🔸 رحْمَتُ رَبِّکَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ
🔹رحمت پروردگارت از آنچه آنان جمع می کنند، بهتر است
🔸 قسمتی از آیه 32 سوره زخرف
🆔 @mzohor
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 نتیجه دوستی با نادان
پهلوانی از بیابانی می گذشت. خرسی را دید که در تله ای گرفتار شده بود. پهلوان خرس را نجات داد. خرس نیز با او دوست شد و پس از آن، همه جا همراه او بود. روزی حکیمی به پهلوان گفت: خرس یک حیوان نااهل است. دوستی با نااهلان نیز روا نیست. به دوستی خرس دل مبند.
پهلوان سخن حکیم را گوش نکرد. تا آن که روزی خرس و پهلوان در گوشه ای خوابیده بودند. از قضا مگسی به سراغ خرس آمد. خرس هر چه با دستش آن مگس را رد می کرد. باز مگس می آمد و او را آزاد می داد. سرانجام خرس برخاست و رفت از کنار کوه، سنگی بزرگ برداشت و آورد.
چون دید آن مگس روی صورت پهلوان نشسته است، آن سنگ بزرگ را با خشم روی آن مگس انداخت تا او را بکشد، در نتیجه سر پهلوان، زیر آن سنگ بزرگ کوفته شد و او جان داد. این بود نتیجه دوستی با افراد نادان.
📗 #مثنوی_معنوی
✍ جلالالدین محمد بلخی (مولانا)
@mzohor
.
✨یا مهـ💛ـدے جانم(عج)✨
💔پشت ڪردم بہ گناهـ..
🌙پاڪ شوم در رمضان...
✨هـمہ ترڪم بڪنند
عیب ندارد
🍃🌼تو بمان...
💛اللهم عجل لولیڪ الفرج💛
❤️ @mzohor ❤️
ﻗﻠﻤﯽ ﺍﺯ ﻗﻠﻤﺪﺍﻥ ﻗﺎﺿﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩ .
ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺁﻧﺠﺎ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺷﺖ گفت:
ﺟﻨﺎﺏ ﻗﺎﺿﯽ ﮐﻠﻨﮓ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭﯾﺪ.
ﻗﺎﺿﯽ ﺧﺸﻤﮕﯿنانه ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ:
ﻣﺮﺩﮎ ﺍﯾﻦ ﻗﻠﻢ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﮐﻠﻨﮓ.
ﺗﻮ ﻫﻨﻮﺯ ﮐﻠﻨﮓ ﻭ ﻗﻠﻢ ﺭﺍ از هم باز نشناسی؟
ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ :
ﻫﺮ ﭼﻪ ﻫﺴﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﻮ ﺧﺎﻧﻪ ی ﻣﺮﺍ با آن
ﻭﯾﺮﺍﻥ ﮐﺮﺩﯼ . . .
خدا را در قضاوت ها و داوری ها خود ببینم ،
مراقب قضاوتها،نوشته ها و گفته های خود باشيم.
💠 @mzohor 💠
پیامبر خدا (ص) فرمودند:
#جبرئیل و #اسرافیل و #عزرائیل و #میکائیل نزدم آمدند
#جبرئیل فرمود: ای پیامبرخداﷺ هر کس از امتت #ده_صلوات بر تو بفرستد
من بر پل #صراط دستش را خواهم گرفت و او را عبور میدهم
#میکائیل فرمود: من هم از آب #حوض_کوثر به او مینوشانم
#اسرافیل هم فرمود: منم سر به سجده میگذارم و سر را بلند نخواهم کرد تا خداوند همهی #گناهان اورا نبخشاید
#عزرائیل هم گفت: منم #روح او را همانند #روح_پیامبران_قبض_میکنم.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِهِ وَصَحْبِهِ وَسَلِّمْ
منبع .درةالناصحین
°•کپی با ذکر #صلوات آزاد است•°
🌿 منتطران ظهور 🌿
@mzohor
✳️اثر دعای امام حسن مجتبی✳️
🔵امام حسن مجتبی(علیه السلام) در یکی از سفرها، با مردی از قبیله زبیر هم سفر شد.
🔵در میان راه به منزلگاهی رسیدند و برای برداشتن آب و استراحت، توقف کردند.
🔵آنان زیر نخل خشکیده ای، زیراندازی برای امام پهن کردند و امام بر آن نشست؛
🔵آن مرد نیز پارچه ای کنار امام پهن کرد و بر آن نشست.
🔵وقتی چشم مرد به آن نخل خشکیده افتاد، گفت: کاش این نخل خشک، خرما می داد و کمی خرما می خوردیم!
🔵امام مجتبی(علیه السلام) از مرد پرسید: خرما می خواهی؟مرد گفت: آری.
🔵امام دست به سوی آسمان بلند و دعایی کرد.
🔵در این هنگام، درخت خرما در برابر دیده های ناباور حاضران، سبز شد، برگ در آورد و خرمای مرغوبی داد!
🔵یکی از کاروانیان با دیدن این صحنه، شگفت زده گفت: این چیزی جز جادو نیست.
🔴امام مجتبی(علیه السلام) فرمود: «نه، این جادو نیست، بلکه نتیجه دعای مستجاب فرزندان پیامبران است؛
🔵سپس فردی از نخل بالا رفت و برای همگان از خرمای آن چید و همگی خوردند.
🌕نکته:ما هم از امام مجتبی (علیه السلام)بخواهیم که به حیات خشک مادی و معنوی ما برکتی بدهد
📘(مناقب آل ابیطالب،ج4،ص9)📘
✳️ @mzohor ✳️