اعتماد بھ نفس بھ معنۍ این نیست
کھ فکر کنـے بهتر از هر کسی دیگہای
هستۍ، به معنی رسیدن بھ این درک
و فهمه کہ توهیچ دلیلے برای مقایسہ
کردن خودت با دیگران ندارۍ 🌙 !'
❲@mybook_84 ♥️❳
♥️وقتے مےبینے بالاخره کتابـے کہ بهش
معرفے کرده بودی رو داره مےخونہ >>>>>
قـ🍓ـاچ کتـٰاب؛
انگار حسین در روزهاۍ جانبازۍاش لحظہ لحظہ اوج مےگرفت و بالا مےرفت. ذهنم مےرفت پیش مسئولینے کہ بہ دیدارش مےآمدند ؛ از فرماندار و شھردار تا وزیر کشور و جانشین مجلس خبرگان. بہ وقتهایـے کہ بهش مےگفتند : اگہ چیزۍ لازم دارۍ اگہ کم و کسرۍ دارۍ بگو . و حسین از پنجرهۍ اتاق ، آسمان را نگاه مےکرد. لبخند روۍ لبش نقش مےبست ، نفسش را آرام بیرون مےداد و مےگفت : ما توۍ این راه کہ قدم گذاشتیم ، بہ خاطر این نبوده کہ بھمون خدمتـے بکنن. اگہ کمبودۍ هست ، اصلا مھم نیست. ما راهمون چیز دیگهاۍ بوده هدفمون چیز دیگہاۍ بوده ، من از اون راهے کہ رفتم و از کارۍ کہ کردم ، هیچ وقت پشیمون نمیشم . بعد چشمم بـےاختیار مےرفت سمت قاب طاقچہ همان قابـے که تمام حرفهاۍ حسین را مےزد. همان قابـے کہ آیتالله بُدَلا برایش آورده بود و حسین بین تمام تابلوها و لوح تقدیرهایـے کہ برایش مےآوردند . فقط آن را پسندیده بود .
همان قابـے کہ جوهر ، سینہۍ سفیدش
را با این بیت سیاه کرده بود🖤 :
چرا دسـت یــازم چرا پــاۍ ڪـوبم
مرا خواجہ بـے دست و پا مـےپسندد
- کتابِ تبِ نـاتمـام ( :
فرقِ مادر شھید با مادران دیگر خلاصہ میشود بھِ این : مادر شھید پیش از آن کھِ مادر شھید شود ، شھید میشود . .💔
روزتون مبارڪ♥️'
@mybook_84
[ رفیـ👭🏻ـق خوب باید
بـا کتابھـا و قصہ ها
بزرگ شده باشہ ، چون ؛
وقتـے از تنھایــے پیشش
صحبت کنـے قطعا واسش
بــے معنیهـ 🕶⚡️]