eitaa logo
مهدویت تا نابودی اسرائیل
1.7هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
61 فایل
🌷اسرائیل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید 🍃امام خامنه ای(حفظه الله) نظرات و پیشنهادات @Mtnsrx ارتباط با ادمین جهت تبادل @fzz_135 لینک کانال مهدویت تا نابودی اسرائیل در ایتا http://eitaa.com/joinchat/1682636800Cc212ba55ee
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مهدویت تانابودی اسراییل
⭕️ 🔶قسمت شصت و دوم 🔶 👉 @mtnsr2
هدایت شده از مهدویت تانابودی اسراییل
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴 ⭕️ 🔶قسمت شصت و دوم 🔶 روز دوشنبه نهم دیماه 1375 به آخرین ساعات رسیده بود. سید از دكترش ظرف آب خواست. دكتر هم گفته بود، آب برای شما بد است. نبايد بخوريد. سيد گفته بود برای كار ديگری آب ميخواهم. وقتی آب را آورد با دستهاي لرزانش شروع كرده بود حركاتی را انجام ميداد. دكتر فكر كرده بود او ميخواهد دستهايش را ماساژ دهد برای همين خواسته بود كمكش كند. اما متوجه شد سيد در حال وضو گرفتن است. بعد از دکتر مُهر خواسته بود. درحاليكه به سختی خودش را كنترل ميكرد نمازش را خواند. با دكترها صحبت كردم. از وضعيت سيد مجتبی رضايت نداشتند. گفتم: پس اگر اجازه ميدهيد، ما سيد را انتقال بدهيم تهران. دكتر گفت: به تهران بردنش هيچ دردی را دوا نميكند. همان كارها در همين جا انجام ميشود. اما با اصرار ما قرار شد كه سيد را به تهران انتقال دهيم. اما مشکلی پیش آمده بود. بيش از يك ميليون تومان براي بستری كردن در بيمارستان تهران نياز بود. تهیه چنین مبلغی در آن ایام بسیار مشکل بود. وضعيت سيد هم حساس بود. نميشد معطل كرد. اوضاع بيمارستان امام واقعًا به هم ريخته بود! توي حياط، توی راهروها، توی نمازخانه بيمارستان و ... هر جا ميرفتیم بچه بسيجيها چفيه ای پهن كرده بودند و مشغول بودند؛ يكی زيارت عاشورا ميخواند، يكی دعا و یکی قرآن و ... عده ای هم در حیاط نشسته بودند و با نالهای جانسوز امن یجیب می خواندند. هيچ كس نميتوانست به بچه ها بگويد كه بروند بيرون. نميدانم سید با دل این بچه ها چه کرده بود. از خواب و خوراک خودشان زده بودند و در بیمارستان مانده بودند. عشق به همه خوبيهای سيد، آنها را در سرمای دیماه در آنجا نگه داشته بود. ساعت نُه شب بود. از پله ها آمدم پايين. جمعیت زیادی دور من جمع شدند. همه حال سید را ميپرسیدند. گفتم: سيد را بايد ببريم تهران و پول لازم داريم. با اینکه هیچ امیدی نداشتم اما محبتی که خدا در دل آنها انداخته بود کارساز شد. باورش مشکل است. قبل از ساعت دوازده شب نزديك به دو ميليون تومان پول جمع شد. يكی از بچه ها، آن موقع شب رفته بود موتورش را گرو گذاشته و پول آورده بود! طلبه جوانی بود. آمد و چفیه ای به من داد و گفت: این چفیه را ببرید و به بدن سید بزنید تا تبرک شود و برای من بیاورید! چفیه را برایش تبرک کردم و آوردم. دیدم رفت داخل حیاط بیمارستان. نشست و چفیه را پهن کرد. چند تکه نان خشک را خرد کرد و روی چفیه ریخت! از او پرسیدم: چه ميکنی!؟ داد زد و رفقا را صدا کرد و گفت: هر کس ميخواهد نور سید با خون و بدنش اجین شود، بیاید و تکهای از این نان خشک را بخورد. این چفیه متبرک به بدن سید است. رفقا هم گرد او جمع شده و مشغول خوردن نان شدند. یکی از رفقا، که توانسته بود به ملاقات سید برود، ميگفت: مقداری تربت قتلگاه از طريقی به دستم رسيد. داخل كمی گلاب، كه برای شستشوی ضريح امام رضا علیه السلام بود، ريختم. به نيابت شفا دادم تا به سيد بدهند. وقتی سيد آن را خورد، گفت: ”اين آب چی بود؟! خیلی عالیه. بوی كربلا ميداد. بوی مدينه ميداد. باز هم از اين آب ميخوام.“ اما دیگه چیزی نمانده بود. انتقال سيد با آمبوالنس امکانپذیر نبود. برای انتقال دنبال هليكوپتر بودیم. همان شب زنگ زديم استانداری و ستاد حوادث استان. دو تا هليكوپتر داشتند. اما، متأسفانه، آن موقع به دليل آتش سوزی در جنگلهای گرگان رفته بودند مأموريت. با تهران هماهنگ كرديم كه از آنجا هليكوپتر بفرستند. چند نفر از بچه ها رفتند تهران تا كارهای بيمارستان سيد را آماده كنند. بیمارستان مهر تهران برای انتقال سید هماهنگ شد. علاوه بر آن چون در بیمارستان امام ساری محلی برای فرود هليكوپتر نبود، همه چيز آماده شد تا هليكوپتر بتواند در بیمارستان بوعلی فرود بيايد. شبانه تمام هماهنگی ها انجام شد. گویی هیچ کس در ساری خواب نداشت؛ بچه های سپاه و استانداری و ... همه به دنبال هماهنگی کارها بودند. 👉 @mtnsr2 🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
7005613_551.mp3
5.59M
⭕️ 🍁قدم قدم با یه علم 🍁ان‌شاءالله اربعین میام سمت حرم 🍁با مدد شاه کرم 🍁ان‌شاءالله اربعین میام سمت حرم 🍁می‌باره اشک چشمام نم نم 🍁رو دوشم کول باره از غم 👉 @mtnsr2
🍁قدم قدم با یه علم 🍁ان‌شاءالله اربعین میام سمت حرم 🍁با مدد شاه کرم 🍁ان‌شاءالله اربعین میام سمت حرم 🍁می‌باره اشک چشمام نم نم 🍁رو دوشم کول باره از غم 🍁می‌بینم هر کیو این روزا 🍁داره آماده میشه کم کم 🍁سختی راحت میشه تو این راه 🍁منتظر مونده بودم چند ماه 🍁راهی می‌شم با یک سربند لبیک یا اباعبدالله 🍁قدم قدم با یه علم 🍁ان‌شاءالله اربعین میام سمت حرم 🍁با مدد شاه کرم 🍁ان‌شاءالله اربعین میام سمت حرم 🍁حال من احسن الاحوال 🍁زیارت افضل الاعمال 🍁کوری دشمنا این حرکت 🍁با شکوه تر میشه هر سال 🍁با ذکر یا حسین می‌جوشم 🍁عمریه عاشق شش گوشم 🍁می‌گیرم توی رویا هر شب 🍁ضریح تو رو در آغوشم 🍁قدم قدم با یه علم 🍁ان‌شاءالله اربعین میام سمت حرم 🍁با مدد شاه کرم 🍁ان‌شاءالله اربعین میام سمت حرم 👉 @mtnsr2
طبق قولی که به دوستان داده بودیم خاطرات سال ۹۵و۹۶را که به اسرار دوستان تلگرامی قرار بود ارائه بدیم الوعده وفا.... انشاءالله از ارائه این خاطرات یک نفر ترغیب به پیاده روی اربعین شود ذخیره آخرت باعث وبانی این دوستان میباشد
هدایت شده از مهدویت تانابودی اسراییل
خاطرات کربلا قسمت اول تاریخ۹۵/۸/۲۰ساعت ده صبح قراربود یک جا همدیگر رو ببینیم وبه طرف ترمینال حرکت کنیم ما بعد هماهنگی دور میدان شهر با همدیگر ملاقات کردیم و به طرف ترمینال حرکت کردیم 👉 @mtnsr2
در ترمینال زیاد معطل نشدیم وبه زودی حرکت کردیم بین راه سر صحبتمان باز شد وهمه از نحوه آمدنشان تعریف کردند . همه ما آمدنمان به این سفر به صورتی خیلی ذیق ونفسگیر ودر آخرین لحظات قطعی شده بود هر کس در مورد آمدنش داستانی میگفت . هنگام نماز ظهر راننده توقف کرد و ما نماز خواندیم. نهاری که به همراه آورده بودیم را میل کردیم و دوباره به راه افتادیم بعد از طی مسافتی به هنگام نماز مغرب توقف کردیم اتفاق جالبی فردا صبح به هنگام نماز رخ داد . راننده برای نماز صبح نگه نداشت ونظرش این بود که به توقف گاهی برسیم در صورتی که طرف دیگر جاده استراحت گاه داشت اما حاظر به توقف نشد بعضی از دوستان به راننده معترض شدند ولی افاقه نکرد .