➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨
با عجله سوار تاکسی شدم اصلا حواسم نبود که ماسکم رو نزدم
ماشین که حرکت کرد دیدم یه صدایی آمد آقا لطفا ماسکتون رو بزنید برگشتم صندلی عقب رو نگاه کردم یه خانوم بدحجاب دو ماسک زده دیدم
🙈 گفتم ببخشید اصلا حواسم نبود ماسک از جیبم در آوردم و زدم.
گفتم خانوم میشه منم از شما خواهش کنم حجابتون رو درست کنید.!؟
📌 با لحن تندی گفت چه ربطی داره آقا!!!
گفتم خانوم همان طور که احتمال داره با ماسک نزدن من به شما ویروسی منتقل بشه!؟
با این تیپ شما هم ممکنه؛ نتنها من و خانواده ام بلکه خیلی از خانواده های دیگه هم از هم پاشیده بشه!! و این کار شما نتنها جسم ما بلکه روح ماروهم آزار میده!
⁉️ گفت من اختیار خودم رو دارم و به کسی ربطی نداره و شما چشماتون رو درویش کنید.!!!
💢 اینجا بود که راننده تاکسی سکوتش رو شکست و گفت خانوم اختیار شما توی خونه خودتون هست!!! وقتی به جامعه وارد شدید باید قوانین جامعه رو رعایت کنید و اینجا قانون اینه!!
🔹 هنوز منم خودم رو آماده کرده بودم چیزی بگم که ...
گفت آقا نگهدار میخوام همین جا پیاده بشم
آقای راننده هم سریع نگه داشت اونم پیاده شدو درو کوبید و رفت.
خندیدم و گفتم آقای راننده ببخشید مشتری تون رو هم پَروندم کرایه ای هم به شما نداد.
اون بنده خدا هم یه لبخندی زد و گفت فدای سرت.😘
✍ همین طور که داشتیم میرفتیم با خودم کلنجار می رفتم چطور میشه در عرض چند ماه دولت و مردم دست به دست هم میدهند و ماسک زدن رو بین اکثر مردم جا میندازن اما همین عمل رو برای #حجاب انجام نمیدن و میترسن که با یک کلمه و توصیه مؤدبانه با این عمل پر از خطر مقابله کنن؟؟ تا جایی که ما حرفش رو میزنیم اینطور عکس العمل نشون میدهند.
🔰 چطور میشه برای کرونا به هر مکان عمومی که میخوای وارد بشی اول نوشته بدون ماسک وارد نشوید!!
و اگه بدون ماسک وارد بشی اولا همه چپ چپ نگاهت می کنن بعد هم بعضی جاها خدمات رسانی نمی کنن.
👈 کاش برای حمایت و حفظ حجاب هم مقداری از این کارها انجام میدادیم
👉 @mtnsr2
✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨
✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰
زندانی
محمد را چشم بسته به اتاقی بردند. او را روي يك صـندلی آهنـی نشـاندند،
دستهايش را از پشت به صندلی بستند و سؤال و جواب شروع شد:
ـ برای چی ميخواستی بروی عراق؟
ـ برای كار!
ـ جاسوس كدام گروهي؟ برای كدام گروه كـار مـيكنـی؟ كونيسـتهـا يـا
مذهبی ها؟
محمد مثل آدمهای ساده و از همـه جـا بـيخبـر گفـت: «واالله، كـار و بـارم
نميچرخيد. وضع زندگيم خراب بود. با كارگری هم كه نميتوانستم خـرج زن و
بچهام را بدهم، ماشين قراضهای هم كه داشتم فروختم. گفتم بـروم كمـی جـنس
بياورم بفروشم بلكه...».
بازجو با صدای نكرهاش فرياد زد: «داری ما را سياه ميكنی؟ اين چرنديات را
بريز دور، ناكس! بخواهي دروغ سرهم كنی،پوسـتت را مـيكـنم و جنـازهات را
مياندازم تو رودخانه، ميشوی خوراک كوسه ها!»
محمد با همان لحن آرام گفت: «دروغم چيسـت، آقـا. برويـد تحقيـق كنيـد.
محضری هم كه ماشين را فروختم هست».
بازجو با همان لحن تند گفت: «د بگو برای كدام گروه جاسوسـی مـيكنـی؟
بازجو با همان لحن تند گفت: «د بگو برای كدام گروه جاسوسـی مـيكنـی؟
ميرفتی سراغ كی؟»
ـ باور كنيد ميرفتم دنبال جنس!
