حدیث (3) امام كاظم عليه السلام :
طوبى لِلمُصلِحينَ بَينَ النّاسِ، اُولئِكَ هُمُ المُقَرَّبونَ يَومَ القيامَةِ؛
خوشا به سعادت اصلاح كنندگان بين مردم كه آنان همان مقرّبان روز قيامت اند.
روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_حسن_علیه_السلام و #امام_حسین_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
دوشنبهها، دنیا با همه بزرگیاش کوچک میشود در قاب تصویر حرمت!
#میهمانی_دوشنبه_ها
از میان روزهای هفته، دوشنبه منسوب است به امام حسن و امام حسین علیهما السلام
🌎🌖تقویم واعلانات نجومی🌔🌎
✴️ جمعه 👈19 اردیبهشت 1399
👈14 رمضان 1441👈8 می 2020
🏛مناسبت های اسلامی و دینی.
🏴شهادت مختار ثقفی علیه الرحمه به دست مصعب بن زبیر ملعون(95هجری)
🌓امروز ساعت 11:46 قمر از برج عقرب خارج می شود.
📛از امور ازدواجی پرهیز گردد.
✈️مسافرت مکروه است.
👶برای زایمان خوب و نوزاد دارای پشتکار و علاقمند به دانش است.ان شاءالله.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
✳️استعمال دوا و دارو.
✳️مداوای زخم و جراحات.
✳️از شیر گرفتن کودک.
✳️مرهم و معجون گذاشتن بر دمل.
✳️استحمام.
✳️امور کشاورزی و بذر افشانی.
✳️ابیاری.
✳️کندن چاه و قنات.
✳️غرس اشجار.
✳️و حمله به دشمن نیک است.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز خوب و باعث حزن شادی است.
💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن....
#خون_دادن یا #حجامت، زالو انداختن خوب نیست و باعث خارش است است.
✂️ ناخن گرفتن
جمعه برای #گرفتن_ناخن، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد.
👕👚 دوخت و دوز.
جمعه برای بریدن و دوختن، #لباس_نو روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود..
✴️️ وقت استخاره
در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است
😴 تعبیر خواب...
خواب و رویایی که امشب. (شبِ شنبه)دیده شود تعبیرش در ایه 15 سوره. مبارکه حجر است
لقالوا انما سکرت ابصارنا بل نحن قوم مسحورون....
و از مفهوم و معنای ان استفاده میشود که شخصی بی حد و حساب با خواب بیننده وارد گفتگوی باطل شود ولی به جایی نرسد و کار خواب بیننده روبراه شود..ان شاءالله..چیزی همانند ان قیاس گردد...
❇️️ ذکر روز جمعه
اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه #یانور موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد .
💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به #حجة_ابن_الحسن_عسکری_عج . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
🔸شیوه نامه برگزاری مراسم شبهای قدر در مساجد اعلام شد
🔹مدت زمان برگزاری مراسم حداکثر ۲ساعت
🔹اولویت برگزاری مراسم در فضای باز مساجد با رعایت فاصله حداقل یک متر می باشد
🔹 در صورت عدم وجود فضای باز برگزاری مراسم در داخل شبستان مساجد با ۲۵ درصد ظرفیت به حالت صف نماز و رعایت فاصله حداقل یک متر می تواند انجام شود
🔹 رعایت تهویه مناسب در محل های بسته مانند شبستان الزامی است
🔹 اطلاع رسانی از سوی هیات امنای مساجد و بسیج محل مبنی بر عدم حضور بیماران خاص و بیماریهای زمینه ای با ریسک بالا و همچنین کودکان و سالمندان در مراسم صورت پذیرد
🔹 از هر گونه پذیرایی و توزیع نذورات جدا خودداری شود
🔹 مدت زمان برگزاری مراسم حداکثر دو ساعت باشد
🔹جلسات مداحان مشهور می تواند در فضاهای باز مانند ورزشگاه ها با محدود به ۲۵ درصد ظرفیت با رعایت فاصله گذاری اجتماعی می تواند برگزار شود
🔹 برگزاری مراسم در مساجدی که طبق راهنمای فاصله گذاری حداقل امکانات را ندارد خودداری شود
🔹هیات امنا، روحانی مساجد و بسیج مسوول نظارت و حسن اجرای برنامه در مساجد می باشند
🔹 مرکز امور مساجد هماهنگی لازم را با مساجد در جهت اجرای راهنماهای بهداشتی و مفاد این نامه را داشته باشند.
🔹حضور کلیه افراد در محل برگزاری مراسم باید با ماسک و دستکش باشد.
🔹افراد شرکت کننده لازم است سجاده، مهر، قرآن و مفاتیح و چادر نماز شخصی (مخصوص بانوان) خود را همراه بیاورند.
