eitaa logo
کانال شخصی (علی حاتمی )
356 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
704 فایل
بسمه تعالی ((کانال ارائه محتوای تبلیغی و طرحهای ویژه و نمونه فعالیتهای مفید مبلغین )) فضلای عزیزمطالب مهم تبلیغی و طرح ویژه را به بنده ارسال بفرمائید علی حاتمی @alihatami69
مشاهده در ایتا
دانلود
متن اصلي داستان : حكايت سوم ....ايضا روايت گرده فاضل مذكور از شخصي از طلاب سكنه صحن حايري حسيني عليه السلام كه چندي امر معاش بر من صعب گرديد بحدي كه متمكن از آنكه قدري گوشت بدست آورده يك شب پخته صرف نمايم نبودم و بوي گوشت را كه از حجره همسايه مي شنيدم ميلرزيدم با خود خيال كردم اين كبوترها را كه در حرم و صحن و توابع آن ميباشد كبوتر صحرائي هستند و مالكي ندارند و حيوان صحرائي را صيد كردن جايز است پس ريسماني بر در حجره بستم و كبوتري بعادت سابق خود داخل حجره گرديد و من ريسمان را كشيده در را پوشيدم و كبوتر را گرفته سر آن را بريده و پرهاي آنرا كنده در زير ظرفي كه داشتم گذاشتم كه بعد از آن پخته بخورم و ظهر آن روز را خواب قيلوله كرده در خواب مولاي خود جناب سيد الشهداء عليه السلام را ديدم كه خشم آلوده و غضبناك بر من نگريست و فرمود كبوتر را چرا گرفتي و كشتي من از انفعال سر بريز انداختم و جواب نگفتم فرمود تو را ميگويم چرا كبوتر را گرفتي و كشتي باز سكوت كردم فرمود دلت گوشت ميخواست كه اين كار را كردي ديگر اين كار مكن من روزي يك وقيه گوشت بتو ميدهم اين بفرمود و من از خواب بيدار شدم بطوري كه از غايت خجالت و انفعال لرزان و هراسان و از عمل خود نادم و پشيمان بودم پس برخواسته وضوء كردم و بحرم حسيني عليه السلام رفته فريضه ظهرين را بعد از زيارت ادا كردم و از عمل خود توبه نمودم بعد از آن باراده روضه عباسيه از حرم خارج شده از بازار ميرفتم عبورم بر در دكان قصابي افتاد و گذشتم ناگاه قصاب مرا آواز داد اعتنائي نكردم و ديگر بار آواز داد گفتم چه ميگوئي گفت بيا گوشت بگير گفتم نمي خواهم گفت چرا گفتم پول ندارم گفت از تو پول نمي خواهم بيا روزي يك وقيه گوشت ببر و مال امروز را هم حالا بگير پس گوشت در ترازو گذاشته يك وقيه كشيد و تسليم نمود و تاكيد كرد در رفتن همه روزه پس من آن گوشت را اخذ كرده با خود بمنزل برده پختم و چون بر يك نفر زياد بود همسايه حجره را دعوت كردم و با يك ديگر خورديم و باو گفتم شخصي روزي يك وقيه گوشت قرار داده كه بمن بدهد و آن زايد بر قدر كفايت من است گفت ما كه همسايه تو هستيم تو گوشت را بياور و من نان و ساير مخارج پختن آن را متحمل ميشوم و با يك ديگر ميخوريم گفتم چنان باشد پس مدتي مديد بر اين واقعه گذشت كه آن شخص قصاب گوشت را ميداد و با همسايه بطريق مذكور ميخورديم و اين واقعه مقرري يك وقيه گوشت گوشزد بسياري از دوستان و آشنايان گرديد تا آنكه در وقتي هواي مسافرت بولايت عجم بر سرم افتاد و با خود خيال كردم كه يك سال مقرري گوشت را سلف ميفروشم و پولش را خرج راه مي كنم و ميروم پس در اين مقام در آمده شخصي را از طلاب مشتري يافتم و سيصد و شصت وقيه گوشت كه نود حقه كربلا ميشود و هر حقه پنج چارك من تبريزي