eitaa logo
ماه دوازدهم
55 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
9.4هزار ویدیو
18 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ایلان ماسک، پسرش رو نشونده روی گردنش و رفته جشن پیروزی ترامپ! ✍ایلان ماسک از پیشتازان فناوری و ثروت دنیاست که ۱۲ تا بچه داره و اینجوری تبلیغ فرزندآوری می‌کنه و با بچه‌‌ی روی گردنش پُز می‌ده! اونوقت برخی بدبخت‌های غربزده، قلاده‌بدست توی خیابون و مهمونی‌ها، میخوان با سگ شون جلب توجه کنن و ادای با کلاس‌ها رو در بیارن؛ نادان‌هایی که نمی‌دانند چه عاقبت شومی دارد این !
آخرین بار که اصلاحات گفت همه چی با مذاکره حل میشه، هشت سال مملکت خوابید، کارخونه ها تعطیل شد و اقتصاد داخل فنا شد! آخرهم ترامپ اومد به التماس هاشون گفت«نه مرسی» با یه امضاو بدون هیچ ضمانتی از برجام خارج شد! وکیلش هم برجام رو پاره کرد وروش تف کرد! باچه رویی بازحرف مذاکره می‌زنید؟!
. ✍ منظور ایشون از ما ؛ همان ۸ سال وزراتخانه مسکن است که آپارتمانها مثل قارچ در کلان شهرها روئیدند و حالا حتی خریدن چندمتر آن برای جوانان آرزو شده است. بله شما تنها زبان تجارت را بلدید چون برای تاجرین املاک مفید بود نه مردم عادی ! افسوس که حتی پس از پاره کردن برجام یاد نگرفتید که ترامپ در دنیای سیاست شبیه یک دلال است اما شما او را تاجر میبینید! چفیه مشکی
🔶🔸 دغدغه دولت شهید رئیسی‌ : پیوستن به شانگهای پیوستن به بریکس حل مشکل آب سیستان و بلوچستان حل مشکل کارخانه های از کار افتاده حل مشکل برق کشور و خط ریل کشور سبد غذایی خانوار 🔶🔸 دغدغه دولت پزشکیان : ریجستر آیفون بازگشت دانشجویان اخراجی(با جرائم امنیتی و سیاسی) رفع فیلترینگ و... 🇮🇷 كانال وقت سحر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتی تکان‌دهنده از نهج‌البلاغه علت گمراه شدن‌ها چیست؟
7.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بعضیا هیچ جوره خوبی‌های ایران رو نمیبینن، گفتم با رسم شکل نشون بدم حالا یه عده میان میگن اینا مزدور جمهوری اسلامی هستن :)
🏝آقا! لب‌های «أمَّنْ یُجِیب» خوان، دل‌های عاشق، قنوت‌های متبرّک به «اللّهم کُن لولیّک»، که طعم را دارند، چگونه تو را تمنّا کنند تا یکی از این میان به ثمر نشیند و بشود آن چه که باید بشود؟! یا صاحب‌الزّمان! کدام ستم را به شِکوِه بنشینیم؟ با کدام لحن التماس کنیم؟ از اضطراب کدام صبح بگوییم؟ از حسرت کدام عصر جمعه بنالیم؟ از دلتنگی‌های کدام غروب ناله سر دهیم؟ تا شما را از بند غیبت و غربت برهانیم؟! مولای من! کدام حرم برویم؟ بیت الله؟ حرم رسول الله؟ نجف؟ کربلا؟ مشهد؟ و با چه آدابی بخوانیم؟ تا در جستجوی تو بودن تمام شود، و با تو بودن آغاز گردد؟ اربابم! اشک و التماس و ندبه و تمنّا و خواهش ما تمام‌شدنی نیست تا بیایی و دست مهربانت را پناهِ ما بی‌پناهان قرار دهی!🏝 📤 اگر ۱ نفر را به او وصل کردی برای سپاهش تو سردار یاری ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌
💠داستان"نمک خوردن ونمکدان شکستن"💠 📜حسن بن محمّد بن قاسم گويد: 🌴در يکى از محلات اطراف کوفه که (حماليه) نام داشت با شخصى به نام عمّار درباره امام زمان (عليه السلام) گفت وگو مى کردم. 🏕او گفت: روز قافله ى از قبيله طيّ به کوفه آمد، آنها از ما خريد نمودند. ⚖من به يکى از کارگرانم گفتم: برو ترازو را از خانه آن علوى بياور! 🚩رييس قافله که مردى تنومند بود گفت: آيا اين جا علوى نيز هست؟ 💚گفتم: چه مى گويى؟ بيشتر اهل کوفه سادات علوى هستند! 🚩او گفت: علوى واقعى همانى بود که ما در بيابان مجاور آن شهر ديديم. ❓گفتم: ماجرا چيست؟ 🚩گفت: ما در حدود 300 نفر يا کمتر اسب سوار بوديم که از جايى گريختيم. سه روز در بيابان تشنه وگرسنه بدون هيچ آذوقه ى سرگردان بوديم تا اين که عدّه ى گفتند: بهتر است قرعه کشى کرده ويکى از اسب ها را بکُشيم. 🐎همه اين پيشنهاد را پذيرفتيم. وقتى قرعه کشيده شد به نام اسب من افتاد. من قبول نکردم وگفتم: که شما تقلّب نموده ايد. 