#آقا_جان
#یامهدی
سیلی زدم به گوش شما با گناه خود
رحمی کن و اینبار هم مرا ببخش
#حلالم_کن_مولا😭😭
❤️ @mzohor ❤️
امام صادق علیه السلام:
🔻چشمهایت را جز از روی دلسوزی و مهربانی با پدر و مادر خیره مکن
🔻وصدایت را بلندتر از آنها نکن
🔻دستهایت را بالای دستهای آنها مبر
🔻جلوتر از آنان راه مرو.
❤️ @mzohor ❤️
🔸🔸باز کردن کام نوزاد با تربت سیدالشهدا علیه السلام 🔸🔸
و في رواية أخرى : حنّكوا أولادكم بماء الفرات و بتربة قبر الحسين عليه السّلام فإن لم يكن فبماء السّماء .
⚫️راوى گويد : امام باقر عليه السّلام فرمود : نوزادان خود را با آب فرات و تربت قبر امام حسين عليه السّلام كام بگشاييد ، اگر آب فرات نبود ، با آب باران⚫️
📚فروع کافی جلد ۷ صفحه ۷۰
مفضل بن عمرو از امام صادق(علیه السلام) درباره گریه و خنده کودکان پرسید که چرا بدون دلیل میخندند و بدون درد گریه میکنند
آن حضرت در پاسخ فرمودند:
هیچ طفلی نیست مگر آنکه امام زمانش را زیارت می کند و با او مناجات و راز و نیاز مینماید.
پس گریه او برای جدایی از امام است و خنده اش هنگامی است که امام سوی او روی می آورد. این سعادت تا زمانی است که کودک به زبان بیاید. از آن زمان به بعد این در رحمت به رویش بسته و بر دل و جانش مُهر فراموشی زده میشود...
منبع⇦"بحار الانوار، ج ۲۵"
❤️ @mzohor ❤️
میگفتـ..؛
شبـ های جمعهـ
#کربلارفتهـها...
خودشان را با مرورِ #قدمزدنـها...
و نفسکشیدنـها در #حرمـارباب...
زنده نگه میدارند...
و...
#کربلانرفتهـها...؛
چشمانشان را میبندند و #خیال میکنند...!
و چه خیالِ شوقانگیزی...!💔
که اشک را
از سرچشمهـیِ #عشق میجوشاند...!
و آنها را نفَس میدهد....
مولایم حسین...!
تو با ما چه کرده ای...؟؟
#شبهایجمعه...
#بیچارهاونکهحرمروندیده!
#بیچارهتراونکهدیدکربلاتو...😔✋
#شبجمعهستهوایتنکنممیمیرم...
#التماس_دعا
#شبتون_حسینی
❤️ @mzohor ❤️
سلام و علی آل یاسین🌼
چشمانم از صبح جمعه
قدم هایت را میجوید
یابن اسد الله الغالب
من به گوشه چشمی
از جانب شما امید بسته ام
🍃🌼السلام علیک یا صاحب الزمان🌼🍃
❤️ @mzohor ❤️
جمعه یعنی عطرنرگس درهوا سرمیکشد
جمعه یعنی قلب عاشق سوی او پرمیکشد
جمعه یعنی روشن از رویش بگردد جهان
جمعه یعنی انتظار مهدی صاحب زمان
ســلام
صبح جمعــتون بخیر
❤️ @mzohor ❤️
مى شود فرصت ديدار مهيّا حتماً
بد به دل راه مده مى رسد آقا حتماً
ثمر گريه ى ما خنده ى روز فرج است
آن زمان مى شكفد خنده به لب ها حتماً
زره شير خدا بر تن و شمشير به دست
مى رسد منتقم حضرت زهرا حتماً
انتقام دَرِ آتش زده را مى گيرد
و به آتش بكشد آن دو نفر را حتماً
🌺🙏اللهم عجل لوليك الفرج🙏🌺
اللهم_العن_الجبت_والطاغوت🌺
❤️ @mzohor ❤️
🍃♥️🍃♥️🍃♥️🍃♥️
♥️🍃♥️🍃♥️
🍃♥️🍃
♥️🍃
🍃
من شنیدم که شما فصل بهاری آقا
به دل خسته ما صبر و قراری آقا
عمر امسال گذشت و خبری از تو نشد
هوس آمدن این جمعه نداری آقا؟
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💚🙏
❤️ @mzohor ❤️
🍃💠🍃
تقصیر ماست غیبت طولانی شما
بغض گلو گرفته پنهانی شما 💔
بر شوره زار معصیتم گریه می کنم
جانم فدای دیده بارانی شما 💔
تعجیل در ظهور #امام_زمان صلوات 💕
❤️ @mzohor ❤️
🔴 #اخرالزمـــــــــــان در نگاه پیامبر اعظم صلوات الله علیه ..!!