🔹 دانشگاه های علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی از طریق معاونت های محترم بهداشتی دانشگاه نسبت به نظارت دقیق و تشدید بازرسی اقدام نمایند.
💠توصیه امام زمان عج به یکی از علما برای دفع بلا
🔻ذکری که امام زمان(عج) توصیه فرمودند
آیت الله مظاهری در تبیین امامت امام زمان (عج) به نقل داستانی پرداخته است..
یکی از علمای بزرگ، در زمان قدیم در تخت فولاد خدمت امام زمان «عج» رسیده بود و از آن حضرت درخواست «علم اکسیر» کرده بود، در حالیکه یاد گرفتن علوم غریبه حرام است و گفت و شنود و تعلیم و تعلّمش نیز حرام است.
آن حضرت به او فرموده بودند: علوم غریبه به تو چه ربطی دارد؟ من به جای آن ختمی به تو یاد میدهم که بهتر از اکسیر است، بعد فرموده بودند: به پنج تن و امام زمان «عج» توسّل پیدا کن و در توسّلهایت بگو: «یا محمّد یا علی یا فاطمه یا حسن یا حسین، یا صاحب الزمان ادرکنی و لا تهلکنی» (دربرخی نقلها یا حسن و یاحسین نیامده، ولی در نقل آیت الله مظاهری، نام پنج تن آمده است)
آن عالم نقل میکند: وقتی حضرت فرمودند: «ادرکنی»، به ذهنم خطور کرد که باید بفرمایند: «ادرکونی»، یعنی برای درخواست کمک از پنج نور مقدّس، باید فعل جمع به کار ببریم، پس چرا ایشان فعل مفرد به کار برده و میفرمایند: «ادرکنی و لاتهلکنی»؟! وقتی چنین تصوری کردم، امام زمان«عج» تبسّم کردند و فرمودند: همین است که گفتم. برای اینکه واسطه فیض این عالم، اکنون من هستم.
یعنی اگر در زمان حاضر توسّلی به پیغمبراکرم«ص»یا سایر حضرات معصومین«ع»بشود، فیض الهی به واسطه وجود مقدّس امام زمان به بندگان میرسد: «بِکُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِکُمْ یَخْتِمُ وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ بِکُمْ یُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ یَکْشِفُ الضُّر»
آیت الله مظاهری در ادامه تأکید کرد: از همه به ویژه جوانان تقاضا دارم که با این ختم، به امام زمان متوسّل شوید و این ختم را زیاد بخوانید، همه افراد، حتی کسانی که سواد و تحصیلات کافی ندارند هم میتوانند این ختم را بخوانند و به پنج تن آل عبا و امام زمان برای رفع حوائج متوسّل شوند: «یا محمّد، یا علی، یا فاطمه، یا حسن، یا حسین، یا صاحب الزمان أدرکنی و لا تهلکنی»
🌹🌹🌹🌹🌹
نماز اول وقت و رضا شاه
(پيشنهاد ميكنم بخونيد ، خيلى زيباست)
بربالین دوست بیماری عیادت رفته بودیم
پیرمرد شیک وکراوات زده ای هم آنجاحضور داشت
چند دقیقه. بعداز ورودما اذان مغرب گفتند
آقای پیرکراواتی،باشنیدن اذان ،درب کیف چرم گرانقیمتش را بازکرد وسجاده اش را درآورد و زودتر از سایرین مشغول خواندن نمازشد.!!
برای من جالب بود که یک پیرمردشیک وصورت تراشیده کراواتی اینطورمقیدبه نماز اول وقت باشد
بعد ازاینکه همه نمازشان راخواندند
من ازاو دلیل نمازخواندن اول وقتش راپرسیدم؟
و اوهم قضیه نماز ومرحوم شیخ و رضاشاه را برایم تعریف کرد...
درجوانی مدتی ازطرف سردار سپه(رضاشاه) مسئول اجرای طرح تونل کندوان درجاده چالوس بودم
ازطرفی پسرم مبتلا به سرطان خون شده بود و دکترهای فرنگ هم جوابش کرده بودند و خلاصه هرلحظه منتظرمرگ بچه ام بودم.!!
روزی خانمم گفت که برای شفای بچه، مشهد برویم و دست به دامن امام رضا(ع) بشویم...
آنموقع من این حرفها را قبول نداشتم اما چون مادربچه خیلی مضطرب و دل شکسته بود قبول کردم...
رسیدیم مشهدو بچه را بغل کردم و رفتیم وارد صحن حرم که شدیم خانمم خیلی آه و ناله وگریه میکرد...
