عشق، همدست به تقدیر شد و کارِ مرا ساخت
برو ای عقل، که کاری تو به تدبیر نکردی
#شهریار
@nabestaan
کمتر ای مونس جان بر منِ دیوانه بخند
که در این دشتِ جنون عاقل و دیوانه یکیست
#شهریار
@nabestaan
چشمِ خود بستم که دیگر چشمِ مستش ننگرم!
ناگهان دل داد زد: دیوانه! من میبینَمَش!
#شهریار
@nabestaan
دیگران را اگر ازما خبری نیست چه غم
نازنینا تو چرا بی خبر از ما شدهای؟
#شهریار
@nabestaan
خوشم که شعله آهم به دوزخت کشد امّا
چه میکند به تو دوزخ که خود بهشت بَرینی
#شهریار
@nabestaan
گفته بودیکه چراخوببه پایاننرسید؟
راستشزورِمنِخسته بہطوفاننرسید!
#شهریار
@nabestaan
در تٖماشای تو قانع نشوم من به دو چشم
همه چشمانِ جهان گو به سرم بشتابند
#شهریار
@nabestaan
زندانی تو بودم و مَهتاب من چرا
باز امشب از دریچهٔ زندان نیامدی...
#شهریار
@nabestaan
چند است نرخ بوسه به شهر شما که من
عمریست کز دو دیده گهر میشمارمت
#شهریار
@nabestaan
نقاش غزل تا که به چشمان تو پرداخت
دیوانه شد از طرز نگاهت، قلم انداخت
#شهریار
@nabestaan
من به بند تو اسیرم تو زِ من بیخبری؟
آفرین، معرفت این است که زِ من میگذری ..
#شهریار
@nabestaan
هرچـه پل پشـت سرم هست
خرابــش بنما
تا به فـکرم نزنـد از ره تو بـرگردم
#شهریار
@nabestaan
تو اگر به هر نگاهی ببری هزارها دل
نرسد بدان نگارا که دلی نگاهداری
#شهریار
@nabestaan
کجا رواست که از دستِ دوست هم بِکشد…؟
دلی که این همه از دستِ روزگار کشید...!
#شهریار
@nabestaan
تا صدایت گوش هایم را نوازش میکند
تار و سنتور و نی و آواز میخواهم چکار ؟
#شهریار
@nabestaan
صددانه این تسبیح یک جمله به من میگفت
یک بار تو عاشق شو!یک دانه شدن با من
#شهریار
@nabestaan
کار گل , زار شود گر تو به گلزار آئی
نرخ یوسف شکندچون تو به بازار آئی
#شهریار
@nabestaan
عجب این نیست که آهوی دلم صید تو شد
طعم شهد لب صیاد چشیدن دارد
#شهریار
@nabestaan
من همان شاهد شیرازم و نتوانی یافت
در همه شهر به شیرینی من شیدایی
#شهریار
@nabestaan
منهر نفسم بر نفسِ ناز تو بند است
من مشتريَم قيمت لبخند تو چند است؟
#شهریار
@nabestaan
با لعل تو ڪَفتم ڪه علاجم لب نوش است
بشڪفت ڪه یا رب چہ لبی نوشتر از من
#شهریار
@nabestaan
لب خشکیده ی ما را نظری کن جانا
جز لبت بوسه مگر ارزش چیدن دارد
#شهریار
@nabestaan
ما را جواب کرده طبیبان و میرویم
آنجا که دردها به نگاهی دوا کنند
#شهریار
@nabestaan
صُبحدم باش که چون غنچه دلی بگشائی
شیوهی تنگ غروب است گلو بفشردن
#شهریار
@nabestaan
کجا رواست که از دستِ دوست هم بِکشد
دلی که این همه از دستِ روزگار کشید
#شهریار
@nabestaan