🌷خاطره ای از شهید امیر حاج امینی
اوایل انقلاب مجله خانوادگی چاپ میشد بنام " زن روز" که خیلی در بین خانم ها و آقایون طرفدار داشت.
توی یکی از شماره های این مجله جوانی ۱۶ یا ۱۷ ساله نامه ای به دفتر مجله میفرستد که سردبیر تصمیم میگیرد که این نامه رو عینا در مجله چاپ کند.
جوان نوشته بود:
من پسر جوانی هستم که در یک خانواده کاملا مرفه زندگی میکنم، پدر و مادرم هر دو پزشک هستند و من تک فرزندم و در خانه تنهام. الان که دارم این نامه رو می نویسم اوایل تعطیلات تابستون است و ما در خانه یک مهمان ناخوانده داریم که به دعوت پدر و مادرم آمده تهران که در طول روز همصحبتی داشته باشم حوصله ام سر نرود و از آنجاییکه مزاحم آسایش و آرامش من شده میگویم ناخوانده. ایشون دختر خاله منه که دو سال از من کوچکتر است. من خودم اهل نمازوروزه وخداوپیغمبرم اما دخترخاله من متاسفانه با وجودیکه چندسالی است که به سن بلوغ رسیده به گفته خودش حتی یک رکعت هم نماز نخوانده است. وقتی به پدر و مادرم اعتراض میکنم که او نامحرم است و نباید ما دو نفر در خانه تنها باشیم به من میخندند و مسخره میکنند. منم هر وقت به حرفهایم میخندند دلم میگیرد و میروم تو اتاقم و نوار روضه آقای کافی را میگذارم و برای تنهایی و مظلومیت خودم و به حال مظلومیت آقا اباعبدالله گریه میکنم....
حالا که این نامه را دارم برای مجله شما مینوسم به یک مشکل بزرگی برخورده ام و از شما راهنمایی میخواهم
🌷ادامه دارد......
👉 @mtnsr2
🌷 #شهیدامیرحاج_امینی🌷
☘فقط یکبار کافی است!
🌿از ته دل خدا را صدا کنی.....
☘دیگر مال خودتان نیستید ومال او میشوید
👉 @mtnsr2
salahshoor-01.mp3
1.39M
⭕️ #نوای_شهدایی
🌷آن ناله شور عشق
🌷پروانه سپس بودن
🌷تا کربُ بلا دیدن
🌷آن بال که بگشودن
👉 @mtnsr2
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
⭕️ #سلام_علی_ابراهیم۲
🔸قسمت بیست وچهارم
🔸 #دستمال_سرخ_ها
با #ابراهیم در روزهای انقلاب توی شاه عبدالعظیم آشنا شدم😍 . یک شب شب جمعه در حال پارک کردن موتور بودیم که سلام واحوالپرسی کرد وپرسید بچه کدام محل هستی؟
گفتم نزدیک میدان خراسان . بلافاصله جلو آمد ودست داد وگفت پس بچه محل هستیم .ما هم نزدیک میدان خرا سان زندگی میکنیم . بعد از آن مرتب همدیگر را می دیدیم ما به همین را حتی با هم رفیق شدیم ، تا اینکه در تابستان ۱۳۵۸ همراه با یکی از دوستانم راهی کردستان شدم و در شهر پاوه به نیروهای اصغر وصالی ملحق شدم
من کوچکترین عضو گروه آنها بودم اصغر چون بچه محل ما بود من را قبول کرد او شنیده بود با اینکه من ۱۶سال بیشتر سن ندارم سابقه زندانی سیاسی در رژیم شاه را دارم
اصغر وصالی جزع زندانی های سیاسی شاه بود حتی شنیدم برایش حکم اعدام بریدن اما خدا خواست که او زنده بماند
اصغر در یکی از شبها که در پاوه مستقر بودیم پارچه قرمزی را آورد وقطعه قطعه کرد او نام گروه چریکی اش را دستمال سرخ 😳نام نهاد میگفت سرخی پارچه ما را به یاد خون سید الشهدا علیه السلام می اندازد 😔 از طرفی آمادگی خود را برای شهادت اعلام میکنیم
کل نفرات گروه حد اکثر ۶۰نفر بودند و از همان گروه ۵۰ نفر به شهادت رسیدند و۱۰ نفر هنوز در قید حیات هستند . در گیری های پاوه تمام شد در سپاه مهاباد بود که یکباره #ابراهیم هادی را دیدم می دانستم معلم است اما او هم بعد پیام امام راهی کردستان شد . جلو رفتم وسلام واحوالپرسی کردم همان موقع اصغر هم آمد نمیدانستم او نیز #ابراهیم را می شناسد اصغر و #ابراهیم مثل دو دوست قدیمی همدیگر را در آغوش گرفتند بعد هم از #ابراهیم خواست به جمع دستمال سرخها ملحق بشود #ابراهیم هم قبول کرد وبه همراه نیرو های اصغر از پادگان خارج شدیم