گفت برویم داخل که من امتناع کردم گفتم همینجا خوبه
بچه را گرفت وگریه کنان داخل ضریح آقارفت
پیرمردی توجه ام رابه خودش جلب کردکه رو زمین نشسته بود وسفره کوچکی که مقداری انجیر ونبات خرد شده درآن دیده میشد مقابلش پهن بود و مردم صف ایستاده بودند وهرکسی مشکلش را به پیرمرد میگفت و او چند انجیر یا مقداری نبات درون دستش میگذاشت و طرف خوشحال و خندان تشکرمیکرد ومیرفت.!
به خودگفتم ماعجب مردم احمق وساده ای داریم پیرمرد چطورهمه رادل خوش كرده آنهم با انجیر و تکه ای نبات..!!
حواسم ازخانم و پسرم پرت شده بود و تماشاگر این صحنه بودم که پيرمرد نگاهی به من انداخت و پرسید: حاضری باهم شرطی بگذاریم؟
گفتم:چه شرطی وبرای چی؟
شیخ گفت :قول بده در ازاء سلامتی و شفای پسرت یکسال نمازهای یومیه راسروقت اذان بخوانی.!
متعجب شدم که او قضيه مرا ازکجا میدانست!؟ كمی فکرکردم دیدم اگرراست بگوید ارزشش را دارد...
خلاصه گفتم :باشه قبوله و بااینکه تا آنزمان نماز نخوانده بودم واصلا قبول نداشتم گفتم:باشه.!
همینکه گفتم قبوله آقا، دیدم سروصدای مردم بلند شد ودر ازدحام جمعیت یکدفعه دیدم پسرم از لابلای جمعیت بیرون دوید ومردم هم بدنبالش چون شفاء گرفته وخوب شده بود.!!
منهم ازآن موقع طبق قول وقرارم بامرحوم "حسنعلی نخودکی" نمازم را دقیق و سروقت میخوانم.!
اما روزی محل اجرای تونل کندوان مشغول کار بودیم که گفتندسردارسپه جهت بازدید درراهه و ترس واضطراب عجیبی همه جارا گرفت چرا که شوخی نبود رضاشاه خیلی جدی وقاطع برخورد میکرد.!
درحال تماشای حرکت کاروان شاه بودیم که اذان ظهرشد مردد بودم بروم نمازم را بخوانم یا صبرکنم بعداز بازدیدشاه نمازم را بخوانم
چون به خودم قول داده بودم وبه آن پایبند بودم اول وضو گرفتم وایستادم به نماز..
رکعت سوم نمازم سایه رضاشاه را کنارم دیدم و خیلی ترسیده بودم..!!
اگرعصبانی میشدیاعمل منو توهین تلقی میکرد کارم تمام بود...
نمازم که تمام شد بلندشدم دیدم درست پشت سرم ایستاده، لذا عذرخواهی کردم وگفتم :
قربان درخدمتگذاری حاضرم
شرمنده ام اگروقت شما تلف شد و...
رضاشاه هم پرسید :مهندس همیشه نماز اول وقت میخوانی!؟
گفتم : قربان ازوقتی پسرم شفا گرفت نماز میخوانم چون درحرم امام رضا(ع)شرط کردم
رضاشاه نگاهی به همراهانش کرد وبا چوب تعلیمی محکم به یکی زد وگفت:
مردیکه پدرسوخته،کسیکه بچه مریضشو امام رضا شفابده، ونماز اول وقت بخوانه دزد و عوضی نمیشه.!
اونیکه دزده تو پدرسوخته هستی نه این مرد.!
بعدها متوجه شدم،آن شخص زیرآب منو زده بود و رضاشاه آمده بود همانجا کارم را یکسره کند اما نمازخواندن من، نظرش راعوض کرده بود و جانم را خریده بود.!!
ازآن تاریخ دیگرهرجا که باشم اول وقت نمازم را میخوانم و به روح مرحوم"حسنعلی نخودکی" فاتحه و درود میفرستم....
(خاطره مهندس گرایلی سازنده تونل کندوان)
التماس دعا
🌹🌹🌹🌹🌹
🚩پیامبر(ص) فرمود: على جان
600 هزار گوسفند میخواهى ؟
یا 600 هزار دینار ؟
یا 600 هزار جمله؟
عرض کرد: اى رسول خدا! ششصد هزار جمله. پیامبر(ص) فرمود: 600 هزار جمله را در شش جمله جمع (خلاصه) مىکنم:
⚀1ـ هرگاه دیدی مردم به فضایل و مستحبات میپردازند، تو به کامل کردن واجبات بپرداز؛ یا علیُّ إذا رَأیتَ الناسَ یَشتَغِلُونَ بالفَضائلِ فاشتَغِلْ أنتَ بِإتمامِ الفَرائضِ.
⚀2ـ هرگاه دیدی مردم سرگرم دنیایند، تو سرگرم آخرت شو؛ و إذا رَأیتَ الناسَ یَشتَغِلُونَ بِعَمَلِ الدنیا فاشتَغِلْ أنتَ بعَمَلِ الآخِرَةِ.