🥀دوباره قرعه کشى نمودند و باز به نام اسب من افتاد، باز من آن ها را متّهم به تقلّب نمودم. اما در مرتبه سوم که در عين ناباورى مجدداً قرعه به نام اسب من افتاد مجبور شدم که قبول کنم. ❤️‍🩹بسيار ناراحت بودم، زيرا اسبم حداقل هزار دينار ارزش داشت، وآن را از پسرم بيشتر دوست داشتم. 🏞گفتم: اجازه بدهيد کمى در اطراف با اسبم سوارى کنم، زيرا تاکنون دشتى چنين هموار نديده ام. 🐎گفتند: اشکالى ندارد، سوار اسبم شدم، حدود يک فرسخ تاختم به تلّى رسيدم که کنيزى در دامنه آن مشغول جمع آورى هيزم بود. از او پرسيدم که کيستى؟ واز کدام خانه ى؟ 🪷او گفت: من کنيز سيّدى هستم که در اين واداى سکونت دارد. 💫بعد بلا فاصله از آنجا دور شد. 🗡من عباى خود را به علامت بشارت و شادمانى بر سر نيزه کردم. آنگاه به طرف يارانم تاختم وبه آن ها گفتم: مژده بدهيد! گروهى از مردم در نزديکى ما زندگى مى کنند. 🌋همگى به طرف آن تلّ حرکت کرديم، وقتى به آن جا رسيديم خيمه ى را ديديم که در وسط آن واداى برپا شده بود، مردى که از همه زيباتر به نظر مى رسيد با چهره ى باز در حالى که گيسوانش آويخته بود ولبخندى بر لب داشت در کنار خيمه ايستاده بود. 💚وقتى به او نزديک شديم، به ما خوش آمد گفت. 💧من گفتم: اى آبروى عرب! ما تشنه ايم. 💚او کنيز خود را فرا خواند و گفت: هرچه آب دارى بياور! 🪷آن کنيز دو ظرف پر از آب آورد. آن مرد يکى از آن ها را گرفت کمى نوشيد ودست خود را به آب زد وآن را به ما داد. 🍃همه 300 نفر ما يک به يک از همان يک ظرف نوشيديم وسيراب شديم. 🪹وقتى ظرف را باز گرداندند، ديديم که هنوز کاملا پر است. 🌴وقتى سيراب شديم گفتيم: اى آبروى عرب! ما گرسنه ايم. ⛺️او خود وارد خيمه شد و سبدى را که مملو از غذا بود بيرون آورد، و آن را در مقابل ما نهاد و دست خود را به آن زد وفرمود: ده نفر ده نفر جلو بياييد. 🫓ده نفر ده نفر مشغول خوردن غذا شديم وهمه کاملا سير شديم، سوگند به خدا! هنوز سبد کاملا پر مانده بود. 🌴آنگاه رو به او نموديم و گفتيم: اگر اجازه مى فرماييد مى خواهيم به راهى که قصد آن را داريم برويم. 🗾او با دست خود به شاهراهى اشاره کرد وفرمود: منظورتان اين راه است؟ 🏛ما تعجب کرديم، زيرا اصلا هدف مشخصى نداشتيم و راه را نمى شناختيم و فقط براى اين که او نفهمد که ما فرارى هستيم چنين گفتيم. اما او راه نجات را به ما نشان داد. 🌲از او خداحافظى نموديم، وقتى کمى دور شديم. 🍂يکى از افراد گفت: شما از خانه وخانواده دور شده ايد که چيزى به دست بياوريد حالا که به همه چيز رسيده بوديد چرا آن را تصرف نکرديد؟ 🔥منظور او آن بود که بازگرديم وآن مرد را غارت کنيم، گروهى موافق و گروهى مخالف بوديم، در نهايت تصميم گرفتيم که او را غارت کنيم. بازگشتيم؛ ⚔وقتى ما را ديد که بازگشته ايم شمشير خود را حمايل نموده، نيزه اش را به دست گرفت، بر اسب خاکسترى سوار شد ودر گوشه ى ايستاد.. و فرمود: چه خيال بدى در سر داريد؟ بدانيد که زشتى آن به خود شما بازخواهد گشت. 🔥گفتيم: درست حدس زده ى، وهرچه دلمان مى خواست به او گفتيم. ⚡️آنگاه چنان خشمگين شد که از خشم او همه به وحشت افتاديم، سپس خطى بين ما وخود کشيد وفرمود: به جدّم رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) قسم! هر که از اين خط بگذرد گردن او را خواهم زد. ☄از صداى او چنان ترسيديم که همه پا به فرار گذاشتيم؛ 💚به خدا قسم! که علوى واقعى او بود، نه اينان که اينجا هستند. 📚بحار الانوار، ج 52، ص 75 ـ 77 ❣مهدی(عج) جان... آقاجان، دعایم کن که نمک خورده ام از خیمه ی اهل بیت(ع) نمکدان نشکنم... ❖═▩ஜ••🍃🌸🍃••ஜ▩═❖
♻️ درمان_عفونت_روده ♻️ ✍برای عفونت روده اگر ناشی از خلط سرد باشد بایستی دمنوش پونه + دمنوش زنیان + دمنوش آویشن + دمنوش بومادران بصورت نوبه‌ای مصرف شود از هر کدام یک قاشق بعد ناهار 🔹عسلاب آنتی بیوتیک الهی است. 🔸خوردن مویز سیاه شانی و یا کشمش سبز بدون تیزاب هر روز مثل آدامس جویده شود . 🔹تغذیه سردوتر و سردوخشک مثل دوغ و ماست و ‌گوشتهای گاو و گوساله و چای و بادمجان و رب گوجه و.... ممنوع 🔸مالش فم معده تا ناف با روغن بادام شیرین به روش ارام روزی یک ربع الزامیست.