مشتی محكم به صورت محمد خورد و از پشت پرت شد روی زمـين. سـرش
خورد به ديوار سيمانی و چون به صندلی بسته شده بود، نتوانست از جا بلند شود.
بازجو داد كشيد: «بلند شو!»
محمد تلاش كرد بلند شود، اما نميتوانست. هـم چشـمانش بسـته بـود، هـم
دست هايش. آن هم به صندلی آهنی! بازجو جلو آمـد، موهـای محمـد را گرفـت و
كشيد و او را از زمين بلند كرد. محمد لحظه ای ايستاد. صندلی آهنی كه به او بسته
شده بود، سنگين بود و محمد مجبور شد بنشيند. بازجو با لحنِ آرامی گفت: «ببين
پسرجان، ما همه چيز را در مورد تو ميدانيم. ميدانيم كه سـرباز فـراری هسـتی.
ميدانيم بچه تهرانی، ميدانيم به چه قصدی ميرفتی عراق. اما مـيخـواهيم همـه
چيز را از زبان خودت بشنويم».
ـ آخر چی را از زبان من بشنويد؟ گفتم كه داشتم ميرفتم دنبال جنس آوردن.
بازجو داد كشيد و لحظه ای بعد دو نگهبان آمدند. دست های محمد را از صندلی
باز كردند و او را كشان كشان با خود بردند.
طنابی به مچ پای محمد بستند و او را وارونه از سقف آويزان كردند. چشـمان
او هنوز هم بسته بود. وارونه تاب ميخورد و دور خودش مـيچرخيـد. يكـی دو
ساعت اول زيـاد سـخت نبـود. امـا چنـد سـاعتی كـه گذشـت، دل و رودهاش
ميخواست از حلقومش بزند بيرون. سرش گيج ميرفت و دنيـا پـيش چشـمانش
سياه شده بود. انگار كاسة سـرش را باسـرب پـر كـرده بودنـد؛ سـنگين بـود و
ميخواست از سنگينی و فشار بتركد. گاهی خودش را شل ميكرد و اجازه ميداد
كه راحت بچرخد. به چيزی هم فكر نميكرد. اما نميتوانست اين حالت را زيـاد دامه بدهد. جاي زخم ها دهان باز كرده بود و خـون و گوشـت لهيـده از آنجاهـا
بيرون زده بود. بازجو گفته بود: «آنقدر در اين حالت نگهات ميداريم تا به حرف
بيایی!»
@mtnsr2
✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 خلاصهٔ تدریسِ موضوعِ
افق مهدوی در گام دوم انقلاب
⭕️ استاد رائفی پور (قسمت دوم)
@mtnsr2
14-aali-akhlaqe-bandegi(www.rasekhoon.net)7.mp3
35.75M
⭕️شرط بندگی و ولایت اولیاء معصوم
🔺حجت الاسلام عالی
👉 @mtnsr2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️أیْنَ الرجبیّون؟
✨«یا مَنْ اَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ»✨
👉 @mtnsr2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ لزوم تشکیل حکومت و تربیت مؤمنین برای ظهور
🔺 استاد #رائفی_پور
👉 @mtnsr2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
حلول ماه رجب و ولادت با سعادت امام باقر علیه السلام را به شما دوستان و شیعیان آن حضرت تبریک و تهنیت عرض مینماییم
👉 @mtnsr2
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
جهاد علمی.mp3
6.29M
⭕️ #امام_باقر_علیه_السلام
🔸استاد عالی
👉 @mtnsr2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️یک پیشنهاد موثر برای مبارزه با راحت طلبی
🔸این حرف رو هم مثل بقیه حرفها میتونی گوش نکنی! نترس ...