⚀3ـ و هرگاه دیدی مردم به عیبهای دیگران میپردازند، تو به عییبهای خودت بپرداز؛ و إذا رأیتَ الناسَ یَشتَغِلونَ بِعُیوبِ الناسِ فاشتَغِلْ أنتَ بِعُیوبِ نفسِکَ.
⚀4ـ و هرگاه دیدی مردم به آراستن دنیا میپردازند، تو به زینت دادن آخرت بپرداز؛ و إذا رَأیتَ الناسَ یَشتَغِلونَ بتَزیینِ الدنیا فاشتَغِلْ أنتَ بتَزیینِ الآخِرَةِ.
⚀5ـ و هرگاه دیدی مردمی به زیادی عمل میپردازند، تو به خالص کردن عمل بپرداز؛ و إذا رَأیتَ الناسَ یَشتغِلونَ بکَثرَةِ العَمَلِ فاشتَغِلْ أنتَ بصَفوَةِ العَمَلِ.
⚀6ـ و هرگاه دیدی مردم به خلق متوسل میشوند، تو به خالق متوسل شو؛ و إذا رَأیتَ الناسَ یَتوسَّلُونَ بالخَلقِ فَتَوَسَّلْ أنتَ بالخالِقِ.
(میزان الحکمه ج3ص2403)
🌹🌹🌹🌹🌹
✨﷽✨
❤️✨در محضر شیخ بهایی
✍🏻آدمی اگر پيامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نيست،
زيرا :
•☜اگر بسيار كار كند، میگويند احمق است!
•☜اگر كم كار كند، میگويند تنبل است!
•☜اگر بخشش كند، ميگويند افراط ميكند!
•☜اگر جمعگرا باشد، میگويند بخيل است!
•☜اگر ساكت خاموش باشدمیگويند لال است!
•☜اگر زبانآوری كندمیگويندورّاج و پرگوست!
•☜اگر روزه برآرد و شـــبها نمــــاز
•☜بخــــواند می گويند ريـــاكارست!
•☜و اگر نكند مےگويند كافراست و بیدين!
✍🏻لذا نبايد بر حمد و ثنای مردم اعتنا كرد
و جز از خداوند نبايد از كسی ترسيد.
پس در همه کارها فقط رضایت خدای سبحان را در نظر داشته باشید
🌹🌹🌹🌹🌹
🤦🏻♂️برخی پدر و مادرهای امروز👇
#آموزش:
🚩موسیقی از 👈🏻۵ سالگی
🚩زبان انگلیسی از👈🏻 ۶ سالگی
🚩نقاشی👈🏻 ۵ سالگی
🚩رانندگی👈🏻 ۱۳ سالگی
🚩خلبانی پهباد👈🏻 ۷ سالگی
🚩ریاضی👈🏻 ۶ سالگی
آموزش همه چیز قبل از موعد
حالا همین پدر و مادر ها:
🚩حجاب:👈🏻هنوز بچه است زوده
🚩روزه: 👈🏻هوا گرمه اذیت میشه
🚩نماز:👈🏻 حالا چند سال دیرتر چیزی نمیشه
🚩حیا و عفت: 👈🏻هنوز بچه است چیزی نیست که!
🔸کلا پای دین که وسط میاد یعنی همون چیزی که انسان رو تبدیل به یک آدم قوی و قدرتمند و با اراده می کنه هنوز بچه است
♥️ #پیامبر_اکرم (ص) به برخی از کودکان نگاه کردند و فرمودند: وای بر اولاد آخر الزمان از دست پدرانشان! سؤال شد یا رسول الله: آیا از پدران مشرکِ آنان؟ فرمودند:
خیر، از دست پدران مؤمن آنها، چون واجبات دین را به فرزندانشان نمی آموزند و اگر اولاد آنها بخواهند، بیاموزند، آنان را منع می کنند. و تنها به این قانع هستند که فرزندانشان از مال دنیا چیزی را به دست آورند. من از آنها بیزارم و آنها هم از من بیزارند.
🌹🌹🌹🌹🌹
#سهافتخارخداوند
♥️ #پیامبر فرمودند ای اباذر خداوند بر ملائکه به سه نفر افتخار ومباهات میکند
1⃣🔸اول مردی تنها که در بیابانی خشک و بی آب و علف اذان گفته آنگاه اقامه بگوید و نمازبخواند پروردگارت به فرشتگان میفرماید: نگاه کنید به بنده ی من که نماز میخواند وکسی جز من او را نمی بیند پس فرشتگان پایین می آیند و پشت سر او نماز می خوانند و تا فردای آن روز برایش طلب مغفرت میکنند.
