و اعتیاد صحبت کند. آنجا خانمی در جلسـه بلنـد می‌شـود و می‌گویـد: «بـرای اعتیـاد فکـری بکنیـد و خانواده‌هـا را نجات دهیـد». کارشـناس مـا به این خانـم می‌گوید: «ما توان اجرایـی نداریـم. شـما حرکتـی را آغاز کنید، ما نیز از شـما پشـتیبانی می‌کنیم». 🔹 پویشی که ایشان بر علیه اعتیاد راه می‌اندازد به این شـیوه بـود که با افراد مختلف روسـتا جلسـه می‌گرفتنـد و درمـورد روش‌هـای پیشـگیری از اعتیاد و آگاهی‌بخشـی در ایـن حـوزه، بـا مـردم حـرف می‌زدنـد. ایشان این را در روسـتا ایجاد کرده بود که ما باید خودمان دسـت روی بگذاریم، یا علی بگوییم. بعـد از سـه یـا چهـار مـاه فعالیـت، این خانم مراسـمی برگـزار و من را به روستایشـان دعـوت کـرد. اصـلاً تصـور نمی‌کـردم کـه خانمـی در روسـتا بتوانـد ایـن هم‌افزایـی را به وجـود بیـاورد. ایـن موضـوع بـه مـن داد.. . اینجـا بـود که تصمیم گرفتیم به این فعالیت شـکل و شـمایل سـازمان یافته‌تـری بدهیم. 🆔 @mtedad_org
امتداد
📖 | پیش دبستان زندان 🔹بعد از یکسال مهلت اجاره ساختمان موسسه به اتمام رسیده بود و موسسه برای مدتی تعطیل شده بود. در همین زمان یکی از همکاران از ایشان میخواهند که آموزش فرزند یکی از مسئولین استان را برعهده بگیرند. خانم صفرزایی ضمن آموزش روخوانی و روانخوانی قرآن، بخشی از داستان کربلا را نیز برای این کودک تعریف میکنند. 🔹 به واسطه این آموزش ها پدر این کودک که مدیر کل اداره های استان بودند، مکان و تجهیزات لازم را در اختیار خانم صفرزایی قرار میدهند تا برای و فرزندانشان کلاس های قرآنی برگزار شود. خانم صفرزایی در محل جدید ، یک دوره ی تربیـت مربـی پیش دبسـتانی برگزار میکنند که حاصل این دوره پرورش 115 مربی توانمند در زاهدان بود. 🔹تابستان سال 88 پیش دبستانی قرآنی شان را تاسیس نموده و در شیفت های صبح پیش دبستانی برای کودکان فعالیت میکرد و در شیفت عصر اموزش قرآن برای بزرگسالان بود. برای ایجاد اشتیاق در مخاطبین از طرح های تشویقی استفاده کردند، ثبت نام پیش دبستان برای فرزندان کارکنان زندان نیم بها و کلاس های بزرگسالان برای والدینی که فرزندشان در پیش دبستانی هستند، رایگان بود. 🔹شهریه ای که برای کلاس ها دریافت میکردند فقط پاسخگوی حقوق اندک برای بود، با این حال مربی ها با روحیه ی جهادی همه ی کارها حتی نظافت مجموعه را خودشان انجام میدادند. پـس از مدتـی موسسـه و پیش دبسـتانی کامـلاً در شهر شـناخته شـد و مخاطبان سـال بـه سـال بیشـتر میشـد. اسـتقبال آنقدر زیاد شده بود که دیگر ظرفیت پذیرش نداشتند. با قرار دادن یک کانکس در حیاط توانستند 23 کودک دیگر را نیز ثبت نام کنند که آورده مالی هم برای موسسه داشت. 🔹خانم صفرزایی اعتقاد داشـتند بایـد تـا جایـی کـه در توان اسـت، بـه بچه هایـی که مشـکل دارند هـم باید آموزش بدهند. به خاطر این نحوه برخودشان، حتی بچه های خاصی که مشکل جسمی یا فکری داشتند نیز به پیش دبستانی ایشان می آمدند تا آموزش ببینند. 🆔 @mtedad_org