🔸استاد پناهیان
👉 @mtnsr2
➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨
🔻ادامه خاطره زندانی از کتاب خاطرات شهید محمد بروجردی
محمد ترجيح ميداد اين همه سختی را تحمل كند اما حرفـی نزنـد. تـا حـالا
چندين بار و هر بار برای بيست و چهار ساعت او را در اين حالـت نگـه داشـته
بودند تا اعتراف كند، اما محمد حرفی نزده بود. چه بگويد؟ آنها ميگفتند حقيقت
را بگو. مگر ميتوانست حقيقت را بگويد؟ مگر ميتوانست بگويد ميخواستم بروم
نجف دستبوس رهبر و پيشوايم. بروم دستبوس آقايم روحاالله خميني. هر بلايی
سرش مياوردند، اين را نبايد ميگفت. برای لحظه ای آنچه در اين چند روز بر او
گذشته بود، از ذهنش گذشت. فرار از پادگان، آمدنش به تهران و خـداحافظي اش
با مادر و برادرش علی و بعد آمدن تا اهواز و پيدا كردن پسردايی اش قاسم و بعد
خود دايی. قاسم گفته بود كه پدرش سالها پيش همراه يك بلمچی محلی از شـط
گذشته و به كربلا رفته است. محمد از دايی خواست تا از سفرش به كربلا حـرف
بزند و دايی هم با آب و تاب همراه با اشك و آه داستان رفتنش بـه پـابوس امـام
حسين(ع) را گفته بود.
چشمان دايی پر از اشك بود و بغض گلويش را گرفته بود. دايی چند لحظه ای
ساكت شده بود. محمد گفته بود: «خوش به حالت دايی جان! نمـيشـد مـا هـم
برويم؟»
دايي با تعجب و افسوس سر تكان داده بود: «حالا، دايی جان؟ خـدا لعنتشـان
كند، مرزها را حسابی ناامن كرده اند. ميگويند جنگ است. شاه هم تانك هـايش را آورده چيده لب مرز، آن طرف هم عراقي ها. نميگذارند حتی يك گنجشك از مرز
رد شود».
محمد حرفهاب دايی را گوش داده بود، بعد با لبخندی مهربانانه گفته بود: «بـه
هر حال، هر كاری راهی دارد. توی اين اوضاع چه طور ميشود رفت؟»
دايی نگاه معناداری به محمد كرده و گفته بود: «حالت خوب است، دايی جان!
صبر كن، الان كه نميشود!»
دايی گفته بود: «رفتن به آن طرف مرز، يعنی رفتن توی دهان گرگ».
محمد كه ديده بود دايی به هيچ عنوان زيربار نميرود، پرسيده بود: «خُب دايی
جان، تعريف كن چه طور از آب گذشتيد. با كی؟ با چه وسيله ای!»
دايی هم به حساب اينكه محمد را از فكر و خيال در آورد، گفته بود: «مـا بـه
عشق آقا سيدالشهدا رفتيم. آن زمان هم يك بنده خدايی بود به اسم جاسم، قايقی
داشت و روی آب كار ميكرد. اين جاسم مادری داشت در نجف. جاسـم گـاهی
ميرفت و به مادرش سر ميزد و بعد هم برميگشت. اگر دوستی، آشنايی هم بود،
همراه خودش ميبرد».
محمد پرسيده بود: «الان اين جاسم كجاست؟ هنوز هـم بـا شـما آشناسـت؟
مادرش چب؟ هنوز آنجاست؟»
دايي آرام گفته بود: «نه ديگر، فكر نميكنم. مـا كـه از آبـادان آمـديم اهـواز،
ديگرخبری ازش نداريم».
روز بعد، محمد و قاسم با هزار زحمت جاسم را پيدا كردند، اما او سه ـ چهار
سال بود كه ديگر به آن طرف مرز رفت و آمد نميكرد. اما محمـد، جاسـم را ول
نكرد كه نكرد.
@mtnsr2
➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨
ShahadatImamHadi1393[01].mp3
16.48M
⭕️روضه امام هادی علیه السلام
🔸حاج میثم مطیعی
👉 @mtnsr2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️شاید الان بهتر متوجه بشیم که پروژه #بیت_کوین هم بخشی از برنامه #نظم_نوین_جهانی است.
و همچنین #نانو_چیپ
✨والله خیرالماکرین
👉 @mtnsr2
13.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸استاد رائفی پور
⭕️ روحیه انقلابی
@mtnsr2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ استاد رائفی پور
🔸انقلاب اسلامی در زبان دشمنها
@mtnsr2
940203-Panahian-Gomnam-AsareOmidDarJanVaJahan-64k.mp3
14.85M
💎 #پیشنهاد_سخنرانی | اثر امید در جان و جهان
➖امیدواری ما به خدا چقدر است؟
➖ آیا آنقدر به خدا امید داریم که او را بر انجام هر کاری توانا ببینیم؟
➖ آیا آنقدر به خدا ایمان داریم که مطمئن باشیم او میتواند اوضاع عالم را تغییر دهد؟
➖ آیا امید ما به خدا آنقدر زیاد بوده است که برای تمام خوبیها و خیرها به او دل ببندیم و بگوییم یا من ارجوه لکل خیر؟
👉 @mtnsr2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راستی شب آرزو ها یا شب #رغبت ها
امشب غلیظ تر بگیم
خدایا دوستت دارم...