🔸 قسمت دوم 🔹
🔶🔸در آن هنگام خداوند ، آنان را از باران به هنگام، محروم سازد و در وقت نامناسب بر آنها ببارد .
‼️اگر در جمع آنها باشی به تو دروغ گویند!
🔷🔹زمانی بر مردم بیاید که چهره هایشان چهره های آدمیان ولی دل هایشان دل های شیاطین باشد ، بسان گرگان درنده خونریز باشند. از منکرات اجتناب نکنند، پیوسته به کارهای ناپسند خویش ادامه دهند ، اگر در جمع آنها باشی به تو دروغ گویند و اگر خبری برایشان بازگویی تو را دروغگویی شناسند و چون از آنها غایب باشی غیبتت کنند . افراد بد بر آنان مسلط شود که آنان را به انواع عذاب معذب دارند، نیکانشان دعا کنند ولی اجابت نشود.
‼️شکم هاشان خدایان آنها، و زنانشان قبله گاهشان و پولشان دین شان
🔷🔹 در جایی دیگر رسول خدا فرمود : زمانی بر مردم بیاید که شکم هاشان خدایان آنها شود، و زنانشان قبله گاهشان و پول شان دین شان شود و کالاهای دنیوی را مایه شرف و اعتبار و ارزش خویش دانند .
🔶🔸از ایمان جز نامی و از اسلام جز آثاری و از قرآن جز درس نماند. ساختمان های مسجدهایشان آباد باشد ولی دلهایشان از جهت هدایت خدا خراب شود .
‼️به چهار بلا مبتلا شوند. نخست: تجاوز به ناموس شان ... ! در آن روزگار است که خداوند، آنها را به چهار بلا مبتلا سازد .
🔸نخست: تجاوز به ناموسشان
🔹دوم: هتک حرمت از ناحیه زورمندان و ثروتمندانشان ،
🔸سوم: خشکسالی،
🔹چهارم: ظلم و ستم از جانب زمامداران و قاضیان .
🔷🔹اصحاب از سخنان آن حضرت سخت به شگفت آمدند و گفتند : یا رسول الله ! مگر آنها بت پرست هستند؟ پیامبر فرمود : آری هر پول و درهمی به نزد آنها بتی است که در حد پرستش به آن تعلق خاطر دارند .
‼️آنچنان از علما بگریزند که گوسفند از گرگ گریزد!
🔶🔸از پیامبر خدا در منابع شیعه و اهل تسنن روایت شده است که در جایی دیگر فرمود:
🔷🔹روزگاری بیاید که مردم شان آنچنان از علما بگریزند که گوسفند از گرگ گریزد. در آن هنگام، خداوند آنها را به سه بلا دچار سازد : نخست آنکه برکت از مالشان بگیرد ، دوم: ستمگران را بر آنها مسلط سازد و سوم انکه بی ایمان از دنیا بروند .
🔶🔸یکی از اصحاب از پیامبر پرسید: یا رسول الله دین مردم شان چگونه خواهد بود؟
🔷🔹پیامبر فرمود : زمانی بر مردم بیاید که هر کس دین خویش را به سختی حفظ کند . دینداری شان بسان کسی ماند که آتش در دست خود نگه دارد.