امتداد
📖 | هیئت رأیت‌العباس آقای ابوالفضل گران درباره تشکیل می‌گوید: اواخـر سـال ۸۹ بـه همـراه دو نفـر از دوسـتان، در دور هـم نشسـتیم و عنـوان کردیـم کـه شـهرمان فقـط محـرم و برنامـه دارد. مـا سـه نفـر در کتابخانـه‌ی مسـجد، شـدیم کـه مـا تـا عمـر داریـم پای ایـن هیئـت بمانیـم. می‌خواسـتیم کـه ایـن هیئت جدید، هیئتی باشـد کـه هروقت در ایـام مذهبـی، در شـهر برنامـه‌ای نبـود، مـا مراسـم داشـته باشـیم. از ایـن جمـع سـه نفـره، یکـی مـداح بـود. دیگـری نیـز تـوان انجـام دادن کارهـای مالـی را داشـت؛ به عنـوان حسـابدار در شـهرداری کار می‌کـرد. مـن هـم کـه در زمینـه کارهـای اجرایـی تخصـص داشـتم و همـه مـن را از اول اینطـوری می‌شـناختند. هیئتـی تشـکیل دادیـم بـه نام « » کـه تمـام مناسـبت‌ها را پوشـش داد. بـرای مثـال، عیـد غدیـر را جشـن می‌گیریـم یـا در محله‌هـای مختلـف روضـه خانگـی برگـزار می‌کنیـم. مراسـم‌های شـهر در هفتـه اول محـرم رونـق دارد پـس مـا در دهـه دوم کـه مراسـم‌های زیـادی ندارد، هیئـت را برگـزار می‌کنیم. از همانجـا سـنت شـد و از سـال ۸۹ تـا الان، دهـه دوم را بـا کیفیتـی بهتـر از دهـه اول برگـزار می‌کنیـم. 🌟 🌟 🌟 🌟 🔻کانال را دنبال کنید👇 🆔 @mtedad_org
امتداد
📖 | مرکز نیکوکاری لواء الزینب 🔹 آقای حسین‌آبادی درباره تشکیل مرکز نیکوکاری می‌گویند: روزی آقای گفتند که خانواده‎ی بـی بضاعتـی را بـه او معرفـی کرده‌انـد کـه بـه دلیـل عـدم وجـود بودجـه لازم بـرای خریـد لـوازم تحریـر فرزندشـان، نمی‌تواننـد او را امسـال در مدرسـه ثبـت نـام کننـد. مـا ایـن مسـئله را پیگیـری کردیـم ولـی بعـداً یـک خانـواده نیازمنـد دیگـر هـم اضافـه شـد. 🔹 بنابرایـن بـه دلیـل امکانـات محـدود، اولیـن قدم‌هایـی کـه در ایـن زمینـه بـه کمـک چنـد تـن از دوسـتان برداشـتیم؛ دیـدار بـا خانواده‌های نیازمنـد و تهیه‌ی دو کیـف و مقـداری لـوازم التحریـر بـرای آن دو بچـه‌ی نیازمنـد بـود. ایـن حرکـت سـرآغاز فعالیت‌هـای مـا در محلات شـد. در همـان زمـان خانـواده‌ی نیازمنـد دیگـری به ما معرفـی شـد خانه‌ی آنها سـاختمانی بلوکـی بود کـه در آن از ورق‌های ایرانیت به عنوان سقف استفاده کرده بودند و در گرمای سوزان تابستان کولر هم نداشـتند. 