میخوام واس خودت باشم..
.
#لیله_الرغائب
🎤 #سخنران: حجة الاسلام زارع
👉 @mtnsr2
12_Monajat_Shabe 20_Ramezan_1391_b_(www.rasekhoon.net).mp3
16.57M
⭕️مناجات امیر المومنین در مسجد کوفه
🔸با نوای میر داماد
👉 @mtnsr2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیامبر (ص) و علی (ع) فرمودند یاعلی ! بزرگترین مردمان در ایمان و یقین کسانی هستند که در آخر الزمان زندگی می کنند ، آنها پیامبرشان را ندیده اند و امامشان در غیبت به سر می برد، با این همه آنان از روی علوم و معارف و کتابهایی که در اختیار دارند ایمان آورده و در ایمان خود پایداری می ورزند... [۱۲] بنابراین یکی از راههای مهم در امان ماندن از فتنه های آخر الزمان ،عمل به وظایف دینی و وظایف و مسئولیتهای مربوط به دوران غیبت است که به طور خلاصه این وظایف عبارتند از :
۱– تلاش برای شناخت بیشتر امام عصر (ع)
۲– خودسازی و تهذیب نفس
۳– انتظار فرج امام زمان (ع)
۴– سعی در اصلاح وضع جامعه
۵– حفظ و تحکیم پیوند معنوی با امام عصر (ع)
۶– پیروی از نائبان امام زمان (ع)
👉 @mtnsr2
13991114-aaseeb-shenasi-entekhabat-dar-iran-low.mp3
10.32M
⭕️ آسیب شناسی انتخابات در ایران
🔺استاد پناهیان
👉 @mtnsr2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️روایتی شنیدنی از روزهای به امامت رسیدن جواد الائمه علیه السلام
🔺استاد رائفی پور
👉 @mtnsr2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️کلیپ استاد رائفی پور
🔻بزرگترین درس حضرت زهرا (س) ...
🔸چرا امام زمان فرمودن الگوی من حضرت زهرا (س) است؟
👉 @mtnsr2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️مادر مثل مداده آرام آرام آب میشه
✨اما پدر مثل خودکاره یکهو تموم میشه
🌷یادی کنیم از پدرای اسیر خاک با ذکر فاتحه🌷
👉 @mtnsr2
30.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️لطفا مزاحم نشوید
🔺پیشنهاد دانلود
👉 @mtnsr2
2835047.mp3
10.11M
⭕️دعای کمیل
🔺با نوای سید مهدی میرداماد
التماس دعا
👉 @mtnsr2
يَا إِلَهِي وَ رَبِّي وَ سَيِّدِي وَ مَوْلاَيَ لأَِيِّ الأُْمُورِ إلَيْكَ أَشْكُو وَ لِمَا مِنْهَا أَضِجُّ وَ أَبْكِي
اي خداي من و پروردگار و سرور و مولايم، براي كداميك از دردهايم به حضرتت شكوه كنم و براي كدامين گرفتاريم به درگاهت بنالم و اشك بريزم.
لأَِلِيمِ الْعَذَابِ وَ شِدَّتِهِ أَمْ لِطُولِ الْبَلاَءِ وَ مُدَّتِهِ
آيا براي دردناكي عذاب و سختي اش، يا براي طولاني شدن بلا و زمانش،
فَبِعِزَّتِكَ يَا سَيِّدِي وَ مَوْلاَيَ أُقْسِمُ صَادِقاً لَئِنْ تَرَكْتَنِي نَاطِقاً لأََضِجَّنَّ إلَيْكَ بَيْنَ أَهْلِهَا ضَجِيجَ اﻵْمِلِينَ (اﻵلِميِن)
پس به عزّتت اي آقا و مولايم سوگند صادقانه مي خورم، اگر مرا در سخن گفتن آزاد بگذاري در ميان اهل دوزخ به پيشگاهت سخت ناله سر دهم همانند ناله آرزومندان
👉 @mtnsr2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ تمرین کن بهت حرف زدن ناراحت نشی!
👉 @mtnsr2