میگفتند غائله را گروه های کرد راه انداختند اما مادر مقابلمان افراد وابسته به خاندان سلطنتی می دیدیم
روزهایی که در گیر عملیات چریکی وجنگ شهری بودیم بسیار روزهای سختی بود
مثلا لحظاتی که در یک خانه محاصره بودیم از همه طرف به سوی ما شلیک می شد از ترس بدن ما می لرزید اما وقتی شجاعت اصغر وصالی و #ابراهیم را می دیدیم روحیه میگرفتیم #ابراهیم در این جمع بود تا موقعی که مناطق کردستان امنیت نسبی پیدا کرد
در روز شروع جنگ تحمیلی #ابراهیم در تهران حضور داشت بلافاصله بعد از شنیدن خبر خودش را به کرمانشاه رساند واز آنجا سر پل ذهاب رساند
روز دوم مهر به سر پل ذهاب رسیدیم از فرماندهان شهر قصر شیرین سقوط کرده
جنگ تمام عیار دشمن بر ضد نظام اسلامی ما آغاز شده بود وهیچکس نمیدانست چه اتفاقی در شرف وقوع است
👉 @mtnsr2
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘
⭕️ #حدیث_مهدوی
🌷 امام مهدی ( علیه السلام ) :
« وَ لَو اَنّ اَشیاعَنا وَفقَهُم اللّهَ لِطاعَتهِ عَلَی اجتِماعِ مِنَ القُلوبِ فی الوَفاءِ بِلعَهدِ عَلیهِم لَما تاخَّرَ عَنهُمُ الیُمنُ بِلِقائِنا وَ تَعَجَّلَت لَهُمُ السَّعادَهَ بِمُشاهَدَتِنا عَلَی حَقِّ المَعرِفَهِ وَ صِدقِها مِنهُم »
اگر چنانچه شیعیان ما که خداوند بر انجام طاعت خویش آنها را موفق گرداند ؛ در راه وفای به عهد و پیمانی که بر دوش دارند ؛ #همدل می شدند ؛ میمنت دیدار ما از ایشان به تآخیر نمی افتاد و سعادت مشاهده ما همراه با حق معرفت و صداقت نصیبشان می شد.
📘 بحار الانوار ، ج 53 ، ص 177
👉 @mtnsr2
🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘
☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿
⭕️بیشترین ناله #اهل_جهنم😨
امام علی(ع) در مورد اوصاف #جهنمیان میفرمایند؛ #اهل_آتش در جهنم از یک چیز بیشترین #ناله را خواهند داشت، آن چیست؟
💠امام علی(ع):
به درستی که بیشترین ناله های اهل جهنم از #تسویف است.
📚جامع السعادت ج ۳ ص۴۶
❓#تسویف یعنی:
کار امروز را به #فردا انداختن...
امروز که گذشت، #فردا انجاممیدم...
از #فردا دیگه غیبت نمیکنم...
#فردا میرم حلالیت میگیرم...
👉 @mtnsr2
☘🌿☘🌿☘🌿☘☘☘☘☘☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔔لحظه ای که #التماس کنی برای #یک_روز ماندن دراین دنیا!
⏰چند دقیقه وقت بزارید برای این کلیپ و بیندیشید !
#تنهای_اول
#أللَّھُمَ_عجِلْ_لِوَلیِڪْ_ألْفَرَج
👉 @mtnsr2
4_5972071361307214423.mp3
3.06M
⭕️کمی محبت به امام معصوم
🔶حجت الاسلام دارستانی
هر وقت برای امام معصوم اشک ریختی فکر نکن به امام معصوم محبت داری چرا که روز عاشورا عمر سعد هم برای امام حسین گریه کرد
🌷 محبتت چقدره
👉 @mtnsr2
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
این سخنرانی رو گوش کنید خودتون رو محک بزنید
قبل اینکه محکتون بزنن از خودتون امتحان بگیرین
نکنه یه وقت
پول یا مقام یا حب به دنیا نای حمایت از امام زمان را از شما بگیره
پیشنهاد دانلود
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
⭕️خطرناکتر از #سپاه_یزید
💢 ضرر نتیجه عمل یک عالم و #دانشمند بدکردار از #سپاه_یزید هم بیشتر است!!