2⃣🔸و مردی که در دل شب برمی خیزد،و تنها نماز میخواند و بعد سجده میکند.و در همان سجده خوابش میبرد پس حق تعالی می فرماید:نگاه به بنده من کنید روحش پیش من است و جسمش در سجده در فرمانبرداری من.
3⃣🔸و مردی که در جبهه ی جنگ است یارانش فرار کرده اند و او ایستاده و تک و تنها میجنگد تا به شهادت میرسد.
📚بحارالانوار ج۸۱ ص۲۵۹
🌹🌹🌹🌹🌹
این داستان آموزنده رو بخونید👇
در شهر خوی زن ثروتمند و تیزفکری به نام «شوڪت» در زمان ڪریم خان زند زندگی می ڪرد. انگشتر الماس بسیار گران قیمتی ارث پدر داشت، ڪه نیاز به فروش آن پیدا کرد. در شهر جار زدند ولی ڪسی را سرمایه خرید آن نبود.
بعد از مدتی داستان به گوش خدادادخان حاڪم و نماینده ڪریم خان در تبریز رسید. آن زن را خدادادخان احضار کرد و الماس را دید و گفت: من قیمت این الماس را نمی دانم، چون حلال و حرام برای من مهم است، رخصت بفرما، الماس نزد من بماند، فردا قیمت کنم و مبلغ آن را نقد به تو بپردازم. شوڪت خوشحال شد و از دربار برگشت.
خدادادخان، ڪه مرد شیاد و روباهی بود، شبانه دستور داد نگین انگشتر الماس را با شیشه بدلی، ماهرانه تراشیده و جای ڪرده و عوض نمودند. شوڪت چون صبح به دربار استاندار رسید. خدادادخان، انگشتر را داد و گفت: بیا خواهر انگشتر الماس خود را بردار به دیگری بفروش ، مرا ڪار نمی آید.
شوڪت، وقتی انگشتر الماس خود را دید، فهمید ڪه نگین آن عوض شده است. چون می دانست ڪه از والی نمی تواند حق خود بستاند، سڪوت ڪرد. به شیراز نزد، ڪریم خان آمده و داستان و شڪایت خود تسلیم کرد. ڪریم خان گفت: ای شوڪت، خواهرم، مدتی در شیراز بمان مهمان من هستی، خداداد خان، آن انگشتر الماس را نزد من به عنوان مالیات آذربایجان خواهد فرستاد، من مال تو را مسترد می کنم.
بعد از مدتی چنین شد، ڪریم خان وقتی انگشتر، نگین الماس را دید، نگین شیشه را از شوڪت گرفته و در آن جای ڪرد و نگین الماس را دوباره در جای خود قرار داد، انگشتر الماس را به شوڪت برگرداند و دستور داد ، انگشتر نگین شیشه ای را، به خدادادخان برگردانند و بگویند، ڪریم خان مالیات نقد می خواهد نه جواهر!
شوڪت از این عدالت ڪریم خان بسیار خرسند شد و انگشتر نگین الماس را خواست پیش ڪش کند، ولی ڪریم خان قبول نڪرد و شوڪت را با صله و خلعت های زیادی به همراه چند سواره، به شهر خوی فرستاد.
دست بالای دست بسیار است، گاهی باید صبر داشت و در برابر ظلمے سڪوت ڪرد و شڪایت به مقام بالاتر برد، و چه بالاتری جز خدا برای شڪایت برتر است؟
🌹🌹🌹🌹🌹
مردی به پیامبر خدا، حضرت سلیمان، مراجعه کرد و گفت:
ای پیامبر میخواهم به من زبان یکی از حیوانات را یاد دهی.
سلیمان گفت: تحمل آن را نداری.
اما مرد اصرار کرد.
سلیمان پرسید: کدام زبان؟
جواب داد: زبان گربه ها!
سلیمان در گوش او دمید
و عملا زبان گربه ها را آموخت....
روزی دید دو گربه با هم سخن میگفتند.
یکی گفت: غذایی نداری که دارم از گرسنگی میمیرم!
دومی گفت: نه، اما در این خانه خروسی هست که فردا میمیرد،
آنگاه آن را میخوریم.
مرد شنید و گفت: به خدا نمیگذارم خروسم را بخورید،
آنرا فروخت!
گربه آمد و از دیگری پرسید: آیا خروس مرد؟ گفت نه،
صاحبش فروختش، اما گوسفند نر آنها خواهد مرد و آن را خواهیم خورد.
صاحب منزل باز هم شنید و رفت گوسفند را فروخت.
گربه گرسنه آمد و پرسید آیا گوسفند مرد؟
گفت : نه! صاحبش آن را فروخت.
اما صاحبخانه خواهد مُرد و غذایی برای تسلی دهندگان خواهند گذاشت و ما هم از آن میخوریم!
مرد شنید و به شدت برآشفت.
