eitaa logo
نبأ
149 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
19 فایل
امام خامنه ای :هر کس که در راه روشنگریِ فکر مردم تلاشی بکند، از انحرافی جلوگیری نماید و مانع سوءفهمی شود، از آن‌جا که در مقابله با دشمن است، تلاشش «جهاد» نامیده می‌شود نبا محفلی برای تحلیل و اتفاقات روز جامعه ومعرفی کانالهای مفید است ادمین - @haghighatju
مشاهده در ایتا
دانلود
6.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹ماجرای پسرهایی که یک شبه مرد شدند
شمادیدی.ماکه ندیدیم.ولی داریم میبینیم.
پاداش دوستی بااهلبیت علیهم السلام يکي از علماي بزرگ قم که امام جماعت صحن کربلاي آقا ابا عبدالله عليه السلام بودند ميفرمودند پيرمرد مجردی در کربلا بود به نام حاج عباس رشتی که خيلی به امام حسين عليه السلام علاقه داشت. عشق امام حسين عليه السلام او را به کربلا کشيده بود و زندگي خيلی ساده‎ای داشت يک اتاقی هم اجاره کرده بود گاهی کارهای دستی انجام ميداد. مثلا يک چيزی خريد و فروش ميکرد. يک کارش خدمت به مجالس امام حسين عليه السلام بود و آب به عزاداران ميداد. اين پيرمرد زيلوهای حرم را جمع ميکرد و پهن ميکرد و براي نمازجماعت خيلی هم سرحال و بانشاط بود. زمان وفات يکي از امامان عليهم السلام از خانه بيرون آمدم در بين راه يکي از وعاظ کربلا به من گفت حاج عباس رشتی مريض و در حال جان دادن است و در کربلا غريب است اگر ميشود از ايشان عيادتی داشته باشيد و ما چهار نفر بوديم وارد اتاق شديم ديديم لحاف و تشک و پتوی کهنه‎ای رويش کشيده و يکی از رفقايش هم از او پرستاری ميکند. حاج عباسی که هر وقت ما را ميديد سلام ميکرد دست به سينه ميشد خيلي سر حال بود اما ديديم الان در رختخواب افتاده و در حال جان دادن است ديگر نه ميتواند بنشيند نه ميتواند جواب سلام بدهد. حالش خيلی وخيم و در حال سکرات مرگ است دور بسترش نشستيم و به رفقا گفتم لحظه آخر خيلی مهم است که به چه حالت بميرد عبرت بگيريم به اين واعظ گفتم که الان فرصت خوبی است تا يک روضه برای امام حسين عليه السلام بخوانيم. واعظ گفت چشم و شروع کرد: السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ هنگام روضه خواندن همه با چشم خود ديديم حاج عباس پتو را کنار زد و بلند شد و مودب نشست حالا ما هم داريم با تعجب نگاه ميکنيم رويش را به طرف راست چرخاند و شروع به گريه کرد و گفت السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قربان قدمهايتان من پيرغلام چه لياقتی داشتم که به عيادت من بياييد السَّلامُ عَلَيْكَ يا امِيرَ الْمُؤْمِنِينَ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ همين طور سلام داد تا رسيد به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشريف به آقا هم سلام داد گفت قربانتان بروم من کجا عيادت شما و از همه تشکرکرد و بعد دراز کشيد مثل اينکه صد سال است که مرده باشد نه قلبش کار ميکند نه نبضش کار ميکند و به رحمت خدا رفت. بعد از اينکه به رحمت خدا رفت من به رفيقش گفتم اين پير غلام امام حسين عليه السلام بوده امام حسين عليه السلام به او نظر کرده و قبولش کرده است چهارده معصوم عليهم السلام به ديدارش آمده است. بايد مثل يک مرجع تقليد تشييع جنازه اش کنيم. گفت ما آمديم به منزل به وعاظ گفتيم که بالا منبر بگوييد به علمای نجف گفتيم که درستان را تعطيل بکنيد به بازاريها گفتيم بازار را ببنديد به