eitaa logo
موزیک تایم mz_time
@mz_time
1.3هزار دنبال‌کننده
368 عکس
1.1هزار ویدیو
20 فایل
☫ ﷽ ☫ موزیک تایم 🎸 موسیقی زبان مشترک مردم جهان🎸 ممنون بابت همراهی ارزشمندتون🌹 لطفا مارا به دوستان خود معرفی کنید💌 آهنگ درخواستی🤙 پیشنهادی 👍 انتقادی👎 حرفی🙃 دردودلی😕 داشتی من اینجام🙂👇 @mardanm
مشاهده در ایتا
پرسش‌ها
قوانین
داغ‌ترین‌ها
چندسکویی
پیوستن
موزیک تایم mz_time
1.3هزار دنبال‌کننده
دانلود
مطالب قبلی
موزیک تایم mz_time
هدایت شده از شهر قشنگ😍🌈
5.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میخواستم کمی دوستت داشته باشم از دستم در رفت عاشقت شدم...
1.3هزار مشاهده
موزیک تایم mz_time
هدایت شده از موزیک تایم mz_time
دانلود-رمان-صیغه-برادرانه-به-صورت-pdf.pdf
حجم: 665K
📚 رمان نام رمان: ♥️ ژانر: 🖋 نویسنده: ........ 📄 103صفحه 📜 خلاصه: _بیا بشین برات تعریف کنم. نسترن حامله شد داداشم عاشقانه دوستش داشت تا اینکه نیما اومد با اومدن نیما همه چیز عوض شد. مکثی کرد و چشمهای اشکیش و به مامان دوخت نگاهم و به سمت مامان چرخوندم که اونم داشت گریه میکرد انگار اونم به گذشته رفته بود. _نسترنی که همسر امیرسام بود و ازش حامله بود عاشق نیما شد!. _چی!؟ بهت زده بهش خیره شدم فاطمه نگاهی بهم انداخت پوزخندی زد و گفت: _عاشق نیما شد سعی میکرد با نیما رابطه برقرار کنه تا اینکه یه روز وقتی نسترن فکر میکرد هیچکس داخل خونه نیست با لباس خواب رفت اتاق داداش نیما نیما پسش زد من و مامان چون ماشین خراب شد دوباره برگشتیم خونه همه چیز و دیدیم شنیدیم مامانم با اومدن نسترن از اتاق نیما با اون لباس و اوضاع و حرفهایی که شنیده بودیم عصبی شده بود و وقتی به نسترن سیلی زد نسترن از پله ها افتاد و بچش سقط شد اما همه چیز اینجا تموم نشد. بهت زده به فاطمه خیره شده بودم یعنی تموم این حرفها واقعیت داشت پس چرا بعد از گذشت چندسال امیرسام با نسترن زندگی میکرد و عاشقش بود. فاطمه پوزخندی زد اشکهاش و پاک کرد و با صدای گرفته ای ادامه داد: _اما همه چیز اینجا تموم نشد. مکثی کرد و بعد از چند دقیقه ادامه داد: ...... @mz_time 🎧
3.3هزار مشاهده