‼️از قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند!!
📚در جایی دیگر در بحارالانوار جلد52ص190 پیامبر فرمود : زمانی برسد که از قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند ، آنچنانکه گروهی به دین خدا در جهان خوانده شوند در حالی که همین گروه از هرکسی از اسلام دورتر باشند. مسجدهاشان از حیث ساختمان آباد ولی از نظر هدایت، خراب باشد.
🔷🔹در میان مردمانشان قرآن و اهل آن در اقلیت باشند. مومنانشان در میان مردم باشند ولی در میان آنها نباشند، با مردم باشند ولی براستی با مردم نباشند ، زیرا هدایت با ضلالت همراه نیست گرچه در کنار یکدیگر باشند .
‼️به اندک نانی پیش هرکسی کرنش کنند
📚در بحار ج 77ص369 آمده است پیامبر در اواخر عمر خود اصحاب را جمع کردند و فرمودند: زمانی بر مردم بیاید که اخلاق انسانی از آنان رخت بربندد چنانکه اگر نام یکی را بشنوی به از آن بود که آن را ببینی یا اگر او را ببینی به از آن است که او را بیازمایی. چون او را بیازمایی، حالاتی زشت و ناروا در او مشاهده کنی .
#اخرالزمـــــــــــان
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@mzohor
#داستان_جالب_خوندنی👇👇
🔰سنگ یا برگ ❗️
مرد جوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود. استادی از آنجا میگذشت. او را دید و متوجه حالت پریشانش شد و کنارش نشست. مرد جوان وقتی استاد را دید بی اختیار گفت: «عجیب آشفتهام و همه چیز زندگیام به هم ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم و نمیدانم این آرامش را کجا پیدا کنم❓"»
استاد برگی از شاخه افتاده روی زمین کند و آن را داخل نهر آب انداخت و گفت: «به این برگ نگاه کن. وقتی داخل آب میافتد خود را به جریان آن میسپارد و با آن میرود.»
سپس استاد سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت. سنگ به خاطر سنگینیاش داخل نهر فرو رفت و در عمق آن کنار بقیه سنگ ها قرار گرفت. استاد گفت: «این سنگ را هم که دیدی. به خاطر سنگینیاش توانست بر نیروی جریان آب غلبه کند و در عمق نهر قرار گیرد. حال تو به من بگو آیا آرامش سنگ را میخواهی یا آرامش برگ را❓»
مرد جوان مات و متحیر به استاد نگاه کرد و گفت: «اما برگ که آرام نیست. او با هر افت و خیز آب نهر بالا و پائین میرود و الان معلوم نیست کجاست⁉️ لااقل سنگ میداند کجا ایستاده و با وجودی که در بالا و اطرافش آب جریان دارد اما محکم ایستاده و تکان نمیخورد. من آرامش سنگ را ترجیح می دهم❗️»
استاد لبخندی زد و گفت: «پس چرا از جریانهای مخالف و ناملایمات جاری زندگیات مینالی؟ اگر آرامش سنگ را برگزیدهای پس تاب ناملایمات را هم داشته باش و محکم هر جایی که هستی آرام و قرار خود را از دست مده.»
استاد این را گفت و بلند شد تا برود. مرد جوان که آرام شده بود نفس عمیقی کشید و از جا برخاست و مسافتی با استاد همراه شد. چند دقیقه که گذشت موقع خداحافظی، مرد جوان از استاد پرسید: «شما اگر جای من بودید آرامش سنگ را انتخاب میکردید یا آرامش برگ را❓»
استاد لبخندی زد و گفت: «من در تمام زندگیام، با اطمینان به خالق رودخانه هستی، خودم را به جریان زندگی سپردهام و چون میدانم در آغوش رودخانهای هستم که همه ذرات آن نشان از حضور یار دارد از افت و خیزهایش هرگز دلآشوب نمیشوم. من آرامش برگ را میپسندم.»
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
❤️ @mzohor ❤️