💠امام حسن عسکری(ع):
آنان براى #شیعیان ناتوان ما از سپاه یزید بر امام حسین(ع) و یارانش زیانبارترند؛ چون آنان تنها جان و مال ایشان را رُبودند؛ امّا #دانشمندان بدکردارى که با ما دشمناند، ولى خود را دوستان ما و دشمنِ دشمنان ما نشان میدهند، شک و شبهه را بر #شیعیانی وارد میآورند که از نظر #فکری در رده پایینتری قرار دارند و ایشان را گمراه کرده، از پیجویى حق و حقیقت، بازشان میدارند.
📚الإحتجاج على أهل اللجاج، ج 2، ص 458
👉 @mtnsr2
شهدایمان را که تشییع میکردیم، زبان دراز میکردند که «۴ تکه استخوان» ؛ جنجال می کردند که جای شهید فقط در قبرستان است ، حالا از ضرورت احترام به جسد مومیایی یک دیکتاتور حرف میزنند!
👉 @mtnsr2
مهدویت تا نابودی اسرائیل
⭕️دوست شهیدت کیه؟ 🌷شهید #باکری 🌷شهید #همت 🌷شهید #بروجردی 🌷شهید #امینی 👈یا اینکه ...... 🌷شهید #ابراه
🌷در ادامه طرح رفاقت با شهدا
به همراه شهید #امیرحاج_امینی
👉 @mtnsr2
مهدویت تا نابودی اسرائیل
🌷خاطره ای از شهید امیر حاج امینی اوایل انقلاب مجله خانوادگی چاپ میشد بنام " زن روز" که خیلی در بین
🌷ادامه خاطره ای از شهید امیر حاج امینی
چند روزیست که دختر خاله ام به من پیشنهادهایی میدهد و از من میخواهد که با هم گناه کنیم. راستش را بخواهید من دلم نمی خواهد گناه کنم اما حس میکنم قدرت شیطان خیلی بیشتر از ایمان من است و من میترسم که به گناه بیفتم و از شما راه چاره میخواهم....
مسیولان مجله جوابی به این نامه نمیدهند و فقط عین نامه را چاپ میکنند...
بعد از دو ماه دوباره همان جوان نامه دیگری به دفتر مجله می فرستد که مضمونش اینطور بوده :
سلام، من همان جوانی هستم که دو ماه پیش براتون از خودم گفتم و نامه نوشتم . خیلی منتظر جواب نامه ام شدم اما انگار انتظار من فایده ای نداشت. من تو این مدت خیلی با خودم کلنجار رفتم و هر روز که پدر و مادرم به محل کارشون میرفتند من از ترس گناه تا غروب سعی میکردم خودم را بخواب بزنم و از اتاقم بیرون نروم ، دختر خاله ام به محض بیدار شدن می آمد سروقت من و دایما مثل شیطان در هیبت یک مار دور من می پیچید ومن هم از ترس گناه تو رختخوابم به خودم می پیچیدم و می لرزیدم، چند باری هم با خجالت موضوع را با پدر و مادرم مطرح کردم اما آنها بی تفاوت بودن و مثل همیشه به من میخندیدند.
الان که این نامه را براتون مینویسم اوایل شهریور ماهه و یک ماه دیگر مدرسه ها باز میشوند ، من می توانم این یک ماه رو تحمل کنم اما دختر خاله ام میخواهد کاری انجام دهد که دیگر تحملش برای من خیلی خیلی سخت و غیر ممکن است. او از مادرم خواسته که با خاله ام صحبت کند و اجازه بگیرد برای درس خواندن به تهران بیایید و با ما زندگی کند و من میدانم که اگر به تهران بیایید در یکی از همین روزها من را مجبور به گناه میکند برای همین من تصمیم گرفتم خودم را از شر این شیطان آدم نما راحت کنم.
من بدون اینکه خانوادهام بفهمند برای رفتن به جبهه نام نویسی کرده ام و میخواهم برای همیشه از تهران بروم. شنیدم تو جبهه گناه وجود ندارد، شنیدم آنجا همه رزمندگان پاک هستند و دایما شبانه روز حرف از خدا و امام حسین(ع) است، تصمیم جدی گرفتم که به جبهه بروم...
