فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢اینجوری برای امام زمان دعا کنیم....
👉 @mtbsr2
⭕️آنان که در عصر غیبت با مستکبران زمان خود مبارزه نکرده و زندگی عملی خود را صحنه ی مبارزه با باطل نساخته اند در روز ظهور به علت عدم آمادگی مانند قوم موسی(ع)به حضرت مهدی (عج)خواهند گفت:تو و پروردگارت بروید و بجنگید ما این جا می نشینیم.
انشاالله هیچ کدوم از ما جز این دسته نباشیم.
خدایا آنان که امکان هدایتشان وجود دارد هدایت کن و آنان که از هدایت تو بی نصیب اند سرنگون
👉 @mtnsr2
مهدویت تا نابودی اسرائیل
⭕️دوست شهیدت کیه؟ 🌷شهید #باکری 🌷شهید #همت 🌷شهید #بروجردی 🌷شهید #امینی 👈یا اینکه ...... 🌷شهید #ابراه
☘در ادامه طرح رفاقت با شهدا
🍃ودر ادامه معرفی شهید #محمد_هادی_ذوالفقاری
👉 @mtnsr2
⭕️ #پسرک_فلافل_فروش
🔶 #عرفان
هادی يك انسان بسيار عادی بود. مثل بقيه تنها تفاوت او عمل دقيق به دستورات دين بود. براي همين در مسير خودسازی و عرفان قرار گرفت.
اما مسير عرفانی زندگي او در نجف به چند بخش تقسيم می شود. مانند آنچه كه بزرگان فلسفه و عرفان گفته اند،مسير من الخلق الي الحق و ... به خوبی طي نمود.هادي زماني كه در نجف در محضر بزرگان تحصيل می كرد، نيمي از روز
را مشغول تحصيل و بقيه را مشغول كار بود. در ابتدا براي انجام كار حقوق می گرفت، اما بعدها كارش را فقط برای رضای خدا انجام می داد.شهريه نمی گرفت براي كاري كه انجام ميداد مزد نمی گرفت. حتي اگر كسي می خواست به او مزد بدهد ناراحت می شد. منزل بسياری از طلبه ها و برخي مساجد نجف را لوله كشي كرد اما مزد نگرفت!
توكل و اعتماد عجيبي به خدا داشت. يك بار به هادي گفتم: تو كه شهريه نميگيری براي كار هم پول نميگيري پس هزينه های خودت را چطور تأمين ميكنی؟
هادي گفت: بايد براي خدا كار كرد، خدا خودش هوای ما را دارد. گفتم: اين درست، اما ...يادم هست آن روز منزل يكي از دوستانش بوديم. هادی بعد از صحبت من، مبلغ بسيار زيادي را از جيب خودش بيرون آورد و به دوستش داد و
گفت: هر طور صلاح ميداني مصرف كن!
به نوعي غير مستقيم به من فهماند كه مشكل مالی ندارد.
خانه ای وسيع و قديمي در نجف به هادی سپرده شده بود تا از آن نگهداری
کند. او در يکي از اتاقهای کوچک و محقر آن سکونت داشت.بيشتر وقتش را درخانه به عبادت و مطالعه اختصاص داده بود. او از صاحبخانه اجازه گرفته بود تا زائران تهيدستی که پولی ندارند را به آن خانه بياورد و در آنجا به آنها اسکان دهد. براي زائران غذا درست می کرد. در بيشتر کارها کمک حالشان بود. اگر زائري هم نبود، به تهي دستان اطراف خانه سکونت می داد و در هيچ حالی از
کمک دادن دريغ نميکرد. آن خانه حدود صد سال قدمت داشت و بسيار وسيع بود، شايد هر کسی جرئت نميکرد در آن زندگي کند. بعد از شهادت هادی آن را به طلبه ديگری سپردند، اما آن طلبه نتوانست با ظلمت و وحشت آن خانه کنار بيايد! اربعين که نزديک می شد هادی اتاقها را به زائران و مهمانان می داد و
خودش يک گوشه می خوابيد.گاهي پتوی خودش را هم به آنها می بخشيد. او عادت کرده بود که بدون بالش و لوازم گرمايشی بخوابد.
