یادش بخیر..
وقتی بچه بودیم کل دوران تابستون رو خونهی ننهجون میگذروندیم...حیاط با صفایی داشت...
دوتا باغچه کوچیک با گل و بوته و چندتا درخت سبز تنومند که بوی زندگی و امید میداد با یه حوض نقلی آبی که دور تا دورش گلدون شمعدونی بود و یه فواره کوچیک وسطش داشت ...چند تا میز و صندلی هم اطراف باغچه بود که جون میداد بشینی به تماشای حیاط و نمای خونه و توی رویا سیر و سفر کنی..
یه تخت کوچیک هم کنج حیاط بود که شب ها یه تشکی روی اون میانداختیم و روی اون دراز میکیشیدم و به صدای جیرجیرک ها گوش میدادیم و ستارههای توی آسمون رو میشمردیم تا خوابمون میبرد...
ننه جون هم کله سحر کل حیاط رو آب پاشی میکرد و ماهم با یه نسیم خنک و بوی خاک بارون خورده و صدای کنجیشکها از خواب بیدار میشدیم...
قدیما امکانات نبود ولی بجاش صفا و صمیمیت بود و با کوچیک ترین چیزها به آدم خوش میگذشت....
همهچیز واقعی بود..خندهها،گریهها،دوست داشتن ها،عشقها....!
نویسنده:فاطمه رشيدي احمدآبادی
✨ امیرالمؤمنین عـلـے عليهالسلام
نِعمَ الهَدِيَّةُ المَوعِظَةُ.
پند دهى بهترين هديه است.
🎁
📚 غرر الحکم، حدیث ٩٨٨۴
#حدیث
💢
10.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خانم نترس یزدی با این حیوون چه مکنه
😜نازت شم مادر نازت شم
کپ داره ها
2.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میدونستی دکمه A/C اینهمه کاربرد داره؟!
┄┄┅┅✿🌺✿┅┅┄┄
.•°``°•.¸.•°``°•.
(
•.¸ 💕 ¸.•
°•.¸¸.•