تا اینکه روبه روی پلیس راهی برای درج ساعت توقف کرد یکی از دوستان به پایین رفت و از آبی که برای خوردن داشت وضو ساخت وپارچه ای پهن کرد نماز را اقامه کرد ومابعد از او وبه تعصی از او به نماز مشغول شدیم ونگذاشتیم بیش از این فوت وقت شود ونگذاشتیم نمازمان غذا شود وبعد نمازمان دوباره حرکت کردیم ساعت تقریبا هشت صبح بود به مرز مهران رسیدیم وحرکت کردیم بسوی مرز وقتی به مرز مهران رسیدیم با جمعیتی مواجه شدیم که شاید فکرش رانمی کردیم تاشب هنگام به آن طرف مرز برویم جمعیتی بالغ بر ده هزار شاید هم بیشتر.... 👉 @mtnsr2
هدایت شده از مهدویت تانابودی اسراییل
در این همهمه شلوغی یک نفر با بلندگو مردم رو به آرامش دعوت میکرد تا اینکه جمعیت حوصله شان تمام شد وتصمیم گرفتند حصر ایست وبازرسی اول را بشکنند وهجوم بردند وماهم به همراهی جمعیت به جلو رفتیم تااینکه به داربستی رسیدیم وبه حصار دوم رسیدیم در اینجا جمعیتی بالغ بر ده هزار نفر شاید,هم بیشتر به مدت پنج ساعت به صورت ذیق به ذیق ایستاده بودیم به حالتی که دست رو از پایین به زور به بالا میآوردیم کم کم همه ما تشنه شدیم ازبالای کانتینر ها مأمورین کودکان را از داخل جمعیت به بالای کانتینر میکشیدند وبه جمعیت آب میدادند تا اینکه اینبار هم جمعیت از این ایست بازرسی هو کرده وحصرش راشکستند دیگر به اختیار خودمان نمیرفتیم جمعیت ما رو میبرد تا اینکه به داربست رسیدیم موج جمعیت ما روچنان به داربست میزد که اگر لطف خدا نبود نمیتوانستیم از داربست به سلامت عبور کنیم بالاخره خود را به گیت های ایران که پنجاه تا بود رساندیم وبعد از مهر پاسپورت به محوطه رسیدیم اذان ظهر شده بود و قبل از اینکه به گیتهای عراق برسیم در محوطه نماز خواندیم بعد اینکه نماز خواندیم به طرف گیتهای عراق رسیدیم چون برای نماز معطل شدیم تمام گیتها پر شده بود وباز هم رفتیم داخل صف.... 👉 @mtnsr2
هدایت شده از مهدویت تانابودی اسراییل
ادامه دارد..... 👉 @mtnsr2
⭕️قحطی بزرگ ایران 🌾روایتی از نقطه کور تاریخ ایران (1298 ـ 1296ش/ 1919 ـ 1917م) 🌴ترجمه: محمد كريمی 🌴هلوکاست ایرانی واقعه ای که از تاریخ ایران محو شده 👉 @mtnsr2
مهدویت تا نابودی اسرائیل
🌾قحطی بزرگ 3⃣2⃣قسمت بیست وسوم در هر جا كـه قحطـی از آن رخـت بربسته بود، وبا و تيفوئيد به جای آن ن
🌾قحطی بزرگ 4⃣2⃣قسمت بیست وچهارم و مـردم از ناچـاری علـف🌾 و يونجـه ميخورند؛ و يا دانه هـای گنـدم را از ميـان پـشگل حيوانـات بـاركش در جاده ها، درآورده و از آن نان درست ميكنند. در همدان در موارد متعـددی افراد به خوردن گوشت انسان روی آورده اند و ديدن نزاع كودكان و سگها 🐕بر سر لاشه حيوانات و يا تصاحب زباله ای كه در خيابان ريخته شده، امری غيرعادی نيست. 💠 به توصيف كـار خـوب ميـسيونرهای آمريكـايی ميپردازد: در همدان ميسيونرهای آمريكـايی در انجـام اقـدامات امـدادی بسيار فعال هستند و هر روز چندين هزار نفر را اطعام كرده و يا برای كـار جاده سازی به كار ميگيرند. اميد ميرود كه پس از برداشت بهـار، اوضـاع بسيار بهبود يابد و پس از برداشت پاييز به شرايط تقريباً عادی برسد. 💠 كنسول آمريكا در مأموريت ويژه خـود در ايـران اديسون ئی ساوثرد : در تابستان 1918 ،در گزارشی كه به تاريخ 24 دسامبر 1918 برای كميتـه امدادرسانی آمريكا تهيه كرده، اطلاعات جالبی درباره قحطی در ايران بـه دست می دهد اندكی پس از آنكه وايت از مسير قـصر شـيرين بـه مـرز ايران و بين النهرين می رسد، ساوثرد در سـر راهـش بـه تهـران ، در قـصر شيرين برای صرف ناهار توقف می كند. او توضيح ميدهد كه چه اتفـاقی رخ داده اسـت : 💠👈در ماه ژوئن گذشته كه به ايران ميرفتم شواهد فراوانی از قحطی جدی در زمستان 1918ـ1917 مشاهده كـردم. در نخـستين روز در مرز قصر شيرين، كاروان كاميونهای ما برای استراحت ظهر توقـف كـرد. روی يك كاميون نشستم تا ناهارم را كه اصل آن كنسرو لوبيا بود، بخـورم. در قوطی را باز كردم و يك لايه از روی لوبياها را كه به نظر قابل خـوردن نبود، با قاشق برداشتم و به گوشه ای از جاده شنی كه لايه ضخيمی از خاك آن را پوشانده بود پرت كردم. من متوجه نبودم كه روستاييان گرسنه در اين حين دورادور جمع شده بودند، اما هنگامی كه من آن يك قاشق لوبيا را به زمين پرت كردم، چندين زن و مرد ناگهان هجـوم آوردنـد. آنهـا آن قـدر ضعيف بودند كه به سختی ميتوانستند به تنهايی بايستند. آنها خـود را بـه سوی جاده پرت كردند و به شكلی وحشيانه بر سر و كله هم ميكوفتند تـا يك خرده از غذايی كه من پرت كرده بودم به چنگ آورند. هر كدام مشتی از خاك و شنی را كه ممكن بود دانه لوبيايی در آن باشـد مـيقاپيـد و در دهانش ميچپاند. بخشی از همين جماعت، دور كاروان جمع شده بودنـد و برای غذا گدايی ميكردند و ديوانه وار مراقب هر خرده غذايی بودند كه بـه خاك ميافتد. بر سر هر قوطی خالی غذايی كه دور انداخته مـيشـد، زد و خورد وحشيانه ای درميگرفت و برنده، انگشت و زبـانش را سراسـيمه در قوطی ميچپاند تا اگر چيزی در آن مانده بخورد. چنان سراسيمه بودند كـه اغلب انگشتان و دهانشان با لبه های تيز محل باز شدن قوطی مجروح ميشد ولی آنها اهميت نميدادند. 👉 @mtnsr2
مهدویت تا نابودی اسرائیل
⭕️قحطی بزرگ ایران 🌾روایتی از نقطه کور تاریخ ایران (1298 ـ 1296ش/ 1919 ـ 1917م) 🌴ترجمه: محمد ك
✍چند نکته جهت یاد آوری.. ایران روزگاری در دست پادشاهان بی کفایت و دسیسه های بریتانیای کبیر توسط یهودیان مخفی در ایران به این فلاکت و بدبختی کشیده شده است امروزه ردپاهای این عوامل در کشور ماست و سعی بر این دارند کشور را به یک کشوری کاملا مصرف کننده تبدیل کنند ❓آیا پیش بینی این موضوع که این کشورها روزی مواد غذایی و دیگر اجناس را در زمان بحران به ما تحریم خواهند کرد امری خلاف و دور از انتظار است؟ آیا سیاست این کشور ها طی چندین سال دستخوش تغییر بوده ؟ ❓آیا ۴۰سال از طرف همین کشورها تحریم و مورد توطئه قرار نگرفتیم؟ ♻️سهل اندیشی است که با این تجربه تلخ دوباره به این کشور ها اتکا واعتماد کنیم دریوزگیست اگر با رنگ ولعاب چنین کشورهایی دل ودیده ببازیم 🌀حرف همان حرف است راه حل همان است که رهبری چندین و چند سال است فریاد میکنند 👉 @mtnsr2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️نخستین تصاویر از حمله تروریستی به رژه نیروهای مسلح در اهواز 👉 @mtnsr2
مهدویت تا نابودی اسرائیل
