.
❤️ گل نگاه تو در کار دلربایی بود
💛 فضای خانه پر از عطر آشنایی بود
💙 به رقص آمده بودم چو ذرهای در نور
🧡 ز شوق و شور که پرواز در رهایی بود
🤍 چه جای گل که تو لبخند میزدی با مهر
💜 چه جای عمر که خواب خوش طلایی بود
💚 هزار بوسه به سوی خدا فرستادم
❤️ از آنکه دیدن تو قسمت خدایی بود
🤍 شب از کرانه دنیای من جدا شده بود
💙 که هر چه بود تو بودی و روشنایی بود
#فریدون_مشیری
.
📚 ضرب المثل "از این ستون به آن ستون فرج است"
🖇 معنی و کاربرد:
۱- یعنی گاهی با تغییر موضع و موقعیت قبلی خود در زندگی، می توان به موفقیت دست یافت.
۲- زمانی به کار می رود که انسان در سخت ترین شرایط قرار گرفته باشد و این ضرب المثل گویای امیدواری در اوج ناامیدی است.
۳- ساکن و بی تحرک ماندن کاری را پیش نمی برد. تحرکِ مفید، رمز موفقیت است.
🖇 داستان ضرب المثل:
مرد جوانی به شهر دوری مسافرت کرد.
اتفاقا همان شب فردی به قتل میرسد.
نگهبانان مرد غریب را نزدیک محل قتل دستگیر می کنند و او را نزد قاضی می برند و چون مرد ناشناس نتوانست بی گناهی خود را ثابت کند، قاضی ناعادلانه دستور اعدام او را صادر میکند.
فردا مسافر را به یک ستون بستند تا اعدام کنند .
مرد هرچه گفت که بی گناه است و بعدا از این کار پشیمان خواهند شد ، به گوش جلاد نرفت و گفت من باید دستور را اجرا کنم.
جلاد از او پرسید که آخرین خواسته اش چیست.
مرد که دید مرگ نزدیک است گفت : مرا به آن یکی ستون ببندید و اعدام کنید!
جلاد فکر کرد که مرد قصد فرار دارد و این یک بهانه است و به او گفت این چه خواهش مسخره ای است!
مرد گفت : رسم این است که آخرین خواهش یک محکوم به اعدام اگر ضرری برای کسی نداشته باشد اجرا شود.
جلاد با احتیاط دست او را باز کرد و به ستون بعدی بست.
در همین هنگام حاکم و سوارانش از آنجا گذشتند و دیدند عده ای از مردم دور میدان جمع شدند ، علت را پرسیدند گفتند مردی را به دار می زنند .
حاکم پرسید : چه کسی را ؟
جلاد جلو آمد و حکم قاضی را نشان داد.
حاکم گفت : مگر دستور جدید قاضی به شما نرسیده است ؟
جلاد گفت: آخرین دستور همین است.
حاکم گفت : این مرد بی گناه است ، او را آزاد کنید .
قاتل اصلی دیشب به کاخ من آمد و گفت وقتی خبر اعدام این مرد را شنیده ، ناراحت شده که خون این مرد هم به گردن او بیافتد و با اینکه میترسیده خودش را معرفی کرد.
من هم او را نزد قاضی فرستادم و سفارش کردم که در مجازاتش تخفیف دهد.
مرد مسافر را آزاد کردند و او گفت : اگر مرا از آن ستون به این ستون نمی بستید تا حالا مرا اعدام کرده بودید. اگر خدا بخواهد از این ستون به آن ستون فرج است.
#ضرب_المثل
🍀 با وجودت ، هستی من جان گرفت
🌷 هستی ام از دامنت ، جریان گرفت
🍀 غنچه ای بودم ، نسیمِ مهر ِتو
🌷 بر دلم تابید و روحم جان گرفت
🍀 گرم از آغوش تو ، جان و دلم
🌷 عطرِ یاس و پونه و ریحان گرفت
🍀 آسمان، تصنیفی از عشقِ تو خواند
🌷 ناگهان ابر آمد و باران گرفت
🍀 چترِ عشقت ، باز شد روی ِسرم
🌷 سایه سارت ، پرتوی تابان گرفت
🍀 "مادرم" بودی و عشق بی حدت
🌷 در دلم جاری شد و سامان گرفت
🍀 شادمانی در رگ و جانم دوید
🌷 واژه ی مهرت زمن ، پیمان گرفت
🍀 شد بهاری ، دشتِ زیبایِ دلم
🌷 دردِ من ، با بودنت ، درمان گرفت
🍀 دامنت ، بوی وفا و مهر داشت
🌷 در کنارت ، بغضِ من ، پایان گرفت
💐 مادرم روزت مبارک 💐
🔻 ارسالی از خانم لیلا کباری قطبی
از اعضای محترم کانال
#لیلا_سادات_کباری_قطبی
#شما_ارسال_کردید
#روز_مادر