دو سال بعد از این ماجرا ، دختر خاله پسر عکسی به مجله میفرسته و ایشون کسی نبوده جز "شهید امیر حاج امینی"
روحش شاد و راهش پر رهرو
👉 @mtnsr2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷وصیت نامه تصویری شهید امیر حاج امینی
🌷تاثیر گذار
👉 @mtnsr2
1_3595120.mp3
801.8K
⭕️ #نوای_شهدایی
🌷آی شهیدایه عمره دل من تنگ براتون
🌷هنوزم توی گوشم می پیچه سوزصداتون
🌷دلهای شما با صفا بود مسافر خدا بود کبوتر کرب بلا بود😢
🌷باشمادلم پر می گیره عاشقی رواز سر میگیره😭
👉 @mtnsr2
1⃣کابالا... قسمت اول
علوم غریبه و جادوگری در یهودیت
از آنجا که برای شناخت علوم غریبه و جادوگری نیاز داریم به باطن کابالا و تاریخ آموزه هایی که به کابالا و فراماسون ها ارث رسیده است نگاهی بندازیم "اجمالا تمام آموزه های کابالا از مصر رسیده فلذا ابتدا جادوگری در مصر باستان را مورد بررسی قرار خواهیم داد ابتدا از کانال سلطان نصیر شروع کنیم 👇😊
"مصر باستان متعلق به دوران فراعنه از قدیمی ترین تمدن های بشری و از غم انگیز ترین آنها است بناهای باشکوهی که از مصر باستان به جای مانده اند -اهرام مجسمه ی ابوالهول و ستون های هرمی شکل-توسط صد ها هزار برده ساخته شده اند که زیر فشار شلاق و تهدید به مرگ تا پای جان کار کردند فراعنه حاکمان مطلق مصر خود را خدا و نماینده تجلی خدا در زمین می دانستند و از مردم میخواستند که او را عبادت کنند ابتدا بهتر است که در مورد فر عون بحث شودنام فرعون لقبی است برای پادشاهان مصر چنانچه قیصر لقبی برای پادشاهان روم می باشد .
نام فرعون در دوره متاخر برای پادشاهان مصری بکار رفته است .
واژه فرعون در زبان قبطی پرآ. یا پرع peraa می باشد
اکثر محققین معتقدند که نام پرع یا پرآ به معنای خانه بزرگ است .
اما عده ای از محققین معتقدند که پرع پ به منزله الف لام (ال) معرفه است .و رع به معنای آفتاب یا خدای آفتاب است .
در مصر باستان فراعنه خود را پسران رع می دانستند و معتقد بودند که قدرت خویش را از حورس (حوروس چون خورشید با خدای حوروس پسر اوزیریس اشتباه نشود ) به ارث برده اند .
بدین سان فرمانروایان مصر باستان خود را از اعقاب خورشید خدا می دانستند .
فرعون واسطه بین رع و مردم بود .
و اعتقاد بر این بود که سرشت فرعون سرشتی خدایی است . در این مسیر نخست فرعون را نماینده خدا بر روی زمین و با گذشت زمان او را از تبار خدایان و تنها کسی می دانستند که می توانست چون کاهنان با خدایان ارتباط برقرار نمایند .