ميشود كه مجموع آن يك صد و دوازده من تبريزي و نصف من ميشود فروختم باو بقيمت معين معلوم پس آن شخص را نزد آن قصاب بردم و باو گفتم كه آن يك وقيه گوشت مقرري را تا مدت يك سال باين مرد بده چون قصاب اين سخن شنيد بخنديد گفت آن كسي كه امر بدادن اين مقدار گوشت بتو كرده بود قطع نمود و منع از دادن فرمود چون اين كلام شنيدم آه سرد از دل پر درد كشيده بر گرديدم چون شب درآمد مهموم و متفكر خوابيدم مولاي خود جناب سيد الشهداء عليه السلام را در خواب ديدم بمن نگريست و فرمود كه خيال عجم رفتن كرده جواب نگفتم و سر خود را بزير انداختم پس فرمود خود داني اگر ميماني اينجا نان و ماستي پيدا ميشود اين بفرمود و برفت از خواب بيدار شدم و از عمل خود نادم گرديدم كه چرا دست خود را از خوان عطاي آن بزرگوار بريدم . (کرامات الحسينية)
سپر دمت به خدا و به ریگهای بیابان سپردمت به غبار به خارهای مغیلان سپردمت به وحوش،به شیرهای درنده به مردمان دهات و به آهوان پریشان به باد گفتم اگر شد مرتبت بکند که تا خمیده نگردد دوباره مادر جان به گوش خاک سپردم تنت بپوشاند بدست اینکه ببیند کسی تو را عریان سپردمت به هر آنکس که بود ، اما تو سپردیم به که رفتی!؟ به دلقکان به کنیزان؟! سپردیم به دو صد چشم پست نامحرم؟ به شمر و خولی و اخنس به حرمله به سنان؟ تعجیل در فرج سه صلوات ...
✨﷽✨ 👌داستان کوتاه پند آموز 💭پدر همراه یک شیخ و بقیه همراهان براى شستن متوفى پسر جوانش حاضر شده بودند تا اینکه آن جوان را شسته و دفن کنند. آن شیخ که مسئول شستن متوفى بود دستور داد تا آنرا از لباسش مجرد کنند ولى عورتش را با پارچه اى بپوشانند تا اینکه شروع به شستنش کنند. 💭 هنگام برداشتن لباس مرده، توجه آنها به دستمالی افتاد که دست راست مرده را پیچانده بود ولى هنگامى که سراغ برداشتن آن دستمال رفتند پدر متوفى بر سر آنها داد و فریاد زد و شرط کرد که براى شستن پسرش هیچکس حق ندارد که آن دستمال را بردارد. 💭 شیخ مسئول درک کرد که یک رازى در آن دستمال نهفته هست ولى بهر حال براى شستن آن مرده بایست آن دستمال برداشته شود، پس در خفاء به همکارانش گفت که هنگام شستن آب زیادى را روى آن دستمال بریزید تا خودبخود از جایش کنده شود. پس او را شستند و آب زیادى را بر روى دست پیچیده شده ریختند و بمحض اینکه آن دستمال شل شد آنرا از جایش بر کند. پدر پس از اینکه دید آنها دستمال را برداشتند بر سر آنها پرخاش کرد و داد و فریاد کشید ولى پس از مدتى به گریه افتاد و به آنها گفت که حقیقت را براىیشان بازگو خواهد کرد تا درس عبرتى باشد براى دیگران. 💭 او گفت که دیشب هنگامى که پسرم وارد خانه شد، من و مادرش که در حال شام خوردن بودیم به او تعارف کردیم که همراه ما بیاید و شام میل کند ولى با عصبانیت جواب داد که من میروم توى اتاقم و به نوکر خانه بگویید که غذایم را توى اتاقم بیاورد. سپس رفت توى اتاقش و در را قفل کرد. نوکر غذایش را آماده کرد و رفت که غذا را نزد او ببرد ولى هر چه در میزد کسى در را باز نمیکرد. من و مادرش نگران شدیم و ما نیز هر چند در میزدیم او در را باز نمیکرد. بسیار نگران شدیم و فهمیدیم که حتما اتفاقى افتاده است، پس قفل در را شکستیم و وارد اتاقش شدیم، ولى منظره اى که دیدم مرا بسیار مبهوت کرد و اى کاش آنرا ندیده بودم ! 