💠این حمله ساعتی پیش در هنگام برگزاری رژه نیروهای مسلح به مناسبت آغاز هفته دفاع مقدس در منطقه لشکر 92 زرهی اهواز صورت گرفت. 💠گزارشها حاکی است که تیراندازی از پشت جایگاه مخصوص مسئولان انجام شده و حاضران برای احتیاط روی زمین افتادند. 💠مهاجمان لباس نظامی به تن داشته‌اند. 💠حسین زاده معاون سیاسی استاندار خوزسان اعلام کرد: در جریان حمله تروریستی به رژه نیروهای مسلح در اهواز  8  تا 9 نفر از نیروهای نظامی شهید شدند و بیش از  20 نفر مجروح شده‌اند که حال مجروحان وخیم گزارش شده است. 💠وی ادامه داد: تروریست ها 4 نفر بوده اند که 2 نفر کشته و 2 نفر دستگیر شده اند 👉 @mtnsr2
هدایت شده از مهدویت تانابودی اسراییل
💠خاطرات کربلا 2⃣ قسمت دوم 👉 @mtnsr2
در صف گیت ها به تصاویری برخورد میکردیم که به نظرمان جالب میآمد پیرمرد که عصا زنان خودرا درصف نگاه میداشت یا زن و یاحتی دختر بچه معلول که توسط پدرش در صف با ویلچر حرکت میکردند در هر صورت ازگیتهای عراقی بیرون آمدیم وبه طرف ترمینال حرکت کردیم ازدحام جمعیت و حرکت ماشینها خاک زیادی را بلند کرده بود چفیه را به روی خود بستیم و تا ترمینال که تقریبا دو کیلومتر بود پیاده رفتیم از ماشینها قیمت کرایه تانجف رامی پرسیدیم درهمین درگیری هایِ بقول معروف چانه زدن بودیم که یکی آمد وگفت نجف فلان قدر ما برنامه ریزی مان این بود که اول به کاظمین برویم چون امیر المومنین علی علیه السلام پدر اهلبیت بود احترام کردیم وبه نجف رفتیم راننده ما رو داخل یک ون راهنمایی کرد . چون مسافرش تکمیل نشد به دنبال مسافر رفت وبا چند نفر برگشت از این چند نفر یک نفر از این افراد اهل بابل بود به نام مؤیدی یک طلبه روحانی وآشنا به زبان عربی... در هرصورت حرکت کردیم بین راه موکبهای زیادی وجود داشت که از پشت شیشه منظره جالبی را برای ما تداعی میکرد 👉 @mtnsr2
هدایت شده از مهدویت تانابودی اسراییل
تا اینکه راننده جلوی یکی از موکب ها توقف کرد به محض اینکه پیاده شدیم یک پسر بچه برایمان ساندویچ آورد و با اسرار زیاد که حتما باید از این ساندویچ ها بگیرید 👉 @mtnsr2
راستش به ما گفته بودند از هر غذایی نخورید ما هم خواستیم مراعات کنیم اما خواهش این پسر باعث شد از غذایش بگیریم ساندویچ را خوردیم که انصافا خوش مزه بود ومن دوباره از او گرفتم . بعد از کمی استراحت دوباره به حرکت ادامه دادیم که هرز چندگاهی از دوستمون که عربی بلد بود می گفتیم از راننده سوال کند چند کیلومتر مانده و همچنین از افسرانی که سر خیابان بودند تا اینکه به یک جایی رسیدیم که گفتند شش کیلومتر دیگر مانده ودر همین حین صدای اذان به گوش رسید که ماتصمیم گرفتیم از ماشین پیاده شویم ونماز بخو انیم به راننده هم کرایه را دادیم وگفتیم بقیه راه رو پیاده میرویم آقای مؤیدی هم که در ماشین باما آشنا شده بود قصد این کرد که با ما همراه شود ما هم با کمال میل پذیرفتیم... همین که پیاده شدیم عربی با دوچرخه سریع نزد ما آمد و اصرار پشت اصرار که حتما باید به منزل ما بیایید ماچون خواسته بودیم که امشب حتما به حرم امام علی برویم گفتیم در چادری قصد نماز داریم وبعدش قراره پیاده برویم مرد باتعجب گفت تا نجف دویست کیلومتر فاصله هست ما اولش باور نکرده بودیم ولی بعدش متوجه شدیم راننده به جاده آشنا نبود ومارو اشتباهی زود پیاده کرد ومجبور شدیم به شرط اینکه بعد شام دوباره با ماشین به حرم برویم..... به خانه آن مرد رفتیم او هم برایمان یه ماشین کرایه کرد که به خانه اش برد وخودش با دوچرخه اش آمد ما باگذشت چند کوچه وپس کوچه به خانه اش رسیدیم 👉 @mtnsr2