هيئتيها گفتيم که فردا بايد يک دسته‎ای مثل عاشورا برای يک عاشق امام حسين عليه السلام راه بندازيد ميگفت کربلا يک حالت عجيبی پيدا کرده بود هيئتها مي آمدند به سروسينهاشان ميزدند چون براي همه جريانش را گفته بوديم. يا حسين يا حسين ميگفتند گريه ميکردند براي يک غلام غريب امام حسين عليه السلام غوغا شد. در حوزه هم براي حاج عباس مجلس ختم گرفتيم. يک آيت اللهي در کربلا بود به نام آيت الله سيبويه عموی آيت الله سيبويه‎ای که در زمان ما بودند پيرمردی بود حدود نود سال ايشان هم در مجلس ختم شرکت کرد. به من فرمودند که منبر ختم اين آقا را من ميروم، همه تعجب کردند. ايشان عصازنان آمدند در پله اول منبر نشستند بعد از قرائت قرآن گفت که مردم ميدانيد که من اهل منبر و سخنراني نيستم ولي آمده ام جريانی از حاج عباس رشتی که برايتان بگويم. گفت که وقتی فلانی به من زنگ زد و گفت من در موقع جان دادن کنار بسترش بودم و چهارده معصوم به ديدنش آمدند؛ وقتی تلفن را قطع کردم خيلی گريه کردم دلم شکست که من اينقدر در حوزه بودم در حرم آقا امام جماعت بودم نکند من را قبول نکرده باشند من به حال خودم گريه کردم خسته شدم خوابم برد خواب ديدم حاج عباس در باغی از باغهای بهشت است خيلی سرحال و خوشحال جوان و زيبا. گفتم حاج عباس چطوری! گفت وقتی که من را در قبر گذاشتيد قبر من وسيع و باز شد نورانی شد ديدم آقا اباعبدالله الحسين عليه السلام تشريف آوردند فرمود تو غلام من بودی من را آورد در اين باغي که ميبيني از باغهای برزخی است اين باغ را به من مرحمت کردند. فرمودند حاج عباس همين جا باش در قيامت هم ميآيم تو را ميبرم در بهشت کنار خودم قرار ميدهم. بعد گفت آقاي سيبويه برو به مردم بگو هر چه هست در خانه سيدالشهدا عليه السلام است. جای ديگر خبری نيست کل الخير في باب الحسين هر خيری است در خانه امام حسين عليه السلام است نقل ازحجه الاسلام فرحزاد https://eitaa.com/nabaaa
🌹یکسال از شهادت و چند تن از ماموران پلیس به دست گذشت؛ وقتی در سالگرد حادثه ، رسانه‌ها چندان به آن نمی‌پردازند، باید هم شاهد بازگشاییِ دوباره‌ی خانقاه‌های این جماعتِ فتنه‌گر (به نام حسینیه!) و احیاناً تحریف تاریخ و عوض شدنِ جای "جلاد" و "شهید" در آینده باشیم !!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴حسین صمصامی، اقتصاددان: این دولت، شایسته اداره مملکت نیست ♦️قبلا به مردم هشدار داده بودم، روحانی رای بیاورد، با افزایش بیکاری و تورم مواجه خواهیم شد ♦️قاضی زاده، نماینده مجلس: فردا بودجه صدا و سیما را قطع می‌کنند ♦️مجری: همه ما بیکار می‌شویم
🔴سردار سلامی: مقیاس انتقام ایران درگیری با چهار تروریست نیست! 🔸️ جانشین فرمانده سپاه درباره سطح واکنش عملیاتی به حادثه تروریستی جاده خاش گفت: مقیاس انتقام ایران درگیری با چهار تروریست نیست، ما با دنباله های تروریست ها درگیر خواهیم شد. 🔸«پاسخ های ما محکم است و آنهایی که این پاسخ ها را دریافت می کنند، با قدرت آن آشنا می شوند!!» https://eitaa.com/nabaaa