🔹 بعداً متوجه یک دختر چهار-پنج سـاله و یک پسـر دو-سـه ساله بیرون از خانـه و در سـایه‌ی دیـوار کـه هـر یـک در حالی کـه آجری را به عنوان اسـباب‌بازی در دسـت دارنـد شـدیم. مـن هرگـز آن صحنـه را فرامـوش نمی‌کنـم. کـم کـم بـه ایـن فکـر افتادیـم کـه خودمـان در محلات گشـت بزنیـم و خانواده‌هـای نیازمنـد را کنیـم. در ابتـدا ماجـرا را بـا دوسـتان و آشـنایانی کـه دستشـان بـه دهانشـان می‌رسـید در میـان می‌گذاشـتیم و از آنهـا درخواسـت کمـک مالـی می‌کردیـم. 🔹 مدتـی بـه همیـن ترتیـب ادامـه دادیـم تـا اینکـه کارمـان جـان گرفـت و تصمیـم گرفتیـم بـا همـان اسـم و رسـم هیئـت یـک در شـهر کرمـان راه‌انـدازی کنیـم. بـه این ترتیـب مرکز نیکـوکاری لواء الزینب تاسـیس شـد. 🌟 🌟 🌟 🔻کانال را دنبال کنید👇 🆔 @mtedad_org
امتداد
📖 | مسیر صلح و سازش 🔸آقای صادقی درباره ایچاد صلح و سازش به جای پیگیری قضایی می‌گویند: درکنـار اسـتفاده از ظرفیـت افـراد متخصـص، از خـود مـردم هـم درپیگیـری و ایجـاد صلح‌وسـازش بهـره می‌گرفتیـم؛ شـیوه‌ی کار نیـز به این صـورت بـود کـه مراجعه‌کننـده در جلسه‌ی اول، مشـکل خـود را توضیـح مـی‌داد؛ سـپس محـل سـکونتش را می‌پرسـیدیم تـا در آنجـا یـک واسـط یـا پیـدا نماییـم کـه بتواند از رضایت بگیرد. برای مثال، هر روستا یک پایگاه بسیج و هر منطقه، یـک حـوزه‌ی روسـتایی دارد؛ بنابرایـن ا گر فـرد مراجعه‌کننـده از اهالی یکی از ایـن روسـتاها بـود، بـا رابطه‌‌های خـود در سـپاه تمـاس می‌گرفتـم و می‌خواسـتم کـه از مسـئول پایـگاه روسـتایی بخواهنـد کـه خـودش بـرای جلـب رضایـت اقـدام کند و یـا یکـی از ریش سـفیدها یـا ماموسـتاهای روسـتا را بـرای ایـن کار همـراه خـود ببـرد. 🔹 از ظرفیـت نیـز بـرای ایجـاد بهـره گرفتـم. از آن دسـته از پیرمردهـای هیئـت کـه سـابقۀ حضـور در جبهـه و چهـرۀ مقبولی در سـطح شـهر داشـتند، بـرای حل بعضی دعاوی اسـتفاده می‌کـردم. برای مثـال در مسـئول هیئـت، یک‌جـا روحانی مسـجد و جایی دیگر ماموسـتای اهل سـنت حرفش خریدار داشـت. ایشـان را دعوت و برای ایجاد صلح‌وسـازش، آنهـا را بـا خـود همـراه می‌کـردم. ایـن طـرح در شـهرهای کوچـک تأثیـرش بیشـتر می‌باشـد. حتـی شـاید در مناطـق عشـایری نیـز مؤثرتـر واقـع گـردد. 🌟 🌟 🌟 🔻کانال را دنبال کنید👇 🆔 @mtedad_org
امتداد
📖 | شبکه وکلا آقای صادقی درباره ایجاد شبکه وکلا می‌گویند: وقتـی کسـی از لحـاظ مالـی ضعیـف اسـت و تـوان پرداخـت حق‌الوکالـه را نـدارد، یا ... کانـون وکلا، بـرای ایشـان وکیـل مشـخص می‌نمایـد. هـر وکیـل بایـد سـالانه حداقـل دو پرونـده را از طریـق کانـون وکلا بپذیـرد و به‌صـورت رایـگان انجـام دهـد. علاوه‌برایـن، بایـد در طـول مـاه بـا رئیـس سـازمان قضایـی شهرسـتان هماهنـگ باشـد و در یـک مرکـز، مشـاورۀ حقوقـی یـا خدمـات قضایـی رایـگان ارائـه کند. ایـن اتفـاق بسـتر خوبـی بـود و بایـد درخدمـت مـردم قـرار می‌گرفـت؛ بنابرایـن تصمیـم گرفتیـم که دسـته‌بندی و لایه‌بنـدی کنیـم و طبـق نقشـۀ جغرافیایـی شهرسـتان، بـه هـر وکیـل یـک منطقـه اختصـاص بدهیـم تـا در طـول مـاه، چنـد جلسـۀ عمومـی رایـگان برگـزار و براسـاس بـوم، جغرافیـا و مسـائل موردنیـاز همان منطقه، صحبت کند. معتقـد بودم که این کار قطعـاً در کاهـش اختلافـات و مشـکلات حقوقـی مـردم مؤثـر خواهـد بـود. وقتی کـه توانسـتیم بـا وکلا ارتبـاط عمیق‌تـری برقـرار کنیـم، برای اینکـه از فرصت‌هـای آنهـا بـه بهتریـن شـکل اسـتفاده کنیم، می‌پرسـیدیم که چند سـاعت در هفتـه می‌تواننـد در برنامـۀ آگاه‌سـازی حقوقـی، بـه مـا کمـک کننـد. مثلاً، فـردی دو سـاعت یـا یـک روز در هفتـه را بـه ما اختصاص می‌داد. ما هم براسـاس زمانی که داده بودنـد، برایشـان برنامه‌ریـزی می‌کردیـم تـا در مسـاجد حضـور یابنـد و بـه ارائـۀ خدمـات رایـگان بپردازنـد. 🌟 🌟 🌟 🔻کانال را دنبال کنید👇 🆔 @mtedad_org
امتداد
📖 | بیت‌الزهـرا (س) 🔰خانم زهرا مرادیان درباره تأسیس بیت‌الزهرا اینگونه می‌گوید: آقـای «جمال‌فـر» مسـئول موسسـه ترنم وحی نامـه‌ای بـه حوزه علمیـه نوشـتند بـا ایـن مضمـون کـه می‌خواهیـم در زمینـه ترویـج عفـاف و حجـاب به صـورت مبنایـی طرحـی را بـه نـام «» اجـرا کنیـم و به تعـدادی طلبه نیاز داریم. مدیرحوزه از من و پنج خواهر خواستند برویم و ببینیم طرحشان چیست. 🔹جلسـه‌ای بیـن مـا برگـزار شـد و بعـد از بررسـی اولیـه، مـن بـه آقـای جمال‌فـر قـول همـکاری دادم. بعـد از آن، جلسـه‌های یـک سـاله مـا بـرای هم‌اندیشـی آغـاز شـد. یـک سـال، هـر دوشـنبه، جلسـه گرفتیـم، طـرح را مطالعـه کردیـم و بـا همفکری‌هـا و بررسـی‌هایی کـه داشـتیم درنهایـت بـه ایـن خروجـی رسـیدیم کـه ا گـر مـا به عنـوان فعـالان فرهنگـی بخواهیـم به‌صـورت آتـش به اختیـار در زمینـه حجـاب و عفـاف کار کنیـم، تنهـا راه، اسـت. 🔹 پـس بـرای ایـن کار بایـد بـا یـک ایـده عملیاتـی و محله محـور، مسـتقیماً بـه منـازل مـردم برویـم و آمـوزش را از و ابتـدا از مـادر خانـواده شـروع کنیـم. هیئت‌هـای خانگـی محـور بـا جلسـات هفتگـی، بهتریـن ایـده‌ای بـود کـه بـه ذهنمـان رسـید و اسـم آن را « (س)» گذاشـتیم. قرارشـد از خـود مـردم؛ یعنـی کسـانی که آینده جلسـه‌های بیت‌الزهرا (س) هسـتند، نظرسـنجی نماییـم. محلـه‌ای را به‌عنـوان محله آزمایشـی انتخـاب کردیـم، پـای حـرف مـادران نشسـتیم و از نگرانی‌هایشـان پرسـیدیم. 🌟 🌟 🌟 🔻کانال را دنبال کنید👇 🆔 @mtedad_org