💓نبض عشق💓
حرفبزن، حرفبزن،سالهاست؛ تشنهییکصحبتطولانیم... https://harfeto.timefriend.net/17068214197311 م
سلام علیکم خداروشکرپسندکردین
۲۹ بهمن ۱۴۰۲
۲۹ بهمن ۱۴۰۲
۲۹ بهمن ۱۴۰۲
۳۰ بهمن ۱۴۰۲
۳۰ بهمن ۱۴۰۲
می روم شعر ببافم....بلدی باز کنی؟
بلدم شعر بخوانم!....بلدی ساز کنی؟
من که نجوا و صدایم همه جا پیدا شد
بلدی دلبریت را به من ابراز کنی؟
دل من غرق تمنا و تو باید باشی
که ببوسی تو مرا زندگی آغاز کنی
آمدی دل ببری با دل پر احساست
بلدی با نفست شعر مرا راز کنی؟
دل من خسته و افسرده از آزار کلام
می شود همچو مسیحا دمی اعجاز کنی؟
تا از
میزنم ناله ی مستانه بدانی هستم
نفسم قطع کنی شعر خود آواز کنی
میشوی مست و خراب از نفس عاشق من
بلدم جان به تو بازم بلدی ناز کنی؟
ناگهان آمدی و از قفس آزاد شدم
می شود تا دل من پر زده پرواز کنی؟
همه ی حرف دلم را به تو گفتم شاید
خوب دقت کنی و پیش خودت راز کنی...
۳۰ بهمن ۱۴۰۲
هیچ میدونستین این همه ایموجی و
شکلک های روبیکا. رو از کجا گرفتن؟؟
از لحظه ریش تراشیدن آقایون و
بند انداختن خانوما 😂
😂😂😂😂😂😂😂
۳۰ بهمن ۱۴۰۲
در هر نفس که نبض بهاران به دست توست
ای باغبان! شکوه گلستان به دست توست
ای بعثت مکارم اخلاقِ روحبخش!
با یک تبسّمت عربستان به دست توست
بر نردبان عشق تو پای بشر که رفت
فهمیدهام تکامل انسان به دست توست
سود معاش زندگی و خیر آخرت
هم این به دست توست وَ هم آن به دست توست
تا بین جهل و سیره نابت نزاع شد
دیدم در این جدال گریبان به دست توست
آسوده میرود رمهای در میان دشت
حقا که چوبدستی چوپان به دست توست
وقتی که دور سفرهی ایزد نشستهایم
دندان برای ماست ولی نان به دست توست
با بوسه بر دو دست پر از لطف فاطمه
حس کردهای که فیض دوچندان به دست توست
روز غدیر دست علی بین دست تو
گویا تمام روضهی رضوان به دست توست
با سلطنت به مُلک دل ای خاتم الرسل!
هرآینه نگین سلیمان به دست توست
گیرم قریش سیم و زری داد امانتت
یک عمر جان هرچه مسلمان به دست توست
از ابتدای بعثت تو در حرا ، دلم
در سلطهی تو بود و کماکان به دست توست
#سید_امیرحسین_موسوی
#عضوکانال
۳۰ بهمن ۱۴۰۲
ای فصل منتظر داستان من!
معشوق ناگهانی دور از گمان من
ای مطلع امید من ای چشم روشنت
زیباترین ستاره ی هفت آسمان من
ای در فصول مرثیه و سوگ باز هم
شوقت نهاده قول و غزل بر زبان من
با من بمان و سایه ی مهر از سرم مگیر
من زنده ام به مهر تو ای مهربان من
کی می رسد زمان عزیز یگانگی
تا من از آن تو شوم و تو از آن من
#حسین_منزوی
۳۰ بهمن ۱۴۰۲
در پیش چشمهات سپر را فروختیم
خونین جگر شدیم ، جگر را فروختیم
در دست ما نهاد خدا مِهر و ماه را
مهرِ تو را خریده ، قمر را فروختیم
کالا اگر گران بشود بایدش فروخت
دیدیم سر گران شده ، سر را فروختیم
صد شُکر در معاملهٔ بوسه و شِکَر
ما بوسه را خریده ، شِکَر را فروختیم
ما را نبود میلِ رهایی ز دامِ تو
خود در قفس نشسته و پر را فروختیم
#عاصی_خراسانی
#علی_مقدم
#عضوکانال
۳۰ بهمن ۱۴۰۲
هنوز میچکد از چشمها بهانهٔ تو
بیا که سر بگذارد جهان به شانهٔ تو
برای گریهٔ این ابرهای سرگردان
کجاست بهتر از آغوش بیکرانهٔ تو؟
به پای بوسی دریای وعده داده شده
از ابتدای زمان رودها روانهٔ تو
نفس نفس همهجا بادها سراسیمه
سحر سحر همه در جستوجوی خانهٔ تو
ستارهها همه پا در رکاب نور امید
نگاه سرخ افق مشعل نشانهٔ تو
اگرچه باور تقویم ما زمستانیست
هزار سکه بهار است در خزانهٔ تو
میان باغ خزانخیز چارفصل هنوز
به انتظار تو قد میکشد جوانهٔ تو
به صبح جمعه قسم عصر، عصر دلتنگیست
بخواه تا بشوم لایق زمانهٔ تو
#فاطمه_عارفنژاد
۳۰ بهمن ۱۴۰۲
سلامِ من به رویِ تو بهارم
گل بِشکُفته ،ماندی در کنارم
الهی من فدای خنده هایت
تویی جان در زلالِ روزگارم
#صبا_کاشانی
#عضوکانال
۳۰ بهمن ۱۴۰۲