🔴آغاز حرکت خونبار سفیانی ♦️در روایات متعددی به کشتار شیعیان توسط او اشاره شده! امام باقر فرمودند: «خشم و کینه او تنها متوجه شیعیان بوده و تنها بر کشتن آنها حریص است...» سفیانی برای کشتار شیعیان و پیشگیری از نشر فرهنگ شیعی قیام خود را آغاز میکند؛ به عراق که از مراکز مهم شیعه و در آینده مرکز حکومت جهانی امام مهدی است حمله می‌کند! ♦️امام باقر فرمودند: سفیانی سپاهی ۷۰ هزار نفری را به سوی کوفه می‌فرستد... در این حال [که لشکر سفیانی در حال قتل و غارت کوفیان است] پرچم هایی از خراسان حرکت می‌کنند و به سرعت منازل را می‌گذرانند، در میان ایشان برخی از اصحاب قائم نیز حضور دارند. 📚 الغیبه نعمانی، باب۱۸، ح۳/ باب۱۴، ح۶۷ https://eitaa.com/nabaaa
 آرین با انگشتر سردار به مسابقات جهانی پیش‌رو خواهد رفت ‌‌ 🔻‌‌گفتکوی اختصاصی با آرین غلامی ‌‌ 🔸️ شطرنج‌باز قهرمانی که از مسابقه با رقیب اسرائیلی انصراف داده بود، صبح پنج‌شنبه‌اش طور دیگری شروع شد. آرین می‌گوید امروز صبح به صورت غیر منتظره به دیدار با سردار سلیمانی دعوت شدم. گل از گلش شکفته و معلوم است که دوست دارد هرچه زودتر روایت این دیدار کوتاه ولی ماندگار را برای ما هم بگوید.. ‌‌ 🔹️ آرین می‌گوید: راستش من از سردار خیلی تعریف‌ها شنیده بودم. از دلاوری‌هایی که در جنگ با داعش داشتند و تلاشی که برای امنیت ما می-کنند، از همه اینها کلی ماجرا شنیده بودم و به همین دلیل هم خیلی دوست‌شان داشتم. ایشان که به مازندران آمدند، من را دعوت کردند و من هم خیلی خیلی خوشحال شدم. حس عجیبی داشتم ازاینکه با فردی شجاع مثل سردار سلیمانی که آوازه شجاعتش همه جا هست، دیدار می‌کنم. ‌‌ 🔸️ می‌گذارم آرین همه خوشحالی‌اش از این دیدار را در جملات ریخته و بگوید، وقتی می‌پرسم دیدار چه طور بود؟ از ته دلش می‌گوید: خیلی صمیمی و این خیلی را آنقدر کشیده می‌گوید که کامل متوجه شوم. بعد بلند خندیده و ادامه می‌دهد: سردار چهار بار من را بوسیدند. راستش اصلا انتظار نداشتم با یک سردار نظامی که روبرو شوم این قدر مهربان و گرم برخورد کنند، سردار خیلی مهربان بودند. ‌‌ 🔹️ من راحت با سردار صحبت کردم و ایشان هم مهربانانه از من تشکر کردند، من گفتم: شما کار خیلی بزرگی می‌کنید و من هم با تصمیمی که گرفتم، یعنی انصراف از مسابقه با حریف اسرائیلی می‌خواستم سرباز کوچکی برای شما باشم. چون من هم می‌خواستم گوشه‌ای از کار سردار را انجام بدهم. ‌‌ 🔸️ سردار قول دادند به همین زودی‌ها به دیدار آقا بروم. سردار سلیمانی آرین را بغل می‌کند، می‌بوسد و درست وقتی آرین فکرش را نمی‌کند، غافلگیرش می‌کند. آرین می‌گوید سردار سلیمانی من را بغل کرده بودند که متوجه شدم انگشترشان را از دست در آورده و توی دستم گذاشتند، این لطف و هدیه‌ی ایشان بود. یک انگشتر برای خودم و یک انگشتر هم هدیه برای پدرم فرستادند. من انگشتر را همراه خودم به مسابقات خواهم برد، این بار می‌خواهم با انگشتر حاج قاسم سلیمانی مهره‌ها را جا به جا کنم. ‌‌ 🔹️ امیدوارم همه ما نوجوان‌ها بتوانیم به هر شکلی و در هر سنگری به افرادی شبیه سردار کمک کنیم و در حد خودمان کارمان را انجام دهیم. ‌‌‌‌‌‌ 🔺️ امیدوارم زودتر آقا را هم ببینم، سردار قول دادند من را به دیدار آقا ببرند. https://eitaa.com/nabaaa
7.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خانم ها و آقایان به هیچ عنوان تنهایی وارد ایستگاه های نصب شده خود پرداز های بانکها نشوند و البته با اوضاع نابسامان اقتصادی صبح و ظهر و شب هر لحظه سمت بانک و عابربانک میرید خواهشا حواستون باشه...نکته...آخر این کلیپ ناراحت کننده است..ان شا لله که این خانم زنده مونده باشه....لعنت به تحریم و لعنت به مفسدان اقتصادی و لعنت به مدیران بی لیاقت که اینم از اونجا نشات میگیره