#مادر_پرخاشگر
دهخدا مادری داشت عصبی و پرخاشگر طوری که دهخدا بخاطر مادرش ازدواج نکـرده بــود و پیـر پسر مـجردی بـود در کنار مادرش زندگی میکرد
نیمه شبی مادرش او را از خواب شیرین بیدار کـرد و آب خواست. #دهخدا رفت ولیوانی آب آورد مادرش لیوان را بر سر دهخدا کوبـید و گفت آب گرم است. سر دهخدا شکست و خونی شد. به گوشهای از اتاق رفت و زار زار گریست
گفت خدایامن چه گناهی کردهام بخاطر مادرم بر نفسم پشت پا زدهام. من خود، خودرا مقطوع النسل کردم، این هم مزد من که مادرم به من داد خدایا صـبـرم را تمام نکن و #شکیبایی ام را از من نگیر
گریست وخوابید شب در عالم رؤیا دید نـوری سـبز از سـر او وارد شـد و در کـل بـدن او پیچید و روشنش کـرد . صدایی به اوگفت برخیز درپاداش تحمل مادرت ما به تو علم دادیم
از فـردای آن روز دهخـدا شـاهکار تاریخ ادبیات ایران را که جامع ترین لغت نامه و #امثال_و_حکم بود را گـردآوری کـرد و نامش بـرای همیشه و بدون نسل ، در تاریخ جاودانه شد
📚 نکته های ناب کـوتاه
@noktehayenabekotah