👉 @mtnsr2
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
⭕️ #سلام_علی_ابراهیم۲
🔸قسمت بیست وپنجم
🔸 #اذان
به محض ورود دستمال سرخ ها به سر پل ذهاب با چهره زیبا ونورانی #ابراهیم روبه رو شدیم اصغر وصالی رفت جلو و #ابراهیم را آغوش گرفت وپرسید چه خبر ؟ کی اومدی؟ #ابراهیم گفت با چند تا رفقا از تهران آمدیم اینجا وبعد در مورد شهر صحبت کرد . کار فرماندهی نیروهای موجود در شهر که تعدادشان اندک بود به اصغر واگذار شد اصغر نیز همراه خودش،به جز نیروهای دستمال سرخ ها ،حدود ۵۰نفر از پیشمرگان کرد آورده بود
هنوز کار سازماندهی نیروها به پایان نرسیده بود که خبر رسید یک تیپ زرهی وچندین گردان پیاده ارتش عراق تا ساعاتی دیگر به سر پل ذهاب رسید. 😒 سقوط سر پل ذهاب یعنی سقوط پادگان ابوذر وکرمانشاه لذا حفظ این منطقه بسیار حیاتی بود . اصغر بلا فاصله نیرو ها را در مناطق حساس مستقر کرد وبا تجربه ای که در کردستان به دست آورده بود اجازه داد تانکها خوب به شهر نزدیک شوند بعد به دستور اصغر با سلاح های اندک که داشتیم حمله کردیم فراموش نمیکنم #ابراهیم در یکی از سنگرها مستقر شد ومرتب نارنجک تفنگی شلیک می کرد
با حماسه رزمندگان دشمن عقب نشینی کرد اما توپخانه آنها مرتب شهر و مواضع ما را شلیک میکردند ☄در حالی که بسیاری از رزمندگان نیامده بودند #ابراهیم به نیروها روحیه می داد . ظهر که شد #ابراهیم به من گفت من میروم پشت بام، او روی بام یکی از خانه ها در ورودی شهر که فاصله زیادی با دشمن نداشت با بلندگو دستی شروع کرد به اذان گفتن 😳
صدای رسای #ابراهیم در منطقه پیچید بیشترین تاثیر اذان #ابراهیم بر نیروهای خودی بود هر بار که صدای اذان #ابراهیم می آمد اصغر وصالی میگفت آفرین این بهترین روحیه برای نیرو ها است . آن روز بعد اذان #ابراهیم شلیک توپخانه دشمن شدت گرفت بعضی ها میگفتند . #ابراهیم الان وقت این کارها نیست اما او با صلابت به اذان خود پایان داد. یادم هست هنگامی که در کردستان در محاصره ضد انقلابها قرار داشتیم یادم افتاد #ابراهیم آنجا هم همین کار را کرد . درست وقتی که از همه طرف به ما شلیک می شد ونوجوانی چون من مثل بید می لرزید #ابراهیم از دیوار بالای بام رفت وبا بلند گوی دستی اذان گفت . نمیدانید این اذان چه آرامشی در نیروها ایجاد کرد حتی ضد انقلابها جا خوردند آنها فکر میکردند ما در موضع ضعف قرار داریم لذا با شنیدن صدای اذان شدت حملاتشان کمتر شد
اما در سر پل ذهاب دشمن با استفاده از ارتفاعات بیرون شهر شهر را بمباران میکردند با چنین شرایطی #ابراهیم هر سه وعده روی بام میرفت و با بلندگو اذان میگفت با شنیدن صدای اذان #ابراهیم گلوله باران☄ دشمن شدت می گرفت نمیدانم از چه چیزی وحشت داشتند ؟🤔
یادم هست یک بار که #ابراهیم واصغر وصالی با هم بودند شخصی اعتراض کرد که چرا در چنین موقعیتی آنهم با صدای بلند وبا بلندگو اذان میگوید؟ این سوال در ذهن بسیاری از ما بود اما شاید کسی جرات نمیکرد سوال کند ،همه منتظر جواب شدند . #ابراهیم کمی فکر کرد وچند جمله بیشتر نگفت وتمام افراد جوابشان را گرفتند
🌷 #ابراهیم گفت مگر تو کربلا ، امام حسین علیه السلام محاصره نشده بود ؟ چرا اذان گفت و درست در جلوی دشمن نماز خواند؟
....بعد مکثی کرد وگفت ما برای همین اذان ونماز با دشمن میجنگیم .