نزد پیامبر رفت و گفت گربه ها میگویند امروز خواهم مرد!
خواهش میکنم کاری بکن !
پیامبر پاسخ داد:
خداوند خروس را فدای تو کرد اما آنرا فروختی، سپس گوسفند را فدای تو کرد آن را هم فروختی، پس خود را برای وصیت و کفن و دفن آماده کن!
حکمت این داستان :
خداوند الطاف مخفی دارد،
ما انسانها آن را درک نمی کنیم.
او بلا را از ما دور میکند ،
و ما با نادانی خود آن را باز پس میخوانیم...!!
🌹🌹🌹🌹🌹
هر مرحله ے جدیدے از زندگیت، نیاز به تویے جدید داره؛
تا اون توه جدید رو نسازے، محال ممڪنه ڪه در مرحله ے جدید موفق باشی!
بـاےد تغییر رو هر چه سریعتر شروع ڪنی:
تـغیےر مے تونه از عادت هاے تو شروع بشه:
شیوه راه رفتنت!
طرز خندیدنت،!
طـرز صحبت ڪردنت!
طرز غذا خوردنت!
طرز برخوردت!
طرز رفتار ڪردنت!
همه و همه باید برن سمت یه خودباوری؛ یه غرور واقعی؛ یک اعتماد به نفس و یه عزت نفس....
لطف ڪن و فرمت ظاهرے حرڪاتتو از یه انسان ضعیف ِ بے اعتماد به نفس، به یه انسان قدرتمند و با شڪوه، تغییر بده
🌹🌹🌹🌹🌹
*داستان آموزنده “شمس و مولانا”*
می گویند:روزی مولانا ،شمس تبریزی را به خانه اش دعوت کرد.شمس به خانه ی جلال الدین رومی رفت و پس از این که وسائل پذیرایی میزبانش را مشاهده کرد از او پرسید:آیا برای من شراب فراهم نموده ای؟
مولانا حیرت زده پرسید:مگر تو شراب خوارهستی؟!
شمس پاسخ داد:بلی.
مولانا:ولی من از این موضوع اطلاع نداشتم!!
ـ حال که فهمیدی برای من شراب مهیا کن.
ـ در این موقع شب ،شراب از کجا گیر بیاورم؟!
ـ به یکی از خدمتکارانت بگو برود و تهیه کند.
- با این کار آبرو و حیثیتم بین خدام از بین خواهد رفت.
- پس خودت برو و شراب خریداری کن.
- در این شهر همه مرا میشناسند،چگونه به محله نصاری نشین بروم و شراب بخرم؟!
ـ اگر به من ارادت داری باید وسیله راحتی مرا هم فراهم کنی چون من شب ها بدون شراب نه میتوانم غذا بخورم ،نه صحبت کنم و نه بخوابم.
مولوی به دلیل ارادتی که به شمس دارد خرقه ای به دوش می اندازد، شیشه ای بزرگ زیر آن پنهان میکند و به سمت محله نصاری نشین راه می افتد.
تا قبل از ورود او به محله مذکور کسی نسبت به مولوی کنجکاوی نمیکرد اما همین که وارد آنجا شد.
مردم حیرت کردند و به تعقیب وی پرداختند.آنها دیدند که مولوی داخل میکده ای شد و شیشه ای شراب خریداری کرد و پس از پنهان نمودن آن از میکده خارج شد.
هنوز از محله مسیحیان خارج نشده بود که گروهی از مسلمانان ساکن آنجا، در قفایش به راه افتادند و لحظه به لحظه بر تعدادشان افزوده شد تا این که مولوی به جلوی مسجدی که خود امام جماعت آن بود و مردم همه روزه در آن به او اقتدا می کردند رسید.در این حال یکی از رقیبان مولوی که در جمعیت حضور داشت فریاد زد:”ای مردم!شیخ جلاالدین که هر روز هنگام نماز به او اقتدا میکنید به محله نصاری نشین رفته و شراب خریداری نموده است.” آن مرد این را گفت و خرقه را از دوش مولوی کشید. چشم مردم به شیشه افتاد.مرد ادامه داد:”این منافق که ادعای زهد میکند و به او اقتدا میکنید، اکنون شراب خریداری نموده و با خود به خانه میبرد!” سپس بر صورت جلاالدین رومی آب دهان انداخت و طوری بر سرش زد که دستار از سرش باز شد و بر گردنش افتاد. زمانی که مردم این صحنه را دیدند و به ویژه زمانی که مولوی را در حال انفعال و سکوت مشاهده نمودند یقین پیدا کردند که مولوی یک عمر آنها را با لباس زهد و تقوای دروغین فریب داده و درنتیجه خود را آماده کردند که به او حمله کنند و چه بسا به قتلش رسانند.در این هنگام شمس از راه رسید و فریاد زد:”ای مردم بی حیا!شرم نمیکنید که به مردی متدین و فقیه تهمت شرابخواری میزنید،این شیشه که میبینید حاوی سرکه است زیرا که هرروز با غذای خود تناول میکند.”