هدایت شده از مهدویت تانابودی اسراییل
وقتی رسیدیم نماز خواندیم صاحب خانه برایمان شام آورد وما مشغول شام خوردن شدیم ومن با خوردن شام از سر سفره بلند شدم که بروم حمام کنم که 🌷ادامه دارد برای مطالعه قسمت قبلی هشتگ را لمس کنید
مهدویت تا نابودی اسرائیل
🌐پروتكل های رهبران يهود برای تسخير جهان 🌀انحصار سرمايه 💠تمام چرخهاى ماشين هر دولتى به كمك موتورى ح
🌐پروتكل های رهبران يهود برای تسخير جهان 💠دومين رمز موفقيت ما درامر كشوردارى به شرح زير است: 1⃣ شكست دولتهايى كه بر سر كار هستند را طورى جلوه دهيم كه مردم از فهم علل شكسـت عـاجز شوند. به علاوه در ارائه آداب و رسوم، علايق و شرايط زندگىِ مردم طورى افراط كنيم كـه مـردم از برقـرارى تفاهم ميان خود عاجز شوند. 2⃣ ميان احزاب نفاق شديدى ايجاد كنيم و امكان هر گونه تشريك مساعى ميان احزابى كه تسـليم مـا نمى شوند، را از بين ببريم. 3⃣ هرگونه ابتكار فردى و خلاقيتى را كه به سودما نباشد، نابود كنيم. زيرا هيچ خطرى بالاتر از ابتكار و خلاقيت فردى نيست. به ويژه اگر خلاقيت، باهوش توأم باشد. كـارى كـه از يـك فـرد مبتكـر برمـى آيـد، از ميليونها آدم عامى برنمى آيد. لذا ما بايد تعليم و تربيت غيريهوديان را در جهتى سوق دهيم كه قوه ابتكـار از دانش آموزان گرفته شود و نطفه خلاقيت در ذهن آنها خفه گردد. 4⃣آزادى عمل گروههاى مختلف را رو در روى هم قرار دهيم تا تصادم و برخورد پيش آيد و شور و شـوق به نااميدى و شكست منجر شود. 5⃣به كمك روشهاى بالا مى توانيم دول غيريهودى را فرسوده كرده و آنها را تسليم خويش سـازيم و سـپس بر خرابه همه حكومتهاى دنيا يك ابرقدرت شيطانى بنا كنيم به طورى كه دسـت هاى توانمنـد ايـن ابرقـدرت بتواند به همه جا برسد و چنان قدرت غول آسايى به هم بزند كه مقهور هيچيك از ملل دنيا نشود. 👉 @mtnsr2
💠 خطبه امام سجّاد علیه السّلام در کوفه ..... ص : 177 سپس امام سجّاد علیه السّلام با دست اشاره به مردم کرد ساکت شوید، همه ساکت شدند، آنگاه برخاست و ایستاد و پس از حمد و ثنای الهی و درود بر محمّد مصطفی صلی اللَّه علیه و آله و سلم چنین فرمود: 🌀 ای مردم! آن کس که مرا شناخت و آن کس که مرا نشناخت خود را به او معرّفی میکنم، من علی پسر حسین علیه السّلام فرزند علی بن ابی طالب علیه السّلام هستم، من پسر کسی هستم که در کنار فرات بدون آنکه خونی را از او طلبکار باشند و خواستار قصاص شوند. او را سر بریدند، من پسر آن کسی هستم که حریم حرمت او را شکستند، و مال او را به یغما بردند، و اهل بیت او را به اسیری گرفتند، من پسر آن کسی هستم که او را بدون دفاع کشتند، و این افتخار (شهادت) ما را بس. ای مردم! شما را به خدا سوگند میدهم آیا میدانید که برای پدرم نامه نوشتید، ولی او را فریب دادید، و پیمان و عهد و میثاق بستید و بیعت کردید، در عین حال با او جنگیدید، و او را بی یاور گذاشتید، هلاکت باد بر شما که چه توشه ای برای خود به پیش فرستادید؟ و زشت باد رأی شما، با کدام چشم، رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم را مینگرید، آن هنگام که به شما بفرماید: عترت مرا کشتید، و حریم حرمت او را شکستید، پس شما از امّت من نیستند. مقتل الحسین "لهوف" 👉 @mtnsr2