👉 @mtnsr2
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
⭕️ امام خمینی :
پنجاه سال عبادت کردید خدا قبول کند یک روز هم یکی از #وصیتنامه_شهدا را مطالعه کنید وتفکر کنید
🔶وَ لا تَحسَبَنَّ اَلَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللهِ اَمواتاً بَل اَحیاءٌ عِندَ رَبِهِم یُرزَقُونَ
🔹وصیت نامه شهید: #نجف_علی_ملائیان
🌷با سلام و درود به محضر مقدس منجي عالم بشريت، آقا امام زمان مهدي موعود –عجل الله تعالي فرجه- كه جهان با وجودش پا برجا ميباشد و درود و سلام بر امام امت كه حكومت اسلامي را در ايران به پا كرد و درود و سلام به تمام خانوادههاي شهدا و اسرا و مفقودين و به تمامي رزمندگان اسلام. خدايا! بارالها! معبودا! چگونه تو را شكر كنم؟! همين قدر كه مرا به جبهه روانه كردي و مرا به سوي خود خواندي كه در راه تو جهاد كنم تا اسلام عزيز به وسيله اين خونها رشد كند تا يك مقدار كمي، دينِ خود را به اسلام عزيز ادا كنم. خدايا! معبودا! عاشقا! من بنده گنهكار تو بيش نيستم؛ گناهانم را پوشاندي. اگر پردهام را كنار ميزدي، مردم از من فرار ميكردند [ولي تو] تمام گناهانم را آمرزيدي. الهي گـر كـني چاك لباس من پيدا شود رخ حيوان نماي من الهي هر چه هستم، بنده هستم اگر بد بنده هستم از تو هستم خدايا! پيامبر ميفرمايد: «الهي لا تكلني الي نفسي طرفه عينٍ ابدا» ميفرمايد: خدايا! حتي يك چشم به هم زدن مرا به خودم وامگذار. خدايا! من چه بگويم؛ من كه غرقِ در گناه هستم و در بيشتر اوقات غافل از تو هستم. بارالها! مرا به [حال] خودم رها مكن. حمد و سپاس ايزد منان را كه مرگم را شهادت در راه خودش قرار دهد. همانا در روايت آمده، افضل مرگ، شهادت در راه خدا ميباشد. خدايا! چگونه و چطور و با چه زباني كه زبان به بند ميآيد شكر كنم تو را كه مرا به راهي هدايت كردي كه به راه ائمه چهارده معصوم -عليهم السلام- و 124 هزار پيامبر –صلوات الله عليهم اجمعين- هدايت كردي. خدايا! مرا به ائمه معصومين ملحق كن.
پروردگارا! من كه به جبهه آمدم به خاطر پست و مقام و براي نشان دادن مردم نبود بلكه براي اين كه از اسلام عزيز دفاع كنم كه تمام جهان همه به اسلام از يك طريقي (مستقيم و غير مستقيم) ضربه ميزنند. اي مردم شريف! امام عزيز را تنها نگذاريد؛ تحت فرمانش باشيد. برادرانم! جبههها را پر كنيد و نگذاريد تا خون اينشهداي عزيز پايمال شود. در مراسم دعاي كميل، ندبه، توسل و نماز جمعه و جماعات شركت كنيد. ميدانيد چقدر امام زمان خوشحال ميشود [وقتي] ميبيند كه براي تعجيل در فرجش دعا ميكنيد. خدايا! شرمنده هستم از اسلام كه هيچ كاري براي او نكردم. خدايا! اين عبادتهاي ناقابل اين گنه كار را قبول كن. پدر گرامي ام! در صورت شهادتم شما مثل كوه مقاوم باش؛ ميدانم برايم زحمت و رنج كشيدي تا از من بهرهاي ببري، اما براي اسلام بايد تمام چيز خود را انفاق كرد. پدرم! مرا قرباني از بين فرزندانت قرار ده.مادرم، مادر مهربانم، با تو چه سخني بگويم؟! نميدانم از كدام زحمت هائي كه براي من كشيدي صحبت كنم؟! مادرم! بعد از شهادتم مقاوم باش؛ هيچ ناراحت نباش كه اين راهي بود كه خودم انتخاب كرده بودم. به مردم بگو كه علي اكبر-عليه السلام- به ياري حق شتافت و به نداي «هل من ناصر» حسين -عليه السلام- لبيك گفت.
بعد از پيروزي اگر كربلا رفتيد سلام مرا به حسين -عليه السلام- برسان و از آقا امام حسين - عليه السلام- معذرت بخواه كه نتوانستم بيايم. اي برادرانم! اتحاد و وحدت را حفظ كنيد؛ تابع جمهوري اسلامي باشيد؛ به ياد خدا باشيد. خواهرانم! شما مثل زينب -سلام الله عليها- شيرزن كربلا استوار باشيد. براي خواهران تبليغ كنيد كه حجابهاي خود را رعايت كنند. شما خواهران هم به وسيله حجابتان ميتوانيد راه شهداي عزيز را ادامه دهيد.
شب اول قبر برايم نماز وحشت بخوانيد تا با قبر انس بگيرم. برادران خواهران و دوستان و آن كساني كه مرا ميشناسيد! اگر از من بدي ديديد، مرا عفو كنيد. بر مسلمان لازم است وصي و ناظر خود را معلوم كند؛ وصيّم پدرم و ناظرم مادرم. اگر جنازهام آمد، دوستانم بعد از دفنم زود از من جدا نشوند🌷
《والسلام علیکم ورحمت الله》
👉 @mtnsr2
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