رقیب مولوی فریاد زد:”این سرکه نیست بلکه شراب است.”
شمس در شیشه را باز کرد و در کف دست همه ی مردم از جمله آن رقیب قدری از محتویات شیشه ریخت و بر همگان ثابت شد که درون شیشه چیزی جز سرکه نیست.
رقیب مولوی بر سر خود کوبید و خود را به پای مولوی انداخت ،دیگران هم دست های او را بوسیدند و متفرق شدند.آنگاه مولوی از شمس پرسید:برای چه امشب مرا دچار این فاجعه نمودی و مجبورم کردی تا به آبرو و حیثیتم چوب حراج بزنم؟
شمس گفت:برای این که بدانی آنچه که به آن مینازی جز یک سراب نیست،تو فکر میکردی که احترام یک مشت عوام برای تو سرمایه ایست ابدی، در حالی که خود دیدی،با تصور یک شیشه شراب همه ی آن از بین رفت و آب دهان به صورتت انداختند و بر فرقت کوبیدند و چه بسا تو را به قتل میرساندند.این سرمایه ی تو همین بود که امشب دیدی و در یک لحظه بر باد رفت.
*پس به چیزی متکی باش که با مرور زمان و تغییر اوضاع از بین نرود*
🌹🌹🌹🌹🌹
او بدون وقفه و با تمام قدرت و قوا مي كوشيد. پروازهاي سخت و خطرناك را از همه زودتر و از همه بيشتر انجام مي داد. حماسه هايي كه در شكار تانك آفريده بود, فراموش نشدني است. شبها ديروقت مي خوابيد و صبح ها خيلي زود بيدار مي شد و نيمه شب ها, نماز مي خواند. و با اشك و تضرع و عبادت هاي نيمه شبش، به جهاد اكبر نيز اهتمام مي ورزيد.
او الگوي يك مسلمان كامل و به كمال رسيده بود و چه زيبا گفته است شهيد عزيزمان تيمسار فلاحي كه : «احمد فرشته اي بود در قالب انسان.»
او چنان مبارزه با كفر را با زندگي خود عجين كرده بود كه ديگر هيچ چيز و هيچكس برايش كوچكترين مانعي نبود، حتي مريم سه ساله و علي سه ماهه اش. هر بار كه صحبت از فرزندانش و علاقه او به آنها مي شد مي گفت: آنها را به قدري دوست دارم كه جاي خدا را نگيرند. هر كار سخت و دشواري را كه انجام مي داد, كار كوچكي مي شمرد و آن را وظيفه مي دانست. از كارهاي ديگران و قشرهاي مختلف در جبهه ها،خصوصا پاسداران قدرداني بسيار مي كرد. به برادران پاسدار علاقه وصف ناشدني داشت و مبارزه آنان را از خالصانه ترين مبارزات بعد از صدر اسلام مي دانست. يكبار پوتيني از برادر پاسداري به عنوان هديه گرفته بود و هرگز اين چكمه رزم را از خود دور نمي كرد مي گفت: «من اين را از يكي از خالصان درگاه احديت كه روحانيت و جهاد و شهادت از چهره و نگاهش مي بارد, گرفته ام.»
شهيد كشوري همواره براي وحدت هرچه بيشتر دو قشر پاسدار و ارتشي مي كوشيد؛ چنانكه مسئولين هماهنگي، و حفظ غرب كشور را مرهون او مي دانستند. او مي گفت: «تا آخرين قطره خون براي اسلام و اطاعت از ولايت فقيه خواهم جنگيد و از اين مزدوران كثيف كه سرهاي مبارك عزيزانم (پاسداران)را نامردانه بريدند، انتقام خواهم گرفت.»
#شهید_احمد_کشوری
#پرونده_ویژه
🌹🌹🌹🌹🌹
درباره آیهالکرسی ...
عبدالله بن عوف گفته است: شبی خواب دیدم كه قیامت شده است و من را آوردند و حساب من را به آسانی بررسی كردند. آنگاه مرا به بهشت بردند و كاخهای زیادی به من نشان دادند. به من گفتند: درهای این كاخ را بشمار؛ من هم شمردم 50 درب داشت. بعد گفتند: خانههایش را بشمار. دیدم 175 خانه بود. به من گفتند این خانهها مال توست. آن قدر خوشحال شدم كه از خواب پریدم و خدا را شكر گفتم.
صبح كه شد نزد ابن سیرین رفتم و خواب را برایش تعریف كردم.