💭پسر در حال تماشاى تلویزیون و در حالى که ریموت(کنترل) تلویزیون در دست داشت از دنیا رفته بود، ولى مصیبت بدتر از آن این بود که او در حال تماشاى فیلم مبتذل جان خود را از دست داده بود. من رفتم که ریموت را از دستش بردارم ولى هر چه سعى کردم نتوانستم تا اینکه فهمیدم اصلا ممکن نیست. بنابراین تا آنجاییکه توانستم اطراف ریموت که خارج از کف دستش بود را بریدم ولى قسمتى از آن همانطور که الآن میبینید هنوز در دستش باقى است و نمیشود دستش را باز کرد و آنرا بیرون آورد. سپس آنها پسر را شستند و با همان ریموت آن را دفن کردند! 💥«اللهم و فقنا لما تحب و ترضی و اجعل عواقب امورنا خیرا»؛ خداوندا! ما را به آنچه که خشنودی و دوستی تو در آن است موفق کن و سرانجام کارهای ما را خیرگردان. ‌‌↶【به ما بپیوندید 】↷ _________________ http://eitaa.com/joinchat/2471428100C37c31cf7b3
✍آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) شهید ثانی یک شب از خواب برخاست و دید که شبش قضا شده گریه کرد ، و گفت : خدا چه کردم که نماز شب از دستم رفت .حالا امروز بعضی ها نماز صبحشان هم قضا می شود ، اما برایشان مهم نیست . هزار تومانی اش گم شود ناراحت است ، اما نماز صبحش قضا شده و نگران نیست . -------------------------- ڪشکول_معنوی👇🔰 🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
♦️سوال چرا شمرِ ملعون سر امام حسین(ع) را از پشت برید؟ ❇️پاسخ ✅در این درباره چند احتمال وجود دارد: 1⃣احتمال اول افراد دیگری -غیر از شمر- که می‌خواستند نزدیک امام حسین(ع) شوند و او را به شهادت برسانند، همین که امام به آنها نظری می‌افکند، تنشان می‌لرزید و شمشیر از دستشان می‌افتاد؛  «اولین شخصی که با شمشیر کشیده به سوی امام پیش تاخت، شبث بن ربعى بود. امام حسین(ع) به جانب او نظرى افکند. شبث را رعده‌اى گرفت و لرزید و شمشیر از دستش افتاد و ‏گفت: «معاذ اللّه که من خداى را ملاقات کنم و ذمه من مشغول به خون حسین باشد». 📚قندوزی ج 3، ص 82، سنان بن أنس با شماتت و با عصبانیت رو به شبث کرد و گفت: «مادر بر تو بگرید و قوم تو تباه گردد! چرا از قتل او دست بازداشتى و روى برداشتی؟» شبث گفت: «چون چشم بگشود و مرا نظاره کرد، چشم‌هاى رسول خدا را دیدم. نیروى من برفت و اندامم بلرزید». سنان گفت: «این شمشیر مرا ده که من از براى قتل او شایسته‌‌تر از تو هستم» اما او هم با نگاه اباعبدالله منصرف شد. او را سرزنش کرد و گفت: «چرا بگریختى؟» سنان گفت: «چون چشم به سوى من بگشود، شجاعت پدر او یادم آمد. پس گریختم». خولى بن یزید اصبحى، تصمیم گرفت که سر مبارک امام(ع) را از تن دور کند. وى نیز چند قدمى برداشت و رعدتى او را گرفت و فرار کرد. شمر گفت: «چه مردم ترسویی هستید! هیچ‌کس سزاوارتر از من نیست در قتل او». سپس شمشیر گرفت و بر سینه حسین(ع) نشست... 📚ینابیع ج3 ص 82 – 83. ✅شاید با توجه به این جریانات، برای این‌که شمر ملعون به عاقبت این افراد دچار نشود، سر (ع) را از پشت برید تا چشم او به چشم امام حسین(ع) نیفتد. 