يک بار مريض شده بود خودش در سرما در راهروی خانه خوابيد اما اتاق را که گرم بود در اختيار زائران راهپيمايی اربعين قرار داد. او در اين مدت با پيرمرد نابينايی آشنا شده بود و کمکهای زيادی به او کرده بود. حتي آن پيرمرد نابينا را براي زيارت به کربلا هم برده بود.
هادی زمانی كه مشغول كارهای عرفانی و ذكر و خلوت شده بود، كمتر با ديگران حرف می زد.
اين هم از توصيه های بزرگان است كه انسان در ابتداي راه سكوت را بر هر كاری مقدم بدارد. هادی ميدانست بسياری از معاشرت ها تأثير منفي در رشد معنوی انسان دارد، لذا ارتباط خود را با بيشتر دوستان در حد يك سلام و عليك پايين
آورده بود. اين اواخر بسيار كتوم شده بود. يعني خيلي از مسائل معنوی را پنهان می كرد. از طرفی تا آنجا كه امكان داشت در راه خدا زحمت می كشيد.
هر زائري كه به نجف می آمد، به خانه خودش می برد و از آنها پذيرايي می كرد. هيچ وقت دوست نداشت كه ديگران فكر كنند كه آدم خوبي است. اين سال آخر روزهداري و ديگر مراقبتهاي معنوي را بيشتر كرده بود. تا اينكه ماجرای مبارزه با داعش پيش آمد، هادی آنجا بود كه از خلوت معنوی خود بيرون آمد. او به قول خودش مرد ميدان جهاد بود شجاعتش را هم قبلا اثبات كرد.
حالا هم ميدان مبارزه ايجاد شده بود.
👉 @mtnsr2
هدایت شده از مهدویت تا نابودی اسرائیل
Shab4Moharram1392[05].mp3
8.84M
⭕️ #نوای_شهدایی
🌷اگر چه اسير گناهم
🌷مرا هم بخوان با نگاهت
🌷كه اين سو و آن سو نمانم
🌷بيايم سوي خيمه گاهت
🌷مرا هم گرفتار خود كن
🌷كه از مهر تو پر شود دل
👉 @mtnsr2
🌷اگر چه اسير گناهم/ مرا هم بخوان با نگاهت
🌷كه اين سو و آن سو نمانم/ بيايم سوي خيمه گاهت
🌷مرا هم گرفتار خود كن/ كه از مهر تو پر شود دل
🌷كه از هرچه جز با تو بودن/ پشيمان شود، حر شود دل
🌷خوشا جان و دل را/ به كوي تو بردن
🌷خوشا دل سپردن/ خوشا سر سپردن
(ياحسين يابن الزهرا)
🌷خوشا خون آن عاشقاني/ كه در راه تو بر زمين ريخت
🌷خدا خونبهايش شد آن دم/ كه با خون پاك تو آميخت
🌷خوشا چون "حبيب" از محبت/ به شوق تو از جان گذشتن
🌷خوشا چون "سعيد" از سعادت/ شهيد نماز تو گشتن
🌷خوشا بُشر و ادهم / خوشا جون و نافع
🌷خوشا سيف و اسلم/ خوشا سعد و رافع
(ياحسين يابن الزهرا)
🌷خدايا به خون شهيدان / به آويني و باكريها
🌷به چمران و صياد و همت / به تهراني و باقريها
🌷دل سنگ ما را هم امشب/ تو با يادشان با صفا كن
🌷همانها كه در وصفشان است / من المومنينَ رجالٌ
🌷شده تازه در دل / هواي شهادت
ببر جان ما را / سوي كربلايت
(ياحسين يابن الزهرا)
شاعر: مهدي سيار
👉 @mtnsr2
هدایت شده از مهدویت تا نابودی اسرائیل
⚫️بدینوسیله برخورد یک تانکر سوخت با یک اتوبوس مسافربری در سنندج که۱۳ نفر از هموطنان جان باختند. را به سوگ می نشینیم وما را در غم خود شریک بدانند
⬛️کانال مهدویت تا نابودی اسراییل
👉 @mtnsr2
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴
⭕️ #سید_مجتبی_علمدار
🔶قسمت ششم
🔶 #ورزش
کسی حریفش نميشد! وقتی پا به توپ می شد دیگر هیچ کس نمی توانست توپ را پس بگیرد. همه را دریبل ميکرد. آنقدر خوب و راحت بازی ميکرد که همه تعجب می کردند. موقع بازی توی محل، سر مجتبی دعوا بود! همه می خواستند در تیم مجتبی باشند. با مجتبی بودن یعنی برنده شدن!فوتبال محبوبترین رشته ای بود که مجتبی به آن مسلط شد. همه دوستانش نیز به یاد دارند. قدرت بدنی بالا و دریبلهای ریز مجتبی هرگز از یاد دوستان نخواهد رفت.