او گفت: معلوم است كه تو آیه الكرسی زیاد میخوانی. گفتم: بله؛ همین طور است. ولی تو از كجا فهمیدی. گفت برای اینكه این آیه 50 كلمه و 175 حرف دارد. من از زیركی حافظه او تعجب كردم.
آنگاه به من گفت: هر كه آیه الكرسی را بسیار بخواند سختیهای مرگ بر او آسان میشود.
❤️ آیه الكرسی نوری از آسمان است.
🧡آیه الكرسی آیتی از گنج عرش است.
💛 آیه الكرسی باعث ایمنی در سفر است.
💚 آیه الكرسی اعلاترین نقطه قرآن است.
💙 ذكر رسول مكرم اسلام در بستر؛ خواندن آیه الكرسی بود.
💜با خواندن آیه الكرسی انسان دچار هیچگونه آفتی نخواهد داشت.
❤️برای رفع فقر آیه الكرسی مؤثر است و كمك الهی از غیب میرسد.
🧡همه چیز در آیه الكرسی است یعنی كرسی گنجایش آسمانها و زمین را دارد.
💛 در تنهایی آیه الكرسی بخوانی باعث رفع ترس میشود و از سوی خدا كمك میرسد.
💚 آیه الكرسی رادر نمازها؛ روزها؛ شبهای ایام هفته؛ سفرها و در نماز شب و دفن میت بخوانید.
💙هنگام خواب نیز آیه الكرسی بخوانید زیرا باعث میشود خداوند فرشتهای نگهبان و محافظت بگمارد تا صبح سلامت بمانی.
❤️ هر گاه از درد چشم شكایت داشتی آیه الكرسی بخوانید و آن درد را اظهار نكنید آن درد برطرف میشود و از آن عافیت میطلبید.
🧡 پیامبر اسلام (ص): در خانهای كه آیه الكرسی خوانده شود ابلیس از آن خانه دور میشود و سحر و جادو در آن خانه وارد نمیشود.
💛آیه الكرسی پایه و عرش الهی است و هدف از خواندن آن این است كه مردم در عبادت جز خداوند كسی را نپرستند و به ذلت فرو نروند و روح یكتاپرستی ایجاد كنند و از بندگی ناروا آزاد شوند و آیه الكرسی عقلها را بیدار و اله حقیقی را معرفی و خدای دانا و توانا را به مردم میشناساند.
💚 وقت غروب 41 بار آیه الكرسی را بخوانی حاجتروا میشوی. ( 41 بار تا علی العظیم بخوان یعنی یك آیه ) مجرب است و برای رفع هم و غم؛ شفای مریض؛ درمان درد؛ رحمت خداوند و زیاد شدن نور چشم آیهالكرسی را مدام بخوانید.
💙 اگر مؤمن آیه الكرسی را بخواند و ثوابش را برای اهل قبول قرار دهد خداوند ملكی را بر او مقرر میكند كه برایش تسبیح كند.
💜آیه الكرسی در مزرعه و مغازه پنهان كردن باعث بركت مزرعه و رونق گرفتن كسب است.
🌹🌹🌹🌹🌹
🚩نام گذاری امام حسن از سوی خداوند
⚀جابر بن عبدالله میگوید: هنگامی که حضرت زهرا امام حسن (علیه السلام ) را به دنیا آورد، به امام علی(ع) گفت: «برایش نام انتخاب کن». علی(ع) فرمود: «من در نامگذاری این فرزند بر پیامبر خدا پیش نمیگیرم».
⚀قنداقه امام حسن را خدمت رسول الله (ص) آوردند و گفتند: یا رسول الله! برایش نام انتخاب کن. پیامبر فرمود: «در این نامگذاری بر خدای متعال سبقت نمیگیرم». پس خدای متعال به جبرئیل وحی فرستاد که محمد(ص) صاحب فرزند شد، به جانب وی برو، تبریک بگو، و به او بگو که علی نسبت به تو مثل هارون نسبت به موسی است، پس نام فرزند هارون را بر وی بگذار. ⚀جبرئیل بر پیامبر(ص) فرود آمد، تولد فرزند را از جانب خداوند بر وی تبریک گفت و گفت: خدای متعال فرمود: «نام مولود فاطمه را به اسم پسر هارون نامگذاری کن».
⚀پیامبر فرموند: «نام پسر هارون چیست؟» جبرئیل گفت: شبر. پیامبر (ص) فرمود: « زبان ما عربی است!» پس جبرئیل در جواب گفت: «او را حسن نام بگذار» و پیامبر نام حسن را برایش برگزید.
بحار الانوار، ج 43، ص 238، و به همین مضمون روایات بسیارى در کتب اهل سنت نقل شده که بیشتر آنها در ملحقات احقاق الحق، ج 10، ص 492 به بعد ذکر شده است.
🌹🌹🌹🌹🌹