2⃣احتمال دوم ✅علامه مجلسی می‌نویسد: در بعضى از کتاب‌های معتبر از طبری و او از طاوس یمانى نقل کرده است: «...پیامبر اسلام(ص) پیشانی و گلوى امام حسین(ع) را زیاد می‌بوسید» 📚بحار الانوار، ج 44، ص 187 – 188، این مطلب در کتاب «معدن البکاء فی مقتل سید الشهداء» نیز آمده است. به هر حال، با فرض پذیرش این نقل؛ چون گلوی امام حسین(ع) مکان بوسه پیامبر اسلام(ص) بوده، شمر سر امام حسین(ع) را از پشت برید. 📚ج 21، ص 220 – 221، -------------------------- رسانه باشید و نشردهید📢 ☑️کانال جامع پاسخ به شبهات وشایعات در 👇 🆔➠ @Anti_Shayeat
کوره اتش،دل اتشفشان زینب است ذوالفقار زنده ی حیدر،زبان زینب است گرچه خود درخدمت خورشید عالم تاب بود کربلای پر ستاره،اسمان زینب است عشق و ایمان، صبر وهمت،استقامت در بلا در کتاب واژه ها،خود ترجمان زینب است کیست زینب،افتخار جمله اعصار و قرون هر زمان گویی تو یا زینب،زمان زینب است چرخ می افتاد از گردش اگر زینب نبود قدرت سیر زمان هم از توان زینب است دختر نهج البلاغه،اهل علم و منطق است جمله ایات قران در لسان زینب است معنی رنگین کمان پرسیدم از استاد گفت: بر فراز نیزه ها رنگین کمان زینب است عشق با ساز و زمان یک سازمان تشکیل داد یاحسین گفتن شعار سازمان زینب است یا زینب س
ای زن در خط زینب کو حجاب زینبی در طریق راه حق چادر نشان زینب است
https://www.aparat.com/v/8Frhe تصاویر محزون وداع امام حسین(ع) با دختر کوچکش در کلیپ قاصدک لینک بالا را کلیک بفرمایید
1537598759955Qe4XvbVEgjDu3MzAo792rm80thy6JwkG.pdf
762.4K
#ایده 🔹50 ایدۀ عملیاتی برای گرامیداشت #هفته_دفاع_مقدس و بزرگداشت شهدا 🌸یک مربی مرجع محتوایی مربیان ومبلغان👇 @yekmorabbi برای دوستان خودفورواردکنید🙏 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
10.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سند 2030 و حذف نام شهدا ✅طبق یکی از بندهای سند 2030 ، باید فرهنگ ایثار و شهادت در ایران حذف شود.حذف نام شهید، از تابلوهای شهر، فقط یک خوش خدمتی کوچک به دشمن است! ✅سند 2030همون سند ننگینی که رهبر انقلاب گفت نزارید حرف تقی زاده ها در این مورد به کرسی بنشیند❗️ 🔰هشدار های چند سال قبل استاد رائفی پور در مورد حذف نام شهدا بواسطه اجرای سند 2030 که کسی نشنید😔 را ببینید 🌸یک مربی مرجع محتوایی مربیان ومبلغان👇 @yekmorabbi برای دوستان خودفورواردکنید🙏 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
امام سجاد و شهدا.pdf
172.6K
#معرفی_کتاب ✅ نمونه صحفه کتاب امام سجاد وشهدا ✅کتابی که به مربیان ومبلغان جهت شناختن شهدا به جامعه و حتی دانش اموزان پیشنهاد می شود جهت خرید کتاب پیام دهید👇 @cyberi_takavar 🌺فروشگاه محصولات فرهنگی👇 @shop_yekmorabbi
base.apk
4.38M
🌷﷽؛ 💛 نرم افزار فلش کارتی «فرار از گناه» خاطراتی کوتاه از سیره شهدا در ترک گناه 💛 👌بسیار مناسب برای کارتبلیغی وتربیتی دانلود فرمایید 🌸یک مربی مرجعی برای مربیان ومبلغان👇 http://eitaa.com/joinchat/3796762624C4e2e9e1bb2