رفقایش می گفتند که مجتبی در آینده حتمًا وارد تیم ملی خواهد شد! آنها
در سالهای بعد وقتی بازیهای علی کریمی را در تیم ملی می دیدند خاطره بازیهای سید مجتبی برایشان زنده می شد.
البته علاقه او به ورزش، فقط اختصاص به فوتبال نداشت. سید در والیبال و بسکتبال هم حریف نداشت. اصلًا همه فن حریف بود. به قول یکی از دوستانش
سید مجتبی، یا یک ورزش را یاد نمی گرفت، یا اینکه خیلی خوب پیش می رفت و سنگ تمام می گذاشت؛ مثلًا، چند بار با هم پینگ پنگ بازی کردیم. یک بار هم مجتبی را در مدرسه دیدم که به بازی پینگ پنگ بچه ها خیره شده بود. آنها خیلی خوب بازی می کردند. مجتبی هم می خواست این ورزش را خوب یاد بگیرد. بعد از مدتی دیگر کسی حریف مجتبی نبود! آنچنان به این ورزش مسلط شده بود که گویی کاری غیر از این ندارد.
یکی از جوانان محل، که استاد پینگ پنگ بود، با مجتبی بازی کرد. ابتدا با حالت تمسخر شروع به بازی کرد. سرویس های حرفه ای ميزد تا قدرت خود را به رخ مجتبی بکشد. اما بعد از چند دقیقه دید که عقب افتاده! با اینکه خیلی تلاش کرد اما با اختلاف زیاد بازی را باخت.
در مناطق جنگی هم برنامه ورزشی مجتبی ترک نمی شد. نیروهای گروهانی، که مجتبی فرماندهی آن را بر عهده داشت، در ساعاتی از روز حتمًا مشغول
ورزش می شدند. بیشتر مواقع فوتبال بازی می کردند و فرماندة محبوب آنها
ستاره بازیها بود! در فاو تیم فوتبالي تشکیل داد. با نیروهایش در مسابقات شرکت کرد. کسی حریف تیم سید نبود. همیشه زمانی که تیم او مسابقه داشت بچه های زیادی برای تماشا می آمدند. این کارهای سید باعث روحیه دادن به نیروها شده بود.
رشته های ورزشی که مجتبی در آنها مسلط بود محدود به همین چند رشته
نمی شد. مجتبی در شنا و بعدها در غواصی هم بسیار مسلط بود. او دوره چتربازی را هم سپری کرد.
در ورزشهای رزمی هم مدتی کار کرد. در نوجوانی در کشتی و بوکس مسلط شده بود. اما شرایط انقلاب و جنگ باعث شدکه این رشته ها را ادامه ندهد. آخرین مسئولیت سید نیز در محل کار، مسئولیت امور ورزشی بود.